واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک:
در این شماره از بخش «یك سایت، یك هنرمند» به سراغ سیامك انصاری بازیگر خوب هنر ایران رفتیم. او این روزها به عنوان مجری در برنامه «شهروند سالم» كه از شبكه تهران پخش میشود، ظاهر شده است. آنچه در ذیل میخوانید، گزیدهای از گفتههای این بازیگر خوب سینمای ایران است. ضمن اینكه باید اشاره داشت سایت، بسیار زیبا طراحی شده، به خصوص عكسهای زیبایی در حالتهای مختلف از او گرفته شده است، حالتهای هنری زیبایی كه دیدنش خالی از لطف نیست حتما سری به این سایت به این نشانی بزنید:
http://WWW.siamakAnsari.com
بازیگری حرفه من است
زمانی فكر میكردم كه بازیگری بیشتر از اینكه شغلم باشد، تفریحم بود، خاصیت گذشت زمان این بود كه بازیگری را تبدیل به حرفه من كرد. گذشت زمان و نگاه جدی اطرافیانم نتوانست لحظات شاد و مفرح دوران بازیگریام را به یك حرفه سست و بیروح تبدیل كند اما اگر عشق به بازی موجودیت پیدا میكند، تنها به خاطر وجود همان لحظات است، یعنی درست همان لحظاتی كه در آن احساس بیوزنی میكنم...
انصاری خود را اینگونه معرفی میكند: «من متولد سال 1347 در تهران هستم و تحصیلاتم در رشته كارشناسی نمایش از دانشگاه آزاد اسلامی است».
انصاری میگوید: پیشنهادهای زیادی را رد میكنم اما كار با مهران مدیری برایم چیز دیگری است، مهران بازیگر و كارگردان بسیار حرفهای است، من با مهران راحتم و راحت هم كار میكنیم.
او در گوشهای دیگر از گفتههایش میگوید:
در زندگی تنها نیستم، اتفاقا اطرافم خیلی شلوغه اما یكبار در زندگی به شدت احساس تنهایی كردم، همان زمانی كه برادرم را از دست دادم، تو اون لحظه هیچكس آدم رو درك نمیكنه! اون كوچكتر از من بود، نه اینكه هر روز با هم درد دل میكردیم و حرفهامو به او میزدم، نه این طور نبود اما به هر حال خون آدمه، وقتی میره، یه حجمی ازش خالی میشه كه پر نمیشه، هیچوقت. سرانجام با این مسئله كنار آمدم. اون زمان تئاتر كار میكردم، یك شب نشستم، فكر كردم اگر به كارم ادامه ندم چی میشه... صبح بلند شدم، رفتم تئاتر شهر و كارم را آغاز كردم، باهاش كنار اومدم...
نظر انصاری در مورد تنهایی: «تو تنهایی به خیلی چیزها فكر میكنم، آینده، گذشته و حال، به گذشته و آینده بیشتر فكر میكنم و به «حال» كمتر... دوستان، زمان دانشگاه و خدمت از گذشته زندگی برای من مهمتره دوستانی از دبستان تا حالا...»
من از خاطرههام خیلی انرژی میگیرم، وقتی با كسی خاطره مشتركی دارید، تكرار كردنش خیلی شیرینه...
اما گذشته تموم شده و رفته، باید به فكر یك حرف جدید بود... نمیشه خاطرهسازی كرد، اینها اتفاقاتی است كه با ما افتادند، نمیشه به زور ساختشون...
برای مثال من از دوران بازیام خاطرهای ندارم كه در ذهنم كاملا نقش بسته باشد، بلكه اون خاطرهها توی موقعیتی پیش اومده.
بیانصافیه بگم بازیگری را دوست ندارم اما خیلی هم علاقهمند نیستم.
مگه میشه آدم به مادیات فكر نكنه؟ اما راستشو بگم، خیلی دلم میخواست یك دفتر یا اتاق داشتم كه با چند تا از دوستانم مینشستیم و طراحی میكردیم و... از اولش تو فكر معماری و این حرفها بودم، متاسفانه معماری قبول نشدم، تلاش هم نكردم كه قبول شوم، اون زمان اصلا به این چیزا فكر نمیكردم، كار بازاریابی میكردم، در كنارش دانشگاه هم میرفتم.
من عقیدهمو به كسی تحمیل نمیكنم، بیشتر دوست دارم جمعی تصمیم بگیریم، خیلی اهل همراه كردن دیگران با خودم نیستم. اصلا از این آدما كه دوست دارن، حرف حرف خودشون باشه خوشم نمییاد.
بهترین خاطرات آدم بزرگها
او در زمان بازی در «شبهای برره» در گفتگویی گفته بود «فكر میكنم بیشتر بزرگترها دوست دارند، اسباب بازی داشته باشند و با آنها بازی كنند، مگر اسباببازی چیز بدی است؟ خیلی از خانمها توی خونه عروسك دارند، بعضی از مردها روی آیینه بعضی از ماشینها عروسك آویزان میكنند، اصلا بعضیها، اسباب بازی بچگیشان را نگه میدارند و هر چند وقت یكبار میروند سراغش، اسباب بازی بهترین خاطره هر فرد بزرگسال است. من اسباب بازیهای دوران بچگیام را نگه نداشتم، همان بچگی همه را شكستم و انداختم دور، دوره اسباب بازیهای سیامك انصاری تمام شد...»
شاید آدم برای یك لحظه دلش بخواهد بچه شود اما این مسئله خیلی زودگذر است، هیچكس دلش نمیخواهد به دوران بچگی برگردد، فقط گاهی مشكلات زندگی باعث میشود آدم بخواهد بچه شود.
سفر به چزابه
اولین فیلم سینمایی كه در آن بازی كردم، «سفر به چزابه» به كارگردانی مرحوم رسول ملاقلیپور بود، كه در سال 1374 مقابل دوربین رفت. گرچه پیش از آن در چند برنامه تلویزیونی هم حضور داشتم اما پیش از آن تئاتر هم بازی میكردم. از جمله حضورهایم در سینما باید به سفر به چزابه، كمكم كن، مربای شیرین و نسل سوخته اشاره كنم، از كارهای معروف تئاتر باید به نمایش دیوان تاترال، نامزد ویولت، هیچكس همه داستانها را به خاطر نمیآورد، در مقام دستیار كارگردانی هم حضور داشتم و با بزرگانی چون مرحوم رسول ملاقلیپور در نسل سوخته و هیوا و با مرضیه برومند در تاكسی سرویس پریان، همكاری كردم، برای كودكان و نوجوانان در دو كار بهار خانوم و زنگ آخر حضور داشتم، در سریالهای ماه مهربان، روزگار جوانی، هتل، این زمینیها، ورثه آقای نیكبخت، شمسی و مادام، باغ بلور، همسفر و زائر بازی كردم و در زمینه طنز هم در دیوار، از خواستگاری تا ازدواج، جمعه بازار، گلهای 77، اگه بابام زنده بود، فیلم قلقلك و كارهای سالهای اخیر مهران مدیری حضور داشتم...
آنچه خواندید گزیدهای از گفتههای سیامك انصاری در سایت خودش بود. بازیگری كه یكی از شناخته شدهترین بازیگران تلویزیون در دهه هشتاد بوده، بازیهایش در مجموعههایی كه طرفداران زیادی پیدا كردند. او را به یكی از معروفترین چهرههای سینمایی تبدیل كرد، در سینما نقشهایی را ایفا كرد كه پیدا كردن وجه اشتراك بین آنها و مجموعههای تلویزیونیاش حقیقتا سخت است. فیلم جنگی سفر به چزابه كجا و طنز پاورچین و نقطهچین و... كجا، یا راهی هم كه در تئاتر رفته، از مسیر سینماییاش عجیبتر است، او بازیگری همه فن حریف است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 161]