تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1838009304
دو رويه تمدن بورژوازي غرب
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: دو رويه تمدن بورژوازي غرب
* بزرگترين و مهمترين مجموعهاي كه در زمينه دانش و انديشه نو بشري در سده 18 به جهان عرضه شد، دايرةالمعارف پر آوازه فرانسه است. در 28 جلد، در بردارنده رشتههاي بهمپيوسته همه دانشهاي بشري و يك فرهنگ تحليلي دانشها، هنرها و پيشهها بشمار ميآمد. دايره المعارف فرانسه توسط دانشمندان و فيلسوفان نامداري مانند ديدرو، دالامبر، ولتر، مونستكيو، بوفون، و روسو نوشته شد.
در فرانسه سانسور در دست سه مقام گوناگون يعني دولت، دانشگاه سوربن و پارلمان پاريس قرار داشت و با همكاري برخي از كاركنان دستگاه دولت نيز همراه بود.1
* نفوذ تورات و انجيل در تجزيه و تحليل تاريخي براي صدها سال در مغزها و انديشهها سايه افكنده بود و حتي تا پس از آغاز رنسانس بر مغزهاي انديشهگراني مانند نيوتن و يوهان كپلر، (مرگ 1630) رياضيدان آلمان و بنيانگذار ستارهشناسي نوين كه «به تعيين تاريخ جهان پرداخته و خواسته كه مدارك نجومي را با مدارك تورات تطبيق دهد و نتيجه گرفته كه خداوند، جهان را در سال 3992 پيش از ميلاد مسيح آفريده است. در اواسط سده هفدهم نيوتون نيز نفوذ انجيل و تورات را ملاك قرارداد چنانكه در كتاب تاريخ امپراتوريهاي باستان تاريخ آفرينش جهان را فقط پانصد سال نزديكتر به ميلاد مسيح ذكر كرد.2
*شعار پرآوازه آزادي، برابري و برادري كه در انقلابهاي جهان بويژه انقلاب بزرگ فرانسه بر سرزبانها بود، شعار ويژه انجمنهاي فرماسوني را تشكيل ميداد.3
*در آغاز اوج استعمار بورژوازي غرب نخستين سفيران ايران در اروپا، مانند عسكرخان ارومي، ميرزاابوالحسن ايلچي و ميرزا صالح شيرازي، يكي پس از ديگري و به آساني در جرگه فراماسونگري انگليس درآمدند و انگليس را «ولايت آزادي» ناميدند.4
*فرانسه به تنهايي در سال 1790 تقريباً بيست هزار برده به آمريكا صادر كرد و چنان معمول بود كه تا سال 1762 در پاريس برده فروخته ميشد. در پي انقلاب فرانسه و انتشار اعلاميه حقوق بشر بردگي در سال 1791 لغو اعلام گرديد... ولي آن كشور بار ديگر در سال 1799 بردگي را در مستعمرات خود قانوني شناخت.
لانتر ناري مينويسد دولت فرانسه حاكم بر هائيتي سخت با باورهاي بومي بردگان ستيز ميكرد و آنان را هشت روز پس از ورود بدان جزيره با زور غسل تعميد داده مسيحي ميساخت.5
*در پيوند با تئوري «خودكامگي شرقي» مونتسكيو، بعدها يك رشته از ديدگاههاي گوناگون پيرامون جامعه شرقي، جامعه آسيايي، جامعه وابسته به آب و شيوه توليد آسيايي نيز بيان شد... تاريخ به روشني گواه است كه خودكامگي، شرق و غرب نشناخته و نميشناسد. تا سال 1790 در انگليس قانوني وجود داشت كه زني كه به خيانت و يا به كشتن شوهر محكوم ميشد ميبايد او را زنده آتش زنند ولي بر طبق رسم و عادت، او را پيش از سوزاندن خفه ميكردند. مردان محكوم به جنايت را پيش از آن كه در بالاي دار بميرند از دار پايين ميافكندند و شكم او را پاره كرده و رودههايش را بيرون كشيده جلو روي خود وي آتش ميزدند و سپس سروي را ميبريدند و تنش را به چهار تكه تقسيم ميكردند. چوبههاي دار در هر ناحيه لندن بر پا ميشد و لاشههاي محكومان براي پرندگان همچنان آويخته ميماند.6
*نوشتههاي مسلمانان در زمينه شيمي، هيئت، پزشكي و چشم پزشكي براي سدههاي دراز در دانشگاههاي اروپا به عنوان متون اصلي درسي به كار ميرفت.7
*نوشتههاي ضد اسلامي ولتر، همراه با نفوذ گسترده و ژرفي كه در انديشههاي جهانيان داشته و دارد، همواره بعنوان نمونهاي روشن از ناسزاگوييهاي عصر روشنگري به اسلام و اسلاميان بشمار آمده است.8
*هگل برغم انديشههاي ژرف و بلند فلسفي خود، درباره اسلام و اسلاميان دچار پندارگرايي شد و بهگاه سخن پيرامون اسلام به بورژوازي غرب مژده داد كه: «روزگاران درازي است كه اسلام از پهنه تاريخ از ديدگاه كلي رخت بربسته و در كنج عزلت به آرامش گونه خاور زميني پناه آورده است.»9
* از دانشمندان بزرگي كه بيش از هر كس با آزادانديشي و گسترش انديشه بر پايه تعقل و استدلال ستيز كرده امام محمد غزالي (مرگ 1111) بود. وي به گفته خودش «40 سال در درياي علوم غواصي كرد تا به جايي رسيد كه سخن وي از اندازه فهم بيشتر اهل روزگار در گذشت.»
وي در رد انديشههاي فلسفي تا جايي پيش رفت كه فارابي و ابنسينا را «المتفلسفه الاسلاميه» فيلسوف نمايان اسلامي ناميد و برخي از سخنان آنان را «الكفر الصريح» خواند.
حتي ابن خلدون چندان روي خوشي به آموختن فلسفه و برخي ديگر از دانشها مانند نجوم نشان نداده است.
از ديدگاه او «كساني از منتسبان به علم كه خدا آنان را گمراه كرده بود» فلسفه را فرا گرفتند، و ابونصر فارابي و ابوعلي سينا را نمونههايي برجسته از آن مردان «گمراه» بشمار ميآورد.10
*علي بنالحسين المسعودي (مرگ 956) از نويسندگان انگشت شماري است كه به «ذكر الافرنجه» روي كردي نشان داده و سياههاي از نام برخي از فرمانروايان سرزمين فرنگان را آورده... ولي در مجموع مطالبي چشمگير بدست نداده. ديگر نويسندگان جهان اسلام مانند ابن خرداد به ، موسي خوارزمي، ابن الفقيه، ابن رسته، محمدالشريف الادريسي و يا قوت نيز تنها به آوردن سخناني بس كوتاه بسنده كردند.
اسلام در سراسر درياي مديترانه پيوسته در حال رويارويي با مسيحيگري بسر ميبرده است. با اين همه بسيار شگفت مينمايد كه دانشمندان اسلامي تا اين اندازه درباره آنچه بيرون مرزهاي جهان اسلام در اروپا ميگذشته بياعتنا و از حس كنجكاوي تهي بودهاند.
نفرت مسلمانان از آگاهي بر زبان و فرهنگ دشمنان اروپايي خويش تا جايي بود كه در سال 906 سفيري از ايتاليا همراه با نامهاي از رم به بغداد رفت ولي هيچ كس در دستگاه خلافت بغداد نتوانست نامه را كه شايد لاتين بوده بخواند و خواست آن سفير را دريابد.
برخي نويسندگان نوشتههاي تاريخي رشيدالدين فضلالله همداني (1318) را يك استثناي آشكار (ميدانند).
... رشيدالدين در جلد دوم [جامع التواريخ] كه مربوط به تاريخ همه جهان است پيرامون كشورهاي آسيايي و اروپايي كه با مغولان به شيوهاي در پيوند بودهاند سخن ميگويد.11
*رشيدالدين حتي از پارچههاي پشمي و مخملي انگليس، از دانشگاههاي پاريس و بولونيا، از درياچههاي ونيز و از ناياب بودن مار در ايرلند آگاهيهايي بدست ميدهد.
اما باز هم رشيدالدين را نميتوان از گونهاي «بيتفاوتي» كه از احساس برتري مسلمانان نسبت به جهان غرب و خوارشماري اروپائيان سرچشمه ميگرفت يكسره تهي دانست.
در درازاي جنگهاي صليبي همكاريهايي ميان هلاكو و فرمانروايان اروپايي بر ضد سوريه چهره بست، ولي رشيدالدين بدان تكاپوها اشارتي ندارد.12
*فرمان 19 مادهاي جرج سوم، پادشاه انگليس (بتاريخ 1810) به گوراوزلي سفير خود، كه آماده ماموريت خود در ايران بود بويژه بخشي از ماده دهم: هرگونه كتب خطي و كميابي را كه به زبان فارسي و عربي كه بتوان به قيمت مناسب بدست آورد خريداري نماييد... در اين راه مفيد حدود ششصد پاوند طلا... در سال خرج كنيد...[محل توجه است]
البته اين نكته را نيز نبايد از نظر دور داشت... كه بگاه تغيير يك دودمان پادشاهي يا دگرگون شدن يك رژيم حكومتي، كارگزاران و دستاندركاران رژيم حكومتي بعدي بسياري از آثار فرهنگي موجود را به نام ستيز با نظام حاكم پيشين از ميان برداشتهاند.13
*عباس ميرزا بهژوبر (فرستاده ناپلئون در سال 1806) ميگويد:... نميدانم اين قدرتي كه شما را بر ما مسلط كرده چيست و موجب ضعف ما و ترقي شما چه؟ شما در قشون جنگيدن و فتح كردن و بكار بردن تمام قواي عقليه متبحريد و حال آنكه ما در جهل و شغبغوطه ور و بندرت آتيه را در نظر ميگيريم. مگر جمعيت و حاصلخيزي و ثروت مشرق زمين از اروپا كمتر است... اجنبي حرف بزن! بگو من چه بايد بكنم كه ايرانيان را هشيار نمايم؟
... برنامههاي نوگرايانه عباس ميرزا چه در زمينه نوسازي ارتش، كه با كمك فرانسويان و سپس انگليسيان چهره بست و چه در مورد فرستادن دانشجو به اروپا كه براي نخستين بار در سال 1811 رخ داد و چه اقدام به ترجمه، تاليف و چاپ كتابهايي در زمينه دانشهاي نو اروپا، همه و همه براي يافتن راهي بوده است.
ميرزاي بزرگ بيشتر همدلي برخي از علما را با نوسازي در ارتش بدست آورد و بر آن پايه، آياتي از قرآن در ميان ارتشيان پخش و چنين استدلال كرد كه پيامبر اسلام به شيوه اروپاييان ميجنگيده است.14
*در آغاز، شعار زيباي «آزادي، برابري و برادري» در انقلاب فرانسه مردم آزاديخواه و هواهخواه برابري و برادري اروپا را سخت به سوي انقلاب كشيد، ولي رژيمهاي حاكم بر اروپا، و بيش از همه امپراتوري انگليس، را نگران ساخت. از جمله تكيهگاههاي انگليسيان براي ستيز با انقلاب فرانسه مسئله مذهب بود كه در آن انقلاب سخت مورد يورش قرار گرفته بود و از خواستهاي انقلابيان از بين بردن نفوذ گسترده كليسا به شمار ميآمد. انگليسيان به عنوان ستيز با بيباوري و بيخدايي به انقلاب فرانسه سخت ميتاختند.15
*عبداللطيف در كتاب تحفةالعالم در روند دراز دستي انگليس «بعد از تسخير بنگاله» [آورده] كه انگليسيان به هر بخشي كه ميخواستند دست يازند نخست «به رئيس آن ديار» نامه نوشتند كه «نهايت عجز و انكسار و كمال مسكنت و خاكساري» آنان را نشان ميداد. در آن نامه درخواست اعزام «وكيلي از جانب خود» بدان بخش ميكردند. حاكمان محلي كه دچار «مرض نخوت و خوشآمد طلبي و ريشخند» بودند از آن نامه كه «به غايت پاس آداب را مرعي داشته» بود از پيشنهاد انگليسيان احساس غرور و افتخار ميكردند. انگليسيان همراه نامه خود «يك كسي كار آزموده و با تحفه و هداياي بسياري از نفايس چين و فرنگ» به سوي حاكم محلي روان ميساختند. آن «وكيل» كه با «كلمات تملق» ميزبان را خوشحال و سپاسگزار ميساخت كمكم در آنجا ميماند و «خانه قلعه مانند بنا» مينهاد و سپس «اسباب حرب» در آن خانه ميانباشت؛ در آن خانه افزارهاي جنگي و لشكري ميآراست تا جايي كه اگر حاكم محل از بودن او پشيمان ميشد» قادر به بيرون كردن آنان نبود. در اين ميان هم نماينده انگليسيان ميكوشيد با حاكم پيمان دوستي و دفاعي بندد و با «دهش و ريزش» ميتوانست «عامه خلق» را به سوي خويش جلب كند. روشن است كه ناسازگاريها و همچشميهايي بر سر فرمانروايي آن بخش ويژه از هند ميان مدعيان حكومت پديد ميآمده است و در اين مورد آن «وكيل» انگليسي با «طرف قوي» سازش ميكرد و «افواج انگريزي» را از بنگاله به كمك ميخواست و دسته نيرومندتر را به پيروزي ميرساند و سپس تنها آن افواج را در آنجا نگهميداشت كه هزينه آنها را نيز از حاكم ميگرفت تا به گاه نياز باز به كار آيند. حاكم اين پيشنهاد را ميپذيرفت ولي به علت دشواريهاي مالي و اقتصادي از عهده پرداخت هزينههاي لازم بر نميآمد و انگليسيان در برابر «قدري ديگر از مملكت را به قبضه تصرف» در ميآوردند «تا بكلي آن را مالك شوند. اما در ظاهر و غلبه هرگز دست تطاول به احدي دراز نكنند.»16
* هنگامي كه ديگر كشورهاي اروپايي مانند هلند، فرانسه، انگليس و روس در پهنه استعمار گام گذاردند و پيشروان پرتغالي و اسپانيولي را كنار زده خود جاي آنان را گرفتند، آنان نيز سياست گسترش كيش مسيح و بهرهجويي از آن را دنبال كردند.
از اين رو كمپاني هند شرقي هلند كوششهاي فراواني در مسيحي ساختن مردم بومي برخي از جزاير آسياي جنوب شرقي به كار برد. از ديدگاه لاتورت بسياري از مردم مالايا تن به غسل تعميد ميدادند تا نزد هلنديان داراي پايهاي والا باشند.
*بازرگانان كمپاني هند شرقي هلند در سال 1623 يك پيمان بازرگاني با ايران بستند، اين پيمان... «به مردم هلند در ايران حق برپا ساختن كليسا و مراكز مذهبي» ميداد.
در ماده 13: «هرگاه يكي از اتباع هلند به دين اسلام درآيد پيشواي هلنديان مقيم ايران او را دستگير خواهد ساخت و در نخستين فرصت امولش را توقيف خواهد ساخت».17
در روزگار پادشاهي شاه عباس دوم (66 ـ 1642) «انجمن مسيح» سالها در اصفهان فعاليت ميكرد و يك رشته از تبليغگريهاي آن، غسل تعميد دادن به كودكان مسلمان پس از مرگشان بود كه شمار آنان بر پايه يك برآورد به چهل هزار تن ميرسيده است.18
* در انقلاب فرانسه كليساها را چپاول ميكردند و پيشوايان روحاني را تحت پيگرد قرار داده دستگير ميساختند و حتي آنان را ميكشتند.
ولي دستاندركاران سياست و كشورداري و پيشرو همه ناپلئون بناپارتي دريافتند كه نميتوانند كاتوليك را در فرانسه يكسره نابود كنند و از اين روي رفته رفته سياست بهرهگيري از مذهب را براي دستيابي به خواستههاي خويش پيشه خود ساختند. ناپلئون بود كه رم را به پاپ بازگردانيد و بر آن شد كه «انجمن تبليغي برون مرزي پاريس» را با دو هيئت تبليغيگري مذهبي ديگر درهم آميزد... خود ناپلئون ميگويد: «هياتهاي تبليغي و مذهبي ميتوانند خيلي براي من در آسيا، آفريقا و آمريكا سودمند افتند زيرا من آنان را وادار خواهم كرد كه از همه سرزمينهايي كه آنان ديدن ميكنند آگاهيهايي بدست آورند. حرمت لباسشان نه تنها از آنان نگهداري ميكند كه جاسوسيهاي آنان را در زمينه سياست و بازرگاني نيز پنهان ميسازد.»19
*منبع: دو رويه تمدن بورژوازي غرب، عبدالحادي حائري، اميركبير، 1378 به ترتيب صفحات:
ـ 107(6 ـ 67(5 ـ 39(4 ـ 37( 3 ـ 32(2 ـ 31(1ـ 2وـ 131 (10 ـ 118(9 ـ 116(8 ـ 114(7 9و 308(14 ـ 18و 217(13 ـ 7و 136(12 ـ 5و 134(11 485(18 ـ 5 ـ 473(17 ـ 7 و 426(16 ـ 419(15
سه شنبه 29 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]
-
گوناگون
پربازدیدترینها