واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: اينجا كسي به فكر آثار باستاني نيست - سعيده اسلاميه
غربت و دلتنگي ديگر داشت كلافهام ميكرد. تازه داشتم ميفهميدم كه چرا ميگويند مدينه غربت دارد. به نظرم خود شهر همه ويژگيها براي دلتنگي را داراست؛ شهري بدون فضاي سبز، شهري پر از بزرگراههاي تازهساز، شهري فقير با كوچههاي خاكي و شهري كه زود به خواب ميرود. اين غربت براي زنان چند برابر ميشد وقتي بايد پشت درهاي بسته هميشه ميماندند. قبرستان بقيع در را روي زنان باز نميكنند و تو از دور بايد سنگهايي را ببيني كه حدس ميزني قبور امامان است. حرم پيامبر(ص) فقط در 3 نوبت روي زنان باز ميشود كه آن هم به آن شكل است كه نه ضريح ميبيني نه منبر، نه محراب و نه هيچكدام از ستونهايي كه خواندن نماز كنارشان هزاران بار ثواب دارد.
ديدن زنان سر تا پا در پوشيه و چادر مشكي كه مدام به تو امرونهي ميكنند كاسه صبرم را لبريز كرده بود و البته تبي كه مدام ميرفت و ميآمد. مدينه ديگر برايم به آخر رسيده بود؛ شهري كه ميدانستم پيامبر هم در آن از همه غريبتر است. تمام نشانهها مربوط به او و خاندانش از اين شهر پاك شده است. انگار دولت سعودي با هر نوع اثر تاريخي؛ چه مربوط به اسلام باشد چه غير اسلام مخالف است. در آخرين روزهاي اقامت در مدينه يك روز اعلام كردند كه يك گردش دورهاي داريم از شهر مدينه. روز بعد قبل از طلوع آفتاب حركت كرديم. آفتاب در حال طلوع كردن بود كه به منطقه احد رسيديم. در واقع احد در ناحيه شمالي مدينه در رشته كوهي به طول تقريبي 6 كيلومتر از شرق به غرب كشيده شده كه به دليل جدايي آن از رشته كوهها احد خوانده ميشود. اين كوه خاطره يكي از مهمترين جنگهاي صدر اسلام را كه دردناك بوده در سينه دارد. احد نام كوه و درهاي است در يك فرسنگي شمال مدينه اما حالا به دليل گسترش شهر تبديل به يكي از محلههاي شهر شده است. تصور ما ايرانيان از احد بر ميگردد به فيلم محمد رسولالله(ص) كه حضرت حمزه با اسبش با ابهت وارد كارزار جنگ ميشود، اما در آن صبحگاه در مدينه احد در تسخير دستفروشان و گدايان بود. آن كوهي كه ياران پيامبر روي آن به نگهباني مشغول بودند اكنون بسيار كوتاهتر شده است و بيشتر به تپه شباهت دارد. راهنماي تور ميگويد به مرور زمان و به خاطر رفتوآمد زياد تپه سايش پيدا كرده و كوتاهتر شده است. در آن منطقه گياهي رشد ميكند كه به قول افرادمحلي به درد نازايي ميخورد و بايد قبل از طلوع خورشيد خورده شود، براي همين آنجا پر از زناني بود كه يا فروشنده بودند يا خريدار. همه آنان نيز پوشيهدار بودند كه شناخته نشوند. روي تپه كه ميايستادي روي كوه مقابل غاري ميديدي كه پيامبر(ص) پس از شكست در جنگ احد در آن پنهان شده بود. در ميانه دره احد مزار حضرت حمزه(ع) و شهداي گمنام احد قرار دارد كه بسيار عجيب و غريب است. در زميني به مساحت 3 تا 4 هزار متر تك قبري بدون هيچ نشانهاي قرار دارد. دور قبر را آجرچين كرده بودند و دور زمين را حصاركشي. در انتهاي زمين به فاصله 25 متري تعدادي از قبور بينام و نشان شهداي احد قرار دارد؛ كساني كه ناشناس در جنگ شركت كرده بودند يا اينكه قبايلشان براي بردنشان اقدام نكرده بودند. دلم گرفت، بدون دليل. اينجا، من، احد، حمزه، غربت.
مقصد بعدي مسجد قبا بود. مسجد قبا اولين مسجدي است كه پيامبر بنا كرده است و از مساجد زيباي مدينه به شمار ميرود. ميگويند در روايات آمده يك ركعت نماز در اين مسجد ثواب هزاران ركعت را دارد. صف ماشينها نشان ميداد كه داخل مسجد شلوغ است و ملل مسلمان براي كسب ثواب بيشتر از يكديگر در حال پيشي گرفتن هستند. اولين چيزي كه در داخل مسجد به چشم ميخورد كثيفي موكتها و فرشهاي مسجد بود. اما قبل از آن چشمم به جمال خدامان آن روشن شد كه بسيار تنومند بودند و دستان سياهشان كه از زير چادر بيرون ميآمد چشم را خيره ميكرد. همسفرم گفت اينان خواجههاي حرم هستند كه جنسيت ندارند. آنان براي برقراري نظم كافي بود فقط اشاره كنند، چون طرف يكي دو متر آن طرفتر پرت ميشد و...
براي خواندن نماز در قبا بايد مدتها در انتظار ميايستادي و زمين چنان كثيف بود كه رغبت نميكردي سرت را روي زمين بگذاري، براي همين يواشكي از مهر استفاده كردم. يكي از همين خدام ديد بلافاصله گفتم: انا شيعه. سرش را تكاني داد و رفت و اتفاقي نيفتاد. چادر قسمت زنان نيز كم بود. هنگام خواندن نماز بايد شانس ميآوردي كه جلوييات آفريقايي نباشد؛ كه هم بو بدهد و هم پايش توي دهنت بخورد. در قبا به اندازه خواندن چند ركعت نماز توقف كرديم و به طرف مسجد بعدي يعني ذوقبلتين حركت كرديم؛ مسجدي كه از نامش پيدا است چه مكاني بوده است. مسجدي كه پيامبردر پانزدهم شعبان سال دوم هجري نماز ظهرش را رو به مسجدالاقصي خواند و نماز عصرش را رو به سوي كعبه گذارد. اما آنچه خارج از انتظار بود اينكه فكر ميكردم قاعدتا بايد اين مسجد داراي دو محراب باشد و تمام فلسفه وجودي آن هم همين است، ولي اين مسجد در حال حاضر يك محراب به سوي كعبه دارد و مسوولان سعودي آن يكي محراب را تخريب كردهاند و بدينشكل تنها نشانه اينكه روزي مسلمانان به سوي بيتالمقدس نماز ميگذاردند از بين رفته است.
در تمام مدت فكر ميكردم اين سعوديها چه مشكلي با آثار باستاني دارند؟ اين بخشي از تاريخ اسلام است كه اينچنين از بين ميرود.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
شنبه 9 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 187]