واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: آشنايي با ويژگيهاي اخلاقي امام سجاد (ع)
گروه خبرنگاران افتخاري / نجيبه خروشي : خدا در سوره فرقان صفت مؤمنان گزيده را شمرده است. با مروري بر اين آيات روشن ميشود همه نشانههايي را كه براي بندگان كامل پروردگار «عباد الرحمن» در اين سوره معين شده در علي بن الحسين (ع) آشكار است.
و عباد الرحمن الذين يمشون علي الأرض هونا، و إذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما.و الذين يبيتون لربهم سجدا و قياما.و الذين يقولون ربنا اصرف عنا عذاب جهنم إن عذابها كان غراما.ساءت مستقرا و مقاما.إذا أنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و كان بين ذلك قواما...و الذين لا يشهدون الزور و إذا مروا باللغو مروا كراما (1) . آيههاي فوق از سوره فرقانست. خدا در اين آيات صفت مؤمنان گزيده را شمرده است. از آنچه در فصلهاي آينده خواهيد خواند، ميبينيد همه نشانههايي را كه براي بندگان كامل پروردگار «عباد الرحمن» معين شده در علي بن الحسين (ع) آشكار است.
در چنان دوره تاريك براي جويندگان انسانيت بحقيقت چراغي روشن بود.با رفتار و گفتار خود سيرت فراموش شده جد و پدر و خاندان رسالت را زنده كرد و مردمي كه سالها با عصر نبوت فاصله داشتند نمونه تربيت اسلامي را به چشم خود ديدند.
پرستش خدا، نرمخوئي، محاسبه نفس تا حد رياضت. خودشكني براي حق، دستگيري مستمندان، بخشش، پرهيزگاري.و... جاحظ در رسالهاي كه در فضائل بنيهاشم نوشته درباره او گفته است: اما علي بن الحسين (ع)، درباره او خارجي را چون شيعه و شيعه را چون معتزلي و معتزلي را چون عامي و عامي را چون خاص ديدم و كسي را نديدم كه در فضيلت او شك داشته باشد و يا در مقدم بودن او سخني گويد (2).
او نه تنها با خويشان، دوستان، آشنايان، بزرگوارانه رفتار ميكرد، مهرباني وي بدان درجه بود كه بر دشمنان درمانده نيز شفقت داشت، و بر جانوران سايه مرحمت ميافكند. داستان پناه بردن مروان پسر حكم بدو و پذيرفته شدن خواهش وي از جانب امام در فصل گذشته نوشته شد.
طبري نوشته است چون خبر مرگ يزيد به حصين بن نمير رسيد، به شام بازگشت. سر راه خود خسته و كوفته و نگران به مدينه آمد. اسب او ناتوان و سوار از اسب ناتوانتر. در مدينه علي بن الحسين (ع) از او پذيرائي كرد (3) مجلسي از سيد بن طاوس و او با اسناد خود از امام صادق(ع) آورده است كه چون ماه رمضان ميرسيد علي بن الحسين (ع) خطاهاي غلامان و كنيزان خود را مينوشت كه فلان غلام يا فلان كنيز چنين كرده است.در آخرين شب ماه رمضان آنان را فراهم ميآورد و گناهان آنانرا برايشان ميخواند كه تو چنين كردي و من تو را تأديب نكردم و آنان ميگفتند درست است.
سپس خود در ميان آنان ميايستاد و ميگفت بانگ خود را بلند كنيد و بگوئيد: علي بن الحسين(ع)! چنانكه تو گناهان ما را نوشتهاي پروردگار تو گناهان تو را نوشته است و او را كتابي است كه بحق سخن مي گويد. گناهي خرد يا كلان نكردهاي كه نوشته نشده باشد.
چنانكه گناهان ما بر تو آشكارست، هر گناه كه تو كردهاي بر پروردگارت آشكار است، چنانكه از پروردگار خود اميد بخشش داري ما را به بخش و از خطاي ما در گذر و چنانكه دوست داري خدا تو را عفو كند از ما عفو كن تا عفو و رحمت او را درباره خود به بيني! علي بن الحسين (ع) ! خواري خود را در پيشگاه پروردگارت بياد آر! پروردگاري كه باندازه خردلي ستم نمي كند. علي بن الحسين (ع) ! به بخش! و در گذر تا خدا تو را به بخشد و از تو در گذرد چه او ميگويد: و ليعفوا و ليصفحوا ألا تحبون أن يغفر الله لكم (4) اين چنين ميگفت و ميگريست و نوحه ميكرد و آنان گفته او را تكرار ميكردند.
سپس ميگفت پروردگارا ما را فرمودهاي بر كسي كه بر ما ستم كرده است ببخشيم. ما چنين كرديم و تو از ما بدين كار سزاوارتري. فرمودهاي خواهنده را از در خانه خود نرانيم ما خواهنده و گدا بدر خانه تو آمدهايم و بر آستانه تو ايستادهايم و ملازم درگاه تو شدهايم و عطاي ترا ميخواهيم.
بر ما منت گذار و محروممان مساز كه تو بدين كار از ما سزاوارتري.
خدايا مرا در زمره آنان در آور كه بدانها انعام فرمودهاي. سپس به كنيزان و غلامان خود ميگفت من از شما گذشتم.آيا شما هم از رفتار بدي كه با شما كردهام در ميگذريد؟ من مالك بد كردار و پست ستمكاري هستم كه مالك من بخشنده و نيكوكار و منعم است.آنان ميگفتند آقاي ما تو بما بد نكردهاي و ما از تو گذشتيم.ميگفت بگوئيد خدايا چنانكه علي بن الحسين (ع) از ما گذشت از او در گذر و چنانكه ما را آزاد كرد از آتش دوزخ آزادش كن.
ـ ميگفتند آمين! ـ برويد من از شما گذشتم و باميد بخشش و آزادي شما را در راه خدا آزاد كردم و چون روز عيد ميشد بدانها پاداش گران ميبخشيد. در پايان هر رمضان دست كم بيست تن برده و يا كنيز را كه خريده بود در راه خدا آزاد ميكرد. چنانكه خادمي را بيش از يكسال نزد خود نگاه نميداشت و گاه در نيمه سال او را آزاد ميساخت. (5)
مجلسي به سند خود آورده است كه: علي بن الحسين (ع) روزي يكي از بندگان خود را تازيانه زد، سپس بخانه رفت و تازيانه را آورد و خود را برهنه كرد و خادم را گفت: بزن علي بن الحسين (ع) را. خادم نپذيرفت و او وي را پنجاه دينار بخشيد. (6) روزي گروهي در مجلس او نشسته بودند، از درون خانه بانگ شيوني شنيده شد.امام بدرون رفت بازگشت و آرام بر جاي خود نشست حاضران پرسيدند: مصيبتي بود؟ ـ آري! بدو تسليت دادند و از شكيبائي او به شگفت درماندند. امام گفت: ـ ما اهل بيت، خدا را در آنچه دوست مي داريم اطاعت مي كنيم و در آنچه ناخوش مي داريم سپاس مي گوئيم (7) . فرزندي از او مرد و از وي جزعي نديدند پرسيدند چگونه است كه در مرگ پسرت جزعي نميكني ! امام گفت چيزي بود كه منتظر آن بوديم (مرگ) و چون در رسيد آنرا ناخوش نداشتيم. (8)
چنانكه نوشتيم در آن سالها چند تن از بزرگان تابعين به فقاهت و زهد مشهور بودند و در مدينه ميزيستند چون: ابن شهاب (9) سعيد بن مسيب (10) ابو حازم (11) همه اينان فضيلت و بزرگواري علي بن الحسين (ع) را به مردم گوشزد ميكردند.
سعيد بن مسيب مي گفت : علي بن الحسين (ع) سيد العابدين است. (12) زهري ميگفت هيچ هاشمي را فاضلتر از علي بن الحسين (ع) نديدم. (13) از عبد العزيز بن خازم نيز همين اعتراف را نقل كردهاند. (14) روزي در مجلس عمر بن عبد العزيز، كه در آن سالها حكومت مدينه را بعهده داشت حاضر بود .چون بر خاست و از مجلس بيرون رفت عمر از حاضران پرسيد: ـ شريفترين مردم كيست؟ حاضران گفتند: تو هستي! ـ نه چنين است.شريفترين مردم كسي است كه هم اكنون از نزد من بيرون رفت همه مردم دوست دارند بدو پيوسته باشند و او دوست ندارد به كسي پيوسته باشد (15) اين سخنان كساني است كه تنها فضيلت ظاهري او را ميديدند، و از درك عظمت معنوي وي و شناسائي مقام ولايت او محروم بودند.
سادهتر اين كه اينان كه او را اين چنين ستودهاند، علي بن الحسين (ع) را امام نمي دانستند، و ميبينيم كه تا چه حد برابر ملكات نفساني او خاضع بودهاند. علي بن الحسين (ع) كنيزكي را آزاد كرد سپس او را به زني گرفت.عبد الملك پسر مروان از ماجرا آگاه شد و اين كار را براي وي نقصي دانست.بدو نامه نوشت كه چرا چنين كردي؟ او بوي پاسخ داد: «خداوند هر پستي را با اسلام بالا برده است.و هر نقصي را با آن كامل ساخته و هر لئيم را با اسلام كريم ساخته.
رسول خدا كنيز و زن بنده خود را بزني گرفت. عبد الملك چون اين نامه را خواند گفت:آنچه براي ديگران موجب كاهش منزلت است براي علي بن الحسين (ع) سبب رفعت است (16) روزي يكي از بندگان خود را براي كاري خواست و او پاسخ نداد و بار دوم و سوم نيز، سرانجام از او پرسيد: پسرم آواز مرا نشنيدي؟ ـ چرا. ـ چرا پاسخ مرا ندادي؟ ـ چون از تو نميترسم. ـ سپاس خدا را كه بنده من از من نميترسد (17) از او پرسيدند چرا ناشناس با مردم سفر ميكني؟ گفت: خوش ندارم بخاطر پيوند با رسول خدا چيزي بگيرم كه نتوانم مانند آنرا بدهم (18) و روزي بر گروهي از جذاميان گذشت بدو گفتند: ـ بنشين و با ما نهار بخور گفت: ـ اگر روزه نبودم با شما مينشستم.
چون به خانه رفت سفارش طعامي برايآنان داد و چون آماده شد براي ايشان فرستاد و خود نزدشان رفت و با آنان طعام خورد (19) چون مي خواست به مستمندي صدقه دهد نخست او را ميبوسيد، سپس آنچه همراه داشت بدو مي داد (20) نافع بن جبير او را گفت: تو سيد مردمي و نزد اين بنده ـ زيد بن اسلم ـ ميروي و با او مينشيني؟ گفت: علم هر جا باشد بايد آنرا دنبال كرد (21)
در روايت مجلسي از مناقب است كه: من نزد كسي مينشينم كه همنشيني او براي دين من سود داشته باشد (22) و چون او براي خدا و طلب خشنودي خدا با بندگان خدا چنين رفتار مي كرد، خدا حشمت و بزرگي او را در ديده و دل مردم ميافزود. او را گفتند تو از نيكوكارترين مردمي. نديديم با مادرت هم خوراك شوي.
گفت ميترسم دست من به لقمهاي دراز شود كه او چشم بدان دارد و مرا عاق كند (23) او براي خدا و تحصيل رضاي پروردگار، با آفريدگان خدا، اين چنين با فروتني رفتار ميكرد، و خدا حرمت و حشمت او را در ديده بندگان خود ميافزود. دشمنان وي ـ اگر دشمني داشته است ـ ميخواستند قدر او پنهان ماند و مردم او را نشناسند، اما برغم آنان شهرت وي بيشتر ميگشت، كه خورشيد را بگل نمي توان اندود و مشك را هر چند در ظرفي بسته نگاهدارند، بوي خوش آن دماغها را معطر خواهد كرد.» پينوشتها: 1.بندگان رحمان كه در زمين آرام راه ميروند.و چون نادانان با آنان نابخردانه سخن گويند به نيكوئي بدانها پاسخ دهند.
و آنانكه شب را بر پاي و در سجده بسر ميبرند و آنانكه ميگويند پروردگارا عذاب دوزخ را از ما بگردان! كه عذاب دوزخ پايان نيافتني است، و بد آرامگاه و بد جاي اقامتي است.و آنانكه چون انفاق ميكنند، نه اسراف ميكنند و نه بر خود تنگ ميگيرند و ميانه را ميگزينند، و آنانكه بدروغ گواهي نميدهند و چون ناپسندي ببينند بزرگوارانه از آن ميگذرند. (الفرقان: 63ـ 73).
2.عدة الطالب ص 160 3.تاريخ طبري ج 7 ص 432 4.به بخشند و در گذرند آيا دوست نداريد كه خدا شما را بيامرزد (نور: 22)
بحار ج 46 ص 103ـ 105 6.بحار ج 46 ص 92 7.حلية الاولياء ج 3 ص 138.مناقب ج 4 ص 166 و نگاه كنيد به كشف الغمه ج 2 ص 103 8.كشف الغمه ج 2 ص 102ـ 103 9.محمد بن مسلم زهري متوفي به سال 124 ه.ق 10.متوفاي سال 94 ه.ق 11.ابو حازم از تابعين است. 12.كشف الغمه ج 2 ص 86 13.انساب الاشراف ج 2 ص 146 نسب قريش ص 58 از يحيي بن سعيد.علل الشرايع ج 2 ص 232 14.ارشاد ج 2 ص 142.حليئة الاولياء ج 3 ص 141 15.مناقب ج 4 ص 167 16.عقد الفريد ج 7 ص 121ـ مناقب ج 4 ص 162.عيون الاخبار ج 4 ص 8 و نگاه كنيد به المعارف ص 215 17.ارشاد ج 2 ص 147.مناقب ج 4 ص 157.كشف الغمه ج 2 ص 87 اعلام انوري ص 261ـ 262 18.كشف الغمه ج 2 ص 108 19.اصول كافي ج 2 ص 123.الامام علي بن الحسين ص 345 20.حلية الاولياء ج 3 ص .137 21.كشف الغمه ج 2 ص 78ـ 79 22.ج 46 ص 31 23.مناقب ج 4 ص 162
منبع: كتاب زندگاني علي بن الحسين (ع)
شنبه 19 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 124]