واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: نماز و عبادت !
پيشگفتار
از خدوند بزرگ، اخلاص و دوام و تاثير سخن و نوشته مي طلبيم و اميد داريم كه اين گام كوچك در زمينه سازي براي گرايش فريضه بزرگ نماز، موثر باشد و در سايه نظام اسلامي، سهمي در نشر فرهنگ اسلامي در سراسر جهان داشته باشيم. كه اين وظيفه يكايك ماست. و امت بزرگ اسلامي ما، بتواند با تكيه به هويت ديني و فرهنگ غني اسلامي خويش، دژ استوار حمايت از حق، و پناه مستحكمي براي محرومان جهان باشند.
…انه ولي التوفيق
چرا عبادت؟
عبادت، به معناي اظهار ذلت، عالي ترين نوع تذلل و كرنش دربرابر خداوند است. در اهميت آن، همين بس كه آفرينش هستي و بعثت پيامبران (عالم تكوين و تشريع) براي عبادت است. خداوند مي فرمايد:
« و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون»
هدف آفرينش هستي و جن و انس، عبادت خداوند است.
كارنامه همه انبيا و رسالت آنان نيز، دعوت مردم به پرستش خداوند بوده است:
« و لقد بعثنا في كل امه رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت»
پس هدف از خلقت جهان و بعثت پيامبران، عبادت خدا بوده است. روشن است كه خداي متعال، نيازي به عبادت ما ندارد و سود عبادت، به خود پرستندگان بر مي گردد، همچنانكه درس خواندن شاگردان به نفع خود آنان است و سودي براي معلم ندارد.
ريشه هاي عبادت
آنچه انسان را به پرستش و بندگي خدا وادار مي كند اموري است، از جمله:
1-عظمت خدا
انسان وقتي خود را در برابر عظمت و جلال خدايي مي بيند، نا خودآگاه در برابر او احساس خضوع و فروتني مي كند. آن سان كه در برابر يك دانشمند و شخصيت مهم، انسان خويشتن را كوچك و ناچيز شمرده، او را تعظيم و تكريم مي كند.
2-احساس فقر و وابستگي
طبيعت انسان چنين است كه وقتي خود را نيازمند و وابسته به كسي ديد، در برابرش خضوع مي كند. وجود ما بسته به اراده خداست و در همه چيز، نيازمند به اوييم. اين احساس عجز و نياز، انسان را به پرستش خدا وا مي دارد. خدايي كه در نهايت كمال و بي نيازي است. در بعضي احاديث است كه اگر فقر و بيماري و مرگ نبود، هرگز گردن بعضي نزد خدا خم نمي شد.
3-توجه به نعمت ها
انسان، همواره در برابر برخورداري از نعمت ها، زبان ستايش و بندگي دارد. ياآوري نعمت هاي بيشمار خداوند، مي تواند قوي ترين انگيزه براي توجه به خدا و عبارت او باشد. در مناجات هاي امامان معصوم، معمولا ابتدا نعمت هاي خداوند، حتي قبل از تولد انسان، به يادآورده مي شود و از اين راه، محبت انسان به خدا را زنده مي سازد آنگاه درخواست نياز از او مي كند. خداوند هم مي فرمايد: « قليعبدوا رب هذا البيت، الذي اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف» مردم پروردگار اين كعبه را بپرستند، او را كه از گرسنگي سيرشان كرد و از ترس، ايمنشان نمود. در آيه اي ديگر است، پروردگارتان را بندگي كنيد، چون شما را آفريد.
4-فطرت
پرستش، جزئي از وجود و كشش فطري انسان است. اين روح پرستش، كه در انسان فطري است، گاهي در مسير صحيح قرار گرفته و انسان به « خداپرستي» مي رسد، گاهي انسان در سايه جهل يا انحراف به پرستش سنگ و چوب و خورشيد و گاو و پول و ماشين و همسر و پرستش طاغوت ها كشيده مي شود.
انبيا، براي ايجاد حس پرستش نيامده اند، بلكه بعثت آنان، براي هدايت اين غريزه فطري به مسير درست است. علي (ع) مي فرمايد:
« فبعث الله محمدا بالحق ليخرج عباده من عباده الاوثان الي عبادته»
خداوند، محمد (ص) را به حق فرستاد، تا بندگانش را از بت پرستي به خدا پرستي دعوت كند.
بيشتر آيات مربوط به عبادت در قرآن دعوت به توحيد در عبادت مي كند، نه اصل عبارت. زيرا روح عبادت در انسان وجود دارد. مثل ميل به غذا كه در هر كودكي هست، ولي اگر راهنمايي نشود، به جاي غذا، خاك مي خورد و لذت هم مي برد!
اگر رهبري انبيا نباشد، مسير اين غريزه منحرف مي شود و به جاي خدا، معبودهاي دروغين و پوچ پرسيده مي شود. آنگونه كه در نبود حضرت موسي و غيبت چهل روزه اش، مردم با اغواي سامري، به پرستش گوساله طلايي سامري روي آورند.
بهانه يا تحقيق؟
با توجه به آنچه گذشت، معلوم مي شود كه كساني هستند كه روحيه تعبد و تسليم ندارند و در پي بهانه اند تا شانه از بار تكليف و دينداري خالي كنند. از اين رو مسئله «تحقيق» را عنوان مي كنند و براي هر دستور ديني، دنبال فلسفه و دليل مي گردند و خيلي هم خود را روشنفكر جا مي زنند. قرآن كريم نسبت به برخي از اينگونه افراد درباره اعتقاد به قيامت، مي فرمايد:
« بل يريد الانسان ليفجر امامه، يسل ايان يوم القيمه؟»
گروهي مي خواهند راه گناه را در پيش گيرند، مي پرسند: روز قيامت كي است؟
آنان مثل كودكان بهانه گيري هستند كه هر لحظه بهانه مي گيرند و آن كه انجام شد. بهانه اي ديگر. قرآن درباره چنين كسان مي گويد:
« و ان يروا آيه يعرضوا و يقولوا سحر مستمر»
اگر نشانه از قدرت خدا و معجزات انبيا مشاهده كنند اعراض كرده، مي گويند: اين هم همان سحر و جادوي معمولي و هميشگي است!
اينان در مقابل مكانيك و پزشك و مدهاي خارجي و وسوسه هاي نفس و تمايلات شيطاني تسليم اند و چون و چرا ندارند، ولي وقتي نوبت به دستور دين مي رسد، اهل تحقيق و استدلال مي شوند و قيافه هم مي گيرند.
اهميت نماز
جز آنچه از آيات و احاديث نقل شد، رفتار اوليا خدا نيز اهميت و جايگاه آنرا بيان مي كند. نماز، جز برنامه انبيا بوده است. حضرت عيسي (ع) در گهواره هم مي گويد خداوند مرا تا زنده هستم به نماز و زكات سفارش كرده است:« واوصاني بالصلوه و الزكوه مادمت حيا»
امام حسين (ع)، حتي ظهر روز عاشورا در ميدان مبارزه و در برابر تيرهاي دشمن هم نماز را رها نكرد.
حضرت ابراهيم(ع) همسر و كودك خويش را در بيابان هاي داغ مكه كه آن هنگام هيچ آب و گياهي نداشت، مسكن داد و گفت: « خدايا، تا نماز به پا دارند : « اني اسكنت من ذريتي بواد غير ذي زرع ربنا ليقيموا الصلاه»
پيشوايان معصوم ما، هنگام نماز، رنگ خود را مي باختند و مي فرمودند: وقت اداي امانت الهي و حضور در پيشگاه و درگاه الهي است»
گر چه بعضي نماز را به طمع بهشت يا ترس از عذاب جهنم مي خوانند، اما امير المومنين(ع) نماز را نه براي تجارت يا سپري از آتش، بلكه بخاطر شايستگي خدا براي عبادت، انجام مي دهد.
ترك نماز
ترك نماز، قطع رابطه كردن با آفريدگار هستي است و اين در دنيا و آخرت، عواقب تلخي دارد. در قيامت، اهل بهشت از دوزخيان مي پرسند: چه چيز شما را روانه جهنم كرد؟ يكي از پاسخ هايشان اينست كه ما پابند به نماز نبوديم: « لم نك من المصلين»
درجايي ديگر، به نمازگزاراني كه نسبت به نمازشان سهل انگار و بي اعتنا هستند و گاهي مي خوانند و گاهي نمي خوانند، مي گويد: واي بر آنان :« قويل للمصلين الذين عن صلاتهم ساهون»
رسول خدا (ص) فرموده است:
« من ترك اصلاه متعمد فقد كفر»
هر كه از روي عمد و با توجه نماز را رها كند، از اسلام خارج شده و كافر است.
و نيز فرموده است:
« بين العبد و بين الكفر ترك الصلاه»
مرز ميان اسلام و كفر، چيزي بيش از رها كردن نماز نيست.
نمونه اي از اخلاص
علي (ع) در صفت متقين مي فرمايد:
« اذا زكي احدهم خاف مما يقال له»
هر گاه يكي از آنان ستايش مي شود، از آنچه درباره اش گفته اند مي هراسد.
مردان وارسته، هراس از آن دارند كه توجه مردم به آنان، مانع توجهشان به خدا گردد و خود، مصداق عن سبيل الله» شوند!
شبي در سيماي جمهوري اسلامي، مصاحبه اي با يك رزمنده شانزده ساله پخش شد. مصاحبه گر پرسيد: كار تو چيست؟ گفت: خنثي كردن مين. پرسيد: تا كنون چند «مين» خنثي كرده اي؟ گفت: از لطف خدا زياد. پرسيد: عدد آنرا مي داني؟ جواب داد: مي ترسيم بگويم، شيطان مرا گول بزند و دچار عجب و غرور شوم و دوستانم كه كمتر موفق بوده اند، احساس كوچكي كنند. الله اكبر…!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 118]