واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: يك گفتوگو با «يوسف شاهين»فيلم، قصه خودتان است!
اينترنشنال هرالد تريبيون/اكتبر 1997 /جوآن دوپن-يوسف (جو) شاهين، فيلمساز مطرح دنياى عرب، عمرى را صرف ايجاد پيوند بين دنياى غرب و شرق كرده است و براى اين منظور رمانس موسيقايى خاص خود را با مضامين تاريخى و پيامهاى پنهان در هم آميخته است. او مىگويد: «مردم طورى به فيلمهاى من نگاه مىكنند كه گويى معاصرند.»
ماجراى فيلم «تقدير» كه برنده جايزه پنجاهمين سالگرد جشنواره كن شد، در شهر «آندلس» قرن دوازدهم مىگذرد و موضوع آن درباره «آوروس» (ابن رشيد) فيلسوف عرب است؛ او يك منادى روشنگرى و درواقع قهرمان فيلم است و شيخها و خليفهها و پيروان نامدارى چون جوزف و ناصر وفادار و عبداله شورشى در اطراف او حضور دارند. اين فيلم با صحنه اعدام آغاز مىشود و با مراسم كتاب سوزى به پايان مىرسد، ولى دستنوشتهها كپى مىشوند، كلمات پراكنده مىشوند و فقط شاهين مىتواند فيلسوفى را خلق كند كه وقتى فكر خوبى به ذهنش مىرقصد شروع به رقصيدن مىكند. مى گويد: «شايد بخشى از موفقيت اين فيلم من در اين باشد كه پرسشهاى پر دردسرى را مطرح مىكنم؛ مسئله بنياد گرايي. و با توجه به اينكه در آمريكا درس خوانده بودم اين فيلم را طورى ساختم كه جنبه سرگرم كنندگى هم داشته باشد. حوصله تماشاگر را سر نبريد؛ در فيلمتان به او ماجراجويى نشان بدهيد ولى آنها را وادار به تفكر كنيد. به همين دليل به سراغ ابن رشيد رفتم؛ او فيلسوفى بود كه به هم زيستى منطق و وحى معتقد بود.»
اين كارگردان مصرى كه بهرغم داشتن 71 سال سن، ظاهرى پسرانه دارد با آن شلوار جين رنگ رفته آراسته و خوش هيكل است. او در حين صحبت از تكيه كلامهاى خاص خود استفاده مىكند («خيلى خب، پسر!»، «تو را به خدا!»). مىگويد فيلم «تقدير» شايد پيچيدهترين فيلم او باشد: «ولى هميشه تلاشم اين بوده كه مردم حرفهاى من را راحت بفهمند، مخصوصا در مصر. منظور من اين نيست كه فيلمهاى متفاوت براى مخاطبان متفاوت بسازم؛ منظور من مردم عامه است كه هميشه تحصيل كرده و فرهيخته نيستند، بايد سعى كنى زياده از حد روشنفكر نباشي، در زمينه دانش انحصار طلب نباشي؛ كسانى كه خدا را در انحصار خود دارند فقط آنها مىتوانند حرفهاى خدا را بخوانند، كسانى كه قدرت را در انحصار خود دارند، يعنى تمام سياستمداران ما و الان هم كه ديگر پديدهاى به نام انحصار طلبى دانش را داريم.
«دليل اينكه تصميم گرفتم فيلمى درباره عصر طلايى اسلام بسازم اين بود كه شهر كوردوبا در قرن دوازدهم شبيه اسكندريه من بود، يعنى وقتى كه همه آدمها با هم مراوده داشتند و همه آدمها همديگر را دوست داشتند و اصلا هم مهم نبود كه چه دين و مذهبى داري. ولى در قاهره براى من كمى درد سر درست كردند؛ در آنجا يك كميسيون را مسئول بررسى صحت تاريخى فيلم من كردند. من هم گفتم كه من همه چيز را به طور بصرى مىبينم، اگر از ديدگاههاى من خوشتان نمىآيد يك فيلم ديگر بسازم. فيلم من وقايع نگارى نيست، تز هم نيست. ماجراى آن در اسپانيا رخ نمىدهد؛ آندلوس كه توريست در آن زياد است جايش را به سوريه و لبنان داد.» شاهين در طول 46 سال فيلمسازىاش هميشه با رژيمهاى حاكم در مصر و سانسور درگير بوده؛ او اعتصاب كرده – «خودم را با دستبند بستم به دروازه خانه نخست وزير مصر. تمام پروژههاى من به شدت ريسك پذير هستند، و من براى ساختن آنها ديوانه وار مىجنگم. من 80 درصد وقتم را صرف سياست مىكنم و 20 درصد آن را صرف ساخت فيلم. پول در آوردن سياست است. تمام پولهايى كه از راه فيلمسازى در مىآورم دوباره صرف ساخت فيلم مىشود. من نمىتوانم خودم را متوقف كنم. دولت تلاش مىكند با بستن مالياتهاى سنگين سينما را نابود كند. براى آنها فقط تلويزيون مهم است.» رشايد سختترين لحظه زندگى حرفهاى شاهين زمانى بوده كه فيلم «مهاجر» (1994) داشته اكران مىشده؛ داستان اين فيلم براساس داستان حضرت يوسف و مهاجرتش به مصر ساخته شده بود. اين فيلم پس از نه هفته كه روى پرده سينماها بود توقيف شد. شاهين سعى مىكند اين تجربه تلخ را ناديده بگيرد هر چند به لحاظ مالى شكست خورد و با تهديد مرگ رو به رو شد. مىگويد: «همه اينها علتش اين بود كه يك وكيل گفت كه نشان دادن يك پيامبر در فيلم كارى غير قانونى است. به نظرم ديگر افراطيون به لحاظ مالى به او رسيده بودند و با مقامات دولتى همدست بود. آخر شما چطور مىتوانيد به من بگوييد از انجيل الهام نگيرم، از آن همه داستانهاى دلچسب. مثل اين است كه به من بگوييد: «فكر نكن!» ولى من بايد از آن وكيل تشكر كنم چون ايده فيلم جديدم را برايم فراهم كرد؛ فيلم جديدم درباره آدمى است كه دست از فكر كردن برمىدارد.» فيلم «تقدير» درباره شخصى به نام «عبد الله» است كه افراطيون مذهبى او را شستوشوى مغزى مىدهند. شاهين مىگويد: «ولى آدمهاى متعصبو افراطى فقط در كشورهاى عربى نيستند. چطور است درباره تروريسم مسيحى و تروريسم يهودى صحبت شود؟ چطور است درباره آن آدمهاى محافظه كار سفيد پوست در واشنگتن يا «لو پن» در اينجا صحبت كنيم؟ مردم دنيا دارند قومى تر و مذهبىتر مىشوند، دارند هر چه بيشتر بنياد گرا و تروريست مىشوند و همه جا فرقهگرايى مشهود است. «حقيقت اين است كه فيلم، هميشه قصه خودتان است. مادر بزرگم وقتى در 4 سالگى من را براى ديدن نمايش سايه بازى چينى برد من عاشق كار نمايش شدم. در خانه براى خودم يك سينماى اسباب بازى ساختم.» نه سالش بيشتر نبود كه بازى با آتش را شروع كرد! او در آن زمان در خانه براى خودش چيزهايى مىساخت تا اينكه در پى حادثهاى با كودكىاش خداحافظى كرد: «با شمعها براى خودم صحنه زايش مسيح را داشتم شبيه سازى مىكردم كه ناگهان كاغذى آتش گرفت. من دروغ گفتم و تقصير را به گردن برادر بزرگ ترم انداختم. برادرم يك هفته بعد بر اثر ذاتالريه مرد.» يوسف فيلم «مهاجر» و يوسف فيلم «تقدير» نقاط اشتراكى با خود شاهين دارند، كارگردان آزاد و خود مختارى كه در تماشاخانه «پاسادنا» درس خواند و در مورد سرگرمى سازى در دهه 1940 اطلاعات به دست آورد و بههاليوود رفت و همه آن موزيكالهاى مجلل را ديد. شاهين پدر و مادر خود را آميزه شگفتانگيزى از دين مسيح و دراز (Druze نام دينى در لبنان) و مسلمانى و يونانى توصيف مىكند. پدر شاهين لبنانى و مادرش يونانى است. پدر او يك وكيل بود كه به اصول و قواعد كارش بيشتر اهميت مىداد تا پيشرفت در كار. شاهين مىگويد: «من از پدرم صداقت و صراحت را ياد گرفتم. اگر دروغگو باشى نمىتوانى فيلمساز باشى و يا كارهاى خلاقانه انجام بدهي.» شاهين در سال 1951 در حالى كه يازده حلقه از فيلم «پسر نيل» را روى سرش گذاشته بود به جشنواره فيلم كن رفت. او آن موقع 25 سال داشت. مىگويد: «البته هيچ كس نيامد فيلم من را تماشا كند. ولى هوا به طرز معجزه آسايى توفانى شد و مردم از كنار ساحل فرار كردند و آمدند فيلم من را تماشا كردند! 30 سال طول كشيد تا از كمك فرانسوىها در زمينه فيلمسازى بهره مند شوم. تماشاگران فرانسوى به مدت طولانى من را تشويق كردند و من از خجالت هى سرخ و آبى و سبز مىشدم. ولى من شخصيت دو گانهاى دارم؛ «جو»يى كه رفت جايزه را از جشنواره كن بگيرد آدم خيلى زمختى بود؛ اگر بخواهى دنياى غرب را بشكافى بايد آدم زمختى باشي. خويشتن دوم من سر جايش نشست و با خود مىگفت: «آيا اين پايان حرفه من است؟» ولى يك هفته بعد نوشتن فيلم بعدىام را شروع كردم.»
دوشنبه 21 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات نو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 75]