واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: بازمانده جنگ - مهرك زيادلو
بدون شك اصليترين عنصر هر روايت جدل و كشمكش است. حال اين جدل ميخواهد جدل دروني (جدل انسان با خودش) يا جدل بيروني (جدل انسان با محيط و فردي ديگر) باشد. با اين تعريف، جنگ و پيامدهاي آن به واسطه جدالها و كشمكشهايي كه در دل خود دارد، يكي از غنيترين بسترهاي خلق داستان كوتاه و رمان به شمار ميرود. اگر از حضور سخاوتمندانه نمادپردازي و نشانهها در مجموعه داستان ! صرفنظر كنيم، بدون شك يكي از بارزترين ويژگيهاي كتاب فارس باقري تهمانده جنگ در زندگي آدمهاست.
براي نويسنده همدوره جنگ، رويداد جنگ و وقايع ميدان نبرد، خود به تنهايي ميتواند حكم بدنه يك روايت تمام و كمال را داشته باشد و براي نويسندگان نسل بعد نظير باقري، اثرات جنگ و حوادث ناشي از يك انقلاب دستمايه خلق داستان و شخصيتهاي داستاني قرار ميگيرد؛ شخصيتهايي كه مثل آدمهاي ، لطمات جنگ آنها را بينصيب نگذاشته؛ يا در جستوجوي گمشدهاي هستند و سوداي يافتن او را در سر دارند، يا هويت گمشده خود را ميجويند و در خود و درون خود قدم ميزنند. تصاوير ساده براي اين آدمها سمبل معاني بزرگ است و لمس و ديدن هر شيء ناچيز يادآور تنهايي بيانتهايشان.
راوي پريشان
در مجموعه داستان ! آدمها با خود حرف ميزنند، دور خود ميچرخند و كسي را ندارند تا آنها را به خودشان بشناساند. عنوان كتاب با تاكيدي منفي از زندگي آدمها در گذشته حكايت دارد. شخصيتهاي داستاني فارس باقري بيآنكه خود بخواهند روز و شب گذشته را نشخوار ميكنند و رنجها و ناكاميهايشان را ميشمارند.
داستان اين آدمها غالبا از زبان راوي اولشخص در قالب مونولوگ به گونه درهم و برهمي روايت ميشود و به سبك و سياق داستانهاي كوتاه مدرن، زحمت رمزگشايي و كشف پايان كار را به خواننده واگذار ميكند.
ملغمه ذهني راوي هر روايت بيش از پيش نشان از ماندگاري تاثير جنگ در ذهن او دارد و پراكندهگوييهايش وقتي از زاويه يك بازمانده جنگ به او نگاه ميكنيم، باورپذير و تاملانگيز است. ، !، ! و ... از داستانهايي هستند كه بهطور ملموسي از جنگ مايه گرفتهاند.
فارس باقري در حوزه نمايشنامهنويسي دفاع مقدس فعاليت دارد و با بهره گرفتن از دانش ادبيات نمايشي، دستكم از منظر ديالوگنويسي، نويسنده مسلطي است. شروع قوي داستانهايي نظير ! و ! از نقاط قوت اولين مجموعه داستان اوست. فارغ از اينكه داستانها فاقد روح داستاني هستند، نميتوان از نثر يكدست و روان آنها صرفنظر كرد.
زبان تصاوير
اولين داستان مجموعه ! از زبان مردي روايت ميشود كه چون موجودي نامرئي در خانه خودش ناديده گرفته شده است. در حجم اندك داستان، مرد مدام در تقلاي اعلام حضورش است؛ ميخواهد تلفن را پاسخ دهد، با زنش حرف بزند، كتابي را از روي زمين بردارد و... نشانههايي چون چشمهاي قرمز همسر راوي، سيگار كشيدنهاي پياپي او، دستمال سفيد مچالهشدهاش و اينكه راوي مدام سعي دارد به زن بقبولاند از اين به بعد با هر ماشين شخصياي به خانه برنميگردد، حكايت از فاجعهاي دارد كه همانا مرگ راوي را باعث شده است. نويسنده حتي با اشاره به عنوان كتاب روي زمين- مرگ در ونيز- بيشتر به مرگ راوي صحه ميگذارد؛ گرچه بدون اين نشانه آخر نيز گره داستان گشودني است.
باقري با نمادهايي جاندار و بيجان نظير ماهي، خرچنگ و آكواريوم به تنهايي و اسارت شخصيت داستاني خود اشاره ميكند. خرچنگي كه محكوم است با مرد مريضاحوالي روزگار سپري كند يا مردي كه تقديرش به زندگي با خرچنگي گره خورده كه ميتواند نماد بيمارياش باشد، يا ماهي داخل آكواريوم شرح احوال انسان امروز است. او در هياهوي شهر تنهاست و شهر برايش حكم آكواريوم براي ماهي را دارد. به هر طرف كه رو ميكند محدود و زنداني است. جهان داستاني فارس باقري پر از اشارات است. تا جايي كه در هر جمله و با هر كلمه ميشود معناي پنهاني را حدس زد و رازي را گشود يا در دام رمزي افتاد. گرچه اين اشارات پيدرپي خطر كسالت خواننده و لذت نبردن از داستان را به همراه دارد، كشف حقيقت براي خوانندهاي كه زبان تصاوير را ميداند، خالي از لطف نيست. در واقع داستانها بيش از آنكه روايت شوند، تصوير شدهاند. ادبيات تصويري فارس باقري در گفتوگوها به شدت پررنگ است. داستان ! فريم پاياني رابطه زن و شوهري را به تصوير ميكشد. اصرار زن براي پيدا كردن چيزي كه شايد اصلا وجود نداشته باشد، آخرين تلاشها براي جلوگيري از پايان رابطهاست. نويسنده بدون افتادن در دام شاعرانگي، علاقه زن و عواطفش را نمايش ميدهد.
! با خونسردي از زبان راوي اولشخص لطمات جنگ را در زندگي او و همسر دوست مردهاش نشان ميدهد. نويسنده با نگاهي گزارشي و بيتفاوت در حالي كه بيماري فراموشي ارمغان جنگ او را از هر احساسي مصون نگه داشته، زخمهاي جنگ را باز ميكند و به همان صورت رهايشان ميسازد. همچنين به خواننده فرصت ميدهد از لابهلاي روايت سادهاش تكههاي فجيع جنگ را بيرون بكشد و لمس كند. همين طور در داستان ... نگاه كردن زن به ماه از سقفي كه دهان باز كرده، عمق فاجعه جنگ و سرنوشت نامعلوم زن تنها را نمايش ميدهد.
قدرت تصاوير در داستان ! نمود بيشتري دارد. جايي كه برادر بزرگتر از صداي مارش نظامي و ماشينهاي نظامياي كه ميآمدند و ميرفتند سخن ميگويد، ماجراي ملحق شدن برادر كوچك به صف داوطلبان اعزام به جنگ و قصه گم شدن او آشكار ميشود. شايد اصرار نويسنده در مخفي كردن جزئيات و خست او در بعضي فضاسازيها باعث شده داستانهاي مجموعه ! براي خوانندگان حرفهاي ارضاكننده نباشد، اما عمده داستانهاي خوشخوان اين مجموعه خواننده را تا انتها به دنبال خود ميكشد.
ريتم داستانهاي باقري كند و آرام است. در واقع روايت بدون شتاب و هيجان جلو ميرود. حتي صحنه تصادف اتوبوس در داستان ! عاري از هرگونه هياهو، اضطراب و هيجان است؛ گويي تصادف هم مثل واگوييهاي راوي در ذهن او اتفاق ميافتد. داستان با حركت كند خرچنگ و سنگين شدن پلكهاي راوي به پايان ميرسد. راوي همراه با بزرگتر شدن سايه خرچنگ به بيمارياش اشاره ميكند و با سپردن خود به خواب، بيشتاب و در كمال آرامش، خود را به مرگ ميسپارد. باقري به شيوهاي حرفهاي با رمزگرايي دست به توصيف ميزند اما در نيز مثل داستان ! يا با يكي دو جمله زايد در پايان داستان، از قدرت آن كاسته است.
پاياني در كار نيست
خواننده در تمام مدت خوانش داستانهاي اين مجموعه منتظر اين نيست كه ببيند چه پيش ميآيد؛ اتفاق چيزي است كه در گذشته رخ داده است. در واقع داستانها هيچكدام تمام نميشوند. راوي آگاهانه پيشبيني سرنوشت خود را به خواننده محول ميكند. خواننده در تكتك گفتوگوهاي راوي در حال كشف كردن است؛ كشف دردي كه بازمانده جنگ است؛ دردي كه راوي داستان دوست ندارد به ياد بياورد؛ دوست ندارد به پشت سرش نگاه كند.
* انتشارات نيلوفر، چاپ اول:1386
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
پنجشنبه 7 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هموطن سلام]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 137]