واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: دوره كامل مجله زنان بهفروش ميرسد؛عقبنشيني در برابر عشق - فهيمه خضر حيدري
در هفتهاي كه گذشت شهلا شركت و مجله يك بار ديگر به يادمان آوردند كه خوانندگان مطبوعات آنقدرها هم كه ما فكر ميكنيم بيوفا و فراموشكار نيستند. اواخر سال گذشته بود كه مجله تنها مجله تخصصياي كه به مدت 16 سال در حوزه مسائل زنان منتشر ميشد، لغو امتياز شد و اين نقطه پاياني بود بر يك دوره از فعاليتهاي مدني و برابريخواهانه گروهي از زنان و مردان ايراني كه در حلقه زنان رشد كرده و تجربه اندوخته بودند. مجله اما در طول اين سالها بيش از آن بر جامعه هدف خود تاثير گذاشته بود كه با توقيف و لغو امتياز به سادگي فراموش شود. پس از تعطيلي مجله گروههاي مختلف فعالان اجتماعي و دستاندركاران حوزه زنان و از همه مهمتر مخاطبان مجله كه در طول 16 سال همراه آن بودند با ايدهها و طرحهاي مختلف براي ادامه فعاليت موثر و گروه نويسندگانش به سراغ مجله محبوبشان آمدند.
گروه بزرگي از مخاطبان مجله با پيشنهاد خريدار اشتراك مجله پس از توقيف، در واقع براي اولين بار در كشور ايده خريداري يك مجله توقيف شده را طرح كردند تا به اين وسيله در يك اقدام مدني، اداي دين و حمايت خود را از مجلهاي كه دوستش ميداشتند به نمايش بگذارند. حمايتها و مهربانيها و وفاداريهاي خوانندگان مجله در روزهاي سختي كه همه چيز پايان يافته به نظر ميرسيد، اميد دوبارهاي به ها داد و روياهاي تازهاي را پيش رويشان گذاشت. با اين وجود در هفتهاي كه گذشت، دفتر مجله زنان براي هميشه تخليه شد و زنانيها خبر از پايان يك دوره زيبا، پرخاطره و پر از رنگها و روزهاي فراموشناشدني از عمر حرفهاي خود دادند. خبر كوتاه بود:
اما در دفتر مجله به جز همه خاطرهها و شاديها و غمها و روزگاري كه قابل انتقال به غير نيست؛ يكسري از مجلدات مجله وزين زنان هم وجود داشت كه زنانيها در ابتكاري جالب و براي تعامل بيشتر با مخاطبان 16 ساله خود آنها را براي فروش يا حتي هديه به علاقهمندان گذاشتند. هرچند شهلا شركت با تخليه دفتر مجله 26 سال سابقه كاري مطبوعاتياش را پشت سر ميگذاشت و هرچند دلتنگ خمير شدن مجلههايش بود اما حضور گسترده مخاطبان و ياران مجله در دفتري كه داشت تخليه ميشد و بوي رفتن ميداد، سرفصل ديگري در كارنامه او و همكارانش بود. مخاطبان زنان كه بعضي حتي از شهرهاي ديگر خودشان را به دفتر مجله رسانده بودند يكييكي زنگ در را ميفشردند، نرم و آهسته از ميان خاطرات پراكنده جمعي كه به كارشان عشق ميورزيدند بالا ميآمدند و دورههايي از مجلهرا براي خودشان به يادگار برميداشتند. در كنار جمع هنوز منسجم فنجاني چاي مينوشيدند و با اميد به شروعي دوباره و تولدي ديگر دفتر مجله را ترك ميگفتند. پس چاي را نوشيديم و در كنار هم براي فردا كه روز ديگري است نقشه كشيديم؛ نه اينكه به خانهبردوشي عادت كرده باشيم، نه اينكه كوچنشين و كوليوار هر روز راه ديگري برويم. نه اما در طول تمام اين سالها ياد گرفتهايم كه تنها با نوشتن است كه ميتوان سنگها را تراشيد. به قول محمود درويش 200 سطر از عشق نوشتم و محاصره، 20 متر، عقبنشيني كرد.>
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
پنجشنبه 14 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 105]