محبوبترینها
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1824930239
نويسنده: ميشل.دي.اوبرين هري پاتر و مرگ خدا
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: ميشل.دي.اوبرين هري پاتر و مرگ خدا
خبرگزاري فارس: اين مقاله به بررسي پيامها و محتواي اصلي داستانهاي هري پاتر ميپردازد. نويسنده نشان ميدهد كه مهم ترين مسئلهاي كه در اين داستانها ميتوان به آن اشاره كرد و آن را محوريترين پيام داستان دانست، وجود دنياي بدون خداوند و يا به تعبير او" مرگ خدا " ميباشد.
چكيده:
اين مقاله به بررسي پيامها و محتواي اصلي داستانهاي هري پاتر ميپردازد. نويسنده نشان ميدهد كه مهم ترين مسئلهاي كه در اين داستانها ميتوان به آن اشاره كرد و آن را محوري ترين پيام داستان دانست، وجود دنياي بدون خداوند و يا به تعبير او" مرگ خدا " ميباشد.
اين مجموعه در پي اثبات اين مطلب است كه انسان در اين دنيا، بدون وجود هيچ قدرت متعالي و والاتري رها شده است و اين وظيفه خود اوست كه براي رسيدن به كمال مطلوبش تلاش كند و در اين راه از هر وسيلهاي استفاده كند. در واقع، از ديدگاه رولينگ، هدف وسيله را توجيه ميكند و اين پيام غلط ديگري است كه مجموعه كتابهاي هري پاتر به اذهان فرزندان ما القا ميكند.
بيست و يك جولاي؛ آمد و رفت و جهان بدون هيچ گونه قدرت جادويي ادامه دارد. اين تاريخ، روز انتشار هفتمين و آخرين جلد از كتابهاي هري پاتر با نام "هري پاتر و يادگاران مرگ" ميباشد. شش جلد قبلي اين كتاب تا كنون به 66 زبان ترجمه شده و نزديك به چهارصد ميليون نسخه فروش داشته است و اين رقم تا زماني كه دنياي هري پاتر تكميل شود، افزايش خواهد يافت. ويرايشهاي جديد اين كتاب - مثل ويرايش مخصوص با جلد چرمي، ويرايش جعبه اي، كتابهاي صوتي و ويرايش ديجيتال مصور و...- نيز در حال انتشار است. علاوه بر اين، در يازدهم جولاي، پنجمين فيلم هري پاتر پخش شد و بي شك دو فيلم ديگر (و شايد دنبالههاي ديگري از اين فيلمها) نيز پخش خواهند شد. روي هم رفته، اين حادثهاي فراملي، در زمينه حماسي و رزمي تاريخ است كه تنها كتاب "بابل" ميتواند با آن رقابت كند.
من به چند دليل از كلمه رقابت استفاده كردم؛ اول، به خاطر تأثيري كه اين مجموعه بر دنياي مدرن دارد و بعد، به دليل جهان بينياي كه نيرومندانه به طرفداران خود القا ميكند. در كل، اين مجموعه نوعي بيانيه ضد مسيح درام، در مورد اخلاق و ايمان ميباشد كه توسط شخصيتهاي دوست داشتني، ستودني و تخيلي آن تجسم يافته است؛ شخصيتهايي كه ويژگيهاي امروزي بشردوستي را به آخرين حد خود رسانده اند. سراسر اين مجموعه در مورد ما انسانها است. در مورد تمايلات اخير غرب به "هموساپينس" و انسان به عنوان آگاه و داناي كل؛ و به طور دقيق تر، درباره "هموسين دئو" يا انسان بدون خدا. انساني كه براي پيدا كردن هويت خود در پهنه گيتي، بايستي به هر قيمتي به دنبال قدرت و دانش باشد تا مبادا به واسطه نفرين مرگبار به نابودي فرستاده شود. او احساس ميكند كه تنها و رها شده است و از اين رو بايد به خودش متكي باشد و تا حد زيادي، به كساني كه او را در آشكار سازي و پيشرفت هويت نهانش ياري ميكنند، متعهد و ملتزم ميشود. وقتي او براي دستيابي به هدف نهايي اش تلاش ميكند، در بالاترين حد خطر قرار دارد و براي زندگي فاني اش مخاطرات بسياري را پيش رو دارد. در اين راه، مرگهاي بسيار زياد و به گونههاي مختلف، وجود دارد.
لو گراسمن در 23 جولاي سال 2007 در مقالهاي در مجله "تايم" مينويسد: "اگر ميخواهيد بدانيد در هري پاتر چه كسي ميميرد، پاسخ آن آسان است: خدا". او در اين مقاله، هدف اصلي و ريشهاي مجموعه هري پاتر را بيان كرده است. مسائل زيادي در مورد موضوعات خاص اين مجموعه براي نوشتن وجود دارد و نوشته شده است. اين نكته كه يك داستان خوب نبايد كاملاً مذهبي و يا مسيحي باشد، قابل انكار نيست؛ اما بايد در مورد اين حقيقت كوچك تعمق كنيم كه استعاره كلي و طرح اصلي اين مجموعه (جادو و سحر)، فعاليتهايي ميباشند كه به طور مطلق از سوي خداوند حرام گرديده است. اشباع [ذهن] نسلي از خوانندگان جوان با اخلاقيات و باورهاي ظلماني كه به صورت داستاني جذاب درآمده است، آثار طولاني مدتي خواهد داشت. كمترين اين آثار، ترويج نسبيت گرايي اخلاقي است كه در اقسام فرهنگي، نه تنها به ديكتاتوري نسبيت گرايي اخلاقي تبديل شده بلكه در حال تبديل شدن به اعتياد نسبيت گرايي اخلاقي است. مانند تمامي اعتيادها، زندگي بدون اعتياد براي معتاد سخت ميباشد و در واقع، مادهاي كه به آن معتاد است، به زندگي معتاد تبديل ميشود.
طبيعت "پروميتوسي" جادو وآتش دزديده شده از خدايان، بر سطحي اساسي از هويت، تثبيت شده است و ميل به اين تصور روان شناختي را در اذهان جوانهاي ما ايجاد ميكندكه ميتوانند "مانند خدايان" باشند، با تمامي حدود و مرزهاي اخلاقي كه خودشان تعريف ميكنند و مكانيسمهاي پاداشي كه به هيچ قدرت بالاتر از ميل و خواست خودشان پاسخگو نيست. بسياري از مسيحيان اين مطلب را به واسطه مجموعه هري پاتر پذيرفته اند؛ چرا كه شخصيت محوري داستان، اين فريب و اغواي هميشگي را در حالتي سانسور شده تجسم بخشيده است كه: "شما بايد همچون خدايانِ نجيب و نازنين باشيد." با اين حال، اگر اين داستان را با كمي توجه به روابطي كه در سطوح عميق تر شخصيتها و طرحهاي فريبنده آن وجود دارد مطالعه كنيد، در مييابيد كه هري كاملاً هم نجيب و نازنين نيست. در اوج داستان جلد هفتم، شخصيت هري به عنوان يك شخص نسبتاً نجيب پايان مييابد؛ البته بعد از گذراندن يك سلسله از ضرب و شتمها، دروغها و كينههايي كه از جلد ششم باقي مانده است. ما هرگز نخواهيم فهميد كه هري چگونه از اين شرايط، به تكامل و شكل تمام عيار خود كه ساحري است كه دنيا را نجات ميدهد، ميرسد.
همچنين بايد در نظر داشت كه هيچ پدر و مادر عاقلي كتابهايي را به بچههايشان نميدهند كه در آن گروهي از انسانهاي هرزه و فاحشه "خوب" با انسانهاي هرزه و فاحشه "بد" دليرانه ميجنگند و در آن اعمال جنسي و فاحشه گري به عنوان نيروي محرك و تكان دهنده داستان است. اما چرا جادو و سحر معاف و آزاد ميباشد؟ يا بهتر است از خود بپرسيم، چرا موضوعات و مواد مسموم را به مواد مصرفي فرهنگ خود وارد كرده و به اين كار ادامه ميدهيم، گو اينكه اين كار منطقي و عادي ميباشد. يا وجود مقدار كمي سبزيجات در يك ظرف پر از اكسيد آرسينيك، آثار بلند مدت منفي ناشي از خوردن اين ماده بر رژيم غذايي را توجيه ميكند. استدلالهاي اين چنيني بسياري وجود دارد، اما اجازه دهيد به بينش گراسمن توجه كنيم.
واكنش و پاسخ بسياري از خوانندگان اين چنين خواهد بود: "مرگ خدا؟ مطمئناً موضوع را بسيار بزرگ كرده ايد! در ميان دريايي گسترده از پديدههاي فرهنگي، ما تنها در مورد يك پديده منفرد بحث ميكنيم، اينگونه نيست؟ آيا ارزشهاي مثبت بسياري در اين كتابها و فيلمها وجود ندارد كه آموزش دهنده و تقويت كننده اهميت شجاعت و فداكاري ميباشد؟ و آيا اين مجموعه تماماً در مورد عشق نيست؟" بله، از يك لحاظ اينگونه است. اما چه نوع عشقي؟ چه نوع گذشتي؟ و به چه نيتي؟ اين مجموعه در مورد سودمندي كينه توزي، تفاخر، بدانديشي و بدخواهي نسبت به دشمنان حقيقي و آنان كه دشمن انگاشته ميشوند، است و در اين راه به دنبال استفاده از دانش محرمانه، دروغ، مكر و حيله، اهانت و خوش شانسي محض براي دفاع در مقابل هرآنچه كه شما را تهديد ميكند و در مقابل خواستههاي شما ميايستد، ميباشد. اين مجموعه يك "كورنوكوپيا" براي پيام غلط ديگري نيز ميباشد: "هدف، وسيله را توجيه ميكند." هيچ چيز ديگري همچون اين پيام ديده نميشود. به هيچ كسي جز كساني كه شما با آنها احساس راحتي ميكنيد و از اهداف شما پشتيباني ميكنند و باعث ميشوند در مورد خودتان احساسي خوب داشته باشيد، نميتوان اعتماد كرد. كشتن ديگران در صورتي كه شما خوب باشيد و ديگران بد باشند، توجيه پذير است. افراد محافظه كار و متعصبهاي ضد جادو، انسانهاي واقعاً بدي هستند و لايق هرگونه مجازاتي ميباشند. (از اين رو، مجازات دورسليز لذت بخش ميباشد.)
هدف غايي شيطان، رد كردن و طرد جادو است. براي مثال، تبهكار بزرگ "ولدمورت"، هنگامي كه به يك پسر معلول كه توسط پدر مخالف جادوي خود ترك شده است تبديل ميشود، از دور خارج ميشود. پس از آن، در فضاي داستان يك افسانه جوان وجود دارد، كه هنگامي كه با جادو تلفيق ميشود، به يك عامل توانا و غالباً نهفته تبديل ميشود و رفته رفته در هريك از جلدهاي اين داستان رشد ميكند و در پايان جلد آخر، در خوشي و رستگاري خانوادگي، شخصيتهاي محوري داستان به اوج خود ميرسد. بله؛ هري با اشرار تقريباً شيطاني روبرو ميشود؛ آزموني سخت و پايان ناپذير از مبارزات و پريشانيها را متحمل ميشود؛ بر انسانهاي عجيب و غريب شكست ناپذير پيروز ميشود؛ جهان را نجات ميدهد؛ با جيني ازدواج كرده و بچه دار ميشود و نسل جديدي از جادوگران و ساحرههاي كوچك را به وجود ميآورد. اگر اين يك طنز يا هجونامه بود، شايد به آن ميخنديديم. اما اين داستان خود را به عنوان مسئلهاي كاملاً جدي ارائه كرده است؛ اين فستيوال حقايق ناقص، مهلك و دروغهاي آشكار، به سادگي با برخي از ارزشهاي مثبت آميخته شده است؛ برخي نقش پردازيهاي جذاب و شيوههاي نويسندگي نامناسب كه در آن براي قهرمان و ضد قهرمان مجموعه، از يك طفل يتيم سرخورده استفاده شده است. علي رغم عناصر و خصيصههايي مثل شوخ طبعي، باهوشي، و سخنان طعنه آميز جسورانه، فرهنگ عميقي از تحقير نيز در اين مجموعه وجود دارد. سراسر داستان بسيار جذاب و لرزاننده ميباشد. بسيار مرگبار و پوچ.
مسئله اصلي اين است. اين گونه نيست؟ اگر دنيايي كه در آن زندگي ميكنيم، مقدس (روحاني و منزه) نبوده و بلكه پوچ و مرگبار است، آنگاه ما بايستي هر كاري كه ميتوانيم براي تغيير دادن آن انجام دهيم. ظاهراً خدايي وجود ندارد و ما بايستي خداي خودمان باشيم. همان طور كه همه كودكان يتيم ميدانند، اگر پدري وجود نداشته باشد، ما بايد پدر خودمان باشيم. اين يك وظيفه و كار دشوار براي هر كسي است، اما با كمك برخي قدرتهاي باورنكردني قابل انجام است. و اگر بعد از همه اينها چيزي وجود داشته باشد كه اندكي وراي دنياي مادي و اين جادوي مادي است، آيا ميتواند حقيقت داشته باشد؟ طبق داستان، مطمئناً خير. در مجموعه هري پاتر، نشانههايي از قلمروهاي ديگر و ابعاد غير مادي و متافيزيكي كه هيچ گونه مرجع اخلاقي بالاتري ندارند، ديده ميشود. اما اينها ويترينهايي براي كيهان شناسي پايه گذاري شده توسط رولينگ ميباشند. گواهي و شهادتي سخت در سراسر داستان وجود دارد، مبني بر اينكه يك جهان بيني اسرار آميز به آرامي اما بدون شك به وجود خواهد آمد. در حقيقت، اين شكل جديدي از مجموعه بدعتها و الحادهاي قديمي، و يك فلسفه عرفاني جديد ميباشد كه باقيماندههاي نمادهاي يهودي-مسيحي را اقتباس كرده و آنها را با مفاهيم ديني زندگي و [عالم] پس از مرگ در هم آميخته است. براي مثال، در اواخر جلد آخر، مربي و مدير هري، دامبلدور، پس از مرگ خود و مرگ كاذب هري و قبل از رستاخيز مبهم آخر، در محيطي تار و مربوط به دنيايي ديگر، با هري ملاقات ميكند. اما حتي اين مورد و ديگر مراجع متافيزيكي، به ندرت توسط نويسنده براي بيان هدف اصلي اش كه همان تجليل از كمال مطلوب انسان دوستي ميباشد، استفاده شده است. اينگونه بشر دوستيها، بدون وجود انواعي از روحانيت - و هرآنچه كه روحانيت بهتري براي همو سين دئو، از آن روحانيتي كه پاداشها و هيجانهاي غير طبيعي و بدون پاسخگويي اخلاقي به خداوند ارائه ميكند، داشته باشد- نميتواند مدت زيادي به حيات خود ادامه دهد. ممكن است اين مسئله را متناقض بدانيد؛ مذهب بشردوستي سكولار. در اين مذهب، همانند بسياري ديگر از مذاهب، جهان به شدت در حال تهديد ميباشد و به ناجي خود نياز دارد. آنگاه يك قهرمان دوست داشتني در اين موقعيت چه بايد بكند؟ او بايد رشد كند، او بدون گفتن چيزي ادامه ميدهد. در اين هفت داستان نيز قهرمان اينگونه عمل ميكند و به تحقق قدرتهاي نيمه خدايي ذاتي خود نزديك ميشود. در داستان هرگز به اين قدرتها به عنوان قدرتهايي شبيه به قدرت خداوند اشاره نشده است؛ چرا كه در اين صورت، به طور ضمني نوعي قدرت بالاتر و متعالي تر را تصديق ميكند و حال آنكه در دنياي پاتر، هيچ سلسله مراتب مطلقي در آفرينش وجود ندارد.
رولينگ در يكي از مصاحبههايش بيان كرده است كه: "كتابهاي من عمدتاً در مورد مرگ ميباشد. آنها با مرگ والدين هري آغاز ميشوند. اشتغال ذهني و فكر دائم ولدمورت براي تفوق بر مرگ و تلاش او براي رسيدن به ابديت، به هر قيمتي، كه هدف هركسي در استفاده از جادو ميباشد، در اين كتاب وجود دارد. از اين رو من دريافتم كه چرا ولدمورت خواهان غلبه بر مرگ است. همه ما از مرگ ميهراسيم."
در حقيقت، هزاران نوع مرگ خشن در اين هفت جلد وجود دارد كه معمولاً در اثر نبردهايي است كه شامل نفرين، جادو و زهر ميباشند. شمار شخصيتهاي انساني و ديگر مخلوقاتي كه در اين مجموعه كشته ميشوند، از دست خواننده خارج ميشود و تا آنجايي كه من ميدانم، هيج يك از آن شخصيتها به مرگ طبيعي نميميرند. دنياي پاتر قلمرو مرگ است، پادشاهي مرگ؛ و تنها با استفاده از ابزار مرگ ميتوان بر حاكميت ابدي آن برتري يافت. در سراسر اين مجموعه، مرگ و قدرت، پيوندي ناگسستني برقرار كرده اند. علاوه بر اين، مرگ تهديد نهايي و راه حال پاياني هر مشكلي است. براي مثال، در جلد شش، دامبلدور توسط سوروس اسنپ شيطان، كه براي تبهكار و شرير بزرگ، ولدمورت كار ميكند، كشته ميشود. در جلد هفت آگاه ميشويم كه اسنپ يك جاسوس دوجانبه بوده است كه به طور مخفيانه به دامبلدور و هري وفادار بوده است. اين هم فاش ميشود كه دامبلدور از اسنپ خواسته است كه او را بكشد - مرگي آسان و بدون درد- و گفت وگوي آنها در اين مورد، به طور عجيبي مانند توجيه مرگ آسان و خودكشي به كمك پزشك ميباشد.
اينكه بدانيد چه كسي هستيد، در تفوق بر مرگ بسيار مهم ميباشد. شما به تدريج با تجربه و همراه با مطالعه دانشهاي محرمانه ممنوعه، كشف خواهيد شد و [خواهيد فهميد] كه بيشتر از آني هستيد كه فكر ميكرديد؛ در حقيقت، شما حق دسترسي به اسراري را داريد كه خودتان را برايتان مينماياند و ارزش شما براي ديگران آشكار ميشود. تا زماني كه همتايان حامي و شجاعي داريد، مورد عشق، نفرت، چاپلوسي و ترس قرار ميگيريد، ولي هرگز فراموش نميشويد و قدرتهاي مخفي اضافي به شما داده ميشود. با افزوده شدن آگاهي، قدرتهاي جادويي ذاتي شما آزاد خواهد شد و با تمرين به نيروي جادويي فوق العاده نيرومندي تبديل خواهد شد. البته بايد از اين نيروها استفاده كرد، چراكه دشمنان واقعاً پستي در بيرون وجود دارند و اين شيطان و دشمن بزرگ، پس از شما در گذرگاه بزرگي قرار دارد و او هم مثل شما قدرتهايي دارد. از اين رو اگر ميخواهيد او را شكست دهيد، بسيار مهم است كه قدرتهايي به ترسناكي و وحشت آوري قدرتهاي او داشته باشيد. شما به نبرد خواهيد پرداخت، زمين خواهيد خورد و دوباره برمي خيزيد، اما در پايان پيروز خواهيد شد. شما ناجي جهان ميشويد.
رولينگ داستاني را به شكل درام انساني درآورده است كه به كهنگي "ايلياد" ميباشد، اما بدون بينش عميق هومر نسبت به انگيزههاي انساني. به كهنگي "بوولف" است، اما با نقشهايي درهم و درسهايي منحرف؛ معاصر با ارباب حلقهها ميباشد، اما بدون تعريف تولكين از فروتني و حكمت و پاكدامني حقيقي. او از رنج و محنت استفاده كرده است تا داستانش را از يك سناريوي ساده خوبها در برابر بدها، و يا حتي سناريوي صرفاً تغيير يافته خط مقدم خير و شر، پيچيده تر كند. او با هوشمندي و خلاقيت، تمامي مرزهاي داخلي و خارجي، عمودي و افقي را درهم ريخته است و تنها عامل درخشنده، تقدير ضمير پوياي شخصيت محوري داستان ميباشد. خواست اين شخصيت، بيشتر آرزو براي زنده ماندن است تا آرزو و ميلي - از نوع نيچه اي- براي قدرت؛ و رفته رفته اين خواسته به سوي آرزويي براي يك هويت سوق پيدا ميكند كه در آن، قدرت، يك عامل تقويت كننده ضروري براي اين خواسته است. اما رولينگ شخصيت هري را يك پسر دوست داشتني و بازيگوش ساخته است. بسياري از خوانندگان جوان با اين شخصيت آشنا هستند. او مانند بسياري از جوانان زمان ما ميباشد كه به نحوي رها شده اند و خانوادههايي از هم گسسته و خواهران و برادران غايبي دارند كه به واسطه سقط جنين از بين رفته اند و يا به طريقي ديگر، اين كودكان به علت روشهاي پيش گيري از بارداري و عقيم سازي، تنها مانده اند. آنها به خاطر انواع گوناگون عدم توجه، كم ارزش شمرده شده و از تنهايي رنج ميبرند و برخي نيز توسط بچههاي قلدر تحقير ميشوند. (اين بچههاي قلدر، كودكان بدبخت ديگري هستند كه به خاطر نداشتن هويت، به كودكان ضعيف تر زور ميگويند تا از اين تنها راه در دسترس، بتوانند خودشان را ثابت كنند.) حياط مدرسه محله تان را نگاه كنيد. همه اين كودكان آنجا هستند؛ هريها و هرموينزها، دراكو مالفويهاي شرير و گروه چاپلوسانشان. اين يك حالت انساني ميباشد و از هر سني به سن ديگر و هر فرهنگي به فرهنگ ديگر - هرجا كه انسان نيروي نگهدارنده بخشش را نپذيرد- تفاوت كمي دارد.
هري بر شياطين گوناگوني كه با او روبرو ميشوند پيروز ميشود، البته او اين كار را بدون بخشش و رحم انجام ميدهد. ما ميبينيم كه در حال تشويق او هستيم و سپس يا از روي بي ارادگي اين كتابها را ميپذيريم و يا از آنها حمايت ميكنيم. اين كتابها مسير آزادي، راهي بيرون از رنج، طرفداري از زندگي، نفي ثروت، حلقه زنجير حصارها و محوطههايي محصور شده كه كودكان محبوب ما يعني همه كودكان را بي رحمانه محدود ميكنند، ميباشند. هري راه را ميداند، اين كودك زيباي بازنده، حس ترحم غريزي ما براي مردم رنج ديده را بر ميانگيزد؛ ما هري را هنگام عبور از موانع، پيروز ميبينيم، درست همان طور كه همه ما آرزو داريم كه در زندگي خودمان اينگونه باشيم. بله، من و شما هري هستيم. ما او را دوست داريم. و چه بازيگر تمام عياري براي اين نقش در فيلم انتخاب شده! صورتي شيرين، شجاع و آسيب پذير. يك پسر خوب و زيبا.
در "هري پاتر و يادگاران مرگ"، ميبينيم كه هري به دوره جواني ميرسد. او به طور شگفت انگيزي به بلوغ رسيده است. او نسبت به ضعفا احساس شفقت و مهرباني دارد و ميخواهد مانع نفرينها و بلاهاي مهلك شود و چوبهاي جادويي را از دست كساني كه ميخواهند او و ديگران را بكشند، بيندازد. اين مسئله تا حدي است كه رموس لوپين هري را نكوهش ميكند و پاسخ دفاعي هري را مبني بر اينكه كشتن مردم روش ولدمورت است نه او، دريافت ميكند. حتي بعد از اينكه دراكو، شكنجه گر قديمي هري، با گروهش به او حمله ميكند و نزديك است كه با نفرين خشونت بار فايندفاير هري را آتش بزند، او دراكو را نجات ميدهد. ممكن است كه اين پيشرفت جديد در شخصيت هري، آنهايي را كه از روش انتقامي قديمي او لذت ميبرده اند، نااميد كند، اما با اين حال، اين نيز موقعيت طرفداران هري را كه آن سوي رويه ظاهري شخصيتها و جريانها را نميبينند، تقويت ميكند. همان طور كه ديويدهادون منتقد بيان ميكند: "هري اين عقيده رولينگ كه كودكان "ذاتاً خوب" و بدون نياز به اصلاح و رستگاري هستند را به طور كامل واقعيت ميبخشد." آنها تنها نياز دارند كه رشد كنند و ياد بگيرند كه از قدرتشان "هوشمندانه" استفاده كنند. در دنياي هري، گناه نخستيني وجود ندارد به جز جادو.
اگر ما در دنيايي تنگ و ترسناك حبس شده ايم، چرا راهي كه هري به ما نشان داده است را بررسي نكنيم؟ وقتي كه ما مثل همه انسانها و حتي آنهايي كه اين مطلب را انكار ميكنند، آرزو و ميل به يك قدرت برتر و مافوق داريم، چرا نبايد بنده نيروهاي غير طبيعياي كه به جاي آن تعالي اصيل ارائه شده اند شويم؟ بندگي واژهاي است كه ممكن است شما را ياد يك واژه قديمي بياندازد، بردگي. هنگامي كه يك برده در زنجير است، در مورد آزادي خيال بافي و رؤياپردازي ميكند، اما اين خيالهاي پوچ، زنجير او را محو نميكنند. انسانهاي اسير شده زمان ما نيز مانند بردگان قديمي، با هر لذتي كه ميتوانند در ابعاد محدود اين دنيا كسب كنند باقي مانده اند، و اينها نيز معمولاً لذاتي زودگذر و مجهولند، همان طور كه در گذشته به وفور در ممالك مشركين اثبات شده است. آنهايي كه اسير دنياي پاتر ميباشند، ممكن است مدتي با خوشگذراني ذهني و تحريك عواطفشان و ترشح آدرنالين، به واسطه عصبانيت و خون، افسانه و ترس، و به وسيله نمايش بي نظير و ابتكارات هوشمندانه، شاد باشند و توجه شان از شرايط واقعي كه دارند دور باشد؛ اما توجه داشته باشيد كه نمادهاي سنتي تمدن غرب، از طريق اين بافت بسيار پيچيده از طرحها، مورد سوءاستفاده و استفاده، تغيير و پيوند ناجور، تكذيب و حتي بارها وارونه نمايي قرار گرفته اند. چرا كه در اين دنياي خيالي، هيچ چيز معتبر و آن طور كه به نظر ميرسد نيست، و حتي ساختار لغزشها و خطاهاي فكري ما را به همان جايي ميبرد كه وهم و خيال نويسنده ميخواهد. يك داستان نويس ضعيف نميتواند حتي كمي از اين داستان را بنويسد. اما رولينگ يك داستان نويس با استعداد ميباشد و اثر موزون عظيم او، در تجزيه و از هم گسستن اصول اساسي تمدن و انسانيت، به وسيله بسياري تصديق شده است؛ چرا كه او ما را گرامي داشته و سرگرم كرده ؛ به اين دليل كه "اين [داستانها] تماماً در مورد عشق ميباشند".
آزادي حقيقي تنها زماني ممكن ميشود كه عشق حقيقي وجود داشته باشد. و عشق حقيقي بدون صداقت ممكن نيست. همان طور كه تولكين در مقالهاي در مورد ادبيات خيالي بيان كرده است، نويسندهاي كه ميخواهد تصور و تخيل را به طريقي سالم تغذيه كند، بايستي بدون توجه به اين كه جزئيات يك دنياي خيالي چه قدر خارق العاده ميتواند باشد، به نظم اخلاقي دنياي واقعي وفادار باشد. نميتوان قانون طبيعتي كه خداوند در وجود ما قرار داده است را به كلي ريشه كن كرد، اما ميتوان آن را شديداً تغيير شكل داد تا منجر به انحراف اگاهي، ضمير و پس از آن اعمال ما شود. اهميتي ندارد كه يك افسانه تا چه حد از نظم مادي رخت بربسته است و افسانه سالم آن است كه به ما بياموزد، يكديگر را به نحوي سالم دوست داشته باشيم؛ با دوست داشتن همسايههايمان و حتي دشمنانمان، لااقل تلاش كنيم كه دوست داشتن آنها را ياد بگيريم و بپذيريم كه اين كار صحيح است. اين كار با بخشش ممكن ميشود. اما عشق انتخابي (همراه با نفرت انتخابي) به آزادي منتهي نميشود. اين كار، احساس عشق بدون وجود مفهوم آن و احساس آزادي بدون وجود پايههاي آن ميباشد. اگر خدا يك پدر غايب ميباشد _ و يا پدري است كه اصلاً وجود ندارد- قهرمان و خوانندگان آن با چنين احساساتي تنها مانده اند، با وفاداري منحرفشان و با عشقشان به اميال و آرزوهاي سير نشدني خود، و حس ميكنند كه انكار اينها، نفريني مرگبار و تباه كردن خود ميباشد. به اين دليل است كه بسياري از مردم به شدت به ارزشهاي كتابهاي پاتر وفادارند و اين مسئله را ناديده ميگيرند كه بسياري ديگر از ارزشها در اين كتابها در حال تحليل و نابودي ميباشند. به اين دليل است كه مدافعان دنياي پاتر چنين سرسختي از خود نشان ميدهند و بارها عليه منتقدان برافروخته و عصباني ميشوند. به تصور آنها، منتقدان دنياي پاتر، دشمنان آزادي و اصالت ميباشند. درست همان طور كه لفاظي در مورد آزادي و دموكراسي در حال افزايش است، در حالي كه در مورد مسائل مهم ديگر در حال كاهش ميباشد، لفاظي در مورد "ارزشها" نيز در حال افزايش است و مسئله حقيقي تر كه همان ايمان و پاكدامني ميباشد، در حال مهجور شدن است. چه چيزي اين بردگان خيال پرداز اين فريب را بيدار خواهد كرد؟
منبع: www.lifesitenews.com
............................................................................................
منبع: ماهنامه سياحت غرب، شماره 61
چهارشنبه 6 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 643]
-
گوناگون
پربازدیدترینها