تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 27 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نزديك‏ترين شما به من در قيامت: راستگوترين، امانتدارترين، وفادارترين به عهد و پي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816164486




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

کلاهت کو


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: می گویند روزی سلطان جنگل (شیر) قصد کرد که یک ماه به خود استراحت داده و رتق و فتق امور را به دست یکی از ضعیف ترین حیوانات جنگل (خرگوش) بسپارد.این بود که طی یک اعلان عمومی خرگوش را به جانشینی خود برگزید و رفت. خرگوش که از دست روباه حسابی شکار بود؛ فردای آنروز دستور داد تا او را به نزدش بیاورند.تا چشم خرگوش به روباه افتاد پرسید: (...)* کلاهت کو؟! روباه جواب داد: من که کلاه ندارم! خرگوش با شنیدن این پاسخ دستور داد روباه را حسابی کتک بزنند! این ماجرا یک هفته ادامه پیدا کرد. روباه که دیگر نایی برایش نمانده بود، نالان و گریان پیش سلطان اورژینال جنگل رفت و شرح ماوقع گفت. شیر، خرگوش را فراخواند و گفت: این چه کاری است که با روباه می کنی؟ اگر هم می خواهی به او گیر بدهی حداقل منطقی باش. مثلن از فردا بگو برایت نان بخرد. اگر سنگک خریده بود، تو بگو من تافتون می خواستم. چرا سنگک خریدی؟ و دستو بده او را کتک بزنند. آره جانم. منطقی باش! خرگوش این پند را نصب العین کرد و دوباره راهی جنگل شد. از فردای آنروز به مدت یک هفته دوباره روباه بخت برگشته به دلیل خریدن نان به ظاهر اشتباه کتک خورد.سرانجام روباه که دید خرگوش و شیر با هم هماهنگی کامل دارند با خودش فکر کرد که باید به آنها رکب بزند. این بود که فردای آنروز که برای خرید نان رفت از هر نوع یک عدد خرید. وقتی به محضر خرگوش احضار شد در حالی که بسیار خوشحال بود منتظر خواسته ی خرگوش ماند. خرگوش گفت: یک عدد نان باگت بده. روباه داد! خرگوش گفت: یک عدد نان لواش بده. روباه داد و ...در انتها خرگوش که دید راهی برای گیر دادن و کتک زدن روباه ندارد با عصبانیت گفت: (...)* پس کلاهت کو؟!
* بجای نقطه چین های داخل پرانتز فحش مورد نظر خود را قرار داده و متن را دوباره بخوانید!
[تصویر: 4.gif]

[تصویر: 4.gif]







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 119]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن