تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):تسبيحات فاطمه زهرا عليهاالسلام در هر روز پس از هر نماز نزد من محبوب تر از هزار ركعت ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817045903




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

توی صومعه و با راهب ها


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: اتومبیل مردی كه به تنهایی سفر می كرد در نزدیكی صومعه ای خراب شد.
مرد به سمت صومعه حركت كرد و به رئیس صومعه گفت : «ماشین من خراب شده. آیا می توانم شب را اینجا بمانم؟ »
رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت كرد. شب به او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر كردند.
شب هنگام وقتی مرد می خواست بخوابد صدای عجیبی شنید. صدای كه تا قبل از آن هرگز نشنیده بود .
صبح فردا از راهبان صومعه پرسید كه صدای دیشب چه بوده اما آنها به وی گفتند :« ما نمی توانیم این را به تو بگوییم . چون تو یك راهب نیستی»
مرد با نا امیدی از آنها تشكر كرد و آنجا را ترك كرد.
چند سال بعد ماشین همان مرد بازهم در مقابل همان صومعه خراب شد.
راهبان صومعه بازهم وی را به صومعه دعوت كردند ، از وی پذیرایی كردند و ماشینش را تعمیر كردند.
آن شب بازهم او آن صدای مبهوت كننده عجیب را كه چند سال قبل شنیده بود ، شنید.
صبح فردا پرسید كه آن صدا چیست اما راهبان بازهم گفتند: :« ما نمی توانیم این را به تو بگوییم . چون تو یك راهب نیستی»
این بار مرد گفت «بسیار خوب ، بسیار خوب ، من حاضرم حتی زندگی ام را برای دانستن فدا كنم.
اگر تنها راهی كه من می توانم پاسخ این سوال را بدانم این است كه راهب باشم ، من حاضرم . بگوئید چگونه می توانم راهب بشوم؟»
راهبان پاسخ دادند « تو باید به تمام نقاط كره زمین سفر كنی و به ما بگویی چه تعدادی برگ گیاه روی زمین وجود دارد و همینطور باید تعداد دقیق سنگ های روی زمین را به ما بگویی. وقتی توانستی پاسخ این دو سوال را بدهی تو یك راهب خواهی شد.»
مرد تصمیمش را گرفته بود. او رفت و 45 سال بعد برگشت و در صومعه را زد.
مرد گفت :‌« من به تمام نقاط كرده زمین سفر كردم و عمر خودم را وقف كاری كه از من خواسته بودید كردم .
تعداد برگ های گیاه دنیا 371,145,236,284,232 عدد است. و 231,281,219,999,129,382 سنگ روی زمین وجود دارد»
راهبان پاسخ دادند :« تبریك می گوییم . پاسخ های تو كاملا صحیح است . اكنون تو یك راهب هستی . ما اكنون می توانیم منبع آن صدا را به تو نشان بدهیم.»
رئیس راهب های صومعه مرد را به سمت یك در چوبی راهنمایی كرد و به مرد گفت : «صدا از پشت آن در بود»
مرد دستگیره در را چرخاند ولی در قفل بود . مرد گفت :« ممكن است كلید این در را به من بدهید؟»
راهب ها كلید را به او دادند و او در را باز كرد.
پشت در چوبی یك در سنگی بود . مرد درخواست كرد تا كلید در سنگی را هم به او بدهند.
راهب ها كلید را به او دادند و او در سنگی را هم باز كرد. پشت در سنگی هم دری از یاقوت سرخ قرار داشت.. او بازهم درخواست كلید كرد .
پشت آن در نیز در دیگری از جنس یاقوت كبود قرار داشت.
و همینطور پشت هر دری در دیگر از جنس زمرد سبز ، نقره ، یاقوت زرد و لعل بنفش قرار داشت.
در نهایت رئیس راهب ها گفت:« این كلید آخرین در است » .
مرد كه از در های بی پایان خلاص شده بود قدری تسلی یافت. او قفل در را باز كرد.
دستگیره را چرخاند و در را باز كرد . وقتی پشت در را دید و متوجه شد كه منبع صدا چه بوده است متحیر شد. چیزی كه او دید واقعا شگفت انگیز و باور نكردنی بود.
.....اما من نمی توانم بگویم او چه چیزی پشت در دید ، چون شما راهب نیستید.
لطفا به من فحش ندید؛ خودمم دارم دنبال اون كسی كه اینو نوشته می گردم تا حقشو كف دستش بگذارم.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 116]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن