خدا : دل مشغولیهای روزمره

واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: بچه ها یه سوال می خوام بپرسم که شاید خیلی فوضولی باشه ولی تا جایی که به نظرتون جاداره بهم جواب بدید و کمکم کنید.من خدا رو گم کردم.قبلا خیلی با ایمان بودم.ولی یه مدت زندگی به کامم خیلی تلخ و سخت شد و هرچی خدا خدا کردم بدتر شد که بهتر نشد.من هم ناامید شدم و رهاش کردم.هرچی بدوبیراه بود نثارش کردم و ولش کردم.درواقع خودم ول شدم.یه مدتی بی خدا زندگی کردم.اتفاق خاصی نیافتاد نه بهتر شد نه بدتر.ولی حالا که نزدیک ماه رمضونه نمی تونم .... مگه می شه ماه رمضون باشه و من مسلمون نباشم و .... خدا کجای زندگی شماست؟اصلا هست؟ توروخدا بامن رو راست صحبت کنین

مامان پارسا جون خدا همه ی زندگی منه
منم رنج کشیدم سختی داشتم
اما لحظه خوش هم کم نداشتم
خدا را شکر همیشه پشتمو داشته حتی تو سختی ها که من کم می آوردم بعدش میفهمیدم اون چقدر باهام بوده
برگرد لذت زندگی تو همین برگشتنشه
همه چیز را از اون میدونم
منم خیلی ازش دور شدم نه به خاطر اینکه ایمانمو از دست داده باشما وقت نمیارم مثل قدیم برم در خونش
آخه قدیم تو دوران مجردی همیشه شبها بعد نماز یه دعایی چیزی میخوندم اما العان با این همسری مگه میشه؟

زهراکوچولو نوشته است:مامان پارسا جون خدا همه ی زندگی منه
منم رنج کشیدم سختی داشتم
اما لحظه خوش هم کم نداشتم
خدا را شکر همیشه پشتمو داشته حتی تو سختی ها که من کم می آوردم بعدش میفهمیدم اون چقدر باهام بوده
برگرد لذت زندگی تو همین برگشتنشه
همه چیز را از اون میدونم
منم خیلی ازش دور شدم نه به خاطر اینکه ایمانمو از دست داده باشما وقت نمیارم مثل قدیم برم در خونش
آخه قدیم تو دوران مجردی همیشه شبها بعد نماز یه دعایی چیزی میخوندم اما العان با این همسری مگه میشه؟

زهرا كوچولو جونم دعاي بعد از نماز شما همون همسرته گلم........مطمئن باش (البته به نظره من)رسيدگي به اونانقدر مهمه كه اگه بين همسرت و قضا شدن نماز يكيو بخواي انتخاب كني (من اين كارو ميكنم و نظره شخصيمه) همسرمو كه فعلا ندارم انتخاب ميكنم........

مامان پارسا كوچولو جونم.........خدا خيلي نزديكته......عزيزه دلم برو جلو آينه و چشماي قشنگتو نگاه كن فكر كن نداشتيش........اونوقت خدا رو بهتر ميبيني عزيزم.......

گلم با خدا راحت باش.چه اشكالي داره خوب باهاش دعوا كردي كه كردي..منم باهاش دعوا ميكنم.......چون ميدونم تنها كسي كه به دادات و حرفات گوش ميده و به موقع وارده عمل ميشه و هيچي هم بهت نميگه خودشه.................من با خدا شوخيم ميكنم.يه موقعها كه پول لازم دارم براش خط و نشون ميكشم كه اگه بهم نرسونه ميرم همه حا آبروشو ميبرم كه گفتي رزاقي.......ولي اينم بگم به ابروش خيلي حساسه سريع وارده عمل ميشه قوربونش بشم من.......

ببين عزيزم اگر ما دعا ميكنيم و چيزي نميبينيم دليل بر اين نيست كه جواب نداده شايد داره جواب ميده منتها زمان ميخواد تا جوابشو ببيني گلم.....ضمن اينكه بعضي موقع ها با ناله ازش نخواه با اعتماد به نفس برو بگو ميخوام و بهت ميده..........ببين گلم يه بچه وقتي مياد به پدر مادرش ميگه پول ميخوام مامان بابا ميگن باشه حالاااااااااااااا......ولي وقتي با اعتماد به نفس ميره ميگههههههه من پووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووول ميخوام و الانم ميخوام مامان باباهه از ترسه ابروشونم كه شده بهش پولو ميدن حالا خدا كه ديگه بسيار بسيار مهربونتره و عسلتره..........

اميدوارم زوده زود باهاش اشتي كني...............

عزيزم . ما مسلمونا خدا تو قلبمونه. واسه خودمون ميگيم خدا منو دوست نداره. آخه چرا به بعضيا هرچي كه ميخوان ميده اما به من نه! اصلاً از اين دفعه صداش نميكنم . بزار هر چي ميخواد بشه بشه . از اين بدتر كه نميشه!!!! اما خودمون هم ميدونيم كه داريم به خودمون دروغ ميگيم وقتي كه برامون مشكلي پيش مياد و از همه جا و همه آدمها نا اميد ميشيم باز هم يه كور سو ته قلبمون مي بينيم و اميدوار ميشيم كه اگه خودش صلاح بدونه درست ميشه و اون كورسوي جاويد خداست. همه آدمها كم و زياد تو زندگيشون سختي كشيدن . نه غمها و نه شادي ها هيچ كدام ماندگار نيست پس نبايد تو شاديها فقط خدا رو دوست داشت و تو غمها باهاش قهر كرد . مگه خدا زرخريده ماست كه هركاري خواستيم برامون انجام بده. مهم اينه كه از همين الان با خدا معامله كني و بگي خدايا تو به من كمك كن . من هم دست بنده هات رو ميگيرم . اگه صلاح ميدوني كه فلان مورد در زندگي من درست بشه ،درستش كن و اگه به صلاح من و همسر و فرزندم نيست من نميخوامش. مامان پارسا كوچولو هيچ وقت هيچ چيزي رو به زور از خدا نخواه چون ممكنه كه بده اما بدجوري پس ميگيره من اين مطلب رو از خودم نميگم . خيلي وقتها و در زندگي خيلي از نزديكانم اين مورد رو ديدم. هميشه شاكر باش. گره از كار مردم بازكن(هرچندكوچك) تا گره از كار خودت هم بازشه. اميدوارم هميشه موفق و سربلند باشي و به هر آرزويي كه به صلاح تو و همسر و پسرگلته برسي.

مامان پارسا جون منم با همین فکر که العان همسریه من مهمتره زندگی میکنم راست میگین
قضیه یه جهاد زن شوهر داریشه ؟؟؟؟

مامان پارسا کوچولو نوشته است:بچه ها یه سوال می خوام بپرسم که شاید خیلی فوضولی باشه ولی تا جایی که به نظرتون جاداره بهم جواب بدید و کمکم کنید.من خدا رو گم کردم.قبلا خیلی با ایمان بودم.ولی یه مدت زندگی به کامم خیلی تلخ و سخت شد و هرچی خدا خدا کردم بدتر شد که بهتر نشد.من هم ناامید شدم و رهاش کردم.هرچی بدوبیراه بود نثارش کردم و ولش کردم.درواقع خودم ول شدم.یه مدتی بی خدا زندگی کردم.اتفاق خاصی نیافتاد نه بهتر شد نه بدتر.ولی حالا که نزدیک ماه رمضونه نمی تونم .... مگه می شه ماه رمضون باشه و من مسلمون نباشم و .... خدا کجای زندگی شماست؟اصلا هست؟ توروخدا بامن رو راست صحبت کنین
سلام دوست عزیز من، هیچوقت اینطوری فکر نکن اون موقعی که می گی خدا رو گم کردی ، تو در واقع کنارش بودی و خودت نی دونستی هر چی بی تفاوت به خدا بودی باز خدا پیشت بوده و تنها نذاشته و این یعنی که خدا خیلی دوست داشته
اینکه نزدیک ماه رمضان این احساس نیاز داری یعنی باز هم خدا دوست داره می خواد بهش نزدیک بشه خوشبحالت
دوست گلم مشکلات برای رشد و تعالی روح ما لازم
من هم مثه شما بودم مدام می نالیدم شاید باور تون نشه خیلی بدتر از شما ولی با اتفاق خوشی همه چیز عوض شد

-من از خداوند خواستم به من توان و نیرو دهد
و او بر سر راهم مشکلاتی قرار داد تا نیرومند شوم.
-من از خداوند خواستم که به من عقل و خرد دهد
و او پیش پایم مسائلی گذاشت تا حل کنم.
-من از خداوند خواستم به من ثروت عطا کند
و او به من فکر داد تا برای رفاهم بیشتر تلاش کنم.
-من از خدا خواستم به من شهامت دهد
و او خطراتی در زندگیم پدید آورد تا بر آنها غلبه کنم.
-من از خدا خواستم به من عشق دهد
و او افراد زجر کشیده ای را نشانم داد تا به آنها محبت کنم.
-من از خدا خواستم به من برکت دهد
و خداوند به من فرصت هایی داد تا از آنها بهره بگیرم.
-من هیچ کدام از چیزهای را که خواستم دریافت نکردم
ولی به چیزهایی که نیاز داشتم رسیدم.

زهراکوچولو نوشته است:مامان پارسا جون خدا همه ی زندگی منه
منم رنج کشیدم سختی داشتم
اما لحظه خوش هم کم نداشتم
خدا را شکر همیشه پشتمو داشته حتی تو سختی ها که من کم می آوردم بعدش میفهمیدم اون چقدر باهام بوده
برگرد لذت زندگی تو همین برگشتنشه
همه چیز را از اون میدونم
منم خیلی ازش دور شدم نه به خاطر اینکه ایمانمو از دست داده باشما وقت نمیارم مثل قدیم برم در خونش
آخه قدیم تو دوران مجردی همیشه شبها بعد نماز یه دعایی چیزی میخوندم اما العان با این همسری مگه میشه؟
قربون ابجی رنج کشیده بیا پیش خودم خوبت می کنم

دوستای گلم.مرسی از اینهمه حرفهای خوب و دلنشین .چقدر قشنگ فکر می کنید.چقدر خدا رو ساده واسه خودتون تعریف کردین و پذیرفتین.مثل من خدا رو آنالیز نمیکنین؟ چرایی و چگونگی خدا رو زیرسوال نمی برید؟ نمی دونم پذیرفتن وجودش ساده است مثل اون چیزی که مهستی می خونه و دیروز هزار بار گوش دام:بیا بنویسیم که خدا ته قلب آینه است.... (اگه نشنیدین پیگیرش بشین و گوش بدین دنیاییه واسه خودش)و مثل حرفهای شما و یا سخته مثل حرفهای فیلسوفها و اونهایی که می شینن و به وجود اومدن دنیا رو و شکل گرفتن حیاط و ....اینا رو بررسی می کنن و به همه چیز هم می رسن الا وجود یه خالق. اگه ساده بیاد توی دل آدم نکنه ساده هم بره.مثل جایی که تو دل من داشت و حاصل ایمان و توحیدی بود که محیط به من داده بود. . . من چه کار کنم مگه می شه یه حقیقت رو بپذیری و حلاجیش نکنی؟ همیشه باشه ولی توی بحرانی ترین شرایط صدات رو نشنوه یا اگه بشنوه به روی مبارکش نیاره و هی غرق تر بشی.هشتاد هزارتا صلوات نذر کردم و با ایمان قوی فرستادم.داداشم که پیرو هیچ آیینی نیست بهم می خندید و مسخره ام می کرد ولی توی دل من لبریز از ایمان بود.ولی کارم بدتر شد و بهترنشد.و داداشم هی خندیدو من هم هیچی نداشتم که بگم....نگید شاید مصلحت بوده از این حرفها پرم. می شد حداقل یه چشمه بیاد که من روسفید بشم نه اینکه حتی تمام روزنه های امید قبلی هم بسته بشه.

مامان پارسا كوچولو گل.......عزيزم به ديگران چي كار داري برو دلتو نگاه كن.ببين دلت چي ميگه..........ببين دلت داره با كي دعوا ميكنه..خوب پس حتما هست كه باهش دعوا ميكني .........عزيزه دل برادر(مارمولك يادتونه؟)به تعداده آدماي روي زمين راه هست براي رسيدن به خدا ...شايد برادر شما بايد با انكار برسه به خدا........به قوله يك بزرگي خوده اسلام ميوه درخت كفر عزيزم .......شما سعي نكن خدارو به برادرت ثابت كني..شما وقتي خودت هنوز مطمئن نيستي چه جوري ميخواي به اون ثابت كني عزيزم.......ضمنا گلم باور كن به قوله فلورانس اسكاول شين كه من بهت پيشنهاد ميدم كتابشو بخوني......ميگه طريقهاي خدا با طريقهاي شما فرق داره عزيزم.......گاهي ماها يك چيزيو از خدا ميخوام بعد ميبينيم اا اره بر عكس پيش ميره ...ولي واقغيت اينكه راه رسيدن ما به خواستمون همونيه كه خدا داره پيش ميبره...............ببين گلم خواسته اي داشتي خدا بهت نداده...عزيزه دلم شايد واقعا نبايد اونو ميداشتي .يا شايد هم داشته ميداده ولي هي شما دوست داشتي به اون طريقي كه خودت ميخواي بگيري .با دستاي خودت جلو برآورده شدنشو گرفتي..........
بعدشم يك چيزي بگم گلم.......نميدونم قرا«و ميخوني يا نه.ولي اگر دقت كني خدا هميشه زماني نجاتت ميده كه واقعا داري غرق ميشي نه اينكه اداي غرق شدنو در مياري ........البته سو تفاهم نشه .منظورم اينه كه ديدي غريق نجاتارو وقتي ميبينن كسي واقعا غرق شده ميرن كمكش وقتي كسي ادا در مياره ميفهمن نميرن.....حالا احتملا شا هم چون خدا ميدون هنوز غرق نشدي يعني هنوز دوستش داري كاري ننميكنه(كه الته من معتقدم داره كاراشو ميكنه)
عزيزم ببين تو سوره مريم وقتي كه حضرت مريم ديگه واقعا مستاصل شد خدا براش جشمه اب جوشوند يا هاجر وقتي ديگه واقعا مستاصل شد خدا زمزم رو جوشوند يا يوسف وقتي رفت تو چاه يوسف شد يا ايوب وقتي ديگه مستاصل شد خدا باز براش آب جوشاند....اميدوارم منظورمو درك كرده باشي........

دلت مياد آشتي كن باهاش ديگه........برو بوسش كن............

مهشید گلی بابا تو دیگه کی هستی.واقعا ایول داری.خوشم اومد از حرفهات.از انکار به حقیقت رسیدن.من هم همین رو می خوام.همه اون چرندیاتی رو که تو کله ما کردن رو بریزم دور، از اول بسازم خدا رو،"عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی" ذهنم شده مثل یه خونه شلوغ که همه چیزش لوکس و زیباست ولی از بس شلوغه دیگه هیچ چیز قشنگ به چشم نمی یاد.هیچ هارمونی توش وجود نداره.باید همه رو بریزم بیرون فقط اون اصلی اصلیا رو نگهدارم درسته؟ نمی دونی چقدر تنهام.از تنهایی همش باخودم کلنجار می رم و حرف می زنم و شاید این پریشونی ها و این جنگ و جدالهای با خودم و خدا و هستی و آسمان و زمین و .... حاصل تنهاییه...تنهایی که نمی شه کاریش کرد.

آهان افرين ......رها شو رهاي رها و بي قضاوت دوباره شروع كن..........ولي اين خيلي مهم كه بي قضاوت باشي عزيزم...............اگر با اين ديد بري جلو كه انكار كني مطمئن باش هيچي برات حجت نميشه .ولي اگر نه رهاي رها باشي(يعني غرق شو همون كه اون بالا گفتم) و واقعا حقيقتو بخواي مطمئن باش همون خدا با زيباترين راهاش هدايتت ميكنه..........

بيدلي در همه احوال خدا با او بود...............او نمي ديدش و از دور خدايا ميكرد......

اي نسخه نامه الهي كه توئي ......وي اينه جمال شاهي كه توئي

بيرون ز تو نيست آنچه در عالم هست...از خود بطلبهر آنچه خواهي كه توئي

در ضمن از لطفت هم خيلي خيلي ممنون..........مطمئن باش اينا همه لطفه خداست و البته براي تو هم لطفه خداست كه همون طور كه باز بهت گفتم طريقهاي خدا با ما فرق داره به اين طريق كه مطرح كني و حواب بشنوي براي تو جاري ميشه..........

مهشید گلم سلام و مرسی از راهنمایی های گرم و خوبت.خدا چه خوشبخته که بنده هایی مثل تو داره که اینطور با ایمان و یقین و بدون چشم داشت قبولش دارن و می پرستنش. "خدات در همه حال از بلا نگه دارد"حرفهات تاثیر گذار بود.چند بار خوندمشون ... پیش به سوی یه ماه رمضون آدم ساز دیگه....پیش به سوی بندگی همونی که از رگ گردن نزدیکتره.همونی که فاصله بین بنده و قلبشه....پیش به سوی وجودی که منو می خونه...

مامان پارسا كوچولو جون اينو از ته ته ته ته قلبم ميگم ..واقعا خوشحال و شاكرم كه يه كوچولو تونستم برات مفيد باشم...........نميتونم بهت بگم چقدر خوشحالم...........
اميدوارم كه ماه رمضون انقدر برات عالي باشه كه برسي به اون چيزائي كه ميخواي فقط همه رو دعا كن.....................

لطفه خدا بيشتر از جرم ماست......نكته سربسته چه داني خموش.......

مهشید جون،دقت نکردم ببینم سرگذشت کورال رو تو هم دنبال می کنی یا نه.ولی دیدم سختی های کورال هم ویران کننده بوده.ناشکری کردم به درگاهش.ولی می دونم که منتظرمه."اگر بندگان من می دانستند که چقدر بر آنها مشتاقم، هر آینه از شوق جان می باختند."

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آشپز آنلاین]

[مشاهده در: www.ashpazonline.com]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 558]