واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: از آنجایی که سینما هنری جامع است و از بسیاری فنون و هنرها ی دیگر وام می گیرد طبعا در قیاس با هنرهای دیگر کیفیت و شکوه متفاوتی دارد و هر یک از هنرهای دیگر که در شکل گیری آن همکاری دارند خلاقیت هایشان باید به نوعی با یک پارچگی با مجموعه اثر برسد. این امر یک وجه متمایز و مهم در تصنیف موسیقی به طور عام و تصنیف موسیقی برای فیلم است.اما آنچه به عنوان یک تعریف از موسیقی فیلم نزد افرادی که آشنایی بیشتر با سینما دارند وجود دارد که با مخاطبین عادی سینما متمایز است.
در حقیقت آنچه زیر پوسته فیلم جریان دارد و به صورت موسیقی در آن لایه ها فعالیت می کند در گوش ایشان کمتر شنیده می شود. با نگاهی به ظهور موسیقی در سینما می توان به نحوی عمیق تر به جایگاه و تاثیر موسیقی در سینما پی برد.
اولین مورد شناخته شده در استفاده از موسیقی در سینما به دسامبر سال 1895 باز می گردد. فیلم «برادران لومیر» در کافه ای در شهر پاریس با همراهی پیانو به نمایش درآمد. در واقع این موسیقی وجه بیانی فیلمی است که گفتار ندارد. در این موقعیت موسیقی باید نهایت ظرفیت خودش را نشان دهد. اواخر دهه 1920 و با به صحنه آمدن سینمای ناطق تا مدتی جایگاه موسیقی در شرایطی ابهام آمیز قرار گرفت تا اینکه پس از مدتی نه چندان طولانی، موسیقی توانست جایگاه واقعی خودش را در فیلم به دست آورد و آنچه که نمی توان با کلام بیان کرد به نحوی تاثیر گذارتربه مخاطب منتقل کرد.
بدیهی است عواملی که در ساخت موسیقی فیلم به کار گرفته می شوند همان عواملی هستند که در تصنیف یا هر نوع موسیقی مورد استفاده قرار می گیرند. این ارکان را می توان به صورت نغمه، ملودی، ریتم، هارمونی(اصوات هم زمان یا هم نوا)، ارکستراسیون عنوان کرد. اما این عوامل باید با شرایط داستان و ریتم حرکت فیلم منطبق باشد.
اما اینکه کدام موسیقی متن عیار بیشتری دارد یا بهتر است؟ قضاوت در این خصوص ساده نیست چون حیات موسیقی فیلم متصل به فیلم و فیلمنامه و به طور کلی مجموعه ای است که برای آن خلق شده است. در آثار موسیقی یک نفر با تمام توانش بدون محدودیت یا هیچ ایده ای خارج از خودش اثری را به صورت مستقل می نویسد در حالی که در ساخت موسیقی برای فیلم چنین نیست و آهنگساز با نظر خودش در چارچوب یک موضوع و تصاویری خاص اثری را به وجود می آورد. مقایسه این اثر با موسیقی فیلمی دیگر میسر و معمول نیست مگر اینکه چند نفر بر روی موسیقی یک فیلم کار کنند و آنگاه آنها با هم مقایسه شوند. پرسش دیگر اینکه آیا هیچگاه یک موسیقی بسیار ارزشمند و حساب شده می تواند یک فیلم ضعیف را نجات دهد و برعکس آیا فیلم های شاخص توانسته اند موسیقی خودشان را خوب معرفی کنند.
البته اصولی را در قضاوت و نقد می شود در نظر گرفت ولی
در مورد سابقه حضور و استفاده از موسیقی در سینمای ایران ابتدا در سال 1900 میلادی ناصرالدین شاه در سفر به فرانسه سینما توگراف را می بیند و خوشش می آید و میرزا ابراهیم خان عکاس باشی را می فرستد و دستگاه را خریداری می کند و با آن دستگاه از یک کارناوال هم فیلم می گیرد که به آن می توان اولین فیلمبردار ایرانی اتلاق کرد.
در واقع این دستگاه در 1279 هجری شمسی به ایران می رسد و چند سال بعد هم از آن برای نمایش عمومی استفاده می شود. اولین فیلم را احد مرادی در سال 1308 در بندر انزلی ساخت. (حاجی آقا آکتور سینما اولین فیلم سینمای ایران در سال 1311 ساخته آوانس اوهانیان است)
در واقع پیشگام در سینمای ناطق ایرانی عبدالحسین سپنتاست. فیلم دختر لر که در سال 1312 در تهران بر روی پرده رفت، نخستین فیلم او و سینمای ایران بود. این فیلم در کمپانی امپریال فیلم بمبئی تهیه شده بود. موسیقی به معنای موسیقی متن نداشت و بیشتر در مورد پیشرفت های ایران بود. این فیلم 5 سال بعد از دومین فیلم ناطق محصول سال 1928 به نام چراغ های نیویورک به نمایش در آمد. البته سپنتا فیلم های دیگری از جمله «فردوسی»، «شیرین و فرهاد» را نیز ساخت که در فیلم اخیر مکالمات به صورت ترانه و در واقع فیلم موزیکال بود. چهارمین فیلم ساخته سپنتا «چشم های سیاه» بود که در هند ساخته شد و آخرین فیلم این هنرمند «لیلی و مجنون» (1315) نام داشت. پس از آن تا سال 1326 در ایران فیلمی ساخته نشد. در واقع موسیقی تا دهه چهل در سینمای ایران به صورت ترانه هایی بود که برای جلب نظر مخاطبان و تداوم اقتصاد و سینما استفاده می شد و انواعی از آثار فاخر تا نازل برای آنها ساخته شد. کم کم خود خوانندگان هم به بازیگری پرداختند. اولین فیلم ایرانی دهه های سی ساخته اسماعیل کوشان به نام «طوفان زندگی» است که موسیقی آن را اساتید روح الله خالقی و ابوالحسن صبا ساختند و ترانه های آن از رهی معیری بود. خوانندگان آن استاد غلامحسین بنان و خانم ایران علم بودند. این فیلم طی یک سال ساخته شد و سال 1327 به روی پرده رفت.
فیلم بعدی نیز به نام «زندانی امیر» (1328) از ساخته های دکتر کوشان بود و اساتید حسنعلی ملاح و مهرتاش چهار ترانه برای آن ساختند. فیلم «وارتیه بهاری» (1328) و «شرمسار» (1329) نیز در همین دوره ساخته شد و پس از مدتی موسیقی فیلم به صورت ترانه از وجوه جاذبه های اصلی فیلم های فارسی شد و در واقع موسیقی متن به مفهومی که در فیلم های مغرب زمین مطرح بود و در لایه های مختلف فیلم ها شنیده می شد برای آنها تصنیف نشده بود. جایگاه ترانه در فیلم های فارسی باعث شد از ابتدای دهه 1330 بسیاری از خوانندگان روز خودشان وارد فعالیت سینمایی شوند.
در اواخر دهه 40 دو فیلم مهم و تاثیرگذار ساخته شد که فیلم های گاو به کارگردانی داریوش مهرجویی و قیصر به کارگردانی مسعود کیمیایی بودند. موسیقی گاو ساخته هرمز فرهت و قیصر ساخته اسفندیار منفردزاده بود.
در واقع هر یک از این فیلم ها به نوعی نه تنها بر سینمای ایران بلکه بر نحوه استفاده از موسیقی فیلم در ایران تاثیر گذاشتند. موسیقی فیلم قیصر در دیدگاه عموم برجسته تر و مقبول تر و با فرهنگ عمومی سازگار تر بود. موسیقی فیلم گاو با مجموعه فیلم متجانس و از جهت بافت موسیقایی علمی تر و غنی تر بود و در قیاس با فیلم قیصر بیشتر مورد توجه کارشناسان موسیقی و جامعه هنری قرار گرفت.
باید اذعان کرد یک موسیقی درخشان هیچگاه نتوانسته یک فیلم ضعیف را نجات دهد. برعکس بسیاری فیلم های قوی و جود داشته که به موسیقی خودش اگر از بداعت و اجرای برجسته ای نیز برخوردار نبوده اهمیت و موقعیت خاصی بخشیده است.
در حقیقت موسیقی فیلم قیصر با موسیقی منفردزاده هویت و درخشش ویژه ای پیدا کرد. استفاده از یک ساز خارج از گروه سازهای متداول که سمبل و نشانه عمیقی از نوعی خصلت جوانمردی و شخصیت ایرانی و انسانی بود، رنگ و چهره کاملا متمایزی را به فیلم بخشید و باید اذعان کرد که در موسیقی سینمای ایران تا آن زمان چنین مورد برجسته ای از جهت نفوذ موسیقی در مخاطبین ارائه نشده بود. در این اثر نوعی هوشمندی و خلاقیت در این کار بود که شاید در ابتدا خیلی ابتدایی و آسان به نظر می رسید ولی در دنیای هنر خلاقیت های بزرگ از این دیدگاه و زاویه شکل گرفته است.
از آنجایی که موسیقی عاطفی ترین و بی واسطه ترین هنر است عوامل عمده ای برای تاثیرگذاری در حوزه موسیقی فیلم های ایرانی می تواند به طور خاص عنوان شود. در واقع سه عنصر مهم برای انعکاس یک احساس کلی در موسیقی فیلم های ایرانی قابل تشخیص است. اول خط ملودی و دوم بهره گیری از سازهای ایرانی، سوم چگونگی ترکیب و تلفیق نغمات و اصوات و سازها
در سال های اخیر در مورد موسیقی فیلم و جایگاه و کیفیت و اهمیت آن نظرات مختلفی ابراز شده است. به عنوان مثال مرتضی حنانه از موسیقی دانان و آهنگسازان برجسته فیلم معتقد بود: «موسیقی فیلم در ایران یعنی کاری که کارگردان خوشش بیاید. چون قضاوت های او مطرح است و می تواند اثری را از قوه به فعل درآورد.»
در گذشته بسیاری از سازندگان موسیقی فیلم موسیقی را با همه اعضا ارکستر همزمان اجرا و ضبط می کردند. در حالی که امروز موسیقی در چند مرحله و هر ساز به صورت جدا اجرا و ضبط می شود و این امر اگر چه از یک سو موجب ارتقاء کیفیت اجرای ساز می شود ولی موسیقی نهایی فاقد حس مشترک نوازندگان و فراز و فرود های کمی و کیفی اجراست. بعضی معتقدند موسیقی باید حاوی ملودی یا ملودی های بدیع و به خاطر سپردنی باشد. همچنین برخی از آهنگسازان بر این عقیده اند که موسیقی هنرمعماری در زمان است و این چهارچوب فکری آهنگساز است که عیار موسیقی را تعیین می کند. در اواخر قرن نوزدهم موسیقی و ابتدا قرن بیستم که سینمای ناطق وجود نداشت. وجه بیانی سینما شد. بعد از آمدن سینمای ناطق تا مدتی موسیقی از جایگاه خود تنزل کرد ولی مجددا پس از مدتی با وجه بیانی دیگری با تاخیری عمیق تر و با انعکاس آنچه که قابل توضیح کلامی و بیانی نبود وارد سینما شد. موسیقی متن فیلم های این دوره با بهره گیری از موسیقی توصیفی نیمه دوم دوره رمانتیک یعنی بهره گیری از لایت موتیف ها و ایده فیکس این آهنگسازان جانی تازه گرفت. بعدهاسبک های دیگری نیز از بستر هنر نقاشی آغاز و در موسیقی فیلم هم به نوعی برای بعضی از صحنه های توصیفی وارد شد.
با این حال هنوز به این سئوال که آیا موسیقی در خدمت تصویر باشد و آیا موسیقی فیلم به صورت مستقل هم باید معنی داشته باشد پاسخی روشن داده نشده است. به نظر می رسد که موسیقی فیلم در جوهره نغمگی به ویژه در فیلم هایی که سبک فیلم اجازه ارائه نغمه های مستقل و قابل به خاطر سپردن را بدهد، می تواند حائز هر دو وجه باشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 358]