تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):گناهانى كه باعث نزول عذاب مى‏شوند، عبارت‏اند از: ستم كردن شخص از روى آگاهى، تجاوز...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816980785




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

زنی که فقط 3روز با همسرش زندگی کرد تا اینکه ...!


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: 67 سال پیش یعنی در سال 1939 بوریس و آناكوزلوف در دهكده بوروفلیانك در نزدیكی سیبری با هم پیوند ازدواج بستند. اما فقط 3 روز با یكدیگر زیر یك سقف زندگی كردند. با شروع جنگ جهانی دوم، بوریس به ارتش روسیه پیوست. وقتی او از جنگ بازگشت آنا و خانواده‌اش به سیبری تبعید شده بودند.
بوریس به دنبال همسرش همه جا را جستجو كرد اما نتوانست او را بیابد.
به گفته آنا، وقتی بوریس از وی خداحافظی كرد تا به جنگ برود تصور نمی‌كردند كه دوری آنها از یكدیگر شصت سال طول بكشد. آنا می‌گوید: «حتی من به خود قبولانده بودم كه ممكن است همسرم در جنگ كشته شود، اما فكرش را نمی‌كردم كه زنده باشد و این مدت طولانی از هم دور باشیم.» وقتی نیروهای آلمانی آنا را به همراه مادر و پدرش دستگیر كردند و به عنوان اسیر جنگی به سیبری فرستادند، او چند بار تصمیم به فرار گرفت اما موفق نشد. آنا می‌خواست به هر صورت كه شده بوریس را پیدا كند. حتی به دلیل فرار و نافرمانی، چندین بار توبیخ و متحمل شكنجه شد. از آنجایی كه او هیچ خبری از بوریس نداشت به حد جنون رسیده بود، از طرف دیگر بوریس نیز از آنا و خانواده‌اش بی‌اطلاع بود. زیرا تمام نامه‌هایی كه برای آنان می‌نوشت بی‌جواب باقی می‌ماند.
دو سال پس از جنگ جهانی بوریس به خانه بازگشت. اما اثری از آنا و خانواده‌اش نبود. كسی نمی‌دانست آنان به كجا رفته‌اند و چه بلایی بر سر آنها آمده است.

[تصویر: Image_1.jpg]

جنگ به اتمام رسیده بود اما آنا و مادر و پدرش در سیبری ماندند. زیرا پدر و مادرش آنقدر پیر و نحیف بودند كه توان سفر به شهر خود را نداشتند. مادر آنا تصمیم گرفت دخترش را مجاب كند، با فرد دیگری ازدواج كند، او به آنا گفت مطمئنا بوریس در جنگ كشته شده و اگر هم زنده باشد در این مدت طولانی با فرد دیگری ازدواج كرده پس بهتر است فكر بوریس را از ذهنش خارج كند.
مادر آنا برای این‌كه دخترش راحت‌تر بوریس را فراموش كند همه نامه‌ها و عكس‌هایی را كه بوریس در ابتدای دوران سربازی‌اش برایش فرستاده بود آتش زد تا آنا یاد و خاطره‌ای از بوریس در ذهن نداشته باشد و راضی به ازدواج شود. اما آنا با ازدواج مجدد كاملا مخالف بود و پدر و مادرش را تهدید كرد كه در صورت اصرار خودش را آتش می‌زند. شرایط سختی بود و آنها حتی نمی‌توانستند به خاطر تقسیمات مرزی كه صورت گرفته بود از دهكده‌ای كه در آن زندگی می‌كردند، خارج شوند. از سویی بوریس نیز در غم از دست دادن آنا دچار افسردگی شدید شده بود. او تصور می‌كرد آنا و خانواده‌اش كشته شده‌اند.
پس از مدتی بوریس دست به قلم شد و كتابی درباره خود و همسرش كه فقط سه روز با هم زیر یك سقف زندگی كرده بودند به رشته تحریر در آورد و خاطراتش از دوران جنگ را نیز نوشت. او هیچ‌گاه چشمان اشكبار همسرش را موقع خداحافظی فراموش نمی‌كرد.
سال‌ها گذشت. بعد از گذشت 67 سال، بوریس یك پیرمرد 80 ساله شده بود. او تصمیم گرفت به سیبری برود، اما در سیبری دست سرنوشت او را با پیرزنی آشنا كرد كه علی‌رغم شكسته و پیر شدن صورت چشمان آشنایی داشت او آنا بود، آنا هنوز زیبایی دوران جوانی خود را حفظ كرده بود. لااقل برای بوریس این‌گونه به نظر می‌رسید. آنا پیرمردی را دید كه در برابر حیاط خانه وی ایستاده. چشمان كم‌سوی او به زحمت توانست بوریس را تشخیص دهد. خوب دقت كرد و بالاخره بوریس را شناخت. این زن و شوهر كه مدت 60 سال از هم دور مانده بودند و هر دو تصور می‌كردند كه همسرشان را از دست داده‌اند همدیگر را یافتند و زندگی خود را همچون یك زوج جوان از سر گرفتند.
آنها دوشبانه روز فقط روبه‌روی هم نشسته بودند و همدیگر را می‌نگریستند و خاطرات 60 سال دوری از یكدیگر را برای هم تعریف می‌كردند. به واقع آن دو 67 سال به یاد یكدیگر زندگی كردند و دست سرنوشت آنان را دوباره به هم رساند تا این وفاداری‌شان را جبران كند.






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 174]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن