واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: مهارت هاي برقراري ارتباط مطلوب
يكي از مقولههاي چالش برانگيز در دنياي مدرن امروزي، چگونگي ارتباط با مردماني است كه هر روز با آنان مواجه ميشويم. اين موضوع شايد در دهههاي گذشته به اندازه امروز چندان بحثبرانگيز نبوده است، چه آنكه جهان كهن با خود رسمها و هنجارهايي به همراه داشت كه ارتباط نيز جزء لاينفك آن محسوب ميشد؟، اما اينك دنياي صنعتي و انبوه اعمال روزانه اين امكان را به سهولت ايجاد نميكند، در نتيجه چگونه ارتباط برقرار كردن يكي از دشوارترين فرايندهاي ارتباطي است.
راهكارهاي زير ميتواند شما را در اين فرايند دشوار ياري دهد:
* ايجاد شرايط مناسب براي مخاطب
براي بحث كردن، نياز است كه تمامي شرايط روحي، جسمي، فيزيكي و محيطي فرد را در نظر بگيريم به گونهاي كه اين عوامل ثانويه باعث پيش داوري و يا قطع بحث نشود، شرايط بايد آنچنان مناسب باشد كه فرد خود اشتياق به ادامه صحبت داشته باشد. ما ميتوانيم براي بهتر استفاده كردن از اين عامل مهم ارتباطي، گفتگو در محيطهاي سرسبز در نظر بگيريم يا يك محيط آرام در كنار يك آبشار يا رودخانه را به فرد پيشنهاد كنيم. زماني كه فردي به چنين محيطي دعوت ميشود، خود را براي صحبت آماده كرده است و در واقع تا آماده نباشد اين دعوت را قبول نميكند. در نتيجه با قبول اين دعوت، شما ميتوانيد براي انجام يك گفت وگو شرايط را مناسب بدانيد.
* كسب اطلاعات درباره موضوع
در شروع گفتوگو سعي كنيم از موضوعات جدالآفرين و پرخاشگر صحبت نكنيم. مثلاً زماني كه در يك محيط دلباز هستيم اول سعي كنيم درباره طبيعت و محيط صحبت كنيم و بعد وارد بحث شويم. در ضمن براي صحبت در مورد يك موضوع بايد اطلاعات و معلومات نسبت به آن را داشته باشيم و يك شناخت نسبي هم قبلاً از طرف مقابل خود بدست آورده باشيم.
* گفتگو همراه با حس همدردي
بعد از صحبت كردن در مورد اطرافمان و يا موضوعاتي كه بحثانگيز نيست، ميتوانيم با كلمات «خب، از آن موضوع چه خبر؟»، «بگو ببينم چطور شد؟» و با يك احساس همدردي شروع به صحبت كنيم و وارد موضوع اصلي شويم. ما بايد به گونهاي اين بحث را سر بگيريم كه هم بتوانيم مفاهيمي را كه در ذهن ماست انتقال دهيم و هم اشتياقي ايجاد كنيم كه فرد به ادامه بحث تمايل نشان دهد. براي اين كار لازم است منافع شخص مقابل را در نظر بگيريم و سعي نكنيم صحبتهاي ما مقاومت فرد را برانگيزد.
حتي اگر در شروع احساس كرديم كه فرد در حال مقاومت كردن است با همدردي و فاش كردن درونيات فرد، مقاومت او را كاهش دهيم. ما بايد آنقدر اطلاعات درباره موضوع بحث داشته باشيم تا بتوانيم با فرد همدردي كنيم و خودمان را جاي او بگذاريم و به درونيات ذهني او پي ببريم. به زبان عاميانه متوجه شويم كه او اكنون در چه فكري است و زماني كه ما بتوانيم فكرش را دريابيم با بيان چيزي كه او درصدد پنهان كردنش است مقاومت او را ميشكنيم.
* تعريف و تمجيد
سعي كنيم در صحبت كردن از نقاط مثبت فرد شروع كنيم. مهم نيست درجه اين نقاط مثبت در فرد به چه اندازهاي است. مهم اين است كه اين نقاط براي ما چقدر مهم است. يعني ما ميتوانيم با بزرگ شمردن اين نقاط مثبت، او را براي شكوفا كردن آن تشويق كنيم و در واقع فرد را به سمتي رهنمود كنيم كه خودمان علاقه داريم و ميخواهيم بحث مان به آن سمت ادامه يابد. مثلاً به او بگوييم «شما خيلي انتقادپذير هستيد» و براي اين كه خود فرد از اين صفت خود مطمئن شود يك مثال براي او بزنيد و بگوييد: «من توجه كردم زماني كه به شما مي گوييم اين طرز رفتار با فرزندتان در ميان جمع درست نيست، شما به جاي اينكه ناراحت شويد و يا حتي از دست من عصباني شويد، سعي ميكنيد رفتارتان را با كودكتان تغيير دهيد». در اين مثال فرد ممكن است آنقدر از دست كودكش خسته شده باشد كه نخواهد واكنش نشان دهد. ولي تعبيري كه ما از رفتارش ميكنيم، فرد را به تغيير رفتار سوق ميدهد و اين نوعي تقويت است كه در گفتوگوها مؤثر واقع ميشود.
* آگاهي از حس مخاطب نسبت به خود
ما بايد از حسي كه فرد نسبت به ما دارد، آگاه باشيم و از اين حس براي ادامه گفت وگو استفاده كنيم. سعي كنيم بدانيم فرد به چه اندازهاي به ما علاقه دارد و با توجه به اين علاقه ما ميتوانيم به نفع شخص صحبت كنيم. زيرا زماني كه نفع شخصي خود را در نظر نميگيريم و در عوض منافع او برايمان محترم است، به فرد احساس راحتي دست ميدهد و ميداند كه كسي حامي او هست و موضوع را ميپذيرد.
* خودفاشسازي
در ادامه بحث براي اينكه موضوع روشن شود، بايد يك مثال زنده در مقابل فرد نشان دهيم، ميتوانيم يكي از مشكلات خودمان و يا مشكل يك فرد نزديك را كه هر دو طرف ميشناسند. البته با اجازه فرد ثالث ـ بازگو كنيم. اين موضوع باعث ميشود كه فرد مشكل خود را يگانه مشكل دنيا نداند و يا حتي با راهحلهايي كه ديگران براي مشكل خود در پيش گرفته بودند و موفق شدند، مشكل خود را حل كند.
* مخاطب خود را دوست داشته باشيد
ما بايد سعي كنيم آنقدر احساس همدلي و همرنگي با مخاطب داشته باشيم كه در ضمير ناخودآگاه، او را دوست داشته باشيم و علاقهمند باشيم به اينكه مشكلاش را حل كنيم. كارل آر. راجرز را بيشتر به خاطر كار در رواندرماني ميشناسند و اين كار او در شكلگيري نظريهاش نيز تأثير داشته است. او معتقد بود كه برخي روابط در زندگي روزمره، موجب افزايش كاركرد مناسب رواني ميشود. در بحث ارتباطات ميگويد براي داشتن يك بحث سالم و ادامه يافتن آن به 3 اصل اساسي بايد توجه كرد:
ـ پذيرفتن فرد بدون قيد و شرط
ـ همدلي و همدردي
ـ صداقت و همرنگي
پذيرفتن فرد بدون قيد و شرط
يعني فرد را با تمامي خوبيها و بديها بپذيريم و براي پذيرفتن آن شرطي نگذاريم. مثلا نگوييم چون شخصي پولدار نيست، نبايد با او در مورد اين مسأله صحبت كرد و يا اگر احساس كنيم كه عقيده او با عقايد ما در يك خط سير نميكند، با او وارد مذاكره نشويم. ما بايد ياد بگيريم كه هر كسي را با هر توانايي و شرايطي بپذيريم. يعني زماني كه با او صحبت ميكنيم به جز موضوع بحث و يا مشكل به چيز ديگري توجه نكنيم و سو گيري نداشته باشيم؛ اين يعني پذيرش بيقيد و شرط.
همدلي، همدردي
سعي كنيم با او همدردي كنيم، خودمان را جاي او بگذاريم و احساسش را درك كنيم. اگرچه احساس، انتقال دادني نيست ولي با اندكي سعي ميتوانيم در جايگاه فرد قرار بگيريم، اين بدان معنا نيست كه اگر فرد به اندازه اي ناراحت است كه گريه ميكند ما هم با او گريه كنيم، بلكه با حالت غمگيني خود ميتوانيم حالت غمانگيز او را درك كنيم. بعضي اوقات ميتوانيم با سر تكان دادن، حرفهاي او را تأييد كنيم و حتي با تكرار حرف او ميتوانيم به او بفهمانيم كه به حرفهايش گوش ميدهيم.
صداقت و همرنگي
ما بايد يك رابطهاي را ايجاد كنيم كه صداقت و همرنگي جزء اركان اصلي باشد. بايد اين اطمينان را به فرد بدهيم كه همه حرفهايي كه زده ميشود، همه با صداقت است و دروغي وجود ندارد. بايد فضايي به وجود آورده شود كه اعتماد و اطمينان در آن حاكم باشد و فرد بداند كه اين حرفها از ته دل گفته ميشود و همچنين اين اطمينان را به مخاطب بدهيم كه اين حرفها به گونه راز هيچ گاه بر ملاء نميشود.
در پايان اين اركان چيزي كه خيلي مهم است، پيش داوري نكردن است. ما نبايد قبل از اين كه با مخاطب صحبت بكنيم درباره او نظر دهيم و همچنين نبايد در نتيجهگيري بحث ، سوگيري داشته باشيم. يعني نظر خودمان را القاء كنيم و جمعبندي بحث را فقط از آن جنبه كه خودمان ميبينيم، انجام دهيم. علاوه بر مسائلي كه ذكر شد، عواملي ديگر در يك ارتباط مؤثر وجود دارد.از جمله اينكه ما بايد يك ارتباط غيركلامي با مخاطب به وجود آوريم. خود اين ارتباط به 3 دسته تقسيم ميشود:
ـ وضع بدني ـ تماس چشمي ـ لبخند
* وضع بدني
هنگامي كه افراد از لحاظ هيجاني، عصبي و ناراحت هستند، در حالتي ناآرام. با دستاني به هم فشرده و گره خوردهگويي كه در برابر باد مقاومت ميكنند، ميايستند يا مينشينند. وضعيت آرميده يا تنيده احتمالا از سوي ديگران به عنوان علامتي دال بر علاقه يا بيعلاقگي نسبت به آنها تلقي ميشود، خمشدن به سمت جلو با حالتي كه زاويه ملايمي دارد، شايد علاقهمندي يا توجه است. تكيه به عقب و زاويه باز نسبت به جلو، علامت بيعلاقگي يا علاقه كم است. خم شدن به سمت جلو و همراه با حالت خودماني و گشوده به طرف مقابل اين علامت را ميدهد كه به صحبت خود ادامه دهد.
* تماس چشمي
هنگامي كه كسي مشغول شنيدن است، نسبت به زماني كه مشغول صحبت است، تماس چشمي بيشتري برقرار ساخته و آن را حفظ ميكند. همين طور زماني كه كسي طرف مقابل را دوست دارد، تماس چشمي بيشتري برقرار ميشود. افزايش تماس چشمي (اما نه خيره شدن، كه ممكن است علامت مخالفت و عناد تفسير شود) ميتواند علامتي براي تشويق ديگري باشد. دوختن چشمها به كف اتاق ميتواند علامتي باشد براي آن كه ديگري حرف خود را قطع كند. افزايش تماس چشمي نيز ميتواند نشانه صميميت باشد، اما خيرگي دائمي ممكن است باعث ناراحت كردن طرف مقابل شود.
* لبخند
افرادي كه لبخند ميزنند، معمولاً جذابتر از افراد ديگر درجه بندي ميشوند، حتي زماني كه به افراد درجهبندي كننده بگوييم مواظب تأثير لبخند بر ارزيابي خود باشند.
* استفاده از علائم غيركلامي براي بهبود ارتباط
به يك معنا، مهارتهاي خوب گوش فرا دادن را ميتوان مهارتهاي خوب تماشا كردن دانست. اگر به علائم غيركلامي طرف مقابل توجه كرده و آن را درست تفسير كنيد، ميتوانيد پيام كلي آن فرد را كاملتر درك كنيد. به عنوان يك شنونده، زبان بدني شما پيامهايي به گوينده ارسال ميدارد. شما ميتوانيد مقداري اعتماد ارائه كرده و فضايي فراهم آوريد كه نشان ميدهد خواهان شنيدن آن چيزي هستيد كه او ميخواهد به شما بگويد. چنين وضعيتي با استفاده از حالت بدني باز و آرميده، تمايل به سوي جلو، تماس چشمي خوب و تكان دادن سر در زمانهاي مختلف به دست خواهد آمد.
به يك معناي ديگر، مهارتهاي خوب صحبت كردن عبارتند از مهارتهاي خوب رفتار كردن. شايد بخواهيد از اين موضوع مطمئن شويد كه نكند زبان بدني شما به جاي تقويت پيام كلماتتان، آن را تضعيف ميكند. اگر شدت آهنگ صدايتان را متوسط كرده و تماس چشمي خوبي برقرار كنيد، شايد احتمال جدي گرفتن تقاضاي شما بيشتر شود. اما صداي آرام با چشماني روبه پايين چنين حالتي را ندارد.علائم غيركلامي ميتوانند مانع ارتباط روشن و صريح شوند، اما اين نيز درست است كه آنها ميتوانند صراحت يك ارتباط را تسهيل كنند.
كاظم رضواني
دوشنبه 4 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 103]