محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845888176
معراج، سفرى اعجازآميز
واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان:
يکى از رخدادهاى شگرف و شگفتانگيز که در صدر اسلام و براى شخص پيامبر اکرم (ص) اتفاق افتاد، سفر اعجازآميز «معراج» است که يکى از بزرگترين معجزههاى رسول اکرم (ص) بوده و عقول بشرى از درک حقيقت آن عاجز است. اين معجزه الهى در سايه عبوديت و بندگى خالص نبوى (ص) حاصل شده است و آيات و روايات بسيارى، از آن با عظمت و شکوه ياد کرده است.
در حقيقت معراج، سفر رسول اکرم (ص) از زمين به سوى عرش بود. در اين باره اختلافها زياد است، بعضى معتقدند که اين سفر جسمانى بود و عدهاى بر اين باورند که سفرى روحانى بود.
در اين نوشتار مختصر بر آنيم تا با مطالعه در آيات الهى و روايات اسلامى ضمن بيان عظمت اين سفر اعجازآميز، به برخى از ابهاماتى که درباره اين موضوع مهم اسلامى وجود دارد، پاسخ دهيم.
مفهوم معراج
عروج به معناى بالا رفتن است. به شبى که دعا بالا رود ليلة المعراج گويند؛(1) و نيز حرکت (با جسم) در زمين و بر روى زمين را گويند،(2) و «اسار و اسراء» به معناى راندن است، يا سير در شب را گويند،(3) و معناى روح و جسم هم روشن است. راغب اصفهانى، روح را به معناى نفس گرفته است.(4) بنابراين، حقيقت معراج، سير در زمين و جهانهاى بالا و دوردست است.
نکته درخور توجه در اينجا اين است که داستان معراج پيامبر اکرم(ص) مرکب از دو قسمت بوده، قسمت نخست آن سفر با مرکب فضاپيمايى به نام «براق»(5) از مسجدالحرام تا مسجدالاقصى بود که آن حضرت در مدت کوتاهى در آن نقطه پايين آمد، و از نقاط مختلف مسجد، و «بيت اللحم» که زادگاه حضرت عيسى (ع) است و منازل انبياء و آثار و جايگاه آنها ديدن کرد؛ و در برخى از منازل دو رکعت نماز گزارد. البته ناگفته نماند آن حضرت اين مسير را در يکى از شبها در دوران رسالت در مکه از طريق اعجاز طى کرده است، که اين قسمت را اصطلاحاً در کتابها و تواريخ «إسراء» مىنامند و قسمت دوم داستان معراج، سير آن حضرت از مسجدالاقصى به آسمانها انجام شده و «ستارگان و نظام جهان بالا را مشاهده کرد؛ و با ارواح پيامبران و فرشتگان آسمانى سخن گفت، و از مراکز رحمت و عذاب (بهشت و دوزخ) بازديدى به عمل آورد؛ درجات بهشتيان و اشباح دوزخيان را از نزديک مشاهد فرمود.»(6)
اين قسمت سفر اعجازآميز آسمانى را اصطلاحاً «معراج» مىنامند.
رسول اکرم (ص) در اين سير آسمانى (معراج) با رموز هستى و اسرار شگفتانگيز دستگاه عظيم آفرينش و وسعت عالم خلقت و آثار قدرت بىپايان خداوند کاملاً آگاه گشت. سپس به سير خود ادامه داد، و به «سدرة المنتهى»(7) رسيد، و آن را سراپا پوشيده از شکوه و جلال و عظمت ديد. در اين هنگام برنامه سفر اعجازآميز وى پايان يافت، سپس مأمور شد از همان راهى که پرواز نموده بود بازگشت نمايد. در برگشت نيز در «بيتالمقدس» فرود آمد، و روانه مکه و وطنش گرديد.
معراج در آينه آيات و روايات
هر موضوعى را که قرآنکريم بدان اشاره فرموده است از ضروريات دين در ميان مسلمان مىباشد. داستان نيز اين چنين است. يعنى، معراج اجمالاً يکى از ضروريات دين و صريح قرآن و جمله مسلمات در ميان تمام فرق اسلام است؛ پس انکار آن، انکار ضرورى دين و موجب ارتداد است؛ بنابراين، هر فرد مسلمان که معتقد به قرآن و روايات اسلامى و اتفاق مسلمانان باشد، نمىتواند آن را انکار نمايد؛ زيرا، معراج ريشه قرآنى دارد و در دو سوره از قرآنکريم به سرگذشت اين سير جسمانى و روحانى تصريح شده است.
اول: سوره اسراء، که شروع اين سفر اعجازآميز را متذکر است:
«سبحان الذى اسراى بعبده ليلاً من المسجدالحرام الى المسجدالاقصى الذى بارکنا حوله لنريه من آياتنا إنه هو السميع البصير»(8)
پاک و منزه است آن خدايى که بندهاش را در يک شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصى که در سرزمين مبارک و مقدسى واقع شده برد، تا آيات و نشانههاى (عظمت) ما را ببيند، او شنوا و بينا است.
دوم: سوره «النجم» که به قسمتهايى از اين سفر آسمانى اشاره دارد که در ضمن 6 آيه، از آيه 13 تا 18 قسمت دوم معراج، يعنى سير آسمانى را بيان مىکند. آنجا که مىفرمايد:
«و لقد رءاه نزلة اُخرى، عند سدرة المنتهى، عندها جنة المأوى، اذ يغشى السدرة ما يغشى، مازاغ البصر و ما طغى، لقد رأى من آيات ربّه الکبرى» آيا با او درباره آنچه (با چشم خود) ديده مجادله مىکنيد؟! و بار ديگر نيز او را مشاهده کرد، نزد «سدرة المنتهى»، که «جنت المأوى» در آنجاست. در آن هنگام که چيزى (نور خيره کنندهاى) سدرة المنتهى را پوشانده بود، چشم او هرگز منحرف نشد و طغيان نکرد (آنچه ديد واقعيت بود). او پارهاى از آيات و نشانههاى بزرگ پروردگارش را ديد.
غالب مفسران، آيات سوره «النجم» را هم در ارتباط با قضيه معراج پيامبر (ص) دانستهاند.(9)
همچنين در آيه ديگرى از قرآنکريم به صورت اشاره، برخى از تماسهاى پيامبر(ص) را در شب معراج تأييد مىکند و آن آيه 45 سوره «زخرف» است:
«و سئلْ مَن ارسلنا مِن قبلک من رسلنا اجعلنا من دون الرحمن ءالهةً يُعبدون؛
اى پيامبر! از پيامبرانى که قبل از تو فرستاديم بپرس: آيا ما براى آنها معبودانى غير از خداى رحمان براى پرستش قرار داده بوديم؟!»
آيا پرسش پيامبر اکرم (ص) از انبياى گذشته به جز با رويارويى با آنها ممکن است؟ و در کدام مجمعى غير از آن شب معهود اين امر مواجهه ميسر شد؟
روايتى هم از امام باقر (ع) در تفسير اين آيه شريفه به همين معنا وارد شده است و نيز علامه مجلسى در «جلد 18 بحارالانوار، باب اثبات المعراج» اين آيه شريفه را در زمره آيات معراج مطرح نموده است.
ناگفته پيداست که با امعاننظر در مطالب ياد شده، بدون مراجعه به روايات تفسيرى معراج، تنها از تأمل در آيات سوره «اسرا» و «النجم» به تصوير نسبتاً روشنى از اين سفر مبارک اعجازآميز رسول خدا (ص) دست مىيابيم.
در منابع روايى اسلام روايات زيادى درباره معراج وارد شده که بسيارى از علماى اسلام، تواتر يا شهرت آن را تصديق کردهاند،(10) که به عنوان نمونه و رعايت اختصار به دو روايت و آن هم از طريق فريقين اشاره مىکنيم:
1- امام باقر (ع)در ضمن روايتى که طولانى است فرمود:
«و لکنّه اسرى به... و اشار بيده الى السماء؛
و لکن پيامبر را از مسجدالحرام تا آسمانها سير داد.»(11)
2- زمخشرى حديثى را نقل نموده است که در قسمتى از آن چنين آمده است:
«و قد عرج به الى السماء فى تلک الليله... و انه لقى الانبياء و بلغ البيتالمأمور و سدرةالمنتهى؛
در حالى که سير داده شده بود بسوى آسمان در اين شب و عجائب آسمان به او نشان داده شده، و انبياء را ملاقات نموده بود و تا بيتالمأمور و سدرةالنتهى سير نمود.»(12) در اين حديث «عرج به»، به معراج جسمانى اشاره دارد؛ از اينجا معلوم مىشود رواياتى که فقط دلالت بر معراج روحانى دارد، چون مخالف ظاهر قرآن کريم است، قابل اعتماد نيست.
سخن از اين که آيا تنها روح بزرگ پيامبر (ص) در خواب و مکاشفه در اين سفر همراه جبرئيل بوده و يا آن حضرت با اين بدن خاکى دعوت به عالم بالا شده است، مورد اختلاف است. با اين که صريح قرآن و روايات اسلامى گواهى قطعى بر جسمانى بودن آن مىدهد؛ چنان که فقيه و مفسر بزرگ شيعه، مرحوم طبرسى، در تفسير «مجمع البيان» اتفاق علماء را بر جسمانى بودن معراج نقل مىکند.(13)
همچنين محدث عاليقدر شيعه، علامه مجلسى (ره)، و مفسر معروف اهل سنت، فخررازى، معتقدند که اهل تحقيق بر اين باورند که به مقتضاى دلالت قرآنکريم و روايات متواتر شيعه و سنى، خداى متعال روح و جسد پيامبر اسلام (ص) را از مکه به مسجدالاقصى و سپس از آنجا به آسمانها برد و انکار اين مطلب، يا تأويل آن به عروج روحانى، يا وقوع آن در خواب، ناشى از کمى تتبع يا سستى دين و ضعف يقين است.(14)
براى اثبات اين موضوع دلائل و شواهدى وجود دارد که:
1- کلمه «عبد» نشان مىدهد،(15) که اين سفر در بيدارى و اين سير، جسمانى بوده است؛ چون وقتى گفته مىشود: فلان شخص را به فلان نقطه بردم، يعنى خودش را با همان جسم و روح، نه اين که در عالم خواب و خيال برده؛ مگر قرينهاى برخلاف باشد. بنابراين، از باب آن که قرآن خود مفسر خود است مىبينيم در سوره «جن» آيه 19 مىفرمايد: «و انّه لمّا قام عبدالله يدعوه» و در سوره «علق» آيه 10 مىفرمايد: «عبداً اذا صلى» از عبد اراده مجموع روح و جسم شده است. يعنى پيامبر اسلام (ص) با تن و جسم خود به عالم بالا عروج کرده است و اين سير جسمانى و روحانى بوده است، نه روحانى تنها، و معلوم است چنين سيرى، از مسجدالحرام تا بيتالمقدس (حدود يکصد فرسخ) در صورتى يک ارزش و معجزه حساب مىشود که با جسم بوده باشد.
همچنين در تأييد و تقويت بيشتر اين نظر (جسمانى بودن معراج) آيت ا... سبحانى مىفرمايد:
«قريش از شنيدن اين که پيامبر ادعا نمود من در ظرف يک شب همه اين اماکن (سير به مسجدالاقصى و عروج به آسمانها) را سير نمودهام، سخت ناراحت شدند، و جداً به تکذيب او برخاستند؛ به طورى که جريان معراج وى در همه محافل قريش موضوع روز شد؛ هرگاه سير اين عوالم به صورت يک رؤيا بود، معنا نداشت که قريش به تکذيب حضرت برخيزند، و جنجالى راه بيندازند؛ زيرا گفتن اين که من در شبى از شبها در هنگام خواب، چنين خوابى را ديدهام، هرگز موجب نزاع و اختلاف نمىگردد، چون سرانجام هر جه هست خواب است، و تمام امور محال و غير ممکن و به دور از ذهن، در خواب به صورت ممکن درمىايد.»
ايشان مىافزايد:
«اين نظر (معراج در خواب و عالم مکاشفه بود) آن قدر ارزش ندارد، که ما آن را دنبال کنيم؛ ولى افسوس اينجاست که برخى از دانشمندان مصرى، مانند «فريد وجدى»(16) اين نظر را پسنديده و با سخنان بىاساس، به تحکيم آن پرداخته است. با اين همه، بهتر آن است که از اين مطلب بگذريم.»(17)
شيخ طوسى (ره) در تفسير «التبيان»، ذيل اين آيه شريفه مىفرمايد: «علماى شيعه معتقدند که خداوند در همان شبى که پيامبرش را از مکه به بيتالمقدس برد، او را به سوى آسمانها عروج داد، و آيات عظمت خويش را در آسمانها به او ارائه فرمود؛ و اين در بيدارى بود، نه در خواب.»
2- لفظ «سبحان» که در ابتداى سوره اسراء آمده حکايت از اعجازگونه بودن اين جريان مهم دارد که خداوند متعال براى رفع استبعاد مردم، خود را از هرگونه عيب و نقص و ناتوانى تنزيه مىکند و گرنه سير روح منهاى جسد که از محدويتهاى عالم مادى رها باشد، اين تعبير را نمىطلبد.
3- آنکه در سوره «النجم» ماده «رؤيت» بکار رفته: «ما زاغ البصر و ماطغى، لقد رأى من آيات ربه الکبرى»؛ چشم پيامبر(ص) دچار خطا و انحراف نشد. او نشانههاى بزرگ خداى خود را مشاهده کرد. اين دو آيه شريفه به روشنى مىرساند که اين رؤيت با همين و حالت بيدارى پيامبر(ص) رخ داده، نه در حالت خواب و عالم مکاشفه.
سؤالى که در اينجا مطرح مىشود اين است که بر اساس تناسب بين رائى و مرئى (بيننده و ديده شده)، اين چشم مادى تنها آنچه را که از جنس خود باشد را مىبيند نه روح مجرد را و فرشتگانى که در ذات وجوشان طبيعت مادى راه ندارد. بنابراين، ديدارهاى پيامبر(ص) با انبياى گذشته و برپا شدن نماز جماعت در بيتالمقدس که آن تمامى انبياء و رسل به خاتم خود (پيامبر اسلام) اقتداء کردند و حجت با فرشتگان و رؤيت اهل بهشت و جهنم که شرحش در اخبار آمده، چگونه صورت گرفته است؟
پاسخ آن است که:
اين امر با تمثل ارواح در ابدان مناسب خود، و مفارقت نوريه در قالبهاى مثالى، شدنى است؛ چنان که جبرئيل(ع) در برابر حضرت مريم به صورت مردى ظاهر گشت. ناگفته نماند که ما اين برخوردها را در نقل رواياتى که در اينباره رسيده، تا جايى مىپذيريم که برهان عقلى آن را مردود نداند و بر اين اصل، آن قسمتهايى که در پارهاى از روايات، مراحل نهايى و اوج صعود حضرت را بازگو مىکند که ملاقات با پروردگار است و چگونگى آن که ملازم است با جسميت خداى متعال، به هيچ وجه پذيرفته نيست؛ به عنوان نمونه: ابن هوازن قشيرى (متوفى 465) در کتاب معراجش روايت مىکند که پيامبر (ص)، پروردگارش را با همين چشم سر ديد، يا آن که از پيامبر نقل کرده است که: خداى خود را ديدم در حالى که دو کفش از طل در پاى وى بود و در نوشتههاى برخى از خاورشناسان آمده است: در آخرين آسمان، پيامبر (ص) به خداوند به اندازهاى نزديک شد که صداى قلم خدا را مىشنيد و مىفهميد که خدا مشغول نگاهدارى حساب افراد مىباشد.(18)
متأسفانه جريان معراج پيامبر (ص) مانند بسيارى ديگر از جريانهاى صحيح تاريخى، از روى غرضورزى يا سادهلوحى و اعمال سليقههاى شخصى در طول تاريخ آميخته با خرافات عجيب و غريبى شده است که قيافه اصلى آن را از نظر کسانى که مطالعه کافى در اين قسمت ندارند، ناپسند نشان داده است.
درباره مطالب مزبور (ديدن خداوند و...) مىگوييم:
لازمه رؤيت با چشم، محدود بودن مرئى است و هر محدودى، محدودکنندهاى بايد، پس او نمىتواند واجب الوجود باشد و آيا نشنيدهايد اين کلام امام على (ع) را که در جواب «ذعلب يمانى» فرمود: «لاتدرکه العيون بمشاهدة العيان و لکن تدرکه القلوب بحقايق الايمان...»(19) و فرازى ديگر از کلام 182 مىفرمايد: او مکان ندارد و با حواس ظاهرى ادراک نگردد و با مردمان مقايسه نشود. او با موسى سخن گفت و آيات خويش را به او نماياند، بدون آن که از اعضا و جوارح و ابزارى همانند بشر استفاده کرده باشد.
آخرين ابهام و يا سؤالى که در باره معراج مطرح مىشود اين است: آيا معراج پيامبر(ص) به عنوان يک بشر، از نظر علوم طبيعى امکانپذير است؟
در پاسخ، مقدمه ذکر مىکنيم: اساساً اعتقاد ما بر آن است که شريعت حياتبخش اسلام و قوانين نورانى آن از طرف خالق هستىبخش حکيم، تنظيم و توسط بهترينها که انبيا، و ائمه معصومين (ع) هستند به بشر ابلاغ شده است. ازاينرو، آنچه که جنبه خرافى داشته و با عقل و علم و حکمت منافى باشد در آن راه ندارد. ما پيرو مذهبى هستيم که علوم روز آن را تأييد مىکند، بلکه اين مذهب پويا خود، دانشهايى را پايهگذارى کرده است، ولى بايد متوجه بود که منظور از علوم تنها آن دسته از مسائلى است که صد در صد جنبه قطعى به خود گرفته، نه هر آنچه که به عنوان علم مطرح شود؛ زيرا ممکن است در پرتو اکتشافات ديگرى دير يا زود دگرگون شود و اين دسته در ميان علوم کم نيستند.
کوتاه سخن آن که ما مىگويى ميان عقائد مسلمان مذهبى و مسائل قطعى علوم، رابطه تنگاتنگ وجود دارد و هر کدام ديگرى را تقويت مىکند.
از اين مقدمه نتيجه مىگيريم که بسيارى از موانع سفر انسان به فضا با اختراعات و اکتشافات علم روز از ميان بر داشته شده است و امورى که زمانى غيرمعقول انگاشته مىشد با پيشرفت بشر در عرصههاى علمم و صنعت و فناورى به امرى ممکن و معقول مبدل شد و انسان در اين عصر تسخير فضا و ... توانست بر مشکل جاذبه زمين، پرتوهاى خطرناک شهابهاى آسمان، فقدان اکسيژن، مشکل بى وزنى فائق آيد.
ولى سخن در اين است: آيا تنها اين موجود ضعيف (بشر) که سراپا فقر و نياز است، و پس از گذشت قرنها تلاش و کوشش طاقتفرسا با تجهيزات کذائى، توان سفر به کرات آسمانى را دارد؟ و آيا خالق قادر متعال او از ابداع وسيلهاى که بهتر از سفينههاى فضايى مدرن، اين مأموريت را انجام دهد، عاجز است؟!
روى سخن با مسلمانان است آيا هيچ فرد خداپرستى که ايمان به قدرت لايزال و بىپايان الهى دارد. (ان الله على کل شىء قدير) مىتواند انکار کند؟ آيا براى خداى متعال مانعى دارد که وسيله مرموزى که از فکر محدود بشر بيرون است در اختيار پيامبرش بگذارد تا بتواند در آسمانها سير کند و عجائب آيات پروردگارش مشاهده نمايد؟ جواب البته منفى است. چه مانعى در مقابل عظمت و قدرت خداى متعال مىتواند ابراز وجود کند!
جايى که بشر با اين فکر محدود در پرتو صنعت و تکنولوژى، همه موانع را برطرف کرد و توانست فضانوردانى را در قمر (کرات آسمانى) پياده کند و در ماوراء جوّ به حرکت درآورد، به يقين پيامبران الهى مىتوانند با عنايت خداوند بزرگ که قدرت او مافوق قدرتها است و خالق تمام موجودات و قدرتهاست بدون اسباب ظاهرى و خارجى ايجاد کنند.
پيامبر اسلام (ص) با عنايت خداوند بزرگ به معراج رفته است. هرگاه برنامه سير تاريخى پيامبر، در پرتو عنايت الهى انجام گرفته باشد، به طور مسلم تمام اين قوانين طبيعى در برابر اراده قاهره وى تسليمند، و هر آنى در قبضه قدرت او هستند؛ از اين رو، چه اشکالى دارد: خدايى که به زمين جاذبه داده است و به اجرام آسمانى اشعه کيهانى بخشيده، بنده برگزيدهاش را به وسيله قدرت نامتناهى خويش، بدون اسباب ظاهرى و خارجى از مرکز جاذبه خارج نمايد، و اشعههاى خطرناکى که در ماوراء جو وجود دارد، مانند اشعه ماوراءبنفش، اشعهايکس و اشعه کيهانى، مصون بدارد.
[B]پىنوشتها:
1. حسين راغب اصفهانى، المفردات، دفتر نشر الکتاب، دوم 1404ق، ص 329.
2. همان، ص 247.
3. احمد سياح، فرهنگ جامع ، تهران: کتاب فروشى اسلام، 1354، ج 1- 2،ص 690.
4. مفردات راغب، ص 205.
5. براق نام مرکوبى است که بنا بر روايات، حضرت رسول(ص) شب معراج برپشت او آسمانها را درنورديد.
6. طبرسى، مجمع البيان، سوره اسراء،ج 3، ص 395.
7. سدره يا سدرة المنتهى، نام درخت کُنار بزرگى است که بنابر روايات اسلامى بر بالاى آسمان هفتم قرار دارد و برگش مانند گوش فيل و ميوه اش مانند کوزه است. علم ملائکه و ساير مخلوقات به آن منتهى شود و از آن درنمى گذرد. هيچ موجودي، بجز پيامبر اسلام (ص) در شبِ معراج از آن درنگذشته است و آنچه وراى آن است جز خداى نداند. از پاى اين درخت رودهايى از آب صاف روشن و شير تازه و باده خوشگوار، براى نوشندگان روان مى گردد. دربارة آن گفته اند که اسب سوار، در سايه اش هفتاد سال راه مى پيمايد و يک برگ از آن روى تمام مردم سايه مى افکند.(جعفر ياحقّى، دکتر جعفر محمّد: فرهنگ اساطير و اشارات در ابيّات فارسى، ص 241 - 242.)
8. سوره اسراء، آيه 1.
9. ر.ک: محمود زمخشرى، الکشاف، دارالکتاب العربى، بيروت، چ سوم، 407 ق، ج4، ص 419.
10. تفسير نمونه، ج 12، ص 12.
11. محسن فيض کاشانى، تفسير صافى، بيروت: مؤسسة الاعلمى مطبوعات، ج 3، ص 166-171.
12. الکشاف، ج 2، ص 647.
13. مجمع البيان، ج7، ص 395.
14. بحارالانوار، چاپ مؤسسه الوفاء، بيروت، ج 18، ص 289 فخررازى، مفاتيح الغيب، ج 5، ص 540 - 546.
15. تفسير نمونه، ج 12، ص 9.
16. دايرة المعارف، ج 7، ص 329، ماده «عرج».
17. آيت اللّه جعفر سبحانى، فروغ ابديت، مرکز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، قم چاپ نهم، 1373، ج1، ص 386.
18. «محمد پيامبرى که از نو بايد شناخت»، ص 125.
19. نهج البلاغه صبحى صالح، کلام 179.
[/B]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 561]
-
گوناگون
پربازدیدترینها