واضح آرشیو وب فارسی:ایران اسپورت: چرخش به چپ براي رشد
جوزف استيگليتز ترجمه: يعقوب نعمتي وروجني: چپ و راست هر دو مدعي اند كه خواهان رشد اقتصادي هستند. در اين صورت آيا راي دهندگان بايد تلاش كنند بين اين دو ديدگاه يكي را برگزينند؟ البته مساله به اين سادگي نيست و بخش اعظمي از مشكل به نقش بخت و اقبال نيز مرتبط است. اقتصاد آمريكا در دهه 1990 از موهبت انرژي ارزان قيمت، نوآوري و ابتكار وكالاهاي باكيفيت و ارزان قيمت چيني برخوردار شده بود كه همگي اين عوامل دست به دست هم داد تا نرخ تورم كاهش يافته و رشد اقتصادي سريع تر شود.
كلينتون و آلن گرينسپن رئيس خزانه داري كل به خاطر اين رشد چندان شايسته تقدير نيستند گرچه مطمئناً سياست هاي نادرست نيز مي توانست اوضاع را خراب كند. در عوض مشكلات امروزين، قيمت هاي فزاينده انرژي و مواد غذايي و سيستم مالي درهم شكسته تا حدود زيادي معلول خط مشي هاي غلط است.
در واقع تفاوت هاي عمده اي در استراتژي هاي رشد وجود دارد كه به نوبه خود پيامدها را نيز متفاوت مي كند. اولين تفاوت به نوع برداشت از خود رشد بازمي گردد. رشد صرفاً به معناي افزايش توليد ناخالص ملي (GDP) نيست. رشد بايد پايدار باشد؛ رشد مبتني بر تخريب محيط زيست، مصرف مقروضانه يا بهره برداري از منابع طبيعي كمياب. بدون مصرف مناسب درآمدها رشد نمي تواند پايدار باشد.
از سوي ديگر رشد بايد همه جانبه و فراگير باشد؛ حداقل اكثريت شهروندان بايد منتفع شوند. افزايش توليد ناخالص داخلي مي تواند اوضاع مادي اغلب شهروندان را بدتر كند. رشد اخير آمريكا از نظر اقتصادي نه پايدار بوده و نه فراگير است. اغلب آمريكايي ها امروزه فقيرتر از هفت سال پيش هستند.
حكومت ها بايد به وسيله همه شمولي فزاينده رشد را بيشتر كنند. باارزش ترين منابع كشور، مردمان آن است. بنابراين ضروري است تضمين شود كه هر كس مي تواند از طريق دارايي خود به حيات خود به طور مناسب ادامه دهد كه اين امر مستلزم فرصت هاي آموزشي براي همگان است.
اقتصاد مدرن ريسك پذيري را نيز به همراه دارد. افراد در صورتي كه شبكه ايمني مناسبي وجود داشته باشد مشتاق پذيرش خطر نيز هستند. در غير اين صورت شهروندان ممكن است محافظت از رقابت بيروني را خواستار شوند. تامين اجتماعي بسيار كارآمدتر از محافظت گرايي است.
ناكامي در راستاي ترويج همبستگي ملي مي تواند هزينه هاي ديگري را نيز دربرداشته باشد كه هزينه هاي اجتماعي و شخصي لازم براي محافظت از دارايي ها و زنداني كردن مجرمان را شامل مي شود. تخمين زده مي شود كه طي سال هاي آينده در آمريكا افراد بيشتري در صنايع امنيتي شاغل خواهند بود تا در امور آموزشي. هزينه يك زنداني مي تواند بيشتر از هزينه يك دانشجوي هاروارد باشد. هزينه زنداني كردن دو ميليون آمريكايي - يكي از بالاترين تعداد سرانه زنداني در جهان - بايد از توليد ناخالص داخلي كسر شود.
دومين تفاوت عمده بين چپ و راست به نقش دولت در ترويج توسعه مرتبط است از نظر چپ نقش دولت در زيرساخت ها و آموزش و فناوري نوين بسيار حياتي است. دولت بنيان انقلاب اينترنت و بيوتكنولوژي مدرن را نهاد. در قرن نوزدهم پژوهش در دانشگاه هاي دولتي پايه هاي انقلاب كشاورزي را پي ريزي كرد. سپس دولت ميليون ها كشاورز آمريكايي را از موهبت اين پيشرفت ها بهره مند ساخت.
در راستاي ايجاد مشاغل جديد و حتي كل صنايع نوين وام هاي دولت به صنايع كوچك بسيار محوري بوده اند.
تفاوت نهايي شايد عجيب و غريب به نظر برسد؛ هم اكنون چپ بازار و نقش آن در اقتصاد را به رسميت مي شناسد ولي راست به ويژه در آمريكا اين مساله را درك نمي كند. راست جديد به شيوه دولت بوش - چني در واقع كورپوراتيسم قديم در ظاهري جديد است.
راست جديد ليبرتاريان نيست. آنان به دولتي قوي همراه با قدرت اجرايي نيرومند اعتقاد دارند كه در راستاي دفاع از منافع كنوني همراه با بي اعتنايي به اصول بازار به كار گرفته مي شود. ليست مثال ها بسيار طولاني است ولي يارانه هاي تخصيص يافته به شركت هاي بزرگ و تعرفه ها در جهت حمايت از صنعت فولاد را نيز شامل مي شود ولي ناهماهنگي بين لفاظي ها و واقعيت سابقه ديرينه اي دارد؛ محافظت گرايي در دوران زمامداري ريگان في المثل از طريق تحميل موانع صادراتي داوطلبانه بر اتومبيل هاي ژاپني گسترش يافت.
در عوض چپ جديد تلاش دارد بازار به وظيفه خود عمل كند. بازارهاي لجام گسيخته به خوبي كار نمي كنند و مشكلات مالي كنوني اين مساله را تاييد مي كند. مدافعان بازار گاه اعتراف مي كنند كه بازار ممكن است درست كار نكند ولي آنان مدعي اند بازار خود را اصلاح مي كند. طي دوران ركود بزرگ استدلالات مشابهي شنيده مي شدند: نيازي نيست دولت كاري بكند زيرا بازار در درازمدت اشتغال كامل را ايجاد خواهد كرد ولي همان گونه كه جان مينارد كينز اشاره مي كند: در درازمدت ما همگي مي ميريم.
در چارچوب زماني ما بازارها خود اصلاح گر نبوده اند. دولت ها نيز نمي توانند در حالي كه كشور به سوي ركود و تباهي پيش مي رود، دست روي دست بگذارند، حتي زماني كه اين مشكلات به واسطه طمع بيش از حد بانكداران يا برداشت غلط نهادهاي تاميني، ايجاد شده باشد ولي حتي اگر دولت ها قصد داشته باشند هزينه بهبود اقتصاد را پرداخت كنند بايد به گونه اي عمل كنند كه اين بهبودسازي كمتر ضروري شود. منشور غيرتنظيم گري راست اشتباه بود و ما اكنون هزينه آن را مي دهيم. از سوي ديگر اين هزينه بسيار زياد خواهد بود شايد بيش از 5/1 تريليون دلار فقط در ايالات متحده.
راست اقتصادي ريشه هاي عقلاني خود را از آدام اسميت مي داند ولي اسميت در حالي كه به قدرت بازار اشاره مي كرد به محدوديت هاي آن نيز اذعان داشت حتي در دوران وي نيز بازرگانان مي دانستند به واسطه بالا بردن قيمت ها مي توانند سود بيشتري ببرند تا از طريق توليد كالاهاي ابتكاري و اين امر ضرورت قوانين ضدتراست را آشكار مي كند.
بايد دانست هم اكنون ترويج رشد پايدار بسيار سخت تر از هر زماني است. امروزه چپ برخلاف راست از برنامه منسجمي برخوردار است كه نه تنها رشد بيشتر بلكه عدالت اجتماعي را نيز نويد مي دهد. از اين رو انتخاب گزينه بهتر براي راي دهندگان آسان به نظر مي رسد.
منبع: Project syndicate August، 2008.
چهارشنبه 13 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایران اسپورت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 210]