تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرکس نماز را سبک بشمارد ، بشفاعت ما دست نخواهد یافت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826639507




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

همه ئ عئ همه را بیازمودم...


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: [highlight=#NaNNaNNaN]ئ[/highlight] همه را بیازمودم...
مردم! عشق را حاجت به شناسنامه نیست. در روستایی از خراسان یا شهرک گمنامی در کناره جابلقا، همان قدر می توان یافتش که در آسمان پرستاره کویر. عشق، آخرین جمله خدا با موسی بود و نخستین معجزه آدم. با او چندی به گرمی رفتار کنید، تا ببینید که صدف سینه شما از چه گوهری پرداخته است.
عشق را معبودی است و موعودی. بر ساقه معبود می پیچد تا میوه موعود چیند. از این چیدن و پیچیدن، عشق را دو نصیب است: نخست آن که خود را می بیند و دیگر آن که خود را نمی بیند. و از این دیدن و نادیدن، به سایه روشن هایی می رسد که آنجا بیرقی در دیدرس است; بیرقی سبز که خونی تازه پای آن ریخته اند. آنگاه بودن را همزیستی دو رنگ می فهمد: سبز و سرخ.
غروبهای در خون، طعن تحقیر به زندگانی ماست. یک یک می آیند و دفتر روزگار ما را ورق می زنند. نامهای ما، ترانه لودگی های چرخ است. فراوان می خوانیم که فرزندی، پدری را، و مادری، فرزند خردش را فروخت. و نمی دانیم که این فرزندکشی ها و آن پدر کشتگی ها، تا وقتی که سطرهای سیاه صفحه حوادث روزنامه ها را می خراشد، آسمان فرزند موعودش را میان ما رها نخواهد کرد.
غریبانه تر از این چیست که معشوقی از عاشق خود، بر خود بلرزد و آشکار بودنش را تنها به سرزمین وعده ها، حوالت دهد؟ از این بیرحم تر چه سرنوشتی است که آب از رودخانه بگریزد و از دریا به صحرا نپردازد؟ چه قضایی چنین بی قدرمان کرد که با زبان تشنگی، آب را دشنام می دهیم؟ کدام برج نحس بر طالع ما سایه انداخته است که خورشید را میان زباله های تمدن می جوییم؟ چه جادویی در جان ما کارگر افتاده است که کار و بارمان، مزایده عشق است و مناقصه خرد؟
من در خلوت خویش، عکس تو را به دیوار دل آویختم. هر صبح دستمال اشک آلودم را بر سر و روی آن می کشم تا غباری از رهگذر عمر من بر دامن او ننشیند. هر که می آید اشتیاق مرا به تو بیشتر می کند.
بی وفاییها مرا به یاد وفای تو می اندازد. نازیباییها، ذا[highlight=#NaNNaNNaN]ئ[/highlight]قه مرا بیمار کرده است. و من هیچ گاه نیارستم که عکس تو را از قاب اشک بیرون کشم و میان خنده و گل بنشانم. خنده را دوست دارم، که اشارتی است به شادی روزگار وصل، گریه را دوستتر می دارم که حکایت امروز ماست. گریه و خنده، دو بال کبوترهایی است که هر روز بر بامی می نشینند و از آنجا افقهای در خون را قرا[highlight=#NaNNaNNaN]ئ[/highlight]ت می کنند.
مرا که در خلوت تو زیسته ام، از نگاه خود نینداز. اگر تو را هزار یار فداکار است، من جز تو ندارم. اگر موعود به موعد خود وفا نکند، این رسم را از قاموس الفاظ خواهند سترد. بد بودن مرا بهانه مکن. خوبی خود را ببین و تلخی فراق را. ببین که چگونه از چشمه جانم، نگاههای تلخ می تراود. ببین که چسان در دست من ، تسبیح نذر می چرخد و قرار ندارد. ببین که چگونه از عشق پشیمانم می کنند. ببین که تنهایی چه بی رحمانه به جانم چنگ می زند.
ای از همه خوبتر! هر سنگ را که به تراشیدن آن دست بردیم، کلوخ بود. هر چوب را که در حافظه آن باغی جستیم،[sup] (1) [/sup] لانه موریانه بود. هر اشک را که باور کردیم، چرکاب ***** در زندان بود. هر چراغی که برافروختند، همایش کرمهای شب تاب بود. هر نسیمی که در باغ زندگانی ما رقصید، عشوه های عجوزه ابتذال بود.
همه را بیازمودم، ز تو خوشترم نیامد چو فرو شدم به دریا، چو تو گوهرم نیامد سر خنبه ها گشودم، ز هزار خم چشیدم چو شراب دلکش تو به لب و سرم نیامد[sup] (2) [/sup]
پی نوشتها:
1. هر که در حافظه چوب ببیند باغی صورتش در وزش بیشه شور ابدی خواهد ماند سهراب سپهری
2. مولانا، دیوان شمس.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 93]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن