واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: اخیرا کتابی با عنوان دست دعا ، چشم امید از آقای سید مهدی شجاعی به دستم رسیده که حیف دونستم شما دوستان رو در اون سهیم نکنم .
فقط اگر دلتون شکست و اشکی جاری شد یادی از من و پدر بزرگ و مادر بزرگم بکنید که حالشون اصلا خوب نیست .
مناجات تائبین
غبار راه بازگردندگان
خدای من !
گناهانم لباس خواری بر تنم کرده است و دوری از تو درماندگیم را آرایشم شده است . و افزونی گناهانم ماهی دلم را می رانده است .
ای نهایت آرزویم ! ای زیباترین مطلوبم ! ای تنها پاسخگویم ! و ای محبوب دلم ! ماهی دلم را با جریان زلال توبه پذیرت زنده گردان
بعزتت سوگند که جز تو مر گناهان خویش را بخشنده ای نمی یابم و شکستگی خویش را جز تو پیوندی نمی بینم
من اینک با بال های تواضع به بارگاه تو باز گشته ام و پیشانی خشوع و خواری بر درگاه قدرتت نهاده ام .
اگر از در رحمت خویش برانیم به کدامین در پناهنده شوم و اگر از قله رأفتت فرو افکنیم به کدامین دامنه بگریزم
... که صد افسوس از خجلت و رسوائیم و ... هزار افغان از توشه راهم .
ای بزرگ بخشاینده گناهان بزرگ و ای به هم آورنده و پیوند زنننده استخوان های شکسته !
از عظیم گناهانم ، هلاک کننده هایش را ببخش و از قبیح رازهایم رسوا کننده هایش را بپوش و مرا در گرمای حضور قیامتت از خنک گوارای عفوت بنوش
خداوندا !
بلند پرده زیبای گذشتت را بر چشمان گنه کار خسته ام دریغ مکن .
خدایا !
مر گناهانم را سایه روشن رحمتت بیار و مر عیوبم را ابر پرباررأفتت ببار ...
خدای من
!
آیا بنده فراری جز به سوی مولای خویش بر می گردد و از خشم کیفر بار او جز در کنار او پناه می گیرد ؟ ...
معبود من !
اگر در ورودی به بارگاه توبه ات پشیمانی است بعزتت سوگند که م به این در آویخته ام و اگر استغفار از گناه ، تیشه مر ریشه گناهان راست ، این تیشه استغفار من ! حق خشنودی از آن تست ، تویی که با باران رحمتت غبار گناهان را از صفحه دل می شویی .
خدایا !
به قدرتت ، که به سویم چشم بگردان و با ابر بردباریت بر بیکران دشت گناهانم بگذر
معبود من !
تویی که بندگان را به بارگاه عفوت دری گشودی و توبه اش نامیدی و فریاد زدی که :
« هلا مردمان به سوی من آئید آمدنی نادمانه و عاشقانه »
پس چیست عذر آنکه در را گشاده ببیند و آرام و قرار بگیرد ؟
خدای من !
اگر گناه از بنده زشت است ، عفو که از سوی تو زیباست .
معبودم !
من اولین عصیانگر تو نیستم که بر او بخشیدی و در سایه ابر احسانت بر او باریدی .
ای دریابنده در ماندگان ! ای دردسوز دردمندان ! و ای بزرگ نیک پردازان ! ای داننده هر چه نهان و ای زیبا پوشاننده هر آشکار و پنهان !
تو را میانجی گناهانم و کرم وجودت گزیدم و از میان هر آنچه هست ، برای ورود به درگاه رحمتت ترا برگزیدم .
خدایا !
استجابت کن دعای مرا و مسوزان ریشه نهال آزوی مرا و بپذیر رجعت مرا و بپوشان فضیحت مرا .
ای پذیرنده ترین پذیرندگان ! و ای پوشنده ترین رازپوشان ! و ای مهر گسترترین مهربانان !
مناجات شاکین
ملجأ گریزهای من
ملجأ گریزهای من ! شنوای آوای من ! خدای درد آشنای من ! تنها پناهگاه من !
خدای من !
گریزان با شکایت آمده ام .
از تهاجم نفس لئیم بسیار به بدی امر کننده و در خطایا شتابنده و در سرکشی آزورزنده و به خشم کیفر آمیز تو دست یازنده .
خدا ! خدا ! این نفس ، مرا به لبه پرتگاه می کشاند و هلاکم می کند .
خدایا !
این نفس چه بهانه جو بلند آرزوست . اگرش شری رسد فریاد و ناله و شکایت می کند و اگرش خیری ، ممانعت .
این نفس چه بازیگوش و بیهوده جوست .
خدایا !
از شریان این نفس خون غفلت می جهد و در درختان این باغ سموم خطا می وزد .
خدایا !
این نفس عنان مرا به پرتگاه گناه می کشد و گریز به بوستان توبه ات را زنجیرم بر پای می نهد .
خدای من !
گریزنده به شکایت آمده ام .
از دشمنی که پرنده روحم را دانه گمراهی می پاشد و دام انحراف می گشترد و از شیطانی که پنجه اغوا بر قلبم می فشرد .
خدای من !
کرت قلبم را هرزه گیاههای وسوسه پر کرده است و دور آن را پرچین هواجس گرفته است .
خدای من !
این نفس دست به دست هوا و هوسم می دهد و دنیا را به همیاری او برایم آرایشی دلفریبانه می کند و بین من و عبادت تو ، من و طاعت تو ، من و عشق تو ، من و تو دیوار می کشد .
ملجأ من
به تو شکایت می کنم از سنگ دلم که سیل وسوسه ها را دوام نمی آورد ، می لغزد ، می غلطد و زیر و زبر می شود .
مقصود من !
به تو شکایت می کنم از چشمانی که خوفت را از گریه خشکیده اند و کویر دیدگانی که آفتاب هیبتت را سوخته اند .
خدایا !
چگونه بگویم با کدام زبان شرم آلوده ؟ با کدام دل درد آکنده ؟ که این چشمها از دیدن آنچه تو دوست نداری شاد می شوند ، پندار می کنند که در زنجیر گناه آزاد می شوند .
خدای من !
بی تو درمانده ام ، بی نسیم تو راکدم ، بی تو هیچ ندارم ، بی توان دستهای تو عاجزم ، بی کمند عصمتت مرا کدام نجات است از چاه ظلمت دنیا ؟
و بی بلوغ حکمتت مرا کدام صراط است به وجود عالی اعلی ؟
الهی !
خانه بی تاب دلم را دور از سیل فتنه ها بنا ساز و با مهتاب یاریت از شر ظلمت دشمنانم رها ساز و مر رسوایی عیوبم را پرده بینداز ...
ای رافع دلها و هم دلها به سوی تو راجع ! ای هجوم بلا را قلعه احسان تو مانع !
و ای رگبار تیر معاصی را چتر اکرام تو رادع !
بر من به رأفتت که همیشه چنین باش . ای اوج رحمت دیگران حضیض لطف تو ! ای مهر گسترترین مهربانان !
عزیزم ممنون خیلی زیبا بود امیدوارم خدا همه بیماران رو شفا بده و حاجت حاجتمندان رو روا کنه .آمین یا رب العالمین
مرسی عزیزم . امیدوارم پدر بزرگ و مادربزرگت هر چه سریعتر شفا پیدا کنن و خودتم همیشه سالم و سلامت باشی
مناجات خائفین
بیم از ظهور خشم تو
خدای من !
تو مومن به خویش را ، معتقد به خویش را ، باورمند خویش را تعذیب می کنی ؟؟ !
تو بر تشنه امیدوار به رحمتت ، چشمه عفو خویش را تحریم می کنی ؟؟ !
تو پناهنده به قله عفوت را به زیر می افکنی ؟؟ !
نه ، نه ، نه ، این از حضور جاودان عفو تو دور است .
به یأس افکندن ، محروم کردن ، به خذلان کشیدن با کرم تو منافیست .
ای کاش می دانستم که مادرم آیا برای شقاوت زاده است مرا ؟؟
و برای رنج و حرمان پرورده است مرا ؟؟
که ای کاش مادرم نمی زادم چنین غایتی را و در دامن نمی پروردم چنین نهایتی را .
و ای کاش می دانستم که آیا فخر سعادتمندانم بخشیده ای و همجوار خودت در بوستان نزدیکیت دست کرامت بر سرم کشیده ای که چشمانم روشنی بیابد و دلم آرام و قرار بگیرد .
خدایا !
تو چهره ای را که به خاک عظمتت سائیده است سیاه می کنی ؟؟
زبانی را که به ثناء و مجد و جلال تو گویا شده است فرو می بندی ؟؟
دلی را که با مهر تو عجین شده است مهر می زنی ؟؟
خدای من !
تو گوشی را که در دشت فرمان تو ، به آوای تو دل خوش کرده است کر می کنی ؟؟
تو دست هایی را که با هزاران امید به سویت برخاسته است به زنجیر می کشی ؟؟
تو بدنهایی را که به قله تو صعود کرده است عذاب می کنی ؟؟
خدایا !
بر پرستندگانت درهای رحمت را مبند و حجاب رخسار زیبایت را بر مشتاقانت مپسند !
خدایا !
جانی که به توحید تو عزت یافته است چگونه هواریش را در هجرانت تحمل می کنی ؟؟
خدای من !
دلی را که در آتش عشقت سوخته است چگونه در آتش عذابت می سوزانی ؟؟
خدای من !
تو پناهم ده ! تو دریابم ! تو در کنارم گیر !
از گرداب دهشتناک غضبت و سیل توفنده خشمت تو رهائیم بخش
ای منت نعمت های عظیم تو بر ما و بر مر بندگان را دلسوزنده !
ای خیل عام را بخشنده ! و خواص را در کنار گیرنده !
ای از خطایا در گذرنده ! ای قهار مهر آکنده ! ملجأ پناهنده ! مأمن هر گریزنده ! مشتاق هر شتابنده !
ای مر گناهان را بخشنده و مر عیوب را پوشانده !
خدایا !
به رحمتت که رهایم ساز از عذاب آتش و حرارت نار .
و نجاتم ده از رسوایی ننگ و فضیحت عار .
در آن زمان که ابرار را برتری می بخشی بر اشرار ، در آن زمان که درون به هم می ریزد و برون به هول می آمیزد .
در آن زمان که نیکوکاران و محسنین به بارگاه رحمتت قرب می یابند و بدکاران و ستمکاران به خویش ، به دیار خشمت تبعید می شوند
در آن زمان که هر کس به دروی کاشته خویش می نشیند و غبار ظلم بر چهره کس نمی نشیند .
واقعا معركه بود انشاءالله حاجت روا بشي
التماس دعا
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 5141]