واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: مروري بر جنجال هاي يك پرونده جنايي قاتل اين مادر مظلوم را اسطوره نكنيد پيام فضلي نژاد 1- در يك فرآيند قضايي پنج ساله، 27 قاضي عالي رتبه كيفري به پرونده جنايت يك زن (شهلا، همسر صيغه اي يك فوتباليست) مبني بر قتل فجيع «مادر» دو فرزند (لاله) بررسي و رسيدگي كرده اند كه 20 تن از قضات، به مجرميت و اعدام متهمه (قصاص نفس) رأي داده اند. حكم اعدام پيش از صدور، حداقل با ده فرضيه متفاوت براي نقض دادنامه روبرو بود، اما همه فرضيات در دوره زماني نيم دهه در شعب گوناگون ديوان عالي كشور سنجيده شد و هيچ گاه ادله اي مثبت و متقن براي اثبات برائت قاتل به دست نيامد. هربار كه حكم اعدام قاتل آن «مادر» صادر شد، مرجعي با اختيارات ويژه قضايي آن را نقض كرد. نخستين بار پس از قطعي شدن رأي قصاص، دفتر نظارت و پيگيري قوه قضاييه (در هنگام حاكميت ماده 2 قانون اختيارات ويژه رئيس قوه) پرونده را به هيئت تشخيص ديوان عالي كشور فرستاد، اما حكم اعدام تأييد شد. ديگر بار در اقدامي كم سابقه، همان مرجع پرونده را به شعبه هم عرض هيئت تشخيص ارجاع داد كه باز هم حكم اعدام متهمه تأييد شد. روز 24 بهمن 1386، اين بار شخص رئيس قوه قضاييه بود كه با استناد به اختيارات ويژه اش (مصرح در اصلاحيه ماده 18 قانون تشكيل دادگاه هاي عمومي و انقلاب) خواستار بررسي مجدد حكمي شد كه از سوي همه مراجع قضايي بدوي، عالي و ويژه تأييد شده است. اين چنين، پس از نيم دهه، براي سومين بار اجراي رأي اعدام مجرم به تعويق افتاد و اين پرونده جنايي براي رسيدگي مجدد به شعبه 1147 مجتمع قضايي بعثت تهران ارجاع شد. در همين ميان، رئيس قوه قضائيه از وجود «اطاله دادرسي» در مجموعه اش نيز گله كرد! 2- قاتل نه تنها قصاص نمي شود، بلكه به «اسطوره عشق» بدل مي گردد. او از درون زندان اوين با خبرنگاران حوادث به گفت وگوي تلفني مي نشيند و آنان نيز روايت هاي خود از «كفش هاي صندل قاتل»، «اتاق زيبا و مجلل شهلا در بند زنانه»، «دامن هاي چين دار» و گفت وگوهاي روزانه اش با فوتباليست سابق را در نشريات منتشر مي كنند. همزمان، دو جبهه رسانه اي از «قاتل» شخصيتي اسطوره اي خلق كرده اند. رسانه هاي شبه روشنفكري و اصلاح طلب مي نويسند كه مجرم «قرباني عشق سوزناك خود» شده و «شهلا چون بمب عشقي تركيده است!» براي آنها كه قاتل را «شيك پوش ترين زن زندان اوين» لقب دادند،(1) «صداي زيبا» و «آوازه خواني» يك زن، مهم تر از جنايت و مكافات مجرمي بود كه با 37 ضربه چاقو مادر دو فرزند را از پاي درآورد. روزنامه هاي اين طيف در گزارش هايي خود از جلسات دادگاه و تحولات قضايي پرونده، رأي بر بيگناهي متهم مي دهند و در مقابل، از دسيسه چيني يك قاضي ويژه جنايي براي «قتل» شهلا -و نه قصاص او- مي گويند و مراجع قضايي و پليس آگاهي را متهم به تلاش براي كسب اعتراف دروغ از شهلا مي كنند. به اشاره ماهنامه توقيف شده «زنان» (وابسته به حلقه سياسي كيان)، چند دخترك و پسرك «كمپين يك ميليون امضاء» براي لغو حكم اعدام قاتل در برابر دفتر «سازمان ملل متحد» درتهران تجمع غيرقانوني راه مي اندازند و «سازمان عفو بين الملل» در حمايت از آنان بيانيه مي دهد. رسانه هاي زرد و لمپن نيز، خبر توليد فيلم زندگي قاتل آن «مادر» را تيتر مي كنند. بازيگري كه همه شهرتش را مديون شباهت به آوازه خواني فاسد است، آزادانه در زندان با «شهلا» ديدار مي كند و شايعه بازي اش در نقش قاتل را دامن مي زند و سپس به دروغي كهنه، از شايعه سازان گله مي كند كه چرا «خيال پرداز هستند!» در آخر، قاتل براي پايان دادن به شايعات سينمايي، شخصاً وارد ميدان بازي مي شود و در هفته نامه اي كه از قضا به يك «قاضي دادگستري» تعلق دارد، ابتدا ترهاتي درباره احساسات عميقش مي بافد و بعد، بازيگر نقش خودش را هم مشخص مي كند و مي گويد: «هنرپيشه اي كه قرار است اين نقش را ايفا كند، بايد هنرمند فوق العاده اي باشد!»(2) 3- روشنفكران و لمپن ها در يك نقطه با هم به همگرايي مي رسند: دفاع از «قاتل» يك «مادر» و البته «جنايت» را به «سرگرمي» بدل كردن! فيلمي مستند به نام «كارت قرمز» در ستايش از شخصيت «قاتل» توليد مي شود و از او تصوير يك زن قدرتمند را مي سازد؛ زني كه قاضي پرونده را با استدلال هاي منطقي و دفاعياتش گيج مي كند! روايت نه تنها «مستند» نيست، بلكه آشكارا «جعلي» است، تا جايي كه آژانس خبري دولت انگليس، كارگردان آن را متهم به خروج از «بي طرفي» و «كوشش زياد» براي دفاع از قاتل مي كند. در فيلم، فوتباليست سابق در دو موقعيت مكاني متفاوت بازي مي كند. اول، در اتاق خواب همسر مقتولش (لاله) در حال جست وجوي وسايل او است و در كمد لباس هاي او را باز مي كند و براي فيلمساز از لباس هاي تازه اش حرف مي زند! پس از آن، تصاويري از اين فوتباليست در خانه «شهلا» پخش مي شود. اين تصاوير مستهجن را كه قاتل در اختيار فيلمساز گذاشته، حكايت رفتارهاي... اين زن جنايتكار با فوتباليست در ماه هاي پيش از ارتكاب قتل است. فيلمساز با تأكيد بر چنين سكانس هايي و پس از به راه انداختن بازي هدفمند نمادها و نشانه هاي بصري در ذهن مخاطب، قاتل را «قرباني يك عشق سوزناك» تصوير مي كند كه «بي گناه» است. همزمان با قطعي شدن رأي قصاص، فيلم 74 دقيقه «كارت قرمز»، در آذرماه 1385 براي رقابت در بخش «يوريس ايونس» نوزدهمين فستيوال بين المللي فيلم هاي مستند آمستردام راهي هلند مي شود تا مقامات «ويژه» اروپايي با پتانسيل هاي ناشناخته سينماي ايران براي گسترش ايدئولوژي سياه «ناتوي فرهنگي» بيشتر آشنا شوند. رسانه هاي غرب، جنجالي را عليه اجراي حكم شرعي قصاص به پا مي كنند و از «معصوميت لگدمال شده» سوژه فيلم (قاتل) مي گويند. سپس، اين فيلم در مهرماه 1386، با موافقت مديرعامل «مركز گسترش سينماي مستند و تجربي» در نخستين دوره جشنواره بين المللي فيلم مستند ايران (سينما حقيقت) به نمايش درمي آيد، تا احتمالاً براساس منشور اين جشنواره، «رويكرد صيانت از هويت ملي مبتني بر انگاره هاي شرقي، ديني، ايراني» و... را متجلي كند! فيلمساز از فرصتي كه «محمد آفريده» به او داده، تشكر مي كند و در آخر، مدعي مي شود كه به سبب ساخت اين فيلم، حكم اعدام مجرم براي سومين بار نقض شد!(3) 4- كجا ايستاده ايم؟ مادري قرباني هوس رفيقه يك فوتباليست شده است. روز 7 مهرماه 1381، زني با 34 ضربه چاقو در ميدان كتابي تهران، مادر دو فرزند را به سبب شهوت حماقت بار خود كشته است. قاتل همچنان، مصرانه مي گويد كه از 14 سالگي خاطرخواه آن فوتباليست بوده و سال ها بعد، شماره تلفنش را مخفيانه، توسط دوستي به وي رسانده است و اين چنين، ارتباطي كه يك سوي آن به «رابطه آنچناني» و «مواد مخدر» و سوي ديگرش به «قتل فجيع» يك مادر مي رسد، آغاز شده است. قاتل حريم خانواده اي را مخدوش كرده است. شوهر زني را فريفته است كه آن زن، مادر دو فرزند بوده است، اما سخني از آن مادر (مقتول) و فرزندان نوجوانش نيست. اغلب نشريات ما، رسانه هاي الكترونيك ما، سينماي مدعي «حقيقت» ما و... رأي قاطع مراجع عالي قضايي و 20 قاضي متخصص را به كناري نهاده اند و از «كفش هاي صندل»، «عشق سوزناك»، «شيك پوشي» و «اتاق مجلل» قاتل در بند زنانه زندان اوين مي نويسند؛ اتاقي كه به نوشته هفته نامه «شهروند امروز» «دور تخت خوابش را پرده اي كشيده، پرده را كه كنار بزني، روي ديوار عكس هاي ناصر چيده شده است.»(4) 5- چرا چنين شده است؟ چون اين رسانه ها ولايت فرهنگ اومانيستي غرب را پذيرفته اند و به انانيت و فرعونيت خود قسم خورده اند كه اصالت را به «لذت» بدهند، نه به «عدالت». اعدام قاتل اين «مادر» در فلسفه مجازات اسلامي، در عين «عدالت»، عطوفت است و رحمت. اگر چنين شود، هم «جامعه» از بمب هاي تبليغاتي اي كه شهوت قاتل را تيتر يك و «جنايت براي فحشا» را تبليغ مي كنند، نجات مي يابد و هم «مجرم» با مرگ (قصاص)، از فزوني بار گناهانش كاسته مي شود كه به مصداق آيه اي از آيات سوره بقره: «در قصاص كردن، زندگي است.»(5) امام خميني(ره) همواره با تأكيد بر اين كه «اجراي حدود الهي براي حفظ حقوق بشر است»، در تمايز «راه الهي» از «راه شيطاني» به فرق ميان «اعدام هاي اسلامي» با «اعدام هاي غربي» اشاره كردند و فرموده اند: «اعدام هايي كه در اسلام است، اعدام هاي رحمت است. يك طبيبي است كه چاقو را برداشته و يك جامعه را از يك موجودي كه اگر باشد، فاسد مي كند جامعه را از شر اين نجات مي دهد جامعه را. يك حد از حدود الهي وقتي كه واقع بشود، يك جامعه اصلاح مي شود.»(6) ايشان در تبيين رحمت بودن حدود الهي براي شخص مجرم مي فرمايند: «آن هايي كه ريشه عذاب را مي دانند، آنهايي كه معرفت دارند كه مسائل عذاب آخرت وضعش چيست... براي آن كسي كه فساد كن است، اگر او را از بين ببرند يك رحمتي است بر او.»(7) يك بار ديگر به صورت مسئله نگاه كنيد و سپس شعار دروغين حاميان قاتل را كه در لفافه دفاع از حقوق زن پيچيده شده است. به قضاوت بنشينيد. هر دو سوي ماجرا «زن» هستند. در يك سو زني هوسران و قاتل و در سوي ديگر زني كه مادر دو فرزند است و بدون هيچ گناهي با 34 ضربه چاقوي زن قاتل به قتل رسيده است. حالا سؤال اين است كه چرا بايد ميان يك زن قاتل و يك زن مظلوم و مقتول، جانب زن قاتل گرفته شود؟ و اين جانبداري مشمئزكننده را «دفاع از حقوق زن»! قلمداد كنند. مگر آن مادر مظلوم كه با قساوت به قتل رسيده، زن نيست؟ بنابراين بديهي است كه مقصود شارلاتان هاي داخلي و خارجي از دفاع از قاتل، گسترش فساد، ترويج قتل زنان پاك است. و قوه قضائيه در اين ماجرا آلت دست مروجان فساد و فحشا بوده است. باب اين نقد و بررسي را مفتوح مي گذاريم. اميد داريم كه رسانه هاي ما «جنايت» را به «سرگرمي» بدل نسازند و ارزش ها و حكمت هاي الهي را بازيچه منافع مادي براي افزايش «تيراژ» خود نكنند. انشاءالله، نظام دادرسي قضايي ما نيز به اين نوشتار، خيرخواهانه بنگرد و نقش چنين فرآيندي را بر خود واجب فرض كند. يادداشت ها: 1- «بر سر بمب عشق چه مي آيد؟» هفته نامه شهروند امروز، ويژه نوروز 87 شماره 41، ص 83 2- «شهلا جاهد: نقش مرا مريلا زارعي بازي كند»، هفته نامه اميد جوان، شماره 573، 31 فروردين 87، ص4 3- «مستند مهناز افضلي حكم اعدام شهلا جاهد را نقض كرد»، خبرگزاري فارس، 25 بهمن 1386 4- حديثي از پيامبر اعظم(ص) به معناي «بهشت زير سايه شمشيرها است.» و نيز، نك: تفسير حضرت امام خميني از اين روايت در صحيفه نور. 5- سوره مباركه بقره، آيه 179، «في القصاص حياه» 6- صحيفه امام خميني(ره)، جلد 8، صفحه 333 7- صحيفه امام خميني(ره)، جلد 19، صفحه115
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 365]