واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پرتوى از مبارزات امام سجاد علیه السلام
تقدیر خداوند بار دیگر آفرینشى شگفت را رقم زد و دل انگیزترین جلوههاى صفات الهى را در جمال دلآراى شخصیتى بزرگ از تبارعلى(ع) آفرید. معراج عرفان و شور و عشق او آنچنان شكوهمند و پر رمز و راز بود كه زیباترین روح پرستنده، «زین العابدین» لقب یافت و دلدادگىاش به جمال ربوبى در حال سجده موجب شد كه او را «سجاد آل محمد(ص)» نام نهند. زمانى كه در پنجم شعبان سال 38 هجرى قمرى دیده به جهان گشود،(1) پدرش امام حسین(ع) نام زیباى على را براى او برگزید تا این كه یاد و نام على(ع)در خاطرهها زنده بماند و زندگى و محفل انس پدر را رونق فزاینده تر بخشد.زندگى آن حضرت همراه با حوادث بسیار حساس و مهمى بود؛ به ویژه دوره سى و پنج ساله امامتش كه خود نمونهاى متعالى از مبارزات حضرت است. صفات ممتاز و گستره وجودىاش در افقى فراتر ازمبارزات و مجاهدتهاى اوست. و هیچ بلندنگر تیزپروازى بر ستیغ و بلنداى عظمت و بزرگوارى او نمىتواند دست یابد؛ اما تامل و دقت در رفتارها، سخنان و موضع گیریهاى او مىتواند روزنهاى به حیات معقول و نورانىاش بگشاید و این نوشتار سعى دارد پرتوى كم سو از مبارزات آن امام همام را در چهار زمینه یادآور شود.الف- حضور در نهضت كربلاهمراهى آن حضرت در واقعه كربلا را مىتوان اولین تجلى چشمگیر درصحنه مبارزات به شمار آورد. زمانى كه قیام خونین ابى عبد الله الحسین(ع) تحقق یافت، جز دوستان خدا و دلهاى مطمئن كسى دیگر یاراى همراهى حضرت را نداشت. آن حضرت بىاعتنا به قدرتها و مظاهر طاغوت جلوههاى شگفت از حماسه و ایثار را فرادید انسانها قرار داد، هنگامى كه در روز عاشورا امام حسین(ع) انسانها را به یارى طبید، امام زین العابدین(ع) با این كه تنى تبدار و شرایطى سخت و جانفرسا داشت، به یارى پدر شتافت و در پاسخ عمهاش «ام كلثوم» كه تصمیم داشت او را باز گرداند، فرمود: «ذرینى اقاتل بین یدى ابن رسول الله(ص)»؛ رهایم كن و بگذار كه در دفاع از فرزند رسول خدا مبارزه كنم. (2)- رویارویى با عبید اللهاهل بیت حسینى(ع) اگر چه اسیر شدند؛ اما هیچ گاه ذلیل نشدند. آنان با عزت ایمانى و شهامت علوى، از خون شهیدان به خوبى پاسدارى كردند و به رغم خفقان حاكم بر جامعه، دفاعیه الهى و دشمن شكن خود را، حتى در درون كاخهاى ستمگران، قرائت نمودند.زمانى كه امام زین العابدین(ع) وارد كوفه شد، خطبهاى بلیغ ایراد كرد، به گونهاى كه پشیمانى سراپاى وجود كوفیان را فراگرفت. (3)آنگاه كه در كاخ، عبید الله زیاد، رویاروى او قرارگرفت با منطق رسا بطلان سخنان او را آشكار ساخت. عبید الله درآغاز نام امام را پرسید. گفته شد كه او «على بن الحسین» است.عبید الله گفت: مگر خدا على بن الحسین را نكشت؟ بر خلاف انتظار وتوقع او امام زین العابدین(ع) فرمود: او برادر من بود كه مردم او را كشتند. پس از این كه عبید الله گفت؛ بلكه خدا او را كشت، حضرت این آیه را قرائت كرد. «خداوند جانها را به هنگام مرگ مىگیرد و همین طور جانهاى انسانها را به هنگام خواب.» (4)به این موضوع اشاره كرد كه همه امور از قدرت الهى سرچشمه مىگیرد. اما تو و سپاهیان یزید به گناه و ظلم او را به شهادت رساندید.عبیدالله با شنیدن این جواب خشمگین شد و تصمیم به كشتن امام گرفت؛ حضرت زینب(س) به دفاع برخاست. و آنگاه كه امام زینالعابدین(ع) از عمهاش خواست تا آرام بگیرد، رو به عبید الله زیاد كرد و فرمود: مرا به كشتن تهدید مىكنى. «اما علمت ان القتل لنا عاده و كرامتنا الشهاده»؛ مگر نمىدانى كشته شدن درراه خدا سیره و شعار ما و شهادت مایه كرامت و ارجمندى مااست؟ (5)- منطق رساى امام در شاممردم شام؛ در پایتخت یزید، قلبهاشان آكنده از كینه و دشمنى آلعلى(ع) بود. تبلیغات زهرآگین، سالها قلب و جانشان را از حقایق دور كرده و از آنان پیكرهاى بىتپش ساخته بود كه با هیچ آواى حقى آشنایى نداشتند و آن روز كه فردى از سلاله پیامبر(ص) وارث تمامى خوبىها، بر شهرشان گام گذاشت، بر منبر مسجد جامع دمشق قرار گرفت، و گلواژههاى حقیقت را نثارشان كرد، شور و حالى درجمع پیدا شد و همانجا نام على(ع) دلهایى را به خویش جذب كرد.به گونهاى كه یزید مجبور شد مسوولیت شهادت ابى عبد الله(ع) ویارانش را به عبید الله زیاد نسبت دهد. (6) همان شیوه مكرآمیزى كه سردمداران كفر هنگام خشم حق طلبان انجام مىدهند و همین حماسه به شكلى دیگر در كاخ یزید مطرح شد و یزید در رویارویى با امام زین العابدین(ع) پرسید: حاضرى با فرزندم خالد كشتى بگیرى؟ حضرت فرمود: «كاردى را به او بده و كاردى را به من، آنگاه با هم مبارزه كنیم.» یزید از آن همه قدرت روحى امام شگفت زده شد و گفت: حقا كه فرزند على بن ابى طالب هستى! (7)ب- ظلم ستیزى با دعادومین محور مبارزات امام زین العابدین(ع) سخنان آن بزرگوار پیرامون ظلم ستیزى است. فردى كه به نیایشهاى آن بزرگوار فكركند، به خوبى مىفهمد كه چگونه باید از ستمگران بیزارى بجوید و به یارى مظلومان بشتابد و در این راه حركت خود را بر اساس امامت امامان راستین قرار دهد. به عنوان نمونه فرازهایى ازدعاهاى آن حضرت را مرور مىكنیم:
- نكوهش ستم«خدایا! از تو پوزش مىخواهم اگر پیش روى من به كسى ستم شود ومن او را یارى نكنم، یا نعمتى به من ارزانى شود و سپاس آن را به جا نیاورم، یا گناهكارى از من عذر خواهد و عذر او را نپذیرم، یا نیازمندى چیزى بطلبد و او را بر خود مقدم ندارم، یا حق مرد با ایمانى بر گردنم آید و آن را بزرگ نشمارم. » (8)- ستیز با ظالم«خدایا! بر محمد و آل او درود فرست و در مقابل كسى كه بر من ستم روا دارد، دستى (براى جلوگیرى از ستم) و در مقابل كسى كه با من ستیزه جوید، زبانى (براى روشن ساختن حق) و بر آن كه با من دشمنى كند، پیروزى عنایت فرما و در مقابل آن كه در باره من حیله پیشه كند، راه چاره و در برابر آن كه بر من آزار رساند، توانایى عطا كن و بر آن كه به من ناسزا گوید یا از من عیبجویى كند، قدرت تكذیب و در برابر آن كس كه مرا تهدید كند، امنیتعنایت فرما.» (9)- معرفى امامت راستینامام سجاد(ع) در دعاى روز عرفه، امام راستین را به مسلمانان معرفى مىكند و به جایگاه والاى آن متوجه مىسازد، آنگاه مىفرماید:«پروردگارا! برپاكیزه ترین افراد خاندان پیامبر درود فرست كه آنان را براى اجراى اوامر خود برگزیدهاى و خزانه علم ونگهدارنده دین و جانشین در زمین و حجت خویش بر بندگانت قراردادى و به خواست و ارادهات آنان را از هر پلیدى و ناپاكى پاك ساختى و وسیله ارتباط با خود و راه بهشت خویش كردى».امام(ع) در بخشى دیگر از همین دعا مىفرماید: «بار خدایا! تو دین خود را در هر زمان و روزگارى به وسیله پیشوایى كمك فرمودهاى كه او را راهنماى بندگان و مشعل هدایت در شهرها قرار دادهاى، پس ازآن كه او را با وسیله ارتباط غیبى، به خود ارتباط دادى و او را سبب خوشنودى خویش كردى و فرمانبرى از او را واجب نمودى و ازنافرمانى او بیم دادى و به فرمانبرى فرمانهایش و پذیرش نهى او دستور دادى و فرمودى كه هیچ كس از او پیشى نگیرد و هیچ فرد ازپیروى او پس نماند.» (10)ج- مبارزه با عالمان دربارى«محمد بن مسلم زهرى» كه از دانشمندان دینى آن عصر به شمارمىآمد، در زمان حكومت «عبد الملك مروان» جذب دربار شد و تا آخر عمر با دربار بنى امیه همكارى نزدیك داشت. امام سجاد(ع) در نامهاى او را توبیخ و سرزنش كرد. به فرازهایى از آن پیام توجه كنید:1- در آغاز نامه خطاب به او مىنویسد: تو در حالتى قرارگرفتهاى كه هر كس از این وضع تو اطلاع یابد سزاوار است به حال تو ترحم كند.2- بدان كمترین چیزى كه كتمان كردى و سبكترین چیزى كه بر دوش گرفتى، این است كه وحشت ستمگر را به آرامش تبدیل كردى و چون به او نزدیك شدى و دعوت او را اجابت نمودى، راه گمراهى را براى او هموار ساختى.3- آنگاه كه چیزهایى به تو دادند كه حق تو نبود، گرفتى و به فردى نزدیك شدى كه هیچ حقى را به كسى باز نگردانده است وهنگامى كه تو را به خود نزدیك ساخت، هیچ باطلى را برطرف نكردى و كسى را كه دشمن خداست، به دوستى خویش گزیدى.4- اینك از تمام منصبهاى خویش كناره گیرى كن تا به پاكان وصالحان پیشین ملحق شوى.5- نزدیكترین وزیران و قوىترین یارانشان به قدرى كه تو فساد آنها را در چشم مردم صلاح جلوه دادى، نتوانستهاند به آنان كمك كنند. (11)د- تربیت شاگردان مجاهدپس از این كه امام حسین(ع) به شهادت رسید، خفقان شدیدى بر جامعه حاكم گشت. به گونهاى كه «مسعودى» مىنویسد: «على بنالحسین(ع)، امامت را به صورت مخفى و با تقیه شدید و در زمانى دشوار عهده دار گردید.» (12) به این جهت امام(ع) به تربیت انسانهایى همت گمارد كه بتوانند با روشنگرى و توضیح معارف الهى مسیر اسلام راستین و تشیع سرخ علوى را استمرار بخشند. یكى از این شاگردان «یحیى بن ام طویل» است كه در مسجد پیامبر(ص)، در مدینه، براى مردم سخن مىگفت و طرفداران ستمگران را این چنین مخاطب قرار مىداد:«ما مخالف شما و منكر راه و روش شما هستیم. میان ما و شما دشمنى آشكار و همیشگى است. هر كس به امام على(ع) دشنام دهد، لعنت خدا بر او باد و ما از آل مروان و آنچه غیر خدا مىپرستید، بیزاریم. (13) به همین جهت «حجاج ابن یوسف» دستها و پاهاى او را قطع كرد و این شاگرد مكتب عشق با شهادت، كه هنرمردان خدا است، دنیا را وداع كرد.» (14)اصولا شخصیت امام زینالعابدین(ع) به عنوان نمونهاى متعالى از مبارزه علیه حكومت اموى مطرح بود مردم او را با همین جهتگیرى مىشناختند. در همین راستا نام و یاد آنان از نظر خلفاى بنى امیه جرم محسوب مىشد وكسانى كه آن حضرت از آنان ستایش و یا تعریف مىكرد، به زندان افكند از «بیت المال» محروم مىساختند.» چنانكه فرزدق شاعر، همین عاقبت و فرجام را یافت و او كه فقط شعرى در مدح على بنالحسین(ع) خواند به زندان افتاد و نامش از دیوان مالى حذف شد.بدین خاطر بود كه دشمنان نتوانستند حضرت سجاد(ع) را تحمل كنند و در سال 95 هجرى قمرى، در سن پنجاه وهفت سالگى، به دست هشامابن عبد الملك و به نقلى ولید ابن عبد الملك به شهادت رسید و با غروب غمگینانه خویش جهان تشیع را عزادار ساخت. (15)پىنوشت ها:1- نقل دیگر نیمه جمادى الاولى سال36 هجرى است.2- بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 45، ص46.3- احتجاج، طبرسى، ص157; نقل از بحار الانوار، ج 45، ص113.4- زمر، آیه 42.5- بحار الانوار، ج 45، ص 118.6- احتجاج، ص159.7- همان.8- صحیفه سجادیه، دعاى 38.9- همان، دعاى 20. (مكارم الاخلاق)10- صحیفه سجادیه فیض الاسلام، دعاى47، ص 334.11- تحف العقول، «سخنان امام زین العابدین(ع).12- اثبات الوصیه، ص167.13- كافى، باب مجالسه اهل المعاصى، ج 2، ص379-380.14- اختیار معرفه الرجال، ص123.15- وفات حضرت را در دوازدهم، هجدهم یا بیست و پنجم محرم سال95 یا 94 هجرى نقل كردهاند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 353]