تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 22 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):ياران مهدى جوان‏اند و ميان‏سالى در ميان آنان نيست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1840478432




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

رمان دوباره عشق


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: سوز سردي مي وزيد و برف همه جا را سفيد پوش كرده بود. شنلي كه به دوش داشتم را سخت به دور خود جمع كردم. جوراب به پا نداشتم و نوك انگشتانم مورمور مي شد. پنجه پاهايم را در دمپائي پلاستيكي كه به پا داشتم جمع كردم. و به اولين نيمكتي كه رسيدم برف ها را كنار زدم و نشستم .


چند كلاغ و گشنجشك لابه لاي برف ها در حال پيدا كردن دانه بودند بيسكوئيتي كه داخل جيبم داشتم را از جيب خارج كردم و ميان مشتم خرد كردم و ريختم روي برف ها، مدتي نگذشت كه تمام گنجشك ها دور بيسكويتيت ها حلقه زدند . نگاهي به نماي ساختمان بيمارستان انداختم و به پنجره اتاقم خيره شدم.


حال و هواي نگاهم باراني شد و بعد نگاهم معطوف در خروجي بيمارستان شد لرزشي در وجودم بر اثر سرما به وجود آمد. سردم بود ولي دلم نمي خواست يه داخل بخش برگردم بعد از مدت ها اجازه گرفته بودم تا دقايقي را بيرون از بخش و در محوطه ي سبز بيرون بگذرانم. آهي كشيدم چقدر دلم ميخواست زودتر از بيمارستان مرخص شوم و از جو خسته كننده و ملال آور بيمارستان خلاص شوم. چند دقيقه بعد صداي گام هائي مردانه را روي سنگ فرش پوشيده از برف را شنيدم و بعد صداي آشنا و نوازشي بر گونه ام.


-
شقايق خانم زده بيرون


به عقب برگشتم و چهره ي علي را ديدم كه با شاخه گلي مريم گونه ام را نوازش مي داد. لبخندي زدم و با بغض گفتم:


-
بالاخره آمدي؟ دلم حسابي هوايت رو كرده بود.


علي خنديد و ابروان سياه و پرپشتش را به بالا داد و گفت : نوچ!


-
باور نمي كني ؟‌


آمد و كنارم روي نيمكت نشست و گفت: نه گريه كن تا باور كنم

بي اختيار و نه از اجبار اشك پهناي صورتم را گرفت علي با صداي بلند خنديد و گفت :

-
لوس نشو،‌شوخي كردم. امروز حالت چطور؟


-
خوبم مثل هميشه تو چطور؟ دانشگاه چه خبر؟

-
منم خوبم . دانشگاه هم امن و امان ، چي شده زدي بيرون؟



با شيطنت انگشت سبابه دست راستم را بالا گرفتم و گفتم : اجازه گرفتم

علي زد زير خنده و گفت:

اين دكتر احمدي هم عقلش پاره سنگ بر ميداره ،‌توي اين برف و هواي سرد گذاشته تو بياي بيرون؟


چشم غره اي بهش رفتم و با اخم گفتم : علي خواهش مي كنم تو ديگه شروع نكن


علي دو دستش را بالا برد و گفت : خوب تسليم من فقط مي ترسم سرما بخوري .


-
تو نمي خواد نگران من باشي . من رفتني هستم چه سرما بخورم چه نخورم.


علي اخم كرد و گفت : اين حرف رو نزن من همين يك شقايق خانم رو كه بيشتر ندارم .


-
نه تو رو خدا داشته باش،‌اول من را دفن كن بعد به فكر يكي ديگه باش.


علي حالتي جدي به خود داد و گفت : از شوخي گذشته پاشو بريم داخل هوا خيلي سرده سرما ميخوري .


از روي نيمكت برخاستيم دستم را دور بازوي علي حلقه كردم و باهم وارد بخش شديم. علي پسرعموي من بود زيبائي چنداني نداشت ، داراي قامتي بلند و اندامي نحيف و صورتي كشيده و استخواني ،‌با چشماني قهوه اي تيره و با ابرواني سياه و پرپشت و پوستي سبزه و موهائي كاملا فر و حالت دار. ولي در عوض با شخصيت و مودب بود خون گرم و دوست داشتني . توي يك دانشگاه درس مي خوانديم منتهي علي دو سال جلوتر از من بود و در رشته ي كامپيوتر تحصيل مي كرد و من در رشته ي نقشه كشي ساختمان . از همان دوران كودكي به هم علاقه داشتيم و حالا اين علاقه چند برابر شده بود. با توجه به بيماري ام خانواده عمو هادي با ازدواج ما دونفر مخالف بودند هرچند من خودم قرباني يك ازدواج فاميلي بودم . بيست و يكسال پيش در يك خانواده از قشر متوسط جامعه به دنيا آمده بودم. كه بر اثر ازدواج فاميلي پدر و مادرم از بدو تولد با عارضه ي قلبي شدم و به قول مادر لاي پنبه بزرگ شدم . ولي حالا بيماري ام قابل كنترل نبود و فقط عمل پيوند قلب من را از مرگ حتمي نجات مي داد.







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 61]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن