تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836840283
ورزش در شاهنامه ( 18 )
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دست پروردگان ورزش در شاهنامهورزش در شاهنامه 18
از این شماره و در فصل دوم از بخش سوم، با تکیه بر ابیات و اشعار شاهنامه به پاره ای از خصلت ها و منش های پهلوانان شاهنامه چه در میدان جنگ و ورزش و چه در صحنه اجتماع و سیاست و چه در زندگی خصوصی (مثل پوشاک و غذا خوردن و...) اشاره می کنیم تا با توجه به آنچه که در دو بخش قبلی در باره اهمیت و ضرورت و کارکردهای ورزشی و پهلوانی در شاهنامه گفتیم، بخش سوم به مثابه نتیجه گیری روشن کند که دست پروردگان ورزش در شاهنامه، که «پهلوانان» بودند مبلغ و معرف و مبین چه فرهنگ و مرام و اخلاقی و ... بوده اند، امید که مقبول افتد.فصل دوم:فرهنگ پهلوانی1- نام و ننگپهلوان دوست دارد با «نام » از دنیا برود، نام پهلوانی و گردی از خود باقی بگذارد و در همین حال از بین برود. مرگ در میدان جنگ یا هنگام شکار و در یک کلام «مرگ سواره» برای پهلوان آرزوست و بهترین نوع مردن.مرا کشتن آسان تر آید زننگ و اگر با زمانی زپیکار و جنگشاهنامه – ص 309نگویند بی نام گردی بمرد مگر زیر خاکم بیاید سپردشاهنامه ص 170دغدغه و نگرانی پهلوان این است که پس از مرگ او «نامش» باقی بماند و «نام» او یادآور و تداعی کننده گردی و پهلوانی در اذهان آیندگان باشد. این است که می بینیم تمام پهلوانان محبوب و دوست داشتنی شاهنامه به هنگام رزم یا در وقت شکار کشته می شوند و در دست دشمن اسیر نمی شوند. رستم در نخجیر گاه می میرد. و سیاوش در نبردی نابرابر جان می سپارد. حتی پیران پهلوان تورانی اما خوشنام و نیک سیرت در میدان به دست دشمن (گودرز ایرانی) کشته می شود. اما گرسیوز و افراسیاب و... ذلیل و در دست دشمن کشته می شوند.مرا سرنهان گر شود زیر سنگ از آن که نامم برآید به ننگشاهنامه – ص 303«نام» شیشه عمر پهلوان است و پهلوان حاضر نیست این شیشه بر خاک افتد که اگر بیفتد عمر او نیز به پایان آمده حتی اگر جسمش جان داشته باشد. در جنگ ایران با توران بهرام پسرگودرز، وقتی از میدان جنگ برمی گردد متوجه می شود که تازیانه خود را در میدان جا گذاشته است پس به میدان برمی گردد. اما سر راه گیو با او صحبت می کند.گیو:بدو گفت گیو ای برادر مرو فراوان مرا تازیانه است نوو ...ترا بخشم این هفت از ایدرمروچنین گفت با گیو بهرام گرد گه این ننگ را خوار نتوان شمردشما راز رنگ و نگارست گفت مرا آنکه شد ننگ با نام جفتوز آنجا سوی قلب لشگر شتافت همی کشت تا تازیانه بیافتشاهنامه – ص 1562- آزادگیبرای پهلوان ننگ است دست به بند دادن و تسلیم شدن یا از میدان کارزار گریختن، در چند داستان مهم شاهنامه نظیر دستان رستم و اسفندیار، می خوانیم که اگر پهلوان دست به بند بدهد و تسلیم شود یا از صحنه بگریزد. مشکلی باقی نمی ماند. اما پهلوان این کار را نمی کند و فاجعه چهره می بندد به قیمت آزاد ماندن و دست به بند ندادن پهلوان در داستان رستم و اسفندیار علی رغم این که اسفندیار به رستم قول می دهد که مدت بند کوتاه است اما رستم آن را نقطه ضعفی می داند که با همه کوچکی و مخفی بودنش پرونده روشن او را تیره می کند یا در داستانهای دیگر پهلوان در میدان کشته می شود به قیمت فرار نکردن و به اصطلاح خودشان «پشت به دشمن نکردن و ... »این خصلت و آئین پهلوانی را در این ابیات به خوبی می توان دید و البته ابیات دیگری در این باره خواهد آمد:تودانی که من پیش تخت قباد به مردی چه کردم توداری به یادبه گیتی سرشت سترگی مرا هم او داد و نام بزرگی مراتو فرمایی اکنون که پنهان شوم (؟!) و یا بند او را به فرمان شوم (؟!)قبول بند از سوی پهلوان مساوی است با «عار»، «شکست»، «زشتکاری» و ... در یک کلام حقارت روح و در فرهنگ پهلوانی مرگ جسم را بر مرگ روح ترجیح می دهند. چرا که قبول این حقارت از سوی پهلوان یعنی پشت پا زدن به هر آنچه که او و نیاکانش در راهش بارها شمشیر زده اند و بارها جان بر کف نهاده اند چنان که رستم در مقابل تقاضای اسفندیار که تسلیم شدن او را طلب می کرد پاسخ می دهد:زمن هر چه خواهی تو فرمان کنم ز دیدارت آرامش جان کنممگر بند، کزبند عاری بود شکستی بود زشتکاری بودنبیند مرا زنده با بند کس که روشن روانم برین است و بسمرا سرنهان گر شود زیر سنگ از آن به که نامم برآید به ننگشاهنامه – ص 303که گوید برو دست رستم ببند نبندد مرا دست چرخ بلندمرا خواری از پوزش و خواهش است وزین چرب گفتن مرا کاهش استشاهنامه – ص 304ندیدست کس بند بر پای من نه بگرفت شیر ژیان جای منشاهنامه – ص 303پهلوان دلیلی برای بندگی کردن نمی بیند او هر چه دارد به نیروی دست است و تکیه بر یزدان. مدیون کسی نیست. زیربار منت کسی نیست.کجا گرد کردم به نیروی دست.نترسم زکس جز ز یزدان پاکتواندر جهان خود زمن زنده ایچو خشم آورم شاه کاوس کیستچه کاوس پیشم چه یک مشت خاکمرا زور و پیروزی از داورست نه از پادشاه و نه از لشگرستسرنیزه و گرز یارمنند دو بازو و دل شهریارمنندچو آزادم از او نه من بنده ام یکی بنده آفریننده امدلیران به شاهی مرا خواستند همان گاه و افسر بیاراستندسوی تخت شاهی نکردم نگاه نگهداشتم رسم و آئین و راهاگر من پذیرفتمی تاج و تخت نبودی ترا این بزرگی و بختتاج بخش:نشاندم بدین تخت من کیقباد چه کاوس دانم چه خشمش چه ؟؟؟شاهنامه – ص 189پهلواناننیازی به مناصب و مقامات بالاتر ندارند و حتی در شاهنامه ملاحظه می کنیم که در مقاطع مختلف مردم از پهلوانان تقاضا می کنند و به آنها اصرار می ورزند که پادشاهی را قبول کنند اما هیچ کدام (رستم ، گودرز، گیو، طوس، سام و ...) نمی پذیرند چون آن را خلاف رسم و آئین پهلوانی می دانند.چو گودرز و چون رستم پهلوان کس آهنگ آن تخت شاهی نکردشاهنامه – ص 470مگر پهلوان رستم سرفراز به گنج و سپاه تو دارد نیاز- خطاب به یکی از شهریارانشاهنامه – ص 72بندگی:مرا مرگ بهتر از این زندگی که سالار باشم کنم بندگیشاهنامه – ص 209جای دیگر:که گر من دهم دستبند و را و گر سرفرازم گزند و رادو کارست هر دو به نفرین و بد گزاینده رسمی نو آئین و بدشاهنامه – ص 307پشت نکردن به دشمن:به افراسیاب این سخن مرگ بود که بایست پشتش به خسرو نمودشاهنامه – ص 240باز:بکوشم بمیرم مگر مردوار نخواهیم از ایرانیان زینهارسرانجام هر زنده مردن بود خود این زندگی دم شمردن بودشاهنامه – ص 1503- بی نیازی و مناعتیکی از منش ها است که از اجزای اصلی فرهنگ پهلوانی است. پهلوان از همه چیز و همه کس بی نیاز است این دیگران (شهریاران و مردم) هستند که به او و قدرت و ابتکار و نیروی او احتیاج دارند. پهلوان به آنچه هست، قانع است، خیال و رویا در سر ندارد و بلند پرواز نیست، آرزوی بلند ندارد، خود راه را انتخاب کرده است و قصد دارد تا پایان زندگی هم در همان راه و با همان نام بمیرد.پس نه چشم به تخت شاهی دارد و نه به مال و مکنتی نیاز دارد که خود و لیاقت هایش نتواند آنها را برآورد سازد. بی نیازی دلیل آزادگی پهلوان است و این است که گستاخ و شجاع بر سر شاهان و فرمانروایی که راه بیداد می پویند فریاد می کشند و یا آبرو زندگی می کنند. در مقابل وعده و وعیدها تطمیع نمی شوند و فریب. نمی خورند و با تکیه بر خصلت ها و ویژگیهای خود، انجام وظایف و کارکردهایی که برعهده دارد پا می فشارد و اصرار می ورزد. دلیل بی نیازی پهلوانان از دیگران را دو عامل می توان خلاصه کرد که در ادبیات آینده آنها را بارها ملاحظه می کنیم:1- اتکا به نیروی الهی (یزدان)2- اتکا به نفس و قدرت و شجاعت خودبی نیازی:وقتی رستم برای نجات کاوس که دربند شاه مازندران گرفتار است به مازندران می رسد از طرف پادشاه مازندران طی نامه ای او را برای صرف نظر کردن از هدف ترغیب و تطمیع می کند و رستم چنین پاسخ می دهد:مگر پهلوان رستم برفراز به گنج و سپاه تو دارد نیازازین باب دیگر مجنبان زبان که آرد زبانت برون از دهانشاهنامه – ص 72ویا:وقتی رستم از حرکات و رفتار کاوس ناراحت می شود او را چنین زیر ضربات سرزنش خود می گیرد، و بی نیازی خود را به رخ کاوس شاه می کشد.تهمتن بر آشفت با شهریار که چندین مدار آتش اندر کنارهمه کارت از یکدیگر بدترست تراشهریاری نه اندر خورستشاهنامه – ص 89اخلاق پهلوانی:من آن رستم زال نام آورم که از چون توشه خم نگیرد سرمرستم خطاب به کاوس:شاهنامه – ص 89دلیران به شاهی مرا خواستند همان گاه و افسر بیاراستندسوی تخت شاهی نکردم نگاه نگهداشتم رسم و آئین و راهو تنها پهلوانی که در شاهنامه بر تخت شاهی می نشیند بهرام چوبینه است که بارها مورد سرزنش جامعه و پهلوانانی دیگر قرار می گیرد. مثل:به کردار شاهان نشیند به بار ابا و یوز در دشت جوید شکارشاهنامه – ص 474جز از رزم شاهان نداند همی4- توکل و تکیه بر یزدان...همان طور که گفته شد دلیل بی نیازی پهلوان، قدرت و نیروی اتکای به نفس است. اما دلیل مهمتری که در شاهنامه می توان یافت این است که پهلوانان توکل و اعتماد عجیبی به نیروی حمایت کننده یزدان دارند. پهلوان فقط خود را مدیون یزدان می داند و فقط در مقابل اوست که واژه ترس برایش معنا پیدا می کند و سعی دارد در راه و رضای او حرکت کند. حمایت اینان از شاهان تا وقتی است که شاهان در راه ایزدی گام برمی دارند و از فره ایزدی برخوردارند. داستان توکل پهلوانان به خدای سبحان، فصل مفصل و جداگانه ای دارد که در جای خود خواهد آمد. اما اینجا در ادامه بحث فرهنگ پهلوانی ناگزیر به اشاره به فرازهایی از آن هستیم تا در این مختصر توانسته باشیم لااقل سایه ای کمرنگ از این فرهنگ را به دست دهیم:سرم گشت سیر و دلم کرد بس جز از پاک یزدان نترسم ز کسشاهنامه – ص 90نترسم ز کس جز ز یزدان پاکشاهنامه – ص 311مرا کشتن آسان تر آید ز ننگ اگر با زمانی ز پیکار و جنگمرا گویی از راه یزدان بگرد ز فرمان شاه جهانیان بگردرستم پس از گذاشتن از خوان سومبه یزدان چنین گفت کای دادگر تو دادی مرا دانش و زور و فرشاهنامه – ص 67سپهبد به گودرز کشواد گفت که این راز بر کس نشاید نهفتموقع نا امیدی:اگر لشگر ما پذیره شوند سواران بدخواه چیره شوندشاهنامه – ص 163همه دست یکسو به یزدان بریم منی از تن خویشتن بیفکنیم...شاهنامه – ص 89مرا زور و پیروزی از داورست نه از پادشاه و نه از لشگرستسرنیزه و گرز یار منند دو بازو و دل شهریار منندسخن پهلوان در دم مرگ:به هنگام مرگ راست ترین سخنان بر زبان افراد جاری می شود. در این جاست که به قول مرحوم دکتر علی شریعتی: «فرصت عزیزی به دست می آید تا چهره حقیقی هر کس را خوب ببینم... آدمی بوی مرگ را که می شنود صمیمی می شود. بر بستر احتضار هر کس «خودش» است. وحشت مرگ او را چنان سرآسیمه می سازد که به حال تظاهر نمی ماند حادثه چنان بزرگ است که بزرگان همه کوچک می شوند...»(1)آری در این لحظه است که می توان از زبان رستم عنصر اصلی فرهنگ پهلوانی را و عاملی که چگونه زیستن پهلوان را مشخص می سازد، شنید:چنین گفت رستم ز یزدان سپاس که بودم همه ساله یزدان شناسمرا زور دادی که از مرگ پیش ازین بی وفا خواسته کین خویشگناهم بیامرز پوزش پذیر که هستی تو بخشنده و دستگیرهمان راه پیغمبر و دین تو پذیرفتم و راه و آئین توچو دارم ره دین و آئین پاک روانم کنون گر برآید چه باک...بگفت این و جانش بر آمد ز تن سرو زار و گریان شدند انجمنکوتاه سخن این که طبق گفته ر ستم راه و آئین پهلوانی همان راه دین و پیغمبر خداست و چون پهلوان چنین راه و روشی را در زندگی پیش گرفته است پس چرا از مرگ بترسد و به خاطر ترس از مرگ تن به ذلت و خواری و تسلیم و بندگی دهد... ؟!پاروقی:1- دکتر شریعتی، علی، اسلام شناسی (م. آ...) ص 419 ورزش در شاهنامه (17)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 454]
صفحات پیشنهادی
ورزش در شاهنامه (20)
ورزش در شاهنامه (20)دست پروردگان ورزش در شاهنامه .... بسی یار و جفتشکر:که او داد چندین مرا فرو زوربه فرمان او تابد از چرخ هور ورزش در شاهنامه (18) ورزش در شاهنامه (19) ...
ورزش در شاهنامه (20)دست پروردگان ورزش در شاهنامه .... بسی یار و جفتشکر:که او داد چندین مرا فرو زوربه فرمان او تابد از چرخ هور ورزش در شاهنامه (18) ورزش در شاهنامه (19) ...
ورزش در شاهنامه (16)
بخش دوم اشارهپس از بررسی ورزش های شاهنامه ای که مجموعاً هفت فصل از این سلسله مطالب .... سال با شاهنامه - تالار حافظ دانشگاه ملایر [26/2/89- ساعت 16 تا 18] سخنرانان: .
بخش دوم اشارهپس از بررسی ورزش های شاهنامه ای که مجموعاً هفت فصل از این سلسله مطالب .... سال با شاهنامه - تالار حافظ دانشگاه ملایر [26/2/89- ساعت 16 تا 18] سخنرانان: .
ورزش در شاهنامه (19)
ورزش در شاهنامه (19) ... مقدمهاز این شماره و در فصل دوم از بخش سوم، با تکیه بر ابیات و اشعار شاهنامه به پاره ای از خصلت .... ص 419 ورزش در شاهنامه(17) ورزش در شاهنامه(18) ...
ورزش در شاهنامه (19) ... مقدمهاز این شماره و در فصل دوم از بخش سوم، با تکیه بر ابیات و اشعار شاهنامه به پاره ای از خصلت .... ص 419 ورزش در شاهنامه(17) ورزش در شاهنامه(18) ...
ورزش در شاهنامه 15
بخش دوماشارهپس از بررسی ورزش های شاهنامه ای که مجموعاً هفت فصل از این سلسله .... پایان آموزشچو شد آن نامور بر سه شش – 18 سال دلاور گوی گشت خورشیدنشبه موبد ...
بخش دوماشارهپس از بررسی ورزش های شاهنامه ای که مجموعاً هفت فصل از این سلسله .... پایان آموزشچو شد آن نامور بر سه شش – 18 سال دلاور گوی گشت خورشیدنشبه موبد ...
ورزش باستاني ايران و ريشه هاي تاريخي آن
ورزش باستاني ايران و ريشه هاي تاريخي آن. ... بينوايان را تا سر حد توانائي اعانت كند و از اخلاق پست بپرهيزد (18). در برابر ، در مهريشت اوستائي آمده است كه مهر دشمن ...
ورزش باستاني ايران و ريشه هاي تاريخي آن. ... بينوايان را تا سر حد توانائي اعانت كند و از اخلاق پست بپرهيزد (18). در برابر ، در مهريشت اوستائي آمده است كه مهر دشمن ...
نمایشگاه کتاب را از رادیو دنبال کنید + جدول کامل پخش
... 8:30 ورزش در خانواده 14/2/90 تا 24/2/90 11:00 عصر بهاری 14و16و18و02و ... گویای شاهنامه فردوسی 14/2/90 کتاب گویای داستان اندیشه ایرانی 22/2/90 نقد و نظر ...
... 8:30 ورزش در خانواده 14/2/90 تا 24/2/90 11:00 عصر بهاری 14و16و18و02و ... گویای شاهنامه فردوسی 14/2/90 کتاب گویای داستان اندیشه ایرانی 22/2/90 نقد و نظر ...
صدا در صدا غنيسازي اوقات فراغت
برنامه «نشاني» هم ويژه رحلت علامه اميني(ره) ساعت 10/18 به كارشناسي ... به بررسي موضوع شاهنامه فردوسي ميپردازد و در ادامه برنامه «در گذر نوجواني» موضوع نوجوان و ... ورزشكاران و رويدادهاي مهم ورزشي از مهمترين بخشهاي برنامه «ورزش در رسانههاي جهان» است كه ...
برنامه «نشاني» هم ويژه رحلت علامه اميني(ره) ساعت 10/18 به كارشناسي ... به بررسي موضوع شاهنامه فردوسي ميپردازد و در ادامه برنامه «در گذر نوجواني» موضوع نوجوان و ... ورزشكاران و رويدادهاي مهم ورزشي از مهمترين بخشهاي برنامه «ورزش در رسانههاي جهان» است كه ...
تاريخچه کشتي و کشتي گيران ايران
20 دسامبر 2008 – از اين تاريخ به تدريج به صورت ورزش ملي درآمد درباره کشتي ميداني و پهلواني ... كشتيگيران خارجي 18 كشور در اين رقابتها حضور داشتند و قهرمانان كشورهاي ... در شاهنامه فردوسی حماسهسرای بزرگ ایران اشعار فراوانی در این مورد وجود دارد.
20 دسامبر 2008 – از اين تاريخ به تدريج به صورت ورزش ملي درآمد درباره کشتي ميداني و پهلواني ... كشتيگيران خارجي 18 كشور در اين رقابتها حضور داشتند و قهرمانان كشورهاي ... در شاهنامه فردوسی حماسهسرای بزرگ ایران اشعار فراوانی در این مورد وجود دارد.
پهلوانی؛ از زرتشتیان تا تختی
در لرستان و بینالنهرین آثاری خواهید دید، حکایتگر وجود و اهمیت داشتن ورزش و ... عباس زندی، جوانترین یل پایتخت است او در سال 1328 و در سن 18 سالگی صاحب ... 6- جهان پهلوان (1336، 1337 و 1338)«جهان پهلوان» لقب رستم افسانهای در شاهنامه به ...
در لرستان و بینالنهرین آثاری خواهید دید، حکایتگر وجود و اهمیت داشتن ورزش و ... عباس زندی، جوانترین یل پایتخت است او در سال 1328 و در سن 18 سالگی صاحب ... 6- جهان پهلوان (1336، 1337 و 1338)«جهان پهلوان» لقب رستم افسانهای در شاهنامه به ...
ويژه برنامههاي راديو در نوروز 88
... سلامت و پزشكي در ادبيات كهن ايران زمين چون شاهنامه ، مثنوي و گلستان مي پردازد. .... *ورزش بانوان: اين برنامه هر روز از ساعت 18:45 تا 19 به صورت توليدي پخش ...
... سلامت و پزشكي در ادبيات كهن ايران زمين چون شاهنامه ، مثنوي و گلستان مي پردازد. .... *ورزش بانوان: اين برنامه هر روز از ساعت 18:45 تا 19 به صورت توليدي پخش ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها