واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: (gr)
پيوست ها:
pics (42).jpg [ 163.33 KiB | بازديد 140 بار ]
اينم دختر من كه پا در هوا داره مى افته تو اسباب باضى هاش
پيوست ها:
DSC00600.jpg [ 145.87 KiB | بازديد 146 بار ]
پيوست ها:
Image027.jpg [ 319.91 KiB | بازديد 352 بار ]
سلام به خانمهای گل
این هم یک عکس از کدو تو باغ گیاهان که البته فقط زحمت عکاسیش با خودم بوده.
پيوست ها:
Optimized.IMG_0097.JPG [ 110.96 KiB | بازديد 131 بار ]
این هم یک عکس از گداهای آلمان.
پيوست ها:
Optimized.IMG_0084.JPG [ 71.36 KiB | بازديد 129 بار ]
این هم یک سری عکس از تهران بزرگ برای اونهایی که چند وقته ایران نبودن. البته برای دو سال پیشه.
پيوست ها:
Optimized.IMG_0432.JPG [ 108.74 KiB | بازديد 127 بار ]
Optimized.IMG_0427.JPG [ 57.92 KiB | بازديد 129 بار ]
Optimized.IMG_0513.JPG [ 140.31 KiB | بازديد 129 بار ]
Optimized.IMG_0482.JPG [ 60.62 KiB | بازديد 129 بار ]
Optimized.IMG_0422.JPG [ 60.32 KiB | بازديد 131 بار ]
Optimized.IMG_0420.JPG [ 57.72 KiB | بازديد 131 بار ]
این هم عکس پسرمه طفلی خوابش برده مال ۲ سال پیشه
پيوست ها:
DSC00638.JPG [ 79.63 KiB | بازديد 137 بار ]
این هم غروب خورشید از پنجره خونمون
پيوست ها:
Optimized.IMG_0722.JPG [ 171.32 KiB | بازديد 133 بار ]
واى بهناز جون،اين پسرت خيلى با نمك هستش، از طرف من حسابى becheloonesh
سلام شهره جون وبهناز جون چقدر عكس هاي بچه هاتون جالب وديدني بودند ومرسي از دوستان كه عكس هاي به اين زيباي را برامون گذاشتند
سلام به دوستان
پسرم ۱۶ماهه بود که میخواستیم عادتش بدیم تو تخت خودش بخوابه. حدود ۲ ساعت گریه گرد. از ساعت ۸ تا ۱۰ شب. بالاخره یهو همسایه اومد دم در که پرس و جو کنه که چی شده. (فکر کرده بود ما بچه مون رو گذاشتیم خونه رفتیم بگردیم میخواسته پلیس خبر کنه) خلاصه بعد از اون یهو پسرم آروم شد. دیگه صداش نیومد. همسرم گفت خوابید به سلامتی. من گفتم نه بابا این از اون بچه پر روهاست اگه الان بریم تو اتاق بر بر نگامون میکنه. خلاصه یواش یواش رفتیم تو اتاق . آخی بچم لب تختو گرفته بود و وایساده خوابش برده بود از گریه زیاد. اینقدر هم سفت گرفته بود مگه میشد از لب تخت جداش کرد. بعدا برای مامانم که تعریف کردم گفت: مادر ازش عکس و فیلم میگرفتی. من هم گفتم : من خودم از ناراحتی و غصه ۱ ساعت بعدش گریه میکردم کی حوصله عکس داشته. بهر حال این شد که نتونستیم اون لحظه رو شکار کنیم که شما هم ببینید. حالا شماها تصورش کنید.
اينم پسر شيطون بنده كه تا يك لحظه ازش غافل شدم آب سرد كن رو باز كرده و كل اشپز خونه رو آب گرفته، اينجا اشپز خونه ها looleh fazelab ندارن و من مجبور شدم با ۳ تا holeh بزرگ اين آب ها رو جمع كنم، ولى چون خونه هاى اينجا چوبى هستن بيشتر آب رفته بود طبقه پائين، ميبيند تو رو خدا
پيوست ها:
fall 188.jpg [ 149.9 KiB | بازديد 135 بار ]
fall 190.jpg [ 129.12 KiB | بازديد 130 بار ]
اي جااااااااااانم عكس دوميه خيلي باحاله ببين چه جوري داره سعي ميكنه از همون آب بخوره!!!
زنده باشه شهره جون و سايتون بالاي سرشون
نگاش کن ترو خدا شیطنت داره از چشماش میباره. نازی . خدا برات حفظش کنه شهره جون .. تروخدا دعواش که نکردی؟ نه ؟ دعواش نکنی یه وقتا؟
ببین چقدر تشنش بوده الهی.
بهناز جون یعنی پسرت یک سال و شش ماهش بود که اتاقشو جدا کردید . خوب از اون موقع تا حالا دیگه تنها می خوابه ؟
شهره جون ، چه پسر نازی دای ، آخی از طرف من ببوسش .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 517]