تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837175913
آیا عرفان و تصوف، مانع رشد صنعت در ایران بودند؟
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: اندیشه - دکتر شهرام پازوکی / عضو موسسة پژوهشی حکمت و فلسفه ایران رسالة صناعیه میرفندرسکی تنها رساله مستقل دربارة صنعت است که به زبان فارسی نوشته شده است. البته دو یا سه رساله دیگر هم هست که یکی از آنها حقایق صناعیه قاضی سعید قمی است و دیگری رسالهای است بدون نام که منتسب به قاضی سعید است اما قطعا رونوشت همین رسالة صناعیه است و متعلق به میرفندرسکی. میرفندرسکی در جاهای مختلف این کتاب به زمانه خودش اشاره میکند و از وضعیت صنایع در زمانه خودش انتقاد میکند. در واقع موضوع صناعیه میرفندرسکی همین توقف صنایع و پرسش از چرایی آن است. رساله میرفندرسکی کاملاً در فهم ما از معنای صنعت و چرای توفق آن در جهان اسلام تاثیر خواهد گذاشت. رساله در دوره مهم صفویه نوشته شده است. مهم از این جهت که در این دوره شاهد ظهور و بروز تمامعیار میراث حکمی و معنوی ایران هستیم. در زمینه حکمت و فلسفه به قول هانری کربن شاهد تاسیس مکتب اصفهان هستیم. اما در همین دوره است که مدنیت ایرانی دچار بحران میشود. در این رساله رابطة مدنیت و صنعت مورد توجه قرار گرفته است. این بحران از آنجا مهم است که اثر سویی به جا گذاشت که تا امروز ادامه دارد و بدون تامل در این دوره در تاریخ فکر و تاریخ معاصر ایران امکانپذیر نیست. در دورهای که بیشترین آثار حکمی و صناعی و فقهی و روایی ما منتشر شده است، در آثار فلاسفه و حکمای این دوره مانند میرفندرسکی، شیخ بهایی، ملاصدرا، فیض کاشانی و دیگران آثار اضطراب این بحران هویدا است. اساساً در چنین دورههایی است که آثاری مهم منتشر میشود و اموری که یک قوم بدان مانوس بودهاند مورد تشکیک قرار میگیرد و آثاری در حهت طرح همین تردید منتشر میشود. از این منظر، دورة میرفندرسکی با دورة یونان باستان و انتشار آثار افلاطون و ارسطو قابل مقایسه است که پر مسئلهترین آثار فلسفه یونانی در زمانه زوال دورة تراژدی و برآمدن سوفسطائیان ـ نشانهای از همین زوالـ هستند. اما بحران دورة میرفندرسکی چه بود؟ بحران تصوف و عرفان و سرکوب عرفان و جایگزین شدن و استیلای صوفیه حکومتی از یک سو و درآمدن تشیع به شکل فقهی از مشخصات این دوره است. به همین خاطر بود که گروهی از حکمای ایرانی به هند مهاجرت کردند و گروه دیگری که ماندند ـ مانند ملاصدراـ در تحکیم بنیاد تفکر و رد تصوف بدلی مثلا در رساله «کسر اصنام جاهلیت» و دفاع از عرفان حقیقی در رساله «سه اصل» پرداختند. او هم در این رساله به تقلیب عرفان و تصوف و حکمت و تاثیر آن بر شئون فکری و مدنی نظر داشته است. به همراه حکما و عرفا، تعدادی از اصحاب صنایع هم به هند مهاجرت کردند و در آنجا در ایجاد جریانهای عرفانی، صناعی و طبقاتی نقش داشتند. میرفندرسکی هم در رسالة صناعیه شاهد و درگیر همین بحران است. خود میرفندرسکی مکرراً به هند سفر کرده و اگرچه در آنجا رحل اقامت نیافکند دستکم میدانیم که با زبان سانسکریت آشنایی ابتدایی داشته است. با حکمت هندو آشنا بوده است و در ایران هم ـ مانند شیخ بهاییـ در طریق فتوت بوده است. این جریانهای عرفانی بر کار او تاثیر داشته است. تعریف صنعت اما معنای صنعت. این لفظ معنای مطلق کار و پیشه است. در معنایی که حکما از کار داشتهاند، کار حتی در معنای فیزیکیاش امری مقدس و دینی بوده است. یکی از منابع مهم دربارة پیشهها فتوتنامهها هستند. بررسی و خواندن بیش از صد رساله فتوتنامه موجود، برای شناخت جامعهای که اساس آن را اصناف تشکیل میدهد، مهم است. در مقابل این معنا از صنعت، در معنای مدرن، کار نه زندگی که وسیله کسب وسایل زندگی است. این معنای جدید که بعد از انقلاب صنعتی به وجود آمد بدل به امری کسلکننده بدل شد و به همین خاطر بود که مفهوم اوقات فراغت مورد توجه قرار گرفت. یکی از مقاصد میرفندرسکی در این رساله، تحلیل تعطیلشدن کار هم از حیث معنوی و هم از حیث اجتماعی بود. حیث معنوی کار برای او که به جریانهای عرفانی ایرانی و هندی دلبسته بود بسیار مهم می نمود. نکته دیگر اینکه در این لفظ عمومیتی وجود دارد که از نبوت و خلافت و حکمت را تا پیشهوری و گازری (رختشویی) در بر میگیرد. البته این پیشهها در عرض یکدیگر نیستند و در چارچوب یک سلسله مراتب از اشرف تا اخس (پست) قرار میگیرند. معیارهایی که این سلسله مراتب را میسازند عبارتند از نافع بودن و ضروری بودن. بنابراین تمام این صناعتها از حیث ماهیت یکی هستند و صناعت معنای وسیعی دارد. همچنین تمایزی میان پیشه و علم وجود ندارد. به همین خاطر است که پزشکی و نجوم هم در ذیل حرف و صنایع قرار میگیرند. این نگاه را میتوان در رساله «درهالتاج» قطبالدین شیرازی هم مشاهده کرد. همین مسئله میان صنایع و آنچه امروزه هنرهای زیبا خوانده میشود هم وجود دارد و به طور مثال موسیقی و نقاشی هم جزو حرف هستند. هنر به معنای امروزیاش در قلمرو زیباشناختی قرار میگیرد و این حاصل تعریفی است که جهان مدرن به آن میدهد و در هیچ تمدنی قبل از آن ـ حتی در قرون وسطی- سابقه نداشته است. نکته دیگر اینکه صناعت یک معرفت و ملکهای است نفسانی که منجر به نوعی عمل میشود. نسبت میان نظر و عمل در این نگاه بسیار مهم است. به این معنا، صناعت تنها یک مهارت فنی نیست بلکه به نوعی دانایی است. او اشاره کرد که ارسطو هم در اخلاق نیکوماخوس همین نظر را دربارة تخنه ـ سلف واژهای تکنیک ـ دارد. میرفندرسکی میگوید که این دانایی باید به عمل منجر شود و قول صنایع جزویه را که گمان میکنند وجود آنان نیازی به حکمت نظری ندارد را رد میکند. در نتیجه در جهان ماقبل مدرن، مفهوم صنعت لولای و مفصل و رابط نظر و عمل بوده است. در واقع وقتی صنعت از معرفت جدا شد، هنر هویت جدید خود را پیدا کرد. هنر در قلمرو زیباشناختی قرار گرفت و معنای خوشایند بودن احساس را پیدا کرد. اینگونه شد که صفت زیبا برای هنر و صفت مفید بودن برای صنایع به کار میرود. این امر در حکمت اسلامی سابقه نداشت. این تقسیمبندی امری کاملاً مدرن است که اوج آن را در نقد سوم کانت میبینیم. در آنجا، کانت هنر را از علم و اخلاق و صنعت جدا میکند. در این قلمروهای شقه شقه شده مدرن، معنای صناعیه مورد نظر میرفندرسکی از میان میرود. نکتة دیگر این که صناعت در نظر اهل عرفان و حکمت، هم به معنای کار و هم به معنای سلوک بود. بنابراین آنان از طبقات دیگر جامعه جدا نبودند. یعنی طبقه ممتازه هنری یا عرفانی وجود نداشته است. در رسالة صناعیه هم حرف و پیشهها از ایم منظر بر هم برتری ندارند. سبک زندگی ماقبل مدرن به اینگونه بود که سالک قبل از تشرف به سلوک عرفانی، صنعتی یاد بگیرد و اصول طریقت را از استاد صنعت خود بیاموزد. به همین دلیل بود که هنر ایشان مانند امروز وجه نمایشی نداشت و نام خود را پای آثار خود نمیگذاشتند چون به صنف اهمیت میدادند و نه به صاحب اثر. به همین دلیل است که اکثر آثار قدیمی بدون نام و نشان صاحب اثر است. چون این آثار را نتیجه نه نبوغ فردی که حاصل معرفتی میدانستند که سینه به سینه و از استاد به شاگرد منتقل میشد. به گمان آنها این صنایع منشا آسانی دارند. اساساً در حکمت اسلامی صنایع محصول دست بشر نیستند. نشان دادن منشا آسمانی حرف و صنایع بخشی از فتوتنامهها بوده است. در این فتوتنامهها که هم صاحبان صناعتها و هم مشایخ عرفانی آنها را مینوشتهاند، هر صنعت سلسله مراتبی داشت که به یکی از اولیا میرسید. معمولا در فتوتنامهها، حضرت علی (ع) منشا بسیاری از این صنایع دانسته میشد. اگرچه این سلسله انساب به لحاظ تاریخی قابل اثبات نیست اما از منظری دیگر مهم این بود که صنایع را به شان والای حضرت علی مربوط کنند که نشاندهنده آن است که صنایع از بعد معنوی اسلام مشتق شده است. صناعت از منظر مدنی هدف میرفندرسکی در این رساله ترغیب کار و احیای صنایع از طریق احیای اصناف صنعتگر بوده است. با تضعیف تصوف، اصناف هم تضعیف شدند و بنابراین احیای صنایع، اصناف، و تصوف امری به هم پیوسته بود. میرفندرسکی به جز احیای صنایع در پی احیای مدنیت تضعیف شده هم بود. در مقدمه ابنخلدون هم می شود دید که ارتباط زوال شهرها با زوال صنایع را نشان داده بود یا در الفتنامه فیض کاشانی هم این تلاش را دید که در آن، مولف در پی احیای اصناف است اما این کار را از طریق احیای مرام فتوت انجام میدهد در حالی که میرفندرسکی از طریق احیای صنایع در پی احیای اصناف است. شرح و توضیح مفاد رساله صناعیه این رساله که نام دیگرش حقایقالصناعه است تنها رساله با این موضوع است. در فصل اول آن، مولف به اهداف خود از نوشتن کتاب میپردازد. میرفندرسکی هدف خود را تالیف رساله را تعریف صناعت، شرح منافع صناعت، اختلاف منافع صنایع که سبب اختلاف آنها در مراتب میشود، تحریص در فراهم کردن صنایع، و ضم اهل بطالت بیان کرده است. میرفندرسکی در همان جمله اول میگوید که منظورش از صناعت همان است که در فارسی دری آن را پیشه میگویند. در این رساله از کلمه حرفه هم به کرات استفاده شده است و منظور کلی مولف مطلق کار و پیشه است. در تعریف کاملتر آمده است که صناعت استعداد و توانایی به انجام کار یا فکر صحیح محدود است که در موضوع خاصی تاثیر میگذارد. به این معنا صناعت قوه فاعله است که با فکر صحیح عمل میکندو. نکته دیگر غرض محدود و مشخص در این تعریف است صنایع را بری از احساسات و احوال میکند. اموری که در نظریه مدرن، اس و اساس هنر دانسته میشوند. در باب دوم از منافع صناعتها صحبت میکند. میرفندرسکی این بحث را از منظر تعاون و همکاری مورد بحث قرار داده و وجه اجتماعی و مدنی صنایع برایاش مهم بوده است. او میداند که اگر قرار است صنایع احیا شوند، میبایست نظام اجتماعی مدنی و نظام اجتماعی فتوت احیا شود. باب سوم رساله در حث (برانگیختن) اهل صنعت و ذم اهل بطالت است. در این فصل از نیاز جامعه به تحصیل صناعت میگوید و در تبیین آن به مقایسه نظام عالم کبیر و عالم صغیر (انسان) میپردازد. به استدلال میرفندرسکی، همانطور که در انسان، همه اعضا به هم ربط و احتیاج دارند، در عالم کبیر هم هر انسان به دیگران ربط دارد. مدینه به عنوان نظام نوع، مانند نظام کل و نظام جزء (انسان) هم همینطور است. در واقع مانند کتاب جمهور افلاطون در این رساله هم طبقات با صفات انسانی مطابقت شدهاند. در این استدلال هر جزء که کار خود را درست انجام دهد، کل به تعادل میرسد. از نظر میرفندرسکی هر صفت انسانی منجر به چنین تعادلی میشود. آنگاه به گروههایی میپردازد که این تعادل را مختل میکنند و از میانشان از ملحدان میپردازد. میرفندرسکی در رد الحاد به محتوای آن کار ندارد بلکه از آنجا که اینان به اباحه و ابطال و تعطیل میخوانند به نتیجه عمل میپردازد. گروه دوم فاسقان و بطالاناند و گروه سوم قلندران و عالم گردان هستند. هر کدام از این گروهها کاری که میکنند اخلال در نظم اجتماعی است و برای آنکه این اخلال را اصلاح کنیم، میرفندرسکی توصیه میکند که همه در صنعتی کوشش کنند و هر کس چنین نکند را مستوجب عقوبت میداند. بحث دیگر میرفندرسکی در رسالة صناعیه، سلسله مراتب حرف است که در باب چهارم آمده است. دلایل شرف و خست (پستی) صنایع که متعاقباً سبب شرف و خست اصحاب و اصناف آنها هم میشود، به نظر او در دو دلیل خلاصه میشود: اول نافع بودن و دوم خیر داشتن. حرف را میتوان بر اساس این دو شق تقسیم کرد. و هرکدام از این شقوق دارای زیرمجموعهاند: برخی از حرف نافع ضرویاند مانند آهنگری و برخی دیگر نافع غیرضروریاند مانند گازری (رختشویی). در اینجا ملاک، نفع رساندن هر پیشه به جامعه بشری است. اما ملاک دیگر غایت است که بنا بر آن برخی صناعتها خیر به ذاتاند مانند پیامبری، خلیفتی و فیلسوفبودن و برخی دیگر خیر بالعرض هستند مانند خیاطی و زرگری. میرفندرسکی حرف را به نحو دیگری هم تقسیمبندی کرده است: برخی از صنایع را کثیرالنفع دانسته مانند آهنگری و برخی دیگر را قلیلالنفع مانند ماربازی. برخی از صنایع را متمم طبیعت دانسته مانند طبابت و برخی دیگر را مزین آن مانند نقاشی و صباغی (رنگرزی).در باب پنجم تعریف از صنایع عامتر میشود. میر در تقسیمبندی گستردهتری که در پی عامتر کردن تعریف میآورد، میگوید منظور عوام از صنایع چیزی است که منافع خودشان را برآورده میسازد نه شرکا را. میرفندرسکی در کتابش بارها از این لفظ استفاده کرده است. او از لفظ دیگران استفاده نمیکند، اگرچه منظورش همین کلمه است. چون در نظر او قرار نیست که کسی غیر باشد. به اصطلاح میرفندرسکی خودی و غیرخودی وجود ندارد. در باب ششم میرفندرسکی به تقسیمبندی خود ادامه میدهد اما اینبار صنایع و صنعتکاران را از جهت صلاح و فسادی که تولید میکنند تقسیمبندی میکند. در باب هفتم باز تعریف صناعت را عامتر میکند و ذیل آن ۱۲ قسم از صنایع را برمی شمارد. اهمیت این باب در آن است که میرفندرسکی به تامل در نسبت نظر و عمل میپردازد و به ادعای آنانی میپردازد که صناعت خود را مستقل از حکمت میپندارند. میر با رد این ادعا استدلال میکند که همه صنایع از کلی و جزوی، مبادی نظری دارند. میرفندرسکی پیامبری و فیلسوف بودن را در کنار هم میگذارد و از شان فیلسوف بودن دفاع میکند و روایتی هم آورده که در آن عمروعاص در حضور پیامبر اسلام نام افلاطون را میآورد. پیامبر آشفته میشوند و میفرمایند نام او را به سبکی نیاورید. این روایت در منابع روایی ما نقل نشده است اما فلاسفه اسلامی بعضا به آن اشاره کردهاند و یکی از موارد ارجاع به آن همین رسالة صناعیه است. در بخشهای دیگر همین باب، میرفندرسکی حکمت و کلام و همینطور حکمت عملی و فقه را با هم مقایسه میکند. این مقایسهها تا حد زیادی نشاندهنده تنشها و مسایل زمانه اوست. این باب بخش بیشتر رساله را به خود اختصاص میدهد. در همین باب است که به کسانی میپردازد که سبب بیکاری شدهاند و اشاره میکند که دانایان زمان، کسانی هستند که از ضرورت صناعت در اجتماع خودش سخن میگویند. (خلاصه سخنرانی دکتر پازوکی دربارة رسالة صناعیه میرفندرسکی) / 62
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 193]
صفحات پیشنهادی
آیا عرفان و تصوف، مانع رشد صنعت در ایران بودند؟
آیا عرفان و تصوف، مانع رشد صنعت در ایران بودند؟ 90 درصد آلاينده هاي درياي خزر ناشي از صنايع کشورهاي همسايه است · عكس پس زمينه كيفيت بالا HD جديد Wallpapers ...
آیا عرفان و تصوف، مانع رشد صنعت در ایران بودند؟ 90 درصد آلاينده هاي درياي خزر ناشي از صنايع کشورهاي همسايه است · عكس پس زمينه كيفيت بالا HD جديد Wallpapers ...
تنها زندگیست كه سخن میگوید
آیا عرفان و تصوف، مانع رشد صنعت در ایران بودند؟ در مقابل این معنا از صنعت، در معنای مدرن، کار نه زندگی که وسیله کسب وسایل زندگی است. ... به این معنا، صناعت تنها ...
آیا عرفان و تصوف، مانع رشد صنعت در ایران بودند؟ در مقابل این معنا از صنعت، در معنای مدرن، کار نه زندگی که وسیله کسب وسایل زندگی است. ... به این معنا، صناعت تنها ...
بحران جدی در پزشکی هستهای
آیا عرفان و تصوف، مانع رشد صنعت در ایران بودند؟ میرفندرسکی هم در رسالة صناعیه شاهد و درگیر همین بحران است. خود میرفندرسکی مکرراً به ... در واقع وقتی صنعت از ...
آیا عرفان و تصوف، مانع رشد صنعت در ایران بودند؟ میرفندرسکی هم در رسالة صناعیه شاهد و درگیر همین بحران است. خود میرفندرسکی مکرراً به ... در واقع وقتی صنعت از ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
رشد فرقههاي منحرف و فرصت طلبي كه تحت عناويني از قبيل عرفان و تصوف و حتي ادعاي ... ايران با روسيه که تنها بازمانده و وارث عمده امپراطوري بود گسترش و بهبود .... كتاب بر اساس نياز جامعه و مخاطبان، مشکلات صنعت نشرو چاپ کتاب و وجود برخي مميزي ها و . ... که بيشک خود مانع بزرگي در راه افزايش سرانه مطالعه در کشور و بهبود فرهنگ ...
رشد فرقههاي منحرف و فرصت طلبي كه تحت عناويني از قبيل عرفان و تصوف و حتي ادعاي ... ايران با روسيه که تنها بازمانده و وارث عمده امپراطوري بود گسترش و بهبود .... كتاب بر اساس نياز جامعه و مخاطبان، مشکلات صنعت نشرو چاپ کتاب و وجود برخي مميزي ها و . ... که بيشک خود مانع بزرگي در راه افزايش سرانه مطالعه در کشور و بهبود فرهنگ ...
تاملاتي در موسيقي
در عرفان با طاعت و عبادت، زهد و رياضت به معرفت شهودي مي رسد و جان عارف از نور و ..... نغمه و آوازي که انسان را از ياد خدا دور بدارد و مانع حرکت او به سوي خدا گردد مصداق غنا بوده و حرام است. .... معارف اسلامي، ج 4.7- سماع در تصوف، ص 4.8- لغت نامه ي دهخدا.9- کشف الظنون، ج 2، ... وزير ارشاد: رشد و پويايي صنعت چاپ در ساير صنايع جلوه خواهد كرد ...
در عرفان با طاعت و عبادت، زهد و رياضت به معرفت شهودي مي رسد و جان عارف از نور و ..... نغمه و آوازي که انسان را از ياد خدا دور بدارد و مانع حرکت او به سوي خدا گردد مصداق غنا بوده و حرام است. .... معارف اسلامي، ج 4.7- سماع در تصوف، ص 4.8- لغت نامه ي دهخدا.9- کشف الظنون، ج 2، ... وزير ارشاد: رشد و پويايي صنعت چاپ در ساير صنايع جلوه خواهد كرد ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها