واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: اتفاق خندهدار این است که حتی اگر همبازی فرناندو توپ را لو بدهد باز هم لنزها تصویر او را به نمایش میگذارند. این لنزهای آدمخوار عاشق این بزنگاههای لعنتیاند. گل: سال2006، جام جهانی آلمان؛ فرناندو خوزه تورس سانز، مهاجم خوشاستیل و موخرمائی در لباس ماتادورها میدرخشید و گل میزد و شاید آن زمان کمتر کسی میدانست این ساقهای درخشان همان ساقهایی است که سالها پیش توسط پزشکان برای همیشه از فوتبال بازی کردن منع شده، اما بعدها با یک معجزه برگشته بودند. برگشته بودند تا کارهای بزرگ بکنند. جوانک مادریدی مطابق بزرگترین آرزوی کودکیاش به لباس راهراه تیم اصلی اتلتیکو رسیده بود تا در بازیهای رو در رو آرامش را از بارسلونا و رئال بگیرد. اما بعد از جام جهانی او باید به تیمهای بزرگتر میرفت و از این رو فرناندو تا پای عقد قرارداد با میلان رفت؛ اما قسمت این بود که او بندرنشین شود و مهاجم اول آنفیلد... تورس روز به روز بزرگتر میشد و موهایش هم بلندتر و البته روشنتر! 2سال بعد، وقتی آنقدر بزرگ شده بود که گل قهرمانی اسپانیا در فینال یورو 2008 را بزند دیگر کسی جرات نداشت «النینیو» خطابش کند، حالا «دنتورس» لقب مناسبتری برای این ستاره بود. در پایان همین سال او در فهرست 5نفره بهترین بازیکنان فوتبال جهان قرار گرفت و بهعنوان یکی از بهترین گلزنان تاریخ لیورپول معرفی شد. سال2010، جام جهانی آفریقای جنوبی؛ گویا تورس فوتبالش را هم با موهایش از دست داده بود! چون در تمام طول جام حتی یک گل هم نزد و به تدریج در جریان بازیها جایش را به پدرو داد. اما بهرغم همین حضور کوتاه و کماثر توانست مثل سایر ستارگان اسپانیا جام را بالای سر ببرد. اتفاقی که نه در اتلتیکو و نه در لیورپول برایش رخ نمیداد. قطعا نگاه او به جام با نگاه بازیکنانی مثل ژاوی و اینیستا که به جام گرفتن عادت داشتند توفیر زیادی داشت. تورس در لیورپول همه کار میکرد اما تیمش ضعیفتر از آن بود که جامی بهدست بیاورد. گلهای تورس «بهار» نمیآورد. اساسا بهار در کویر آنفیلد معنایی نداشت. حالا یک سوال؛ آیا فرناندو تورس حق نداشت مسیر باشگاهیاش را تغییر داده و با جام گرفتن خودش را به ستارهای ماندگار بدل کند؟ سال 2011، آخرین روز نقلوانتقالات زمستانی در انگلستان؛ فشار کارلتو به آبراموویچ برای جذب مهاجم جدید سبب شد «آبرا» با یک پیشنهاد نجومی تورس را از لیورپول طلب کند. و شماره9 سرخ ها یکشبه آبی شد. به سرعت برق و باد. هواداران لیورپول هم یکشبه همه چیز را از یاد بردند. آنها که پیراهن فرناندو را آتش زدند و آنها که به استمفوربریج رفتند تا به سوی قهرمان دیروزشان سنگ پرتاب کنند حامیان فراموشکار قرمزهای مرسیساید بودند. همانها که یادشان رفته بود اگر دنتورس نبود شاید حتی در لیگ جزیره هم نمیماندند. درست در لحظههای پرپر شدن گلهای تورس در ذهن هواداران لیورپول، میشد بهوضوح حقیقتی را دید؛ فوتبال است و بیرحمیهایش... فوریه 2011 او در مصاحبه با دوربین باشگاه چلسی گفت: «من قطعا انگیزههای زیادی داشتم. من به دنبال کسب جام و افتخار هستم. اتفاقی که در لیورپول امکانپذیر نبود.» تورس خیلی زود به ترکیب چلسی رسید و همه نگاهشان را به ساقهای او دوختند. اما آمار او امیدوارکننده نیست: تنها یکگل در 11مسابقه. این آمار دو فرضیه به وجود میآورد. اول اینکه تورس هنوز به زمان نیاز دارد تا با ترکیب تیم خو بگیرد و فرضیه دوم و مهمتر اینکه چلسی تیم ستاره شدن متوسطها و متوسط شدن ستارههاست! همین آمار ضعیف سبب شده هواداران چلسی به پشت سرشان نگاه کنند. به رویای تباه شده ستارگان درخشانی که تبدیل شدند به ستارگان سوخته. به آنها که با هزاران امید راهی لندن شدند و با سرخوردگی از لندن رفتند. به شوا، کرسپو، بالاک، دکو و... جایی که فرناندو حالا در آن قرار دارد «کارخانه»ای است که فقط «محصول» را میشناسد و بس. اینجا خود تورس برای هیچکس مهم نیست. فقط مهم این است که گل بزند و تیمش را به پیروزی برساند. همه، مبلغ قرارداد او را زمزمه میکنند و هیچکس نمیداند این پسر در کودکی چند خط مترو عوض میکرد تا به تمرین اتلتیکو برسد. اما اتفاق خندهدارتر شاید این است که حتی اگر همبازی فرناندو توپ را لو بدهد باز هم لنزها تصویر او را به نمایش میگذارند. این لنزهای آدمخوار عاشق این بزنگاههای لعنتیاند. مهم نیست که تورس انتخاب اشتباهی کرده یا نه. حتی مهم نیست که این انتخاب خود او بوده یا توافقات دو باشگاه نقش اصلی را ایفا کرده. مهم این است که تورس هنوز فرصت دارد طلسم ناکامی ستارگان بزرگ در چلسی را بشکند. گل بزن فرناندو! گل بزن تا زنده بمانی. سال2012، جام ملتهای اروپا، اوکراین و لهستان؛ اسپانیا به عنوان مدعی اول به جام قدم خواهد گذاشت. تیمی که بسیاری از ستارههای جامجهانیاش را هم حفظ کرده. اما هیچکس نمیداند آیا هنوز شماره9 ماتادورها بر تن تورس خواهد بود یا نه. حالا پدرو رودریگز، پابلو هرناندز و یورنته در تیم ملی میدرخشند و نسل جدید ستارگان لاماسیا هم از راه میرسند تا کار برای فرناندوی دوستداشتنی بسیار سخت شود. پس باید یکبار دیگر برای تورس تکرار کنیم؛ گل بزن تا زنده بمانی النینیو، گل بزن!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 306]