تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خداوند عزو جل كه فرموده است: از صبر و نماز كمك بگيريد، صبر، روزه است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826690720




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جاری مهربان شده بلای جان : مشکلات بزرگ در عین حال کوچک


واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: سلام به همه دوستان
من یه جاری بزرگتر از خودم دارم که با خانواده شوهرم زندگی می کنه ولی من از اول مستقل بودم
جاری من خیلی خیلی یعنی بیش از حد خوبه .خیلی فداکار وبا گذشته و متاسفانه این خصوصیات خوبش هم به خودش ضرر زده هم به من
حتما میگید چه جوری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اکثر کارهای خونه مادر شوهرم با جاریمه .لباس شستن-ظرف شستن-جارو زدن-گردگیری
وقتی مادر شوهرم و خواهرای شوهرم دنبال گشت وگذارشون هستند اون خونه رو تمیز میکنه
نصف جهیزیشو به مادر شوهرم داده تا استفاده کنه.شوهرشم خیلی بد اخلاقه جلو همه بهش بی احترامی می کنه.فقط کافیه جاریم یه مخالفت کنه شوهرش بهش میگه برو خونه بابات واون دیگه هیچی نمیگه
با بدترین مشکلات کنار میاد وهمیشه اونه که کوتاه میاد
با تمام این خوبیها همیشه اونو خونسردوبی خیال می دونن
مادرشوهرم میگه اگر من نبودم اون نمی تونست دخترشو بزرگ کنه
برادر شوهرم به جای اینکه با زنش مشورت کنه با مادرش مشورت می کنه 
بعضی وقتا برام درددل می کنه میگه تو این 10سالی که ازدواج کرده فقط یه بار مسافرت رفته اونم نزدیکترین شهر.از وقتی ازدواج کرده حتی یک قاشق هم به وسایلش اضافه نکرده.مادرشوهرم به جای اینکه ازش ممنون باشه طلبکا رم هست
واما مشکل من بخت برگشته!!!!!!!!!!!!مهربونیهای جاریم باعث شده توقع خانواده شوهرم از من زیاد بشه .این در صورتیه که این اخلاقیات به هیچ عنوان با من جور نیست.من تو خونه بابام دست به سیاه وسفید نمی زدم حالا چه جوری کار بقیه رو انجام بدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟حالا اگر قدر بدونستند بازم یه چیزی!!!!!!!!!!!!
به نظر شما من چه جوری باید رفتار کنم که نه باعث دلخوری بشه ونه  مثل جاریم بشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 
منو تنها نذارین

اول از همه واسه جاری ات خیلی خیلی متاسفم.چون محبت از حد بگذرد نادان فکر بد کند...هرچیزی حدی داره.هر کس خودش نحوه رفتار اطرافیان رو با خودش تعیین میکنه...شاید نقطه ضعفی چیزی داره بنده خدا که این جوری سرویس میده.این کمکم نیست بیگاریه.حالا شما
حد و مرزت رو تعیین کن.رو نده بهشون.اما با وجود همچین جاری کار تو سخته کمی.اما اعتماد به نفس داشته باش.قوی باش.وقتی دعوتشون میکنی بیان خو ات نذار دست به هیچی بزنن.بگو من دلم نمی خواد مهمونام تو خونه ام کار کنن.دلم میخواد وقتی ام میرم مهمونی کاری نکنم و استراحت کنم.در یه حد معقول کمک کن بعد دیگه یواش یواش کم و کمش کن.دیگه اینه واسه اونجا رفتن برنامه ریزی کن.آخر هفته ها برو.اما طول هفته واقعا برنامه ات رو پر کن که همسرت ببینه یه روز خالی نداری.کا میکنی؟یا خونه دار هستی؟؟؟در هر صورت یه حریم و خط قرمزی واسه خودت تعریف کن...

سلام غزل جون به نظر من تو از اول باید جلوی همه موضع خودت رو روشن کنی طوری رفتار کن که همه بدونن فاز فکری تو و جاریت باهم فرق داره دوتا خواهر مثل هم برای مادرشون خدمت نمیکنن تا چه برسه به دوتا جاری انسانها باهم متفاوتند رفتار تو این وسط فقط تعیین کننده است خانواده همسرت باید بدونن تو فقط عروسی نه دخترشون شاید جاریت بخواد بیفته تو چاه تو چی اون باید برای تو درس عبرت باشه به نظر من سعی کن با احترام باهاشون رفتار کنی اما در عین حال بهشون اجازه ندی توقع اضافی ازت داشته باشن سعی کن فقط و فقط تو رو با جاریت متفاوت بدونن این خیلی مهم بعد اون وقت خودشون از توتوقع بیجا دیگه ندارند نشون بده تو جاریت نیستی

عزيزم به نظر من اصلا اين كاراي جاريت برات اهميت نداشته باشه. خودت باش و با آرامش زندگي كن . مطمئن باش كه تو از اون عزيز تر مي شي . همون طور كه خودت گفتي اون هيچ خط قرمزي نداره و هيچ كس هم براش احترام قائل نيست . تو كاملا نقطه مقابلش باش . اگر جلو تو از اون تعريف كردند لبخند بزن و تاييد كن و اصلا لازم نيست كه بگي تو اينجوري نيستي و يا بخواي مثل اون باشي . به زودي تو مي شي مر كز توجه خانواده و جاريت هم از اين همه فداكاري بي مورد پشيمون مي شه . تا زماني كه آدم به خودش احترام نذاره نمي تونه احترام بقيه رو جلب كنه . بوس

براي جاريت متاسفم
 
اما برا شما ديگه هيچ توضيحي نميمونه آينه عبرت جلو روته 
 
اتفاقا جاريهاي من قبل عروسي من تمام كارهاي مادرشوهرمو انجام ميدادن ولي بعد عروسي من ديدن وقتي ميرم خونه مادرشوهر دست به
سياه و سفيد نميزنم يكي از جاريام هم مثل من دست به سياه و سفيد نزد اونيكي نه  مثل سابق عمل كرد مادرشوهرمم چند بار به همسرم
گفته بود زنت پيش جارياش كار بكنه چون انها هم كار نميكنن از اين ياد گرفتن
منم به همسري گفتم دوست نداره خونش نميرم من دلم بخواد  انروزي كه ميرم مهموني غذا درست كنم يا خونه تميز كنم خو نه خودم
 
ميمونم بيشترم خوش ميگذره همسرم ديگه چيزي نگفت  مادر شوهرمم هي از جاريم كه كار ميكرد و ميكنه تعريف كرد و ميكنه  من اهميت
 
نميدم  من اينطوريم اخلاقم اينجوريه اونم اونطوري هر كس اخلاق خودشو داره

عزیزم من هم یه جاری دارم همین مدلیه البته همیشه پیش خانواده همسرم نبوده و مستقل هم زندگی کرده ولی الان دوباره طبقه بالا خونه مادر شوهرم میشینه صبح که بلند میشه اول میره کارهای مادر شوهر و انجام میده بعد به کارهای خودش میرسه البته بر خلاف خانواده شوهر شما ما خیلی به اون احترام میزاریم و کلاً همه دوستش دارن چون خییییییییلی گله
من بر عکس دوستان عقیده ندارم که نباید برای مادر شوهر کار کرد بلکه در حد معقولش اصلاً هم بد نیست مثلاً من دوست ندارم لباس کسی رو بشورم حتی اگه فقط در حد پهن کردن روی طناب باشه ولی مشکلی نمیبینم وقتی مهمونم زودتر برم تا کمی کمک کنم یا با همکاری بقیه ظرفها رو بشورم ... کلاً ما وقتی خونه مادر شوهر میریم بعد از رفتنمون دیگه کاری نمیمونه و با همکاری همه جا رو مرتب و تمیز تحویل میدیم و خیلی هم خوش میگذره البته همیشه بیشتر زحمتها به دوش جاریمه
من هم مثل شما قبل از ازدواج دست به سیاه و سفید نمیزدم بعد که به تعنه میگفتند فلانی (جاریم) این کار و میکنه ... اون کار و میکنه میگفتم کی میشه اون ؟ اون خیلی خوبه و از این حرفا ... با این کارها مادرشوهرم کم کم فهمید که اون داره لطف میکنه اینهمه کار انجام میده و وظیفش نیست و محبوبیتش هم روز به روز بیشتر شد من هم از کارهایی که اون میکرد معاف شدم چقدر حرف زدممممممم... ببخشید


عزيزم اگه خانواده شوهر قدر بدونن چه اشكالي داره كار بكني يا كمك  ولي گاهي بعد يك مدت فكر ميكنن وظيفه اته
 
البته صلاح مملكت خويش خسروان دانند هر كس خانواده همسرشو بهتر ميشناسه  جاري من كلي برا مادرشوهرم كار ميكنه بياد خونه مادرشوهرم
غذا درست ميكنه سفره پهن ميكنه ظرفها رو ميشوره و حتي ببينه ببخشيد دستشويي كثيفه اونجا رو هم ميشوره
 
ولي خودم با گوشهاي خودم شنيدم وقتي با شوهرش يعني برادرشوهرم دعواش شده بود و برادر شوهرم امده بود خونه مادرش و گله ميكرد
 
خودم شنيدم مادرشوهرم گفت طلاقش بده اونم سر چي يه دعواي ساده  مادر همسرم من اينجوريه  چند ماه بهش خدمت كني يكبار فقط
يكبار به خاطر سردرد مريضي يا بيحوصلگي مثل هميشه نباشي سريع از اين رو به اون رو ميشه 

منم با نظر adam موافقم.طرف باید جنبه داشته باشه.منم که میرم خونه مامان شوهرم ظرف خودمو شوهرمو میذارم توی ظرف شویی و بعضی وقتا توی ظرف شستن کمکشون میکنم.البته بنده خداها اونجوریا نیستن.من کلا از کار خونه خوشم نمیاد.البته به آشپزی خیلی علاقه دارمو یه 2-3 باری واسشون غذا درست کردم که خیلی خوششون اومده و تعریف کردن.
ولی شما غزل خانوم من فکر میکنم بزرگ ترین مشکل جاریه شما اینه که هنوز شوهرشو مال خودش نکرده.ما خانوما میدونیم اگه بتونیم شوهرمونو بکشیم سمت خودمون تا سر قله قاف هم بخاطر ما میرن.اون خانوم وقتی شوهرش پشتش نیس که از همه توی اون خانواده بهش نزدیکتره چه توقعی از بقیه.با این کارا فکر میکنه میتونه واسه خودش محبوبیت پیدا کنه.البته حتما خونواده ای م نداره که پشت دخترشون باشنو واسش ارزش قائل شن. مامان شوهرت ازوناییه که رو ببینه پسراشو خوب درست میکنه.شوهرتو از خونوادش بکن.ماهی یه بار برو دیدنشون.اصلا هم نذار تنهایی بره اونجا آخه سر دلشون وامیشه و می سازن بچشونو میندازن به جون تو.بذار بگن جنست خرابه ...بجاش زندگیتو نجات دادی.
عزیزم شما تا میتونی به شوهرت محبت کن.سیاست داشته باش.اگه خودتم زن داداش داری به مامانت بگو پیش شوهرت همون رفتاری رو بکنه که انتظار دارید با تو بشه.
خوب ببخشید خیلی پر حرفی شد.

بچه ها یه سوال دارم
با خونه آروم و گرم و غذای به موقع و رفتار آروم و محبت به همسر و حرف نزدن راجع به خانواده اش و حساسیت ایجاد نکردن و خلاصه اضافه کردن شاغل بودن من آیا میتونم بگم تونستم نظر همسرمو حسابی جلب کنم یا نه؟!دوست دارم جواب بدین به من اگه چیزی هست که نمی دونم بفهمم.

shookootoo نوشته است:
بچه ها یه سوال دارم
با خونه آروم و گرم و غذای به موقع و رفتار آروم و محبت به همسر و حرف نزدن راجع به خانواده اش و حساسیت ایجاد نکردن و خلاصه اضافه کردن شاغل بودن من آیا میتونم بگم تونستم نظر همسرمو حسابی جلب کنم یا نه؟!دوست دارم جواب بدین به من اگه چیزی هست که نمی دونم بفهمم.

 
خوب اينها عاليه كي از خونه اروم و غذا به موقع و محبت فرار كرده شوهرت دومي باشه ولي  من اعتقاد دارم كه نبايد حرف تو دل ادم بمونه
قلمبه بشه  وقتي حرفي از خانواده شوهرت نيست نبايد بگي تهمت خوب نيست ولي وقتي هست خوب نگم ميمونه ته دلم يه جا ديگه و به
 
طرز ديگه ميزنه بيرون مثلا ازمادر شوهرم دلخور باشم و نگم مثلا رو بچه خالي ميكنم يا سر هيچي باهمسرم دعوا ميكنم ولي وقتي ميگم
 
اروم ميشم و انگار اتفاقي نيافتاده  درسته از محبت خارها گل ميشود ولي از محبت زياد مرض حاصل ميشود
 
لوس كردن شوهر هم حد و حسابي داره
من همسرمو حتي از دخترم و خانوادم هم بيشتر دوست دارم  ولي محبت زيادي كه بعد مدتي بشه وظيفه انجام نميدم
 
حتي هميشه خونه رو تميز نگه نميدارم فكر كنه خونه هميشه تميزه و كثيف نميشه گاهي ميزارم دخترم همه جا رو بهم بريزه
 
و بعد مياد خونه ميبينه بعد تميزكاري ميكنم  تا بدونه خونه رو من تميز نگه ميدارم  هميشه غذا درست نميكنم ميگم امروز حوصله
 
نداشتم
حاضري بخوريم يا از بيرون سفارش بده
 
 

shookootooجان شاغلم ولی مدتیه به خاطر دخترم سر کار نمی رم

دوستان ممنون که منو راهنمایی می کنید
مروارید جون کاملا درست میگی مادر شوهرم چندین بار شوهرمو بر علیه من شورانده و من از اینکه شوهرم تنها به اونجا میره خیلی می ترسم ولی بعضی وقتا ÷یش میاد واون همیشه با ناراحتی به خونه بر می گرده حتی اگر چیزی هم نگه من میفهمم
 

GHAZAL RAZ نوشته است:
دوستان ممنون که منو راهنمایی می کنید
مروارید جون کاملا درست میگی مادر شوهرم چندین بار شوهرمو بر علیه من شورانده و من از اینکه شوهرم تنها به اونجا میره خیلی می ترسم ولی بعضی وقتا ÷یش میاد واون همیشه با ناراحتی به خونه بر می گرده حتی اگر چیزی هم نگه من میفهمم
 

 
نه غزل جون من با مرواريد موافق نيستم چه اشكالي داره بره خونه مادرش اون مادرشه ميره خونه اون نميره خونه يك فرد خلافكه ،  يه سلام و
چند حرف با مادرش  بزار بره هيچ اتفاقي نميافته
 
اونها سالها مادر و پسر بودن و هستن حق دارن گاهي باهم تنهايي درد و دل كنن زنها زخم زبون نزنن و يكم سياست بخرج بدن
 
مادر همسرشون نميتونه ميونشونو شكر اب كنه توكل به خدا

ممنون از جواب شما adam جان آره دیگه حالا اونقدرام گل و بلبل نه که لوس بشه.گاهی من هم مثل شما واقعا میذارم بفهمه که اگه همه چی خوبه ،منم که خوب نگه میدارم.اما کلا اسم خونواده شوهر رو نبردن جز در مواردی که گله ای تو دل آدم نمونه و با آرامش مطرح کنه...معجزه میکنه هاااااااااا

امون از دست اين مادرشوهرااااااااااااااااااااااااااااااا  امون






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[مشاهده در: www.ashpazonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 519]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن