محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830891486
انفـــــــال در نظام حقوقی اسلام وایران
واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: مقدمــــــه :
اهميت روز افزون و روبه تزايدي كه منابع درآمدي دولتها در پوشش دادن به هزينههاي سنگين امور اجتماعي حكومتها دارند از قديم الايام محور بحث شاخههاي مختلف علوم اجتماعيبوده است و علم حقوق كه شايد مهمترين رشته علوم اجتماعي باشد به تدوين قواعد مناسب اينروابط اجتماعي همت ميگمارد. شايد مهمترين شاخه رشته حقوق كه عليالاصول به بررسيجنبههاي مختلف تصدي اجتماعي به بحث ميپردازد رشته حقوق عمومي باشد كه از جمله مباحثآن بررسي شيوههاي حقوقي حاكميت و تصدي دولت ميباشد. بديهي است كه يكي از مهمترين بحثهاي جدي اين رشته از حقوق شاخصههاي حقوقي منابع مالي دولت يا به تعبير ديگر آن مقدار از اموال عمومي است كه دولتها براي تصدي خود ناچارند تا با پوشش دادن سيطره خود به اين قبيلاموال بتوانند از منافع آن به جبران هزينههاي سنگين اين تصدي نائل آيند. صرف نظر از آنكه انواع حكومتها و كشورها چه شيوههاي مختلفي براي اين امر دارند با توجه به تصويب مقاله « انفال » ازسوي كميسيون محترم كارآموزي كانون وكلاء دادگستري مركز نگارنده با بررسي معموله و تخصصيكه در رشته حقوق عمومي با درجه كارشناسي ارشد دارد بحث انفال را از ديدگاه حقوق اسلام وبالتبع قوانين موضوعه قبل و بعد از انقلاب بطور مختصر مورد بررسي قرارداده و به لحاظ كثرت قوانين و نيز تنوع انفال صرفاً با گزينش موردي قواعد موضوعه و از طريق طرح مثال قانوني به اينبحث پرداخته است . با توجه به فرصت اندك و منابع متفرقهاي كه امكان استفاده از آنها موجب تطويل مباحثميشد اذعان ميدارد كه مقاله به گوشهاي از مباحث وسيع اين مقوله پرداخته و اقرار دارد كه نواقص آنبراهل نظر پوشيده نخواهد بود. اميد آنكه اين اندك مقبول افتد
فهرست مندرجات
مقدمه
فصل اول:تعريف انفال از نظر ادبي و حقوقي
مبحث اول:تعريف انفال از نظر ادبي
الف -انفال از نظر ادبي
ب - انفال در فرهنگ دهخدا
ج - انفال در فرهنگ معين
د - انفال در قاموس قرآن
ه - انفال در تفسير الميزان
و - انفال در تفسير نمونه
ز - اشتراك و تفاوت انفال و فئيي
مبحث دوم:تعريف انفال از نظر حقوقي
الف -تعريف انفال در ترمينولوژي حقوق
ب -مصاديق انفال در ترمينولوژي حقوق
ج -تعريف انفال در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران
د -انفال به معناي اراضي خراج
ه -مصاديق انفال در قانون مدني
فصل دوم :انفال در قرآن و متون فقهي
مبحث اول :انفال در قرآن
الف -معني سوره انفال در قرآن
ب -شأن نزول سوره انفال
ج -آيا منظور از انفال فقط غنائم جنگي است
د -ميزان سهم امام از انفال
مبحث دوم :انفال در متون فقهي
الف -انفال در متون فقهي قديم (شرايع الاسلام)
ب -انفال در متون فقهي جديد (تحرير الوسيله)
ج -نظرات فقها پيرامون انفال
د -زمينهاي مفتوح عنوه
ه -مشروعيت ملي كردن اراضي
ز -جمع ميان احكام فقهي
فصل سوم :انفال يا اموال عمومي
مبحث اول :اموال دولتي عمومي
الف -انواع اموال
ب -اراضي ملي - انفال
ج -اراضي ملي - مباحات
مبحث دوم :اموال خصوصي
الف -مشتركات عمومي
ب -قوانين مختلف پيرامون انفال
فصل چهارم :انواع اراضي ملي
مبحث اول :اراضي ملي و مصاديق آن
الف -جنگل و بيشه طبيعي
ب -مرتع
ج -اراضي جنگلی
مبحث دوم :ملي كردن انفال
الف -اهداف دولت در وضع مقررات راجع بدهي شدن اراضي
ب -ماهيت عملكرد دولت در اقدام به ملي كردن
فصل پنجم :انواع قوانين انفال
مبحث اول :مقررات مستقل و مرتبط با انفال
الف -قانون ابطال اسناد فروش رقبات آب و اراضي موقوفه
ب -قانون مرجع تشخيص اراضي موات و ابطال اسناد آن
ج -مبحث مقررات
مبحث دوم :زوال مالكيت خصوصي و ايجاد مالكيت عمومي
الف -ماهيت حق دولت بر اراضي ملي
ب -عدم امكان جبران خسارت
ج -نتیجه مقاله بطور مختصر
منابعومأخذ
فصل اول : تعريف انفال از نظر ادبي و حقوقي
مبحث اول : تعريف انفال از نظر ادبي
الف - انفال از نظر ادبي
به مبناي بخشش است و از نظر لغوي جمع نَفْل يا نَفَل است و ريشه آن از نظر نحوه استعمال از زماني حادث شد كه غنائمي كه در جنگلهاي صدر اسلام بدست ميآمد بنام نَفَل بكار ميرفت. به تعبير ديگر هر عملي كه واجد جنبه خوب و نيكي و با ميل و رغبت و بطور استحباب انجام گيرد نفل نامند يا اينكه هر چيزي كه زائد بر اصل باشد نفل گفته ميشود همانند انجام نمازهايمستحبي كه نافله گويند1
ب - انفال در فرهنگ دهخدا
انفال (ع - مص) غنيمت دادن. (منتهي الارب) ناظم (الاطباء) (آنند راج) نفل غنيمتدادن - (از اقرب الموارد) بتر گرفتن جهت بريدن قناد شتر را.
انفال.(ع ا) ج نفل ( ن - ف ) (منتهي الارب) (ناظم الاطباء) از اقرب الموارد غنيمتها كه از كفارگيرند.(غياث اللغات) يسئلونك عن الانفال.( قرآن سوره 8 آيه 1 ميپرسند ترا از غنيمتها كه از دشمن يارند(كشف الاسرار ج 4 ص 2) سلطان را رغبت افتاد كه انفال آن اغفال در وجه بري وافي و حسنهباقي صرف كنند (ترجمه تاريخ يميني) انفال (اخ) سوره هشتم از قرآن مدني و داراي 75 آيهاست.2
ج- انفال در فرهنگ معين
(انفال) (anfal) (ع) - جمع نفل (nafal) غنيمتها - بهرهها - بخشها 3
د - انفال در قاموس قرآن4
نفل (بر وزن فلس ) زيادت چنانچه در نهايه و اقرب الموارد و در مجمع و المنار ذيل «يسئلونك عن الانفال» گفتهاند. نماز نافله را از آنجهت نافله گويند كه زاير بر واجب است. ايضاً نفل بهمعني عطيه آمده چنانچه كه در قاموس و صحاح طبري نسبت آنرا به قول داده است و (نفل بر وزن فرس) به معني هبه و غنيمت زمين است و جمع آن انفال ميباشد مثل سبب و اسباب راغب گويد: گفتهاند نفل به عينه غنيمت است ليكن به اعتبار آنكه با فتح بدست آمده است غنيمت و به اعتبار آنكه عطايي است از جانب خدا بدون استحقاق نفل گفته ميشود «و وهبناله اسحاق و يعقوب نافله و كلا جعلنا صالحين انبياء آيه 72» نافله بمعني عطيه است يعني اسحق و يعقوب رابه ابراهيم عطيهايداريم و همه را نيكوكار گردانيم .
به قولي «نافله» فقط به يعقوب راجع است. «و من الليل فتهجد به نافله لك عسي ان يبعثكربك مقاماً محموداً اسرء آيه79» يعني بعضي از شب را با قرآن و نماز بيدارباش كه زيادتي بر فرائض عطيهاي است نسبت به تو شايد خدايت تو را به مقام پسنديدهاي برساند.
ظاهراً به غنائم از آن جهت انفال گفتهاند كه زائد بر مقصود از جنگ، كه غرض اصلي از آنگسترش دين و دفاع از حريم اسلام است. در روايات اهل بيت عليهم السلام انفال عبارتند از :
1- هر زمين متروكهاي كه اهل آن از بين رفتهاند
2- زمينهايي كه با صلح گرفته شده مثل بحرين و فدك
3- اراضي موات
4- جنگلها
5- قلهو كوهها
6- معادن
7- مراتع
8- سيل گاهها
9- ميراث كسانيكه وارث ندارند
10- امثال آنچه گفته شد
اينان را از اين جهت انفال گويند كه زايدند از آنچه كه مردم مالك شدهاند و اينها ثروتهاي عمومياند كه به صلاحديد امام (ع) و حكام شرعي در مصارف عمومي مورد استفاده قرار ميگيرند.
در وسايل از كافي در ضمن حديثي از كاظم (ع) نقل شده كه «والانفال كل ارض خربهباداهلها، و كل ارض لم يوجف عليها بخيل و لاركاب ولكن صالحوا صلحاً واعطو بايديهم علي غيرقتال وله الامام رووس الجبال و بطون الاوديه و الاجام و كل ارض ميته لارب لها و له صوافي الملوك ماكان في ايديهم من غير وجه غضب لان الغضب كلمه المردود، و هو وارث من لاوراث له يعول منلاحيله له.»
به هر حال حريم آيه يسئلونك عن الانفال ... آنست كه انفال اعم از غنائم جنگي و غيره همه مال خدا و رسول است و در حكم اولي كسي را بر آنها حقي نيست مگر آنكه خدا و رسول بدهند وچون الف و لام آن براي عمد است و به قولي امام سجاد و امام باقر و امام صادق عليهم السلام و نيز ابنمسعود آنرا بدون كلمه «عن» خواندهاند روشن ميشود كه مراد از انفال غنائم جنگي است در خاتمهبايد دانست كه فئيي رسول خدا نيز انفال است .
ه - انفال در تفسير الميزان
انفال جمع نفل با فتحه است و به معني زيادي و اضافه در چيزي ميباشد و بهمين مناسبت براعمال خير واجب و مستحب نافله و نفل اطلاق ميگردد زيرا كه اعمال مستحب زائد بر فرائض وواجبات است و انفال به چيزهايي كه در اصطلاح به آنها فئيي اطلاق ميشود نيز گفته ميشود.
به عبارت ديگر انفال عبارتست از چيزها و اموالي است كه مالك خاص از مردم نداشته باشد مانند قلل جبال و باطن درهها و جاهائيكه ويران گرديده و مالك شخصي نداشته باشد. دشتها و روستاهاييكه صاحبان آنها مهاجرت كردهاند و بلاصاحب مانده است و نيز تركه بلاوارث و غير از اينها از اموال زائد و اضافي كه مالك شرعي نداشته باشد به اين نوع اموال انفال گفته ميشود. به اين اعتبار كه اينهازائد و اضافه بر اموالي است كه از ميان مردم مالك معين و مشخص دارند و چون اين نوع اموال اصولامالك معيني ندارند جزء مايملك خدا و رسول خداست. همچنين به اموال و غنائم جنگي نيز انفالگفته ميشود به اين اعتبار كه هدف اصلي جنگ پيروزي بر دشمن و شكست دادن آنهاست و وقتي كه دركنار آنها هدف اصلي و مقصد بالذات غنائمي بدست آيد اين يك امر اضافي بر اصل مقصد و هدف است كه نائل شده و انفال ناميده ميشود.5
ناگفته نماند كه فئيي رجوع و برگشت به چيز يا جايي است كه قبلا در آنجا بوده است و نيزبه غنائمي كه در تحصيل و بدست آوردن آن زحمت و مشقت زيادي ايجاد نشده اطلاق ميشود.
و - انفال در تفسير نمونه
انفال در اصل از ماده «نفل» بر وزن نفع به معني زيادي است و اين كه به نمازهاي مستحبي «نافله» ميگويند چون اضافه بر واجبات است و همچنين اگر «نوه» را نافله گويند به خاطر اين است كهبر فرزندان اضافه ميشود «نوفل» به كسي گفته ميشود كه بخشش زياد داشته باشد.
و اگر به غنائم جنگي نيز انفال گفته ميشود يا به جهت اين است كه يك سلسله اموال اضافي است كه بدون صاحب ميماند و به دست جنگجويان ميمانند در حالي كه مالك خاصي براي آن وجود ندارد و يا به اين جهت است كه جنگجويان براي پيروي بر دشمن ميجنگند نه براي غنيمت، بنابراين غنيمت يك موضوع اضافي است كه به دست آنها ميافتند 6
ز - اشتراك و تفاوت انفال با فئيي
اشتراك آنها : اين است كه هر دو اموالي است كه از كفار اخذ ميگيرند.
تفاوت آنها : اگر با قهر و غلبه باشد انفال است و اگر با قهر و غلبه نباشد فئيي گويند.
مبحث دوم : تعريف انفال از نظر حقوقي
الف - تعريف انفال در ترمينولوژي حقوق
انفال اموالي است كه بموجب قانون متعلق به شخص اول اسلام (پيغمبر يا امام) ميباشد اين اموال عبارتند از اراضي انفال - جنگلهاي طبيعي و نيزارها و نظاير آنها - اموال كسيكه وارث قانوني ندارد - اموال شخصي روساء مالك خارجي كه در جنگ با حكومت اسلامي مغلوب ميشوند – اشياء مطلوب و بندگان خوب و زيبا كه از غنيمت جنگ قبل از تقسيم آن خود پيامبر (ص) يا امام (ع) جداكنند و آنها را صفايا گويند - غنيمت جنگي در جنگي كه بدون دستور امام صورت گرفته باشد. درياها- اقيانوسها - رودهاي طبيعي كه ملك اشخاصي شناخته نشده است آنچه كه از درياها و رودخانهها صيد ميشود مانند مرواريد و ماهي و غيره 7
ب - مصاديق حقوقي انفال در ترمينولوژي حقوق
مصاديق انفال عبارتند از: 1 - زمين موات و اراضي غير موات اجانب در صورتيكه بدون اعمالقدرت (بوسيله نيروهاي مسلح مسلمين) به حكومت اسلامي واگذار شده باشد 2 -اراضيغيرمواتاجانب در صورتيكه با اعمال قدرت نيروهاي مسلح مسلمين در جنگي كه بدون اذن امام(ع) صورت گرفته باشد و به چنگ مسلمين آمده باشد. 3 -اراضي بدون مالك 4 - اراضي كهصاحبان آنها به علل بلاهاي آسماني يا زميني بكلي نابود شده و يا از آنها دست كشيده باشند 5 - اراضي خالصه روساي ممالك خارجي مغلوب در جنگ با حكومت اسلامي 6 - اراضيمتوفائي كه وارث قانوني ندارد 7 - سواحل درياها و رودخانههايي كه آب از آنها خارج ميشود.8
ج - تعريف انفال در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران مصوب 1358
قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران كه با توجه به موازين شرعي و فقهي تدوين يافته در اصل 45خود با ذكر كلمه انفال برخي از مصاديق آن را ذكر ميكند.
انفال و ثروتهاي عمومي از قبيل زمينهاي موات يا رها شده - معادن - درياها - درياچهها ورودخانهها و ساير آبهاي عمومي - كوهها - درهها - جنگلها - نيزارها - بيشههاي طبيعي - مراتعيكه حريم نيست - ارث بدون وارث و اموال مجهول المالك و اموال عمومي كه از غاصبين مسترد ميشود در اختيار حكومت اسلامي است.تا بر طبق مصالح عامه نسبت به آنها عمل نمايد. تفضيل و ترتيب استفاده از هر يك را قانون معين ميكند9
د - انفال به معناي اراضي خراج
اراضي آباد دشمن كه از راه پيكار و بكار بردن نيروهاي جنگي بدستور رئيس حكومت اسلامي بهاراضي آباد دشمن كه از راه پيكار و بكار بردن نيروهاي جنگي بدستور رئيس حكومت اسلامي بهجنگ مسلمانان افتاده باشد پس از اخراج خمس آن اراضي، خراج ناميده ميشود و متعلق به عمومملت اسلام است خواه در تاريخ فتح آن زنده باشند. يا قبلا بدنيا آمده باشند و عين آن زمينها غيرقابلانتقال است و قابل افراز نميباشد و بهره آنها صرف نيازمنديهاي عمومي ميشود.10اراضي مفتوحعنوه مرادف اصطلاح بالاست .
ه - مصاديق انفال در قانون مدني
ماده 24 قانون مدني در بيان عدم جواز تملك طرق و شوارع عامه ميفرمايد: «هيچكس نميتواند طرق و شوارع عامه
و كوچههايي كه آخر آنها مسدود نيست را تملك نمايد.
ماده 25 قانون مدني در بيان اموال عمومي ميفرمايد: هيچكس نميتواند اموالي را كه مورد استفاده عموم است و مالك خاص ندارد از قبيل پلها - كاروانسراها - آب انبارهاي عمومي و مدارس قديم و ميدانگاههاي عمومي را تملك نمايد و همچنين است قنوات چاههايي كه مورد استفاده عموماست
ماده 27 در تعريف مباحات ميفرمايد: اموالي كه ملك اشخاص نميباشد و افراد مردم ميتوانند آنها را مطابق مقررات مندرجه در اين قانون و قوانين مخصوصه مربوط به هر يك از اقسام مختلف آنها تملك كرده و يا از آنها استفاده كنند مباحات ناميده ميشوند مثل اراضي موات يعنيزمينهايي كه معطل افتاده و كشت و زرع در آنها نباشد.
ماده 38 نيزنوع ديگري از اموال انفال را معرفي مينمايد: اموال مجهول المالك با اذن حاكم يا مأذون از قبل او به مصارف فقرا ميرسد.11
فصل دوم :انفال در قرآن و متون فقهي
مبحث اول :انفال در قرآن
الف - معني انفال در قرآن
سوره انفال كه مشتمل بر 75 آيه است و بر حسب برخي روايات در جريان جنگ بدر نازل گرديد.
زيرا از علي بن ابيطالب عليهالسلام نقل شده كه رسول خدا صلياله عليه و آله و سلم در جنگ بدر ازخمس غنائم شتري به او داد12 انفال و غنائم از جمله پشتوانههاي مالي مهم مسلمين و بيت المال محسوب شده است و بهمين اصل يكي از سورههاي قرآن كه در جزء نهم آمده است به نام انفالنامگذاري شده است .
در آيه اول اين سوره آمده است كه «يسئلونك عن الانفال قل الانفال لعه و الرسول، فاتقوالله و اصلحواذات بينكم و اطيعوالله و رسوله، ان كنتم مؤمنين» ترجمه : از تو در باره انفال و غنائم و هر گونه مالبدون مالك مشخص سؤال ميكنند بگو : انفال مخصوص خدا و پيامبر است پس از مخالفت فرمانخدا بپرهيزد و ميان برادراني كه با هم ستيزه دارند آشتي دهيد و اطاعت خدا و پيامبرش را بنمائيد اگرايمان داريد.13
ب - شأن نزول سوره انفال
از ابن عباس چنين نقل شده كه پيامبر «صلي اله عليه و آله و سلم» در روز جنگ بدر براي تشويق مسلمانان و جنگجويان جوايزي تعيين كرد و مثلا فرمود : كسي كه فلان فرد دشمن را اسير كند و نزدمن آورد چنين پاداشي به او خواهم داد اين تشويق كه علاوه بر روح ايمان و جهاد كه در وجود آنهاشعلهور بود سبب شد كه سربازان جوان پيامبر (ص) در يك مسابقه افتخار آميز با سرعت بسويهدف بشتابند ولي پير مردان و افراد سالخور در زير پرچمها توقف كردند. هنگامي كه جنگ «بدر» پايان يافت جوانان براي گرفتن پاداشهاي خود به سوي پيامبر شتافتند، اما پيرمردان به آنها گفتند كهمانيز سهمي داريم ، زيرا ما تكيه گاه و مايه دلگرمي شما بوديم و اگر كار بر شما سخت ميشد و عقبنشيني ميكرديد حتماً بسوي شما ميآمديم ، در اين موقع ميان دو نفر از انصار مشاجره لفظي پيداشد و راجع به غنائم جنگ با يكديگر گفت و گو كردند آيه فوق نازل شد و صريحاً غنائم را متعلق بهپيامبر دانست و اعلام كرد هرگونه كه حضرت بخواهد رفتار خواهد كرد. پيامبر (ص) نيز بطورمساوي در ميان جنگجويان تقسيم كرد و دستور دادكه ميان برادران ديني صلح و اصلاح شود.14
ج - آيا منظور از انفال فقط غنائم جنگي است ؟
گرچه آيه فوق در زمينه غنائم جنگي وارد شده است ولي مفهوم آن يك حكم كلي و عمومي است وتمام اموال اضافي يعني آنچه مالك خصوصي ندارد را شامل ميشود بهمين دليل در رواياتي كه ازطريق اهل بيت (ع) به ما رسيده است ميبينيم كه مفهوم وسيعي براي انفال بيان شده است كه از جملهدر رواياتي از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) وارد شده است ميخوانيم. انفال اموالي است كه ازدارالحرب بدون جنگ گرفته ميشود و همچنين سرزميني كه اهلش آن را ترك كرده و از آن هجرتنمايند و به آن فيئي گفته ميشود و نيز ميراث كسي كه وارثي نداشته باشد و سرزمين و اموالي كه پادشاهان به اين و آن ميبخشيدند - ( در صورتي كه صاحب آن شناخته نشود ) و بيشهزارها وجنگلها - درهها - و سرزمينهاي موات كه همه اينها از آن خدا و پيامبر اكرم و بعد از او براي كسياست كه قائم مقام اوست، و او آنرا در هر راه كه مصلحت خويش و مصلحت مردمي كه تحت تكفل اوهستند ببيند مصرف ميكند.15
از آنچه كه گفته شد چنين مستفاد ميشود كه مفهوم اصلي انفال نه تنها غنائم جنگي بلكه همهاموالي است كه مالك خصوصي ندارد و تمام اين اموال متعلق به خدا و رسول و قائم مقام او است و بهتعبير ديگر متعلق به حكومت اسلامي است كه بايد در مسير منافع عموم مسلمين صرف گردد.
د - ميزان سهم امام از انفال
براساس قاعدهاي كه پيامبر اكرم صلياله عليه و آله و سلم در جريان جنگ بدر به مورد اجرا گذارند اصل بر آن است كه اصـولا انفال متعلق به خدا و رسول خداست لكن رسول اكرم (ص) بلحاظ اصلاح ذات البين و مصالح مسلمين از سهم خود گذشت نموده ولي علي الاصول نسبت به اموالي كه ناشي از غنيمت بوده پـس از اختصاص آن بقيه ديگر را در ميان سربازان حاضر در ميدان جنگتقسيم نمودند لكن اگر موضوع فيئي باشد بر حسب آيه شريفه «ما اناء الله علي رسوله» حكم بر ايناست كه پس از بيرون كردن يك پنجم بقيه اموال را رسول خدا (ص) ميان فقراء و مساكين تقسيم مينمودند.
به بيان ديگر لكيه از كافر به دست مسلمان ميرسد در شرايط خاصي حكم مخصوصي پيداميكند يعني اگر با قهر و غلبه گرفته شده باشد پس از اداء يك پنجم آن بقيه مال رزمندگان است و اگر بدون جنگ باشد رزمندگان (ارتش) سهمي ندارند و همه جزء بيت المال است كه يك پنجم آن نيز در اختيار رسول اله (ص) قرار ميگيرد كه بهرنحوي كه صلاح بدانند مصرف ميكند و بقيه را در ميان مصارفي كه در آيه آمده است تقسيم ميكند16
حتي رسول خدا در حديثي موارد مصرف خمس را ذكر ميفرمايند.
«و انذي نفسي بيده مالي مما افاء الله عليكم و لامثل هذهاي الوبره التي اخذها من اللاپل - الاخمس و هر مردود عليكم» خمس را از شما ميگيرم تا در مصارف مصالح شما هزينه شود نه اينكه خمس را بهخود شخص شما برگردانم زيرا اگر چنين باشد اساساً خمس گرفتن لغو ميشد.
از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمودند اگر گروهي بدون اذن امام جنگ كنند و غنيمت بدست آورند همه غنيمت از آن امام (ع) است تا هر كجا بدانند مصرف كنند و اگر از امام اجازه داشتهاند غنيمت ميبرند و امام فقط يك پنجم از غنائم را مالك است و بقيه مال رزمندگاناست.17
مطلبي كه بايد متذكر شد اينست كه آيه شريفه مربوط به ميزان سهم رسول خدا فقط يكپنجم از غنائم را براي خدا ورسول (ص) وذي القربي عليهم اسلام قرارداده و نسبت به حكم ما بقيچهارپنجم ديگر سكوت كرده است و به وضوح مطلب اكتفاء نموده است .كه چهارپنجم ديگر مالغنيمت است ولي در مقام تعارض آيه انفال كه كليه اموال را بطور عموم متعلق به خدا و پيامبر دانستهو آيه 40 از سوره انفال كه آيه خمس است فقط يك پنجم را متعلق به خدا و رسول اعلام كرده اين امربديهي است كه در اختيار تقسيم غنائم به طريق اولي در يد حاكم يا ولي است كه رسول- امام- ولي فقيه خواهند بود و بايد گفت كه در صورتي چهار پنجم غنائم بين رزمندگان تقسيم ميشود كه ولي امرمصرف اهم و اصلحي را در نظر نداشته باشد والا در آن مصرف اهم و اولي صرف ميكند. كما اينكه ازسنت رسول خدا (ص) در جنگ بدر چنين برداشتي ميشود كه در آن جنگ همه غنائم در ميان مولفه قلوبهم قسمت نموده و به انصار كه حاميان واقعي رزمندگان جان نثار بودند چيزي ندارد و حتي با گلهانصار بطور خصوصي از آنها دلجويي و آنها را شادمان ساخت.18
و علي الاصول با توجه به آنچه در بالا گفته شد روشن ميشود كه غنائم جنگي در اصل همهمتعلق به خدا و پيامبر اكرم (ص) است و اين يك نوع بخششي و تفضل است كه چهارپنجم آن دراختيار جنگجويان ميگذارد و به تعبير ديگر حكومت اسلامي چهار پنجم از حق خود را در مورد مجاهدين مصرف ميكند و به اين تريتب هيچگونه منافاتي باقي نميماند و روشن ميشود كه آيهخمس با آيه انفال تفاوتي ندارد.19
مبحث دوم :انفال در متون فقهي
الف - انفال در متون فقهي قديم ( شرايع الاسلام ) محقق ملي
صاحب شرايع الاسلام بدون آنكه بحث مستقلي پيرامون انفال داشته باشد در كتاب احياء موات به توضيح مصاديق انفال پرداخته است و در ذيل مباحث اراضي اين حق را براي امام داشته وآنچه است از اين حكم مربوط به بلاد اسلام و بلاد و شرك است و از آنچه كه در بلاد اسلام استغنيمت برده نميشود و از آنچه كه بلاد كفر است مملوك ميشود به غالب شدن برآن و مالك نميشود كسي آنرا در حضور امام هر چند كه احياء كند آن و مادام كه امام اجازه ندهد مالك نميشود و ايناجازه مخصوص مسلمان است و نيز اين مفتوح العنوه يعني آنچه فتح شده باشد بعنوان قهر و غلبه ازبراي همه مسلمانان است و در اختيار امام (ع) است .
و صحيح نيست فروختن اين زمين و رهن كردن آن بخاطر آنكه متعلق به همه مسلمانان است.20
و نيز آنچه كه در هنگام فتح اراضي در آنها وجود داشته باشد از براي امام (ع) است و نيز هرزميني كه متعلق به مسلمانان نباشد متعلق به امام است زيرا امام قائم مقام مالك مجهول است و جايز نيست احياء كردن اين زمين مگر پس از اذن امام (ع) و اگر احياء كند آنرا بدون امام مالك شود.
و در خصوص انفال بودن معادن مشهور ميانه فقهاء آنست كه معادن مشترك ميباشد ميانمردم و مختص به امام نميباشد و شيخ مفيد و شيخ طوسي آنها را از امام دانستهاند همچنين شيخ كليني و شيخ علي ابن ابراهيم هاشم كه استاد شيخ كليني است نيز همين قول را اختيار نمودهاند وليمحقق حلي معتقد به آنست كه معادن مشروط به آنكه در مايملك امام واقع باشد مال امام است و الاچونكه از مالهاي مباحي است كه هر كسي پيشي گيرد متعلق به اوست جزء انفال نميباشد.21
و در خصوص آبهاي چشمهها و چاهها و بارانها همه مردمان را مساوي دانسته و هر كسيبهر ميزان از آنها بر دارد مالك آن ميشود. زيرا از نظر محقق حلي با آنكه قصد تملك نيز ننمايد مالكميشود و صرف برداشتن كافي است هر چند كه مشهور فقهاء شرط قصد را موجر تملك ميدانند22
ب - انفال در متون فقهي جديد ( تحرير الوسيله ) امام خميني23
انفال چيزهايي است كه امام (ع) به خصوص به خاطر منصب امامتش، مستحق آن ميباشد، همانطور كه بدليل رياست اهلي ( و امامتي ) كه پيغمبر اكرم (ص) داشت، انفال متعلق به او بود و انفال چند چيز است :
از آن جمله است - هر چيزي كه با اسبان و سواران برآن تاخته نشده است (و از طريق جنگ با كفاربدست مسلمانان نيفتاده است) زمين باشد يا غير زمين، اهالي آن از آن كوچ كرده باشند و يا آن را باميل و رغبت به مسلمانان تسليم نموده باشند. و از آن جمله است - «زمين مواتي» كه مورد استفاده نيست مگر اين كه آباد و اصلاح شود يا براي آنكه نيزار است يا براي اينكه آب از آن قطع شده است يا براي اينكه آب آن را فرا گرفته و يا براي غيراينها، چه ملك ديگري واقع نشده باشد مانند صحراهاي بي آب و علف سوزان ، يا ملك كسي بوده وليكن مالك آن از بين رفته و الان شناخته نشود. و قريهها و شهرهايي كه اهل آنها كوچ كرده سپسخراب شده است مانند بابل و كوفه و مانند اينها به زمين موات ملحق ميشود، پس اين شهرها زمين وآثار آن مانند سنگها و مثل آنها از انقال ميباشد، و زمين مواتي كه در زمين مفتوح عنوه واقع شده بنابرقواي مانند غير آن (جزء انفال) است. ولي اگر معلوم باشد كه در حال فتح مسلمين، آباد بوده و بعداز آن حالت موات برآن عارض شده است پس در اين كه از انفال است يا برملك مسلمين باقي ميباشد مانند زميني كه فعلا آباد استترديد و اشگال است كه دومي آنها خالي از رجحان نيست.
و از آن جمله است - كنارههاي درياها و نهرها ، بلكه هر زميني كه صاحب نداشته باشد - البته اطلاق آن اشكال دارد. اگر چه خالي از قرب نميباشد، و اگرچه موات نباشد بلكه بدون زحمت و تكلف قابلاستفاده باشد، مانند جزائري كه در دجله و فرات و مانند آنها بيرون ميآيد.
و از آن جمله است - سركوهها و آنچه كه از گياه و درختها و سنگها و مانند آنها در آنها ميباشد، و درعرصه وادي ها و «آجام» و آن زمينهايي است كه به ني و درختان پوشانده شده است.
و در اين سه، بين آن كه در زمين امام ( عليه السلام ) باشد يا در مفتوح عنوه يا در غير اينها باشد فرقينميكند ; البته كه ملك شخصي باشد سپس مثلا نيزار شود برآنچه كه بوده است باقي ميماند ( و ملكصاحبش ميباشد)
و از آن جمله است - آنچه از مختصات شاهان بوده است از اموال غير منقول و منقول .
و از آن جمله است - غنيمت ممتاز، مانند اسب سواري نجيب و لباس گرانقيمت و شمشير برنده، و زرهفاخر، و مانند اينها
و از آن جمله است - غنيمتهايي كه (جنگ در آن ) با اذن امام ( عليه السلام ) نباشد.
و از آن جمله است - معدنهايي كه به تبع زمين يا بواسطه احياي آن، ملك مالك خاصي نباشد.
مسأله- ظاهر آن است كه همه انقال در زمان غنيمت (حضرت مهدي سلام الله عليه) براي عمومشيعه مباح ميباشد، بصورتي كه حكم برآن جريان دارد بدون آن كه بين غني و فقير شيعه فرقي باشد، مگر در مورد ارث كسي كه وارثي ندارد . زيرا احتياط - اگر اقوي نباشد - آن است كه فقير بودن در آنمعتبر است، بلكه احتياط آن است كه بين فقراي شهر ميت تقسيم شود، و اقوي؟ آن است كه بايد بهحكم شرع رسانده شود، كما اين كه اقوي آن است كه اگر غير شيعه آنچه را كه در انفال است از گياه وعلف و هيزم و غير اينها حيازت كند، مالك آن ميشود، بلكه اگر زيمن موات را هم احياء كنند مانندشيعه ملكيت برايشان حاصل ميشود.
ج: نظرات فقها پيرامون انفال
آيه اول سوره انفال قرآن كريم ناظر بر مالكيت اين اموال و تعلق آنها به خدا و رسول اوست، اما براي تعيين موارد و مصاديق انفال بايد از منابع فقهي، نظرات فقها و بخصوص احاديث بهره جست.
مفسرين اهل سنت به طور كلي انفال را منطبق با غنائم دانستهاند و شأن نزول آيه انفال را كههمزمان با اولين برخورد ميان مسلمين و مشركين در جنگ بدر بود مورد استناد قراردادهاند. زيرا پساز جنگ راجع به اموالي كه در نبرد بدست آمده بود اختلاف بوجود آمد يك نظر مبتني بر تقسيم غنائم ميان غنيمت گيرندگان بود و سران قبائل انتظار داشتند كه غنائم طبق رسوم قبل از اسلام ميان آنهاتقسيم شود و آنان كه امور تداركاتي و پشتيباني جنگ را برعهده داشتند نيز خواستار حقي در اين اموال بودند. در اين هنگام آيه انفال نازل شد و پيامبر كه اين آيه را بر مسلمانان خواندند، همگي دستور پيامبر را پذيرفتند و غنائم به تناسب و بر حسب صلاحديد ايشان ميان عده حاضر در نبرد وكساني كه به طور غير مستقيم در پيروزي سهيم بودند تقسيم شد.24
اما شيعه انفال را منحصر به غنائم جنگي نميداندو با اتكاء به احاديث منسوب به ائمه (ع)اموال ديگري را نيز در زمره انفال ميشمرد كه ذيلا به بيان برخي از آنها ميپردازيم :
1 - اراضي و زمينهايي كه بدون جنگ و قتال بدست مسلمين افتاده است:
چه اهالي اينها از آن كوچ كردهباشند و اعراض نموده باشند و چه اينكه با ميل و رضا و رغبت در اختيار مسلمين گذارده باشند دراين مسئله كه اين نوع اراضي جزء انفال محسوب ميشود در ميان علماء اختلافي وجود ندارد25 وادعاي اجماع برآن شده است26 و در برميگيرند و بعضي ديگر مقيدند و منحصراً درباره اراضيميباشند.
بعضي از فقها من جمله صاحب مستمسك27 اين روايت را اينطور جمع كردهاند كه اطلاق بعضي روايات به سبب بعضي روايات ديگر كه مقيد است و درصدد بيان مطلب به صورت حصر و تحديد است قيد زده ميشود و از باب حمل مطلق بر مقيد چنين به دست ميآيد كه تنها چيزي كه بدون جنگ و قتال اگر به دست مسلمين بيافتد انفال محسوب ميشود اراضي است ليكن بعضي از اساتيد فن گفتهاند كه حمل مطلق بر مقيد در صورتي لازم است كه تعارضي در ميان آنها باشد و در اينجا چون مطلق و مقيد هر دو حالت اثباتي دارند با هم معارضه نداشته و ميتوان هر دو را مدنظر قرارداد و در نتيجه اخذ به اطلاق كرد لذا ممكن است زمينهاي ديگري مثل مراتع و اراضي موات نيز مشمول عنوان انفال واقع شوند.
شيخ انصاري حمل بر اطلاق را به برخي متأخرين از فقها نسبت دادهاند28 و روايتصحيحه معاويه بن وهب از امام صادق (ع) مؤيد همين امر ميباشد.29:
آيتالله منتظري در اين باره گفتهاند ظاهر ازادله واقعي اين است كه ما اطلاق را اخذ كنيم و بگوييم هر غنيمت كه بدون جنگ و قتال و خونريزي بدست آيد از انفال است چه از قبيل اراضي باشد چه غير اراضي.30
حضرت امام خميني (ره) در تحرير الوسيله ميفرمايد : «كل مالم يوجف عليها بخيل و ركاب ارضاً كانت او غيرها انجلي آنهااهلها اوسلموها للمسلمين طوعاً»
«هر چيزي كه به عنوان غنيمت بدست آمده باشد و در مسير بدست آوردن آنها از امكانات جنگي استفاده نشود چه زمين باشد چه غير زمين و صاحبانش كوچ كرده باشند و يا به طوع بهمسلمين واگذار كرده باشند جزء انفال و در اختيار امام و دولت اسلامي است».31 بنابراين هرچيزي كه بدون جنگ بدست آيد و غنيمت باشد جزء انفال محسوب ميشود.
2 - اراضي موات :
مراد از اراضي موات به قرينه مقابل، موت و حيات زمينهائي است كه عرفاً معطلمانده و از آن استفاده نميشود و قابل استفاده هم نيست مگر اينكه يك سلسله عمليات عمراني واصلاحي در آن صورت گيرد منشأ معطل ماندنش هم ممكن است اين جهت باشد كه نيزار است و يا آبش قطع شده و يا اينكه آب آنرا فرا گرفته باشدو يا ممكن است خاك ريزش كرده و بر آن مستولي شود و ماسه و شن آنرا فرا گرفته باشد يا اينكه شورهزار گردد و يا براثر عوامل ديگر از حيز انتفاع خارج شده باشد.
همگي اينها از مصاديق موات است و تفاوت ندارد كه موات بالا صاله باشد يعني تاكنون دست مالكانهاي بر آن تسلط نيافته است و يا اينكه مالك يا مالكين منقرض گرديده و اثري از آنان باقي نمانده باشد و يا صاحبان آنها شناخته نشدهاند. لذا زمينهاي موات را ميتوان اينگونه تقسيم نمود.32
الف)زمينهاي موات بالا صاله اعم از اينكه مفتوح العنوه باشد يا غير مفتوح عنوه جزء انفال محسوب و در اختيار دولت اسلامي است.
ب)زميهاي موات عرضي يا بالعرض كه معطل مانده در اثر عوامل گوناگون صاحبان آنها منقرض شده هر چند سابقه عمران و آبادي داشته باشد.
اينگونه اراضي كه سابقه مالكيت و احياء داشته ولي مالك شناخته شده ندارند بردو قسمند :
اول: اينكه صاحبانشان آنها را رها كرده و بر اثر مرور زمان بلا مالك گشته و اسم و رسمي از آنها باقي نمانده است
اين زمينها در حكم موات بالاصاله بوده و جزء انفال محسوب ميشود و احياء آنها محتاج اذن حاكمشرع و يا خريد از او ندارد.بلكه احياء و عمران كننده به صرف احياء مالك ميگردد.33
دوم: اينكه زمين موات بالعرض مالك موجود دارد اما شناخته شده و مشخص نميباشدكه بلامالك بشمار نميآيد و به اينكه اراضي مجهول المالكگفته ميشود و اگر كسي بخواهد آنرا احياء كند احتياط اينست كه از حاكم شرع اجازه بگيرد و از مالكش تفحص به عمل آورد و چنانچه از يافتن آن مأيوس گشت عين آن را از حاكم خريداري نموده و قيمتش را به نيازمندان بدهد.34
ج) نهرها و روستاهاي ويرانه كه قبلا آثار تمدن و آبادي داشتهاند تماماً از جهت اراضي، آثار، عمارت و سنگها و ديگر آثاري كهاز آنها باقي مانده است در حكم موات و جزء انفال محسوب ميشوند و در اين موارد اختلافي بين علماء نيست و شيخ در غنيه و خلاف ادعاي اجماع نمودهاند وجامع المقاصد و تنقيح اين را به اصحاب نسبت داده و مالك آن را موضوع وفاق معرفي نموده است و رياض به عنوان لاخلاف تعبير كردهاند.35
از كتاب جواهر نيز استفاده ميشود كه اين موارد علاوه براينكه مورد نظر روايات زيادي است به اتفاق اصحاب نيز تأييد گرديدهاند.36
د) زمينهاي مفتوح عنوه : اينگونه زمينها در صورتي كه موات بالاصاله باشد در حكم بقيه اراضي موات بوده و جزء انفال محسوب ميشوند و اما اگر در حال فتح عامر و آباد بوده وبعداً به صورت باير درآيند جزء انفال نميباشد چون مالك معين دارد و از آن همه مسلمانان است چرا كه با فتح مالك شدهاند نه به وسيله احياء.
3 - اراضي كه در اثر آب، سرازيري شنهاي روان، تل خاك، زلزله، شورهزار بصورتي در آمدهاند كه الان قابل استفاده نيستند:
واگر كسي با اجازه دولت اسلامي موانع را برطرف نمايد مالك ميشود و چنانچه بدون اجازه اقدام نمايد اختلاف نظر وجود دارد: اجمالا به نظر عدهاي از فقها احياء اراضي موات و احداث اعياني در آنها بيش از حق اولويت نسبت به رقبه مورد تصرف حق ديگري بوجود نميآورد و پس از زوال آثار احياء به حالت قبل برميگردد.
4 - زمينهاي بلاصاحب:
اگر چه آباد بالاصاله و طبيعي باشد و به سبب فعل شخص معيني آباد نگرديده باشد (به لسان روآيات و كل ارض لاريب لهاً) جزء انفال محسوب و در اختيار امام قرار ميگيرند.
در چند روايت معتبر به عنوان «و كل ارض لاريب لهاً» اشارت رفته است و حال آنكه درروايات ديگري «كل ارض ميته لاريب لها» به صورت مقيد آمده است و چون اين قيد، قيد غالبميباشد حالت احترازي نداشته و باعث تقيد مطلق نميشود و لذا زمينهاي بلاصاحب مطلقاً در زمره انفال بوده و از اموال عمومي به حساب ميآيند.38 به اينگونه زمينها كه به طور طبيعي آباد ميباشند در حقوق امروز و بالاخص مقررات مورد بررسي اين بحث مراتع گفته ميشود كه حسب تعريف داراي پوششي از گياهان خودرو ميباشند كه قابل بهرهبرداري است.
5 - قله كوهها، ته درهها، نيزارها و جنگلهاي طبيعي كه داراي درختهاي زياد و بهم پيوسته ميباشد:
در زمره انفال قرار ميگيرند و از اين حيث در اختيار حكومت اسلامي هستند. در اين خصوصبحث مقتضي خواهد شد.
6 - سواحل و كنارههاي درياها :
محقق در بيان موارد انفال سيف البحار را نقل نموده است، يعني برخي از سواحل و كناره درياها جزء انفال ميدانند. دليل بخصوصي كه دلالت كند سيف البحاراز انفال است از روايات و غير روايات در دست نيست ليكن همانطور كه محقق فرمودهاند،سواحل درياها و نهرهاي بزرگ كه معمولا در اثر جذر و مد آب درياها زير آب واقع ميشوند وگاهي ظاهر ميگردند، اكثراً حالت موات را دارند و داراي عنوان مستقلي نميباشند.39
7 - قطابع ملوك و صفاياي آن:
مراد از قطابع ملوك اراضي مخصوصي است كه سلاطين و حاكم جور در اختيار خود، بستگان و اطرافيانشان ميگذارند چه مزروعي باشند و چه غير مزروعي و تمامي تزئينات و مزاياي بكار رفته در آنها نيز تحت همين عنوان در زمره انفال قرار ميگيرند.
صفايا يا صوافي ملوكي به هر گونه اشياء و كالاها نقيس و گرانقيمت و پرارزش اطلاق ميشود كهسلاطين در اختيار ميگيرند، مثلا اسب خوب، اينها نيز از انفال ميباشند.
دليل آن روايات فراواني است كه شيخ حر عاملي در وسايل الشيعه و محدث نوري در مستدركالوسائل در ابواب خمس و انفال آوردهاند.40 و در برخي از آنها آمده است كه: «ماكان للملوك فهو للامام (ع)» يعني هر چيزي كه سلاطين براي خودشان اتخاذ كردهاند در اختيارامام و رهبر اسلامي قرار ميگيرند.41
در روايات ديگري چنين وارد شده است كه : «كل ارض خربه او شيء يكون للملوك فهو خالصللامام (ع) و ليس للناس فيما سهم» يعني هر زمين ويران و مردهاي و يا هر چيزيكه سلاطين بخودشان اختصاص �
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 468]
-
گوناگون
پربازدیدترینها