محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831029296
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اوجگیرى انقلب و تبعید به ایرانشهر
كتاب: زندگینامه مقام معظم رهبرى، ص 68گردآورى و تدوین: مؤسسه فرهنگى قدر ولایتبا اوجگیرى مبارزات و آشكار شدن انحراف در سازمان منافقین، و احساس روحانیت و مردم به لزوم تشكلى اسلامى كه در راس آن به جاى افراد عادى و سیاسى، افرادى روحانى و آشناى به فقه و سیاستباشند، در مشهد هسته اولیه تشكلى اسلامى با رهبرى امام و مدیریت روحانیت متعهد و انقلابى شكل یافت.آیت الله العظمى خامنهاى در اینباره مىگویند:در سالهاى 55- 56 بنده و بعضى از دوستان، دائما ذكر و فكرمان ایجاد تجمع و هماهنگى بین فعالیتهاى مبارزهاى بود كه در تهران و جاهاى دیگر مثل قم و مشهد و دیگر جاها پیش مىآمد، و این پراكندگى نیروها آن روز به ما خیلى ضربه مىزد و چند نفرى مثل بنده و آقاى هاشمى و تعداد دیگر، دائما به این مساله فكر مىكردیم و بر اساس همین فكرها بود كه من سال 54 یا 55 وقتى مىآمدم تهران، لدى الورود به منزل آقاى بهشتى مىرفتم و بارها ایشان را در منزل ملاقات مىكردم و مىگفتم: «ما باید گروهى از این رفقاى مبارز و اهل علم را جمع كنیم.شما نظرتان چیست؟» ایشان تایید مىكردند و من مىگفتم باید این كار با ریاستشما باشد.گفتند: «ریاست من چه لزومى دارد؟» گفتم: «نه تنها با شركتشما، بلكه با ریاستشما، چون اگر شما نباشید نمىشود.» ایشان هم قبول كردند، و بالاخره منتهى شد به جلسات ما كه بعدها در مشهد شكل گرفت.و ایشان هم در مشهد بودند و من نمىدانم این چه احساسى بود كه به ماها، مىگفتباید آقاى بهشتى در این كار باشد، و این چیزى بود كه آن روز ما از جهتگیرى مبارزهى آقاى بهشتى پیدا كرده بودیم. (1)در ادامه جلسات، در تابستان سال 56 یا 55، در مشهد آقایان «ربانى» املشى و «حجتى كرمانى» با آیت الله خامنهاى نشستى داشتند و قرارشد كه تشكیلاتى به وجود آید.در همان جلسه، پیشنهاد مىشود كه از آقاى شهید بهشتى هم دعوت شوند تا در این تشكیلات شركت كنند.به طور تصادفى آقاى بهشتى هم در مشهد بودند.وقتى سراغ ایشان مىروند، در خیابان به حجت الاسلام باهنر بر مىخورند كه نان و ماست و سبزى خریده و به سوى خانه مىرود.ماشین را نگهمىدارند و ایشان را هم دعوت مىكنند. آقاى باهنر وسایل خریدارى شده را به كودكى كه همراهش بود، مىدهد كه به منزل ببرد و خودش سوار ماشین شده، چهارى نفرى به منزل آقاى بهشتى مىروند.قرار براى فردا گذاشته مىشود.فرداى آن روز، جلسه تشكیل مىشود و آقاى بهشتى از این پیشنهاد استقبال مىكند.سپس به پیشنهاد شهید بهشتى، كاغذى مىآورند و نامى كسانى را كه باید در آن جمع شركت كنند، یادداشت مىكنند.اول راى مىگیرند و معلوم مىشود كه این 5 نفر همدیگر را قبول دارند.سپس نام 10 تا 15 نفر دیگر را هم مىنویسند.به این ترتیب جلسات ادامه مىیابد و تشكیلات جدید پا مىگیرد.ادامه جلسات در تهران برگزار مىشود و آیت الله خامنهاى هر پانزده یا بیست روز از مشهد به تهران مىآمدند.بعدها مرحوم شهید «هاشمى نژاد» و عدهاى هم از قم آمدند و به تشكیلات اضافه شدند. (2)خبر این تشكیلات را هم براى علماى دربند رژیم، مثل آقاى هاشمى رفسنجانى و ...مىفرستند و آنها هم تایید مىكنند.این تشكیلات بعدها به صورت «جامعه روحانیت مبارز» در سراسر كشور به فعالیت پرداخت.شهید مطهرى هم در همان سال، در پیامى كه از نجف از طرف امام آورده بودند، مبارزان سابقهدار را به تجمع، دعوت مىكنند و همین ارتباطات، باعثشد كه تظاهرات عظیم سالهاى 56- 57 سازمان یابد.و نقش آیت الله العظمى خامنهاى در پایهگذارى این تشكل، بسیار قابل توجه است.آن هم تشكلى كه به خاطر خدا و جهاد و شهادت پدید آمده بود، نه براى قدرت طلبى و به دست آوردن موقعیت و مقام.در گیرودار این فعالیتها و در نقطه اوجگیرى انقلاب اسلامى در سال 56، رژیم ستمگر با نهایتخشونت ایشان را دستگیر مىكند و پس از چند شب زندان، ایشان را به «ایرانشهر» تبعید مىكند.اما تبعید و آب و هواى گرم و دمدار «ایرانشهر» ، كمتر از آن بودند كه این مظهر جهاد، تلاش و مبارزه را آرام سازند.بلكه آن جا نیز از فرصت استفاده كرده، در ایجاد وحدت و همبستگى بین نیروهاى مبارز آن سامان و نیز وحدت بین برادران شیعه و سنى مىكوشند و موفقیت زیادى به دست مىآورند، و با تماس با مردم و تبلیغ و برطرف ساختن مشكلات و محرومیتهاى این استان ستمزده، نقش مهمى در توجه مردم به امام، روحانیت، اسلام و انقلاب ایفا مىكنند.اتفاقا در آن سال، در ایرانشهر سیلى مىآید كه منجر به بىخانمان شدن و آسیب رسیدن به عده زیادى از مردم مىشود.آیت الله العظمى خامنهاى با استفاده از تجربه فردوس و گناباد، یك گروه از روحانیون و طلاب را بسیج مىكنند و گروه امداد روحانیت را تشكیل مىدهند.این گروه، به قدرى در كار امداد، تبلیغ، تحریك و تشجیع مردم موفق مىشود كه ساواك وحشت مىكند.ایشان را احضار مىكند و رئیس ساواك به معظم له مىگوید: دیشب در كمیسیون امنیتشهربانى به ساواك گفتم، شما چقدر بىعرضه هستید كه هیچكارى نكردید.یك تبعیدى ببینید اینجا چه اوضاعى درست كرده؟ !(3)مقام معظم رهبرى در مدت تبعید در ایرانشهر، به تبلیغ اسلام و انقلاب اسلامى پرداختند و مهمترین سنگر انقلاب، یعنى مساجد را پایگاه روشنگریهاى خود ساختند.ایشان در مدت اقامتخود در ایرانشهر، نماز جمعه و تشكل شیعیان را در این شهر احیا نمودند.در ایرانشهر، اهل تسنن كه 50 تا 60 درصد جمعیت آن روز شهر را تشكیل مىدادند، مساجد متعددى داشتند و نماز جماعت و جمعه را در آنجا اقامه مىكردند.اما در تنها مسجد شیعیان، نماز جمعه اقامه نمىشد و پیشنماز هم نداشتند.از آیت الله خامنهاى درخواست مىشود تا در آن مسجد به اقامه نماز بپردازند.ایشان بتدریجبه فكر اقامه نماز جمعه مىافتند.در اولین نماز جمعه، جمعیت قابل توجهى گرد مىآیند كه بنابه گفته اهالى در بیستسال حیات آن مسجد، بىسابقه بودهاست.وقتى آیت الله خامنهاى بالاى منبر به ایراد خطبه مىپردازند، آن جمعیت زیاد، پاى منبر اشك مىریزند و به این وسیله، عطش و اشتیاق خود را به این مراسم عبادى - سیاسى فراموش شده، نشان مىدهند. (4)
از جمله اقدامهاى دیگر مقام معظم رهبرى در ایرانشهر، پایهگذارى وحدت بین شیعه و سنى است.هرچند اقدام معظم له به خاطر سیلى كه در سال 57 در ایرانشهر جارى شد و خسارت فراوانى بر جاى گذاشت و ذكر آن قبلا گذشت، ناتمام ماند، لیكن وجود این تفكر و پیگیرى آن توسط ایشان، نشاندهنده هوشیارى و شناخت دقیق ایشان از مصالح اسلام و انقلاب اسلامى است. معظم له در خاطراتشان مىفرمایند:بد نیست این نكته را در اینجا بگویم كه نطفهى اصلى هفتهى وحدت - كه حالا بحمد الله سالهاست تشكیل مىشود - قبل از پیروزى انقلاب شكل گرفت.ما در سال 57 قبل از پیروزى انقلاب، با این آقاى «مولوى قمر الدین» در ایرانشهر مذاكره كردیم كه بیاییم یك عید دو طرفه داشته باشیم، و از دوازدهم تا هفدهم ربیع را جشن بگیریم.مذاكرهاش در آن وقت انجامشد كه اتفاقا همان روزها هم بود كه در ایرانشهر سیل آمد و جشن و همه چیز ما را برد.البته آن سیل هم یكى از الطاف خفیهى الهى بود و ما را با وضع زندگى مردم بیشتر آشنا كرد.داخل كپرها و خانهها رفتیم و وضع زندگى مردم را از نزدیك دیدیم.قبل از آن، چند ماه در ایرانشهر بودیم، اما ظاهر قضیه را مىدیدیم.مردم، ما را نمىشناختند و ما هم مردم را نمىشناختیم.بعد كه سیل آمد، هم ما مردم را شناختیم و هم مردم قدرى با ما آشنا شدند. (5)مقام معظم رهبرى، نامهاى به شهید محراب «آیت الله صدوقى» از ایرانشهر مىفرستند و در آن، تحلیلى از پیوند مردم و روحانیت ارائه مىدهند، كه این نامه، از شناخت دقیق معظم له از مردم و علاقه آنان به دین و ارزشها و پاسداران معارف اسلام، یعنى روحانیت، حكایت دارد.این تحلیل از سوى گروهكها به دلیل همین نكته تحریم مىشود.به بخشى از این تحلیل و جریان تحریم گروهكها توجه فرمایید:مردم، به روحانیت اعتماد داشتند.پس در هر حركتى، اگر روحانیتبود، معنایش این بود كه قاطبهى ملت هم هست.اگر روحانیت نبود، معنایش این بود كه قاطبهى ملت هم نیست.اگر رهبران آن نهضت و آن حركت، خیلى سیاسى و خیلى مسلط باشند، حداكثر این است كه جمعى از مردم را با خودشان داشتهباشند، اما قاطبهى مردم نبودند.آنجایى كه روحانیتبود و قاطبهى مردم بودند، طبیعى بود كه آن تحول و آن نهضت، پیروز بشود، چون هیچ حركتى وجود ندارد كه مردم به صورت دستهجمعى در آن حضور پیدا بكنند، مگر این كه آن حركت - چه دیر و چه زود - پیروز خواهد شد، استثنا ندارد.حضور روحانیت، حضور مردم را با خودش همراه داشت.من در سال 56 یا 57، نامهاى از ایرانشهر - جایى كه تبعید بودم - خدمت مرحوم «آیت الله صدوقى» نوشتم.خود ایشان از من خواسته بودند كه چنین نامهاى را بنویسم.آن روز در یزد، ایشان مردم را جمع كرده بودند و حركتخوبى را در این شهر شروع كرده بودند.من در آن نامه، همین تحلیل را با تفصیل ذكر كردم كه در آن وقتها چاپ هم شد.همین نامه در آن روز، از سوى گروهكهایى در سرتاسر كشور - كه به صورت موذیانه و نفوذى، در صفوف مبارزان و انقلابیون حضور داشتند - تحریم شد و نگذاشتند این نامه منتشر شود.هرجا این نامه را مىدیدند، مىرفتند بایكوت مىكردند! من خودم آن نامه را به جوانى دادم كه برود در جایى تكثیر كند، ولى بعد از مدتى فهمیدیم كه او كاغذ را اصلا پاره كرده و دور ریخته است! معلوم شد كه جزو آن وابستههاى گروهكها بوده است.گروهكها، همیشه روى این مساله حساسیت داشتند، یعنى احزاب و گروههاى سیاسى جداى از روحانیت، همیشه روى این حرف حساسیت دارند كه ما بگوییم، هرجا شماها هستید، مردم یا كم هستند و یا اصلا نیستند.اما آن جایى كه روحانیتحضور داشته باشد - بخصوص اگر مجموعهى بزرگى از روحانیتباشند - مردم یكپارچه شركت مىكنند. (6)این تبعید تا سال 57 طول مىكشد و در این سال، با اوجگیرى انقلاب و خارج شدن كنترل اوضاع از دست رژیم، آیت الله العظمى خامنهاى به مشهد بازمىگردند و بیشتر از پیش به فعالیت مىپردازند.هسته اصلى تمام تظاهرات و راهپیماییهاى سالهاى 56- 57 در تهران، گروههایى بودند كه تحت مدیریتشهید مظلوم آیت الله بهشتى، شهید آیت الله مطهرى، شهید باهنر و یارانشان اداره مىشد.و هستههاى اصلى در شهرستانها نیز روحانیونى از قبیل شهید آیت الله صدوقى، شهید «آیت الله دستغیب» و...بودند كه در ارتباط با هسته اصلى در مركز قرار داشتند.در خراسان شاخصترین فرد، آیت الله آقاى خامنهاى بود كه در مركزیت همه تظاهرات و راهپیماییها قرار داشتند.مقام معظم رهبرى روزهاى اوج تظاهرات در مشهد را در خاطرات خود به طور مبسوط مورد بررسى قرار مىدهند و صحنههاى زیبایى از مقاومت مردم را بخصوص در آذرماه كه عوامل رژیم، دستبه كشتار وسیع مردم زدند، ترسیم مىكنند.تحصن در مشهد، به پیشنهاد معظم له انجام مىشود و آغازى مىشود براى تحصنهاى دیگر در سراسر كشور و تهران.با مطالعه این قسمت از خاطرات، به نقش مقام معظم رهبرى در سمت دادن به مبارزات مردم و مقاومت آنان در مشهد، و شجاعت ایشان و تصمیمگیرى صحیح و بموقع در مواقع حساس پى مىبریم:مسجد كرامتبعد از گذشت چند سال، در سال 57 مجددا مركز تلاش و فعالیتشد و آن زمانى بود كه من از تبعید به «جیرفت» - در ماه آبان یا احتمالا اواخر مهر - برگشته بودم.وقتى بود كه تظاهرات مشهد و جاهاى دیگر آغاز شده بود.ما آمدیم یك ستادى تشكیل دادیم در مسجد كرامتبراى هدایت كارها و مبارزات مشهد كه در آن ستاد، مرحوم شهید هاشمىنژاد و برادرمان جناب آقاى طبسى و من و یك عده از برادران طلبهى جوان كه همیشه با ما همراه بودند، و دو نفرشان به نام موسوى قوچانى و كامیاب، الان در قید حیات نیستند و شهید شدهاند. (این دو نفر از آن طلبههایى بودند كه دائما در كارها ما را همراهى مىكردند.) در آنجا جمع مىشدیم و مردم هم آنجا در رفت و آمد دائمى بودند، و عجیب این است كه نظامیها و پلیس، از چهارراه نادرى - كه مسجد در آنجا بود - از ترس هیجان مردم، جرات نمىكردند این طرفتر بیایند، و این سبب شده بود كه ما در این مسجد، روز را با امنیت مىگذراندیم و هیچ واهمهاى نداشتیم كه بیایند مسجد را تصرف كنند، یا ماها را بگیرند.لكن شبها را آهسته از تاریكى استفاده مىكردیم، مىآمدیم بیرون و در یك منزلى غیر از منازل خودمان مىرفتیم، و هر شب چند نفرى در مسجد مىماندیم. خیلى شب و روزهاى پرهیجان و پرشورى بود، تا این كه مسایل آذرماه مشهد - كه مسایل بسیار سختى بود - پیش آمد و ابتدا به بیمارستان حمله كردند كه همان روز حمله، ما رفتیم در بیمارستان متحصن شدیم.و ماجراى رفتن به بیمارستان هم خیلى ماجراى جالبى دارد و مطالبى است كه هیچكس - به علت آن كه نمىدانستند - متعرض نشده است.البته در همهى شهرها جریانات پرهیجان و تعیین كنندهاى وجود داشته، از جمله در مشهد، اما متاسفانه كسى اینها را به زبان نیاورده، در حالى كه همینها، تكه تكه، سازنده تاریخ روزهاى انقلاب است، و وقتى خبر به ما رسید كه در مجلس روضه بودیم و مرا پاى تلفن خواستند، من رفتم تلفن را جواب دادم.دیدم چند نفر از دوست و آشنا و غیر آشنا آن طرف خط از بیمارستان با دستپاچگى و سرآسیمگى مىگویند: «حمله كردند، زدند، كشتند، به داد برسید!» من آمدم آقاى طبسى را صدا زدم.رفتیم در اطاقى كه عدهاى از علما و چند نفر از معاریف مشهد، در آن اطاق جمع بودند و روضهخوانى هم در منزل یكى از معاریف علماى مشهد بود. من رو كردم به آن آقایان، گفتم: «وضع در بیمارستان بدین منوال است و لذا ورود ما در این صحنه، احتمال زیاد دارد كه مانع از ادامهى تهاجم و حملهى به بیماران و اطبا و پرستارها بشود، و من با آقاى طبسى قطعا خواهیم رفت.» این در حالى بود كه ما با ایشان قرار نگذاشته بودیم، اما مىدانستم كه آقاى طبسى هم خواهند آمد.به هرحال گفتم: «اگر آقایان هم بیایند، بهتر خواهد شد و اگر هم نیایند، ما مىرویم.» این لحن توام با عزم و تصمیم ما موجب شد كه چند نفر از علماى معروف و محترم مشهد گفتند: «ما هم مىآییم.» از جمله آقاى «مروارید» و بعضى دیگر، پیاده حركت كردیم به طرف بیمارستان.
وقتى ما از آن منزل بیرون آمدیم، به جمعیت زیادى كه در كوچه و خیابان و بازار جمع بودند و دیدند كه ما داریم مىرویم، گفتیم به مردم اطلاع بدهند ما مىرویم بیمارستان.همین كار را كردند و مردم هم پشتسر این عده و ما پیاده راه افتادند و مسافت از حدود بازار تا بیمارستان را كه شاید مثلا یك ساعت راه بود، پیاده طى كردیم و هرچه جلوتر مىرفتیم، جمعیتبیشتر مىشد و با آرامى، بدون هیچ تظاهر و شعار و كارهاى هیجانانگیز حركت مىكردیم به طرف مقصد.تا این كه رسیدیم نزدیك بیمارستان. همانطورى كه مىدانید، جلو آن خیابانى كه منتهى به بیمارستان امام رضاى مشهد است، یك میدانى هست كه حالا اسمش فلكهى امام رضا است، سه خیابان منتهى به آن فلكه مىشود.ما وقتى از آن خیابانى كه اسمش جهانبانى بود، مىآمدیم به طرف بیمارستان، از دور دیدیم سربازها راه را سد كردهاند، یعنى در یك صف كامل و تفنگها هم به دستشان ایستاده بودند و ممكن نبود از آنجا عبور كنیم.من دیدم جمعیتیك مقدارى احساس اضطراب كردهاند.آهسته به برادرهاى اهل علمى كه همراهمان بودند، گفتم: «ما باید در همین صف مقدم، با متانت و بدون هیچگونه تغییرى در وضعمان، به جلو برویم تا مردم پشت سرمان بیایند و همین كار را كردیم، یعنى سرها را پایین انداختیم، بدون این كه به روى خودمان بیاوریم كه اصلا سرباز یا مسلحى وجود دارد. رفتیم نزدیك تا این كه تقریبا به یك مترى سربازها رسیدیم، كه من ناگهان دیدم آن سربازها بىاختیار پس رفتند و یك راهى به اندازه عبور سه، چهار نفر باز شد و ما رفتیم.كه البته آنها قصد داشتند ما برویم، بعد راه را ببندند.اما نتوانستند این كار را بكنند، چون به مجرد این كه ما از آن خط عبور كردیم، جمعیت هجوم آوردند و آنها نتوانستند كنترل كنند، و در نتیجه، حدود مثلا چند صد نفر آدم با ما تا در بیمارستان آمدند.بعد هم گفتیم در را باز كردند و وارد بیمارستان شدیم.با ورود به بیمارستان، آن دانشجویان و پرستاران و اطبا كه در بیمارستان بودند، وقتى ما را دیدند، جان گرفته و ما به طرف جایگاه وسط بیمارستان - كه به نظرم یك مجسمهاى نصب شده بود - رفتیم و مردم آن مجسمه را فرود آوردند و شكستند، كه در این هنگام، رگبار گلولههاى كالیبر - 50 به طرف مردم هدفگیرى شد.در حالى كه براى متفرق كردن یا كشتن یك عده از مردم، گلولههاى كالیبر كوچك مثل ژ - 3 و این قبیل هم كافى بود.اما با گلولههاى كالیبر - 50 كه یك سلاح بسیار خطرناك و براى كارهاى دیگرى درستشده است، شروع به تیراندازى كردند و بعدا كه خبرنگاران خارجى براى دیدن به آنجا آمدند، من پوكههاى گلولههاى كالیبر - 50 را به آنها نشان دادم و به آنها گفتم خبر این جنایت را به دنیا مخابره كنید، تا دنیا بداند با ما چگونه رفتار كردند.به هرحال، بعد از یك ساعت كه خودمان هم نمىدانستیم باید چه كارى بكنیم، با چند نفر از روحانیون به یك اطاقى رفتیم تا ببینیم چه كار باید كرد، در حالى كه معلوم نبود تهاجم ادامه دارد یا خیر؟ من آنجا پیشنهاد كردم كه اعلام كنیم، همینجا متحصن مىشویم و تا خواستههایمان برآورده نشود، آنجا را ترك نمىكنیم.در آن جلسه كه حدود هشت تا ده نفر از اهل علم مشهد حضور داشتند، من براى این كه هیچگونه تزلزل و خدشهاى به مطلب وارد نشود، بلافاصله یك كاغذ آوردم و نوشتم ما امضاءكنندگان زیر اعلام مىكنیم: «تا انجام خواستههایمان در اینجا خواهیم بود.» كه یكى از خواستهها عزل فرماندار نظامى و یكى دیگر، محاكمهى عامل گلولهباران بیمارستان امام رضا و چیزهاى دیگر بود.بدین وسیله، اعلام تحصن كردیم و این تحصن هم در مشهد و هم در خارج از مشهد، اثر مهمى بخشید.و از نقاط عطف مبارزات مشهد بود.كه بعدا هیجانهاى بسیار و تظاهرات پرشور و كشتار عمومى مردم را در مشهد به دنبال داشت. (7)مقام معظم رهبرى پس از بازگشت از تبعیدگاه ایرانشهر به مشهد، در سال 1357 همراه چند تن از دوستان و همرزمان مانند شهید بهشتى، شهید باهنر، حجت الاسلام و المسلمین هاشمى رفسنجانى و آیت الله موسوى اردبیلى، طرح اولیه «حزب جمهورى اسلامى» را پىریزى كردند.این حزب كه بنابه ضرورتهاى سالهاى اوج مبارزات، یعنى 57 و 58 تشكیل مىشد، نقش بسیار مهمى در یارى رساندن به حضرت امام خمینى قدس سره و مبارزه با لیبرالها، منافقین و جریان بنى صدر داشت - كه در جاى خود به آنها اشاره خواهد شد - دبیر كلى حزب به عهده شهید بهشتى بود تا حادثه غمانگیز 7 تیر 1360 كه در اثر توطئه تروریستى منافقین، شهید بهشتى به همراه 72 تن از بهترین یاران امام و انقلاب به شهادت رسید.در تاریخ 10 شهریور 1360 در جلسه شوراى مركزى حزب جمهورى اسلامى، مقام معظم رهبرى به عنوان سومین دبیر كل حزب انتخاب شدند و در خرداد سال 62 این مسؤولیت دوباره به عهده ایشان گذاشته شد تا این كه به واسطه منتفى شدن ضرورتهاى اولیه ایجاد حزب و شرایط جدیدى كه تشكلهاى سیاسى را فاقد جایگاه در جامعه امام و امت مىكرد، پیشنهاد انحلال آن از سوى حضرت آیت الله العظمى خامنهاى و شوراى مركزى حزب به حضرت امام دادهشد و با موافقت امام (ره)، حزب منحل شد.در ابتداى تشكیل حزب، قرار گذاشته مىشود كه نام ده نفر به عنوان مؤسسین حزب اعلام شود.این ده نفر، كسانى بودند كه مجموعشان را ملت ایران مىشناخت. پیشبینى مىشد كه این ده نفر را ساواك بگیرد و زندان یا اعدام كند و فرصت كار از آنها گرفته شود، لذا ده نفر دوم معین مىشوند تا ادامه راه ده نفر اول را اعلام كنند.فكر مىشد كه اعدام ده نفر اول، زمینه را براى پذیرش ده نفر دوم و تشكیلات حزب فراهم خواهد كرد و مردم را متوجه مبارزات خواهد نمود.این نقشه اجرا مىشود، ولى مشیت و خواستخدا بر زنده ماندن ده نفر اول قرار مىگیرد.اینان تا این اندازه براى زندان، شكنجه و مرگ خود را آماده كرده بودند تا بلكه انقلاب اسلامى گسترش یابد و به ثمر رسد. (8)پىنوشتها:1- مصاحبهها، صفحه 256، نقل از خاطرات و حكایتها، ج دوم، ص 130.2- روزنامه جمهورى اسلامى 8/6/63.3- روزنامه رسالت، 31/3/68.4- مصاحبهها، ص 107.5- حدیث ولایت، ج سوم، ص 87.6- حوزه و روحانیت، ج اول، صفحههاى 163 تا 165.7- مصاحبهها، صفحههاى 177 تا 180، نقل از خاطرات و حكایتها، ج دوم صفحههاى 7 تا 11.8- روزنامه جمهورى اسلامى 12/2/62.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 349]
صفحات پیشنهادی
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای - پایگاه جامع ایرانیان
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای. ابعاد دخالت آمریكا در ایران كتاب: آمریكاه از دیدگاه رهبرى ص 40نویسنده: مركز تحقیقات اسلامى سپاهرژیم امریكا از اولین سالهایى ...
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای. ابعاد دخالت آمریكا در ایران كتاب: آمریكاه از دیدگاه رهبرى ص 40نویسنده: مركز تحقیقات اسلامى سپاهرژیم امریكا از اولین سالهایى ...
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای - پایگاه جامع ایرانیان
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای. اجتهاد و مرجعیت از دیدگاه حضرات آیات علماى اعلام كتاب: زندگینامه مقام معظم رهبرى، ص 242گردآورى و تدوین: مؤسسه فرهنگى قدر ...
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای. اجتهاد و مرجعیت از دیدگاه حضرات آیات علماى اعلام كتاب: زندگینامه مقام معظم رهبرى، ص 242گردآورى و تدوین: مؤسسه فرهنگى قدر ...
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای - پایگاه جامع ایرانیان
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای. ولادت و دوران كودكى كتاب: زندگینامه مقام معظم رهبرى، ص 9مؤسسه فرهنگى قدر ولایتگذار تقویم، 28 صفر سال 1318 هجرى شمسى ...
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای. ولادت و دوران كودكى كتاب: زندگینامه مقام معظم رهبرى، ص 9مؤسسه فرهنگى قدر ولایتگذار تقویم، 28 صفر سال 1318 هجرى شمسى ...
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای - پایگاه جامع ایرانیان
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای. تحصیلات مقدماتى كتاب: زندگینامه مقام معظم رهبرى، ص 15گردآورى و تدوین: مؤسسه فرهنگى قدر ولایتآقا سید على، از چهار ...
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای. تحصیلات مقدماتى كتاب: زندگینامه مقام معظم رهبرى، ص 15گردآورى و تدوین: مؤسسه فرهنگى قدر ولایتآقا سید على، از چهار ...
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای - پایگاه جامع ایرانیان
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای. علت قطع رابطه با آمریكا 1/1 ـ خوى استكبارى آمریكاوضع كنونى ـ یعنى قطع رابطهى ما با امریكا ـ اول این را بیان مىكند كه این ...
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای. علت قطع رابطه با آمریكا 1/1 ـ خوى استكبارى آمریكاوضع كنونى ـ یعنى قطع رابطهى ما با امریكا ـ اول این را بیان مىكند كه این ...
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای - پایگاه جامع ایرانیان
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای. ترور آیت الله خامنه ای و انفجار مقر حزب جمهوری كتاب: زندگینامه مقام معظم رهبرى، ص 174 گردآورى و تدوین: مؤسسه فرهنگى قدر ...
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای. ترور آیت الله خامنه ای و انفجار مقر حزب جمهوری كتاب: زندگینامه مقام معظم رهبرى، ص 174 گردآورى و تدوین: مؤسسه فرهنگى قدر ...
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای - پایگاه جامع ایرانیان
پيام شما: حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای. معرفی پایگاه ها http://www.khamenei.de http://www.wilayah.org http://www.hadj.ir/Farsi/payam/payam81.htm ...
پيام شما: حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای. معرفی پایگاه ها http://www.khamenei.de http://www.wilayah.org http://www.hadj.ir/Farsi/payam/payam81.htm ...
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای - پایگاه جامع ایرانیان
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای. خلاصه زندگینامه رهبر فررزانه انقلاب حضرت آیت الله العظمى خامنهاى «دام ظله» «یک نفر را مثل آقاى خامنهاى پیدا بکنید که ...
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای. خلاصه زندگینامه رهبر فررزانه انقلاب حضرت آیت الله العظمى خامنهاى «دام ظله» «یک نفر را مثل آقاى خامنهاى پیدا بکنید که ...
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای - پایگاه جامع ایرانیان
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای. زن در فرهنگ اسلامی منبع: بیانات مقام معظم رهبرى در جمع هزاران تن از زنان و دختران مسلمان كشور مورخه 30/6/79اسلام در مقابل ...
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای. زن در فرهنگ اسلامی منبع: بیانات مقام معظم رهبرى در جمع هزاران تن از زنان و دختران مسلمان كشور مورخه 30/6/79اسلام در مقابل ...
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای - پایگاه جامع ایرانیان
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای. آمریكا مظهر سلطه كتاب: آمریكاه از دیدگاه رهبرى، ص 31نویسنده: مركز تحقیقات اسلامى سپاهرئیس جمهور امریكا در سخنرانى چند ...
حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای. آمریكا مظهر سلطه كتاب: آمریكاه از دیدگاه رهبرى، ص 31نویسنده: مركز تحقیقات اسلامى سپاهرئیس جمهور امریكا در سخنرانى چند ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها