واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: فرهنگ خرده نگر، مانع توسعه كتابخواني
كتابخواني- بنفشه محمودي:
نام دكتر «كمال پولادي» را بيشتر با ترجمه كتابهايي مانند «تاريخ انديشه سياسي در غرب (قرن بيستم)»، «نظريههاي جهاني شدن: نظريههاي اجتماعي و فرهنگ جهاني» و كتاب دو جلدي «نظريه كنش ارتباطي» نوشته يورگن هابرماس به خاطر داريم.
اما جالب است كه بدانيد او مدت 20سال در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، در زمينه ادبيات كودكان پژوهش و تدريس كرده است.
ترجمه دو كتاب داستاني «هنري و لاغرو» و «21بالون» را هم در پرونده خود دارد و علاوه بر اين،كتاب نظري «بنيادهاي ادبيات كودك» را هم تاليف كرده است. كمال پولادي داراي مدرك دكتراي علوم سياسي، بهتازگي كتاب «رويكردها و شيوههاي ترويج خواندن» را به سفارش «خانه كتابدار كودك و نوجوان و ترويج خواندن» وابسته به شوراي كتاب كودك، تاليف كرده است.
با او درباره اين كتاب و مشكلاتي كه در كشور ما بر سر راه ترويج كتابخواني وجود دارد، در ساختمان بنياد دانشنامه بزرگ فارسي گفتوگويي انجام دادهايم. او معتقد است كه درباره زنجيره توسعه كتابخواني كمتر بحثي در ايران مطرح شده و عادت كتابخواني تنها با ايجاد موفقيتآميز اين زنجيره امكان رشد و توسعه دارد.
* چه شد كه با خانه كتابدار كودك و نوجوان همكاري كرديد؟
خانه كتابدار دورههاي كتابداري داير كرده بود كه در يكي از آنها تدريس كردم و بعد فكر كردم كه اگر اين دورهها ادامه پيدا كند، به كتابي براي تدريس نياز پيدا ميكنيم. بنابراين پيشنهاد كردند اين كتاب را تاليف كنم.
البته من سالها در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان فعاليت ميكردم و با اين مسائل و موضوعات آشنا بودم و روي اين مسائل كار كرده بودم. همه اينها انگيزهاي شد كه اين كتاب را بنويسم.
* كتاب رويكردها و شيوههاي ترويج خواندن به چه مباحثي ميپردازد؟
من كتاب را به 3 بخش تقسيم كردم. يك بخش به كتابخانهها و امكاناتي كه بايد از حيث شبكه كتابخانهاي وجود داشته باشد، اختصاص دارد. برخي از كشورهاي توسعه يافته يا در حال توسعه، براي ترويج كتابخواني به ابتكارهايي دست زده بودند كه فكر كردم بايد آنها را بهصورت يك مجموعه منظم، سيستماتيك و تدوين شده جمع آوري كنم. براي اينكه احيانا خوانندگان - بهخصوص كساني كه ميخواهد دورههاي كتابداري را طي كنند- با مسائل و نحوه كار كتابخانه و كارهاي درون كتابخانهاي و شيوههاي برخورد با بچهها آشنا شوند تا بتوانند به آنها كتاب معرفي كنند يا در استفاده از كتاب و كتابخانه آنها را راهنمايي كنند.
در بخش دوم فكر كردم كساني كه با كودك سر و كار دارند - اعم از كتابداران، والدين و معلمان- بايد خود كودك را بشناسند. چون تصور عاميانه اين است كه كودك، بزرگسالي در مقياس كوچك است. اما كودكان و نوجوانان بهطور كيفي با بزرگسالان متفاوت هستند بهخصوص وجوه اداركي آنها كاملا با بزرگسالان متفاوت است. اين بود كه فكر كردم بايد با خود كودك و مسائلي كه مربوط به روانشناسي كودك است، آشنا شوند. عمدهترين كارها را در اين زمينه پياژه انجام داده است ولي كارهايي هم بعد از او شده كه كمتر براي كساني كه با تعليم و تربيت سر و كار دارند آشناست. بنابراين سعي كردم دوره پساپياژهاي را هم در كتاب مطرح كنم.
در بخش سوم فكر كردم كساني كه ميخواهند كتابخواني را ترويج كنند، يا بچهها را در انتخاب كتاب راهنمايي كنند، بايد با يك سلسله مسائل پايهاي ادبيات كودك آشنا شوند. در اين بخش سعي كردم اول بحث نظري درباره ادبيات كودك و نقد آن را بياورم و بعد بهطور جزء به جزء عناصر داستان و ويژگيهاي آن در ادبيات كودكان را تشريح كنم.
* با توجه به اينكه سالها در اين زمينه تجربه كسب كردهايد، اگر اجازه بدهيد درباره پارهاي از مباحث مطرح شده در اين كتاب صحبت كنيم. شما ابتداي كتاب به اجزاي زنجيره توسعه كتابخواني، يعني توليد كتاب مناسب با بهاي مناسب براي گروههاي سني گوناگون، گسترش امكانات دسترسي به كتاب در كتابخانههاي گوناگون و تاكيد بر ترويج مطالعه آزاد از سوي آموزگاران، اشاره كرده بوديد.در ايران روي كدام يك از حلقههاي اين زنجيره بيشتر كار شده و در چه بخشهايي ضعف داريم؟
درباره زنجيره توسعه كتابخواني كمتر بحثي در ايران مطرح شده بود و فكر كردم لازم است مطرح شود. عادت كتابخواني طي يك زنجيره، امكان رشد و توسعه دارد. كودكي كتابخوان ميشود كه از 2 يا 3 سالگي برايش كتاب بخوانند. در مدرسه كتابخانهاي باشد و معلم سر كلاس جزء كارهاي كلاسي براي او كتاب بخواند. ميشود با امكانات سادهاي يك كتابخانه كلاسي درست كرد.
مرحله بعدي اين است كه بايد در شهر و محله كتابخانه وجود داشته باشد تا كودكي كه از مدرسه ميآيد، به شكلي بتواند به كتابخانه دسترسي داشته باشد. علاوه بر اين بايد براي كتابخوان كردن جامعه كتابهاي مناسب منتشر شود. انتشار كتابهاي مناسب نيازمند حمايتهاي دولتي است. در كشوري مثل كشور ما كه بازار نقش محدودي دارد، در سازمان دادن به كار مطالعه بايد برنامه ريزي كلاني وجود داشته باشد.
بنابراين يك حلقه از زنجيره توسعه كتابخواني، انتشار كتابهاي مناسب، با كيفيت و بهاي مناسب براي كودكان و نوجوانان است. اين زنجيره از خانواده تا مدرسه، از مدرسه تا شبكههاي كتابخواني و از شبكههاي كتابخواني تا برنامه ريزي كلان ملي گسترده است كه بخشي از آن به نوشتن و ترجمه كتاب مربوط ميشود كه در اين بخش هم بايد سياستهاي حمايتي وجود داشته باشد.
آنچه در بخش اول بر آن تاكيد داشتم و ميخواستم آن را به شكلي بيان كنم اين است كه توسعه كتابخواني يك برنامه سراسري و ملي با ابعاد كلان ميخواهد. حال اينكه كدام حلقه از اين زنجيره مفقود است، بايد بگويم كه متأسفانه اولين پايه، داشتن يك سازمان متولي و متمركز براي كار كتابخواني است كه در ايران وجود ندارد.
* شما اشاره كرده بوديد كه در ايران سازمانها و نهادهاي مختلف براي خودشان كتابخانه تاسيس ميكنند. اين مسئله باعث به وجود آمدن چه آسيبهايي شده است؟
كوچكترين آسيبي كه زده، هدر رفتن منابع است. اگر برخي سازمانهايي كه كتابخانه دارند زير نظر يك سازمان بودند، وضعيت بهتر ميشد اما در ايران شهرداري، كانون پرورش فكري، وزارت ارشاد، نهاد كتابخانههاي عمومي، سازمان تبليغات اسلامي و... براي خود كتابخانههايي دارند و با سليقه خودشان آنها را اداره ميكنند. در حالي كه اگر همه زير نظر يك سازمان مركزي واحد بود، شبكه كتابخانهها به شكل بهتري توزيع ميشد و امكانات وسيعي در اختيار آن سازمان مركزي قرار ميگرفت كه ميتوانست به خوبي از آن استفاده كند.
* درباره طراحي راهبرد ملي توسعه كتابخواني كه اولين پايه آن توليد كتابهاي خوب است، در كشورمان با چه موانعي روبهرو هستيم؟
موانع خاصي نبايد باشد. ظاهرا اهميت اين موضوع شناخته نشده و لااقل در تجربه تاريخي كشورمان به اين صورت شكل گرفته است. طرح راهبردي توسعه كتابخواني را يونسكو در سال 1980 مطرح كرده است و ما هم در آن زمان در يونسكو حضور داشتيم اما سالهايي بود كه درگير انقلاب و مسائل داخلي بوديم و كمتر به آن توجه كرديم. موانع خاصي نيست جز اينكه اهميت اين موضوع شناخته نشده است. الان با توجه به شرايط جامعه ما، تجميع اين امكانات هم امكان پذير نيست.
در شرايطي كه سازمانهاي مختلف هر كدام براي خودشان تلاش ميكنند و تلاش براي مجموعه بيشتر است تا تلاش براي توسعه ملي كتابخواني. اين بخشي از فرهنگ خردهنگري است. اين فرهنگ مانع بزرگي است براي اينكه سازمانها، مسائل ملي را به مسائل جدالي و گروهي خود اولويت بدهند، بنابراين بزرگترين مانع، فرهنگ خردهنگر است.
* شما در كتاب به كمكهاي دولتي اشاره كرده بوديد كه بايد قيمت كتاب را پايين نگهدارد. حتما در جريان هستيد كه وزارت ارشاد يارانه كاغذ را حذف كرده و ميخواهد آن را به سمت مصرفكننده هدايت كند. فكر ميكنيد اين مسئله چقدر به بازار نشر كشور صدمه ميزند، خصوصا كارهاي كودك و نوجوان كه بهدليل رنگي بودن كارها و استفاده از كاغذ بهتر، گرانتر ميشود. حالا كه يارانه كاغذ حذف شده، چه بايد كرد كه قيمت كتاب پايين نگه داشته شود؟
نميدانم حذف يارانه چه اثري روي قيمت كتاب گذاشته است ولي حذف آن، چه براي كتاب بهطور عام و چه براي كودك و نوجوان اصلا به صلاح نيست. ما اين همه يارانه را ميدهيم كه بنزين را طبقه متوسط به بالا استفاده كنند اما براي كودكان كاغذ ارزانتر تهيه نميكنيم؟
همان طور كه همه گفتهاند يارانه بايد هوشمند شود، نه اينكه حذف شود. ميشود با نظارت دقيقتر هدايتش كرد. اين سوءاستفادهها وجود داشته و بايد براي چگونگي جلوگيري از آن فكري كرد اما نبايد آن را حذف كرد.
* يكي از دلايلي كه باعث حذف يارانه كاغذ شد، اين بود كه برخي ناشران به جاي چاپ كتاب با بهاي ارزان، كاغذهاي يارانهاي را در بازار ميفروختند. بنابراين وزارت ارشاد اين يارانه را به سمت تجهيز كتابخانههاي عمومي هدايت كرد. آيا اين امر در توسعه كتابخواني تاثير ميگذارد؟
تجهيز كتابخانهها كار خوبي است. از هر جا كه ميشود بودجه فراهم كرد، خوب است كه براي تجهيز كتابخانه استفاده شود. خوب است كه به جاي حذف يارانه، يارانه ناشراني كه سوءاستفاده ميكنند، حذف شود و به تجهيز كتابخانههاي كودكان اختصاص داده شود.
* مسئلهاي كه در كتابخانههاي آموزشگاهي با آن مواجه هستيم اين است كه آموزش و پرورش بودجهاي براي بهكارگيري كتابداران متخصص در اختيار ندارد. اين كار امكانپذير هست كه دوره كوتاه مدتي براي مربيان پرورشي يا معلمان برگزار شود؟
اين امكان هست ولي موضوع فراتر از كتابدار است؛ آموزشگاهها كمبود كتابخانه و كتاب دارند. يعني آن حلقه زنجيره توسعه كتابخواني كه يك بخش آن كتابخانه است، در آموزشگاهها به شدت لنگ است. خيلي از آموزشگاهها كتابخانه ندارند و خيلي از كتابخانههايي كه هست اسمي است و غالبا هم كتابدار مناسب ندارد. در حالي كه يكي از پايههاي آموزش و پرورش داشتن كتابخانههاي آموزشگاهي است. اگر كتابخانه كافي در آموزشگاهها وجود نداشته باشد و اگر معلم اين بينش را نداشته باشد كه بچهها را با كتابهاي خوب آشنا كند، عادت كتابخواني كه بخش عمده آن بايد در كودكي به وجود بيايد، كسب نميشود، بنابراين 2 حلقه خانواده و مدرسه در ايجاد عادت كتابخواني، سخت دچار لنگي ميشود.
* براي بهبود وضعيت كتابخانهها چه برنامه واقع بينانهاي ميتوانيم در نظر بگيريم كه حداقل از نظر آموزشگاهي به سطح قابلقبولي برسد؟
اين بحثي است كه من چندان نميتوانم در آن وارد شوم اما توجه به مطالعه تجربيات ديگر كشورها كه در كتاب هم به آن اشاره شده است، ميتواند مفيد باشد. كتابخانه كلاسي از پايههاي عمده ترويج كتابخواني است. معلمان در دورههاي تربيت معلم بايد به اهميت كتابخوان كردن بچهها و كتاب خواندن براي آنها آشنا شوند. ميتوان با استفاده از رسانههاي گروهي اين بحث را باز كرد و خانواده را تشويق كرد كه از سنين پايين براي بچهها كتاب بخوانند. اين راهي است كه بايد رفت.
* منابعي كه در پانوشتها آمده، عمدتا خارجي است و فقط در باكسهاي براي مطالعه بيشتر، به منابع فارسي اشاره شده. منابع ما در زمينه ترويج مطالعه چه كمبودهايي دارد؟
در بخش كتابخانه كودكان چند كتاب منتشر شده اما در جايي كه مربوط به تجربه كشورهاي ديگر ميشود، كتاب كم داريم. در مباحث مربوط به شناخت كودك و رشد و ويژگيهاي ذهني كودكان هم كتاب كم داريم و در زمينه نقد ادبي كتاب كودكان، اصولا كتابي نداريم!
تاريخ درج: 13 مرداد 1387 ساعت 12:06 تاريخ تاييد: 13 مرداد 1387 ساعت 14:16 تاريخ به روز رساني: 13 مرداد 1387 ساعت 14:14
يکشنبه 13 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 124]