- سوز سردي مي وزيد و برف همه جا را سفيد پوش كرده بود. شنلي كه به دوش داشتم را سخت به دور خود جمع كردم. جوراب به پا نداشتم و نوك انگشتانم مورمور مي شد. پنجه پاهايم را در دمپائي پلاستيكي كه به پا داشتم جمع كردم. و به اولين نيمكتي كه رسيدم برف ها را كنار زدم و نشستم .
چند كلاغ و گشنجشك لابه لاي برف ها در حال پيدا كردن دانه بودند بيسكوئيتي كه داخل جيبم داشتم را از جيب خارج كردم و ميان مشتم خرد كردم و ريختم روي برف ها، مدتي نگذشت كه تمام گنجشك ها دور بيسكويتيت ها حلقه زدند . نگاهي به نماي ساختمان بيمارستان انداختم و به پنجره اتاقم خيره شدم.
حال و هواي نگاهم
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان