محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827684275
از سيدني تا يك قدمي پكن با حسين رضازاده دلم ميگيرد؛ به پكن نميروم همه چيز كار خدا بود
واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: از سيدني تا يك قدمي پكن با حسين رضازاده دلم ميگيرد؛ به پكن نميروم همه چيز كار خدا بود
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: قهرماني - همگاني
زمانيكه پاي سخنان قهرمان پير و سالخوردهاي بنشيني، در لا به لاي واگويههايي از افتخاراتش به اين جمله ميرسي كه:" قهرمانان دو بار ميميرند، بار نخست زماني كه از ورزش قهرماني خداحافظي ميكني و بار دوم همان مرگ طبيعي است. البته با اين تفاوت كه پس از مرگ اول مجبور به زندگي بر روي زمين هستي و اين براي تو زجر آور است."
سخنان اين قهرمان پير اين روزها با رفتن يك قهرمان بزرگ و كسي كه همه ضعفهاي ما را در سال هاي گذشته در ورزش پوشانده و بارها ملت ايران با غرشهاي "ابوالفضل" و "زهراي" او به خود باليدهاند و پاي سكوي قهرماني او گريستهاند، ملموستر شده است. اين روند اگرچه براي علاقهمندان به قهرمان بسيار سخت است، اما بايد باور كرد كه " هر آمدني را رفتني است."
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، شايد مردم ايران و بسياري از علاقهمندان به قوي ترين مرد جهان( كه البته بايد روز 29 مرداد ماه جاري عنوانش را به ديگري واگذار كند) در سراسر جهان پس از خداحافظي نابگاهش، سئوالهاي متعددي از او داشته باشند. سئوالهايي كه در ابتداي همه آن ها يك "چرا" با هزاران كلمه متفاوت وجود دارد كه پاسخگويي به همه آنها بسيار سخت و طاقت فرساست.
اما در اين شرايط و در حالي كه كمتر از يك هفته به افتتاحيه بيست و نهمين دوره بازيهاي المپيك در شهر پكن باقي مانده، "حسين رضازاده" به همراه "بهرام افشارزاده" (رييس فدراسيون وزنه برداري) در محل خبرگزاري دانشجويان ايران حضور يافتند تا پاسخگوي برخي از سئوالهاي افكار عمومي در روزهاي اخير باشند.
شايد نخستين نكتهاي كه بايد اين روزها از حسين رضازاده پرسيد، احساسش در روزهاي اخير و پس از خداحافظي است. احساسش در رابطه با جملهي آن قهرمان پير و احساسش در ارتباط با مرگ اولش. وي در اين رابطه گفت: "البته اين حس درست است. من هم خودم را آماده مي كردم براي سومين طلاي المپيك كه اين اتفاق افتاد و براي من بسيار سخت بود. ولي خوب به نظر من يك قهرمان كه به صورت حرفه اي كار ميكند، روز اول كه مدال جهاني و يا هر مدالي كه ميگيرد بايد خودش را آماده كند كه يك روز از دنياي قهرماني خداحافظي كند. ولي خوب براي من هم نزديك المپيك اين اتفاق افتاد و به دليل اهميت المپيك و كسب سومين مدال طلا، تحمل اين شرايط سخت تر است."
- يعني اگر بعد از المپيك بود راحتتر خداحافظي ميكردي؟
* آره ديگر. پس از مدال المپيك راحتتر بود. به قولي آدم مدالش را ميگرفت و خدا را شكر ميكرد، بهتر بود. ولي در كنار اينها همه مردم ايران و 70 ميليون ايراني، روز 29 مرداد را لحظه شماري ميكردند. حالا نشد. من هم به فال نيك ميگيرم كه شايد مصلحت الهي بوده. كاري بوده كه شايد رضاي خدا بوده و من هم راضي هستم به رضاي خدا.
- هر موقع كه تو صحبت ميكني به اين موضوع لطف خدا و راضي بودن به رضاي خدا اشاره كردي، علت اين مسئله چيه؟
* همه زندگي ما و نفس كشيدنمان از خداست. سنگينترين وزنههايي كه هميشه زدهام در ده يازده سال اخير- شايد مردم الان مسابقههاي المپيك و جهاني را ببينند - در آسيايي و برترينهاي جهان بالاتر از 210 و 211 در يك ضرب و بالاتر از 260 كيلوگرم در دو ضرب زدهام، هشت تا نه ماه بايد اين ركوردها چند بار در تمرينها تكرار شود. به نظر من همه اينها لطف خدا و قدرت الهي بوده كه در تاريخ وزنهبرداري جهان سنگينترين وزنهها را بلند كردهام. 472 و نيم را در دو مسابقه زدهام كه همه لطف خدا بوده. تا آن موقع كه مدال مي گرفتيم خوشحال بوديم و اين موقع هم بايد به مصلحت او احترام بگذاريم.
- حسين رضازده از جمله ورزشكاراني است كه بارها در مورد او گفته شده كه خداوند به او عزت خاصي را عطا كرده و هميشه مورد عنايت ويژه الهي قرار گرفته است، شايد مهمترين سئوال در اين مورد اين باشد كه لطف خدا بيشتر از همه تا به حال كجا شامل حالت شده؟
* همه جا بوده. بيشتر از همه جا فكر ميكنم مدال طلاي المپيكم بود و يكي هم الان كه زود فهميدم مريضم. چون دكترها گفته بودند كه فشار زياد بياوري - چون ما اسكات پا مي زنيم 400 يا 380 و 390 كيلوگرم است - صددرصد مويرگهام پاره مي شوند. در هر دوي اين جا خدا لطف خاصي به من داشته است.
- از گذشتهها گفتهاند كه نابرده رنج گنج ميسر نميشود. حسين رضازاده هم از اين قاعده مستثني نبوده است. شبهاي سختي را در اردوهاي تيم ملي سپري كرده. شبهايي كه به تنهايي در استاديوم آزادي ميخوابيد و فراز و نشيبهاي زيادي كه گذراند. ميخواهيم بدانيم كه اين سختيها چه قدر در موفقيت تو تاثير داشت؟
* ببخشيد! قهرمان جهان المپيك شدن خيلي سخت است. زحمت دارد. سالن وزنه برداري استاديوم آزادي 10 سال پيش متروكه بود و هيچ چيز نداشت. يك تلويزيون بود كه من تنها آنجا ميماندم و ايوانف به من تمرين ميداد. چهار ماه يا پنج ماه مادرم را نميديدم. زجر كشيدم. در اردوهاي مختلف شمال در هواي آزاد در ماسه كنار دريا تمرين ميكردم. تنها يك لوله كشيده بوديم كه با آب سرد دوش ميگرفتيم. يا يك اتاق 6 ، 7 متري كه در آن دو نفر زندگي مي كرديم و خيلي از مسايل ديگر كه لطف الهي بود كه در اين حال مدال گرفتيم.
- "حاج حسين" تو همه سكوها رو پله پله پيش رفتي. چيزي در ورزش نيست كه به آن نرسيده باشي. حال كسب سومين مدال طلاي المپيك در سنگينوزن يك ركورد بود كه ميخواستي از خود بر جاي بگذاري، اما به غير از اين در اين مدت كاري را كردي كه پشيمان باشي و يا كاري كه نكرده باشي و پشيمان باشي؟
* پشيموني ندارم. اما يك سري چيزها به تجربه برميگردد. اگر آن موقع از اهميت ركورد اطلاع داشتم به عنوان مثال ركورد جوانان را بهتر ميزدم. مثلا در بانكوك (بازي هاي آسيايي 1998) 235 هم در دوضرب ميتوانستم بزنم كه كسي به اين راحتي نتواند اين ركورد را بشكند. من نميدانستم ركورد چيه. اگر ميدانستم اين همه اهميت دارد، 235 دوضرب ميزدم، 192 و نيم در يك ضرب. من در دوضرب 228 كه زدم و مدال گرفتم – 19 سالم بود و با بزرگسالان رقابت ميكردم - ديگر در حركت آخر 232 و نيم را كشيدم و الكي انداختم. درست يادم است. من در آتن ( بازي هاي المپيك 2004) ميتوانستم 265 بزنم. اما نيم كيلو ركورد خودم را زدم. از اين مسايل پشيمانم كه اي كاش ركوردهاي بهتري بر جاي ميگذاشتم.
- پس از موفقيت درخشان در بازيهاي 2000 سيدني، حسين رضازاده به يك ابر ستاره تبديل شد. تا جايي كه از او به عنوان نخستين انساني نام ميبردند كه ميتواند به ركورد مجموع 500 كيلوگرم در حركات يك ضرب و دو ضرب برسد. حتي در اتوبانهاي شهر سيدني بلافاصله پس از قهرمانياش تابلوهاي تبليغاتي نصب كرده و از قدرت او در تبليغات استفاده كردند. با اين حال دستيابي به ركورد 500 كيلوگرم رويايي است كه تاكنون باقي مانده است.
* اين پيش بيني كارشناسان وزنهبرداري دنيا بود كه پس از المپيك سيدني گفته بودند رضازاده مي تواند به ركورد 500 كيلوگرم برسد. من سه بار 472 و نيم زدم كه اگر يك ضرب و دوضربم را جدا حساب كني، يك ضربم 213 و دوضربم 263 و نيم كه روي هم ميشود 476 و نيم. اما در تمرينها هم به ركورد 482 و نيم كيلوگرم در مجموع رسيدهام.
- يكي از نكات بسيار مهم در ارتباط با رضازاده و ساير قهرمانان، چگونگي مديريت، حفظ و نگهداري آنان براي مدت طولاني است. بارها در سطح ورزش قهرماني كشور ديده شده كه قهرماني پس از يك درخشش، ديگر از آسمان ورزش محو ميشود و تاكنون چه بسيار قهرماناني كه در اوج نتوانستهاند به علت مصدوميتها و بيماريها ادامهكار بدهند. نكته مهم در ارتباط با رضازاده اين است كه اگر از گذشته مديريت بهتر و علميتري بر روند حركتياش ميشد، آيا باز هم امكان داشت دچار اين مشكلات و بيماريها بشود و آيا ميتوانستيم با يك مديريت بهتر اين استثناي ورزش را بيشتر حفظ كنيم.
* فكر ميكنم نه براي من، اگر براي همه قهرمانان حرفهاي كه در سطح جهان و المپيك مدال ميگيرند، يك تيم حرفهاي و كامل از لحاظ پزشكي باشد، بهتر است. در كشورهاي ديگر اين طور است، اما در ايران متاسفانه يك ماه قبل از مسابقههاي المپيك دست به كار ميشوند. آن هم يك سري آزمايشهاي جزيي ميگيرند. فكر كنم پس از اين كه قهرمان المپيك شديم، نه من، همه مدال داران بايد زير نظر متخصصان قرار مي گرفتند كه بيماريها زودتر مشخص و مداوا شود. اگر اين بيماري را چهار يا پنج سال پيش ميفهميدند شايد ميتوانستند راحت تر مداوا كنند.
- برخي اوقات همه احساس ميكردند تو با مربي يا بدون مربي، با تمرين يا بدون تمرين و يا با تيم پزشكي و بدون تيم پزشكي هم ميتواني مدال بگيري و ركورد بزني. شايد براي همين بوده كه دير فهميدند؟
* من همه ساله ركورد دنيا ميزدم و قهرمان ميشدم. همه اين توقع را داشتند. من در همه مسابقه وزنههاي سنگيني ميزدم. همه عادت كرده بودند. همه روي طلاي من حساب ميكردند و محاسبهها را روي بقيه براي مدالهاي ديگر انجام ميدادند. ولي خوب، گرفتن مدال طلاي جهان و المپيك خيلي سخت است. حتي اگر براي بار دهم باشد. بايد ديد چه كار كرده و چقدر زحمت كشيده كه به اين مدال رسيده. همه همان يك ساعت را در تلويزيون ميديدند، اما هشت تا نه ماه تمرين سخت را كسي نميديد. در چه وضعيتي كار ميكرديم آن مشخص نبود.
- بي شك دستهاي پينه بسته رضازاده گواه تلاشهاي او در سالهاي اخير قهرماني است. بارها كار خود را با كار كارگران ساختماني كه دستهاي پينه بسته دارند، مقايسه ميكردي. كساني هم كه از نزديك با تو بودهاند، به دفعات شاهد پارگي دستت بودهاند.
* نه يك بار، بلكه دهها بار اين اتفاق افتاده و دستهايم پاره شده. حالا دست كه خوبه، پا و كمر درد خيلي سخت است. با اين حال فكر ميكنم جواب اين سختيها با عشق و علاقه مردم داده ميشود. نه من، همه ورزشكاران از دردهايشان خوابشان نميبرد و اين مسئله خيلي سخت و سنگين است. قهرمان حرفهاي شدن و مدال گرفتن خيلي سخت است. اما همين علاقه مردم سختيها را جبران ميكند. مردم براي 29 مرداد لحظه شماري ميكردند و حتي ساعت مسابقه من را هم ميدانستند. اين براي من كافي است.
- ميخواهيم بدانيم در اين چند سال چه چيزي بيشتر از همه شما را اذيت كرد؟
* خوب اوايل دوري از خانواده بود كه آن هم مدال ميگرفتيم جبران ميشد و يادمان ميرفت. اما نكتهاي كه من را اذيت ميكرد شايعههاي زيادي بود كه براي من ميساختند و من خبر نداشتم و فكر ميكنم در هيچ كشوري در مورد قهرمانانشان اين گونه فكر نميكنند. هميشه تشويقشان ميكنند كه بهتر كار كنند. روحيه ميدهند. اما در ايران همان كساني كه پشت سر من حرف ميزدند، وقتي از تلويزيون نگاه ميكردند كه من ركورد دنيا را زدهام، نه تنها شرمنده ميشدند، بلكه گريه هم ميكردند.اين نفرات اگر لحظهاي فكر ميكردند كه ما چه زحمتهايي كشيدهايم اين حرفها را نميزدند.
- يك نكته بسيار مهم در ماههاي اخير، حسين رضازاده را در كانون خبرها قرار داده بود كه جداي از ورزش و المپيك بود. آن موضوع تبليغ او براي يكي از شركتهاي خارجي بود كه واكنشهاي متفاوتي را در جامعه به همراه داشت. اين مسئله به اندازهاي اهميت پيدا كرد كه حتي سازمان تربيت بدني از فدراسيونهاي ورزشي خواست از حضور ورزشكارانشان در شبكههاي تلويزيوني و تبليغات اين چنيني جلوگيري كنند. ميخواهيم بدانيم نظر خود رضازاده در اين مورد چيست و چقدر به خودش و ساير قهرمانان حق ميدهد كه اين گونه تبليغات كنند؟
* حق كه، قبول داريم اين موضوع در كشور ما جا نيافتاده. اما يك بخش كار حرفهاي ورزشكاران در همه كشورها تبليغات است. من ميگويم در كشور ما كه اين همه صنايع وجود دارد، نه من، همه ورزشكاران را كه مدال دارند، بايد حمايت كنند كه دغدغهي فكري نداشته باشند. اكنون 90 درصد تيمي كه به المپيك ميروند بيكارند. فردا كه ورزش را كنار بگذارند، شما هم به عنوان خبرنگار سراغش نميروي. يك بخش از كار ما همين است. الان كه به من پهلوان ميگويند و ميگويند كه پهلوان نبايد اين كار را بكند، مگر من از مغازه جنسي را ميخرم يا دكتر ميروم مجاني است. دكتر ميروم بايد ده هزار تومان حق ويزيت بپردازم. خوب من كه پهلوانم، پول نگيرند. ببخشيد اين طوري نميشود. اين منطقي نيست. قهرمان و پهلوان بودن نه براي من و نه براي بقيه به درد زندگيشان نميخورد. آنها كه از ما بيشتر افتخار كسب كردهاند هم همين بودهاند. قهرمان و پهلوان هم بايد زندگي كند. ورزش نهايت ده تا پانزده سال است. ورزشكار نميخواهد زندگي كند؟ آينده ندارد؟ اما در كشور ما اين موضوع جا نيافتاده است. خوب در كشور ما يك شركت بيايد همين المپيكي ها را حمايت مالي كند تا تبليغات جاي ديگر را نكنند.
- قويترين مرد جهان در نخستين مصاحبهاش پس از قهرماني گفت كه ابوالفضل (فرزند خردسالاش) ميتواند ركوردهايش را بزند. هنوز هم مطمئني كه ابوالفضل ميتواند ركوردهايت را بزند؟ آيا از انتخاب وزنه برداري راضي هستي؟ دوست داري كه فرزندت وزنهبردار شود؟
* من اگر قرار بود دوباره شروع كنم، به وزنهبرداري ميآمدم. چون هم استعدادش را داشتم و هم كار خدا بود. به من هم الهام شده كه پسرم ركوردهايم را ميزند. البته اين كار خداست. اما او همه چيزش به ويژه فيزيكش به من رفته و فكر ميكنم او ركوردهايم را بزند. با اين حال جوانان ديگر هستند در كشورمان و من اميدوارم كه يك ايراني ركوردهايم را بزند. در اين چند سال نامهاي زيادي آمدهاند. همه ميگفتند فلاني رضازاده ميشود، اما پايدار نبودهاند و از دور خارج شدهاند. من خودم آرزو داشتم در المپيك سيدني با "آندري چمركين" قهرمان المپيك، "روني ولر" دارنده سه مدال المپيك (طلا، نقره و برنز) عكس بياندازم. عكسهاي آنها را در اتاق خانهمان ميزدم. آرزو ميكردم مثل آنها شوم، اما در المپيك سيدني من وسط ايستادم و آنها كنار من و من طلا گرفتم. وقتي تمام شد و رفتيم كنفرانس مطبوعاتي از آن ها خواستم با من عكس بگيرند. در حالي كه من مدال طلا بر گردنم بود. ولي متاسفانه در كشور ما جوانان كه ميخواهند رضازاده بشوند سريع محو ميشوند.
- حسين رضازاده به اندازهاي براي دكتر "تاماش آيان" رييس فدراسيون بينالمللي وزنهبرداري اهميت دارد كه از او براي توزيع جوايز دسته فوق سنگين بازيهاي المپيك پكن دعوت كرده. اما اين دعوت احتمالا چيزي جز افسوس را براي رضازاده به همراه نخواهد داشت.
* چرا كه افسوس ندارد. من پارسال هم مدالها را اهدا كردم و افسوس خوردم. به قولي گفتني مدال خودم را به گردن آنها مي اندازم. چرا افسوس ندارد. ديگر خوب مصلحت الهي است. دل ما با ياد خدا آروم ميگيره.
- به هر حال شبهايي را كه قهرمان وزنهبرداري جهان با كابوس كسب سومين مدال طلاي المپيك و دردهاي كتف و زانو از خواب ميپريد به سر رسيد. اكنون شبهاي تو چگونه مي گذره؟ راحتتر نشدي؟
* نه. من ديگر شبها به چيزي فكر نمي كنم. مدال كه ميگرفتم خيلي راحت ميشدم، اما از فشار و استرس و باري كه بر دوشم بود، رها شدم. ميخواستم با مدال مردم را خوشحال كنم و كنار بروم، اما اكنون فكر ميكنم مردم هم از اين كار من خوشحالاند. چون سلامتي من از كسب مدال براي آنها مهم تر است.
- خوب پس از كسب مدال طلاي المپيك قصد كنارهگيري از ورزش را داشتي؟
* نه. چنين تصميمي نداشتم. من ميخواستم تا المپيك 2012 لندن باشم. اگر در پكن مدال ميگرفتم، مي ماندم.
- خانوادهات با اين تصميم چگونه كنار آمدند؟ چگونه با آنها در ميان گذاشتي؟
* خيلي سخت بود. مادرم و همسرم برايشان سخت بود. آنها پس از شنيدن خبر ميگفتند كنارهگيري نكن. برو پكن شايد نظر خدا عوض شد. اما با اين حال من تصميمم را گرفته بودم. اولين نفر به همسرم گفتم. به مادرم چيزي نگفتم. چون حساستر بود. بعد هم آخرين نفر به مادرم گفتم.
- يكي از نكات ويژه رضازاده در كاروان ورزشي ايران اين بود كه او همچون وزنهاي روحي براي ورزشكاران ما بود. حتي حضور او هم در كنار كاروان به ما كمك ميكرد. براي همين است كه از او خواستهاند در پكن كنار تيم ما باشد. كاروان ايران را همراهي ميكني؟ و فكر ميكني ورزشكاران و وزنهبرداران ما در پكن چه كار خواهند كرد؟
* نه. من كاروان ايران را در المپيك همراهي نميكنم. آن جا حال و هوايي وجود دارد كه دلم ميگيرد. نميخواهم اكنون در آن حال و هوا حضور پيدا كنم. اما در كاروان ايران قهرمانان خوبي وجود دارد كه من اميدوارم مدال كسب كنند. در وزنهبرداري هم سه نفر هستند كه در راحتي كامل و بدون استرس و فكر و با حمايت فدراسيون در اردوها حضور داشتند. ولي نبايد از آن ها انتظار زيادي داشته باشيم. با اين حال آنها در تمرينها وزنههاي خوبي زدهاند و بايد دعا كنيم در المپيك با حريفانشان خوب كار كنند. نبايد از آنها انتظار زيادي داشت. بستگي به وزنهبردار در روز رقابت دارد كه وزنههايي كه مربيان انتخاب ميكنند خوب مهار كنند.
- رضازاده تنها ورزشكار ايراني است كه مراسم ازدواج او از تلويزيون ايران پخش شد. از او ميپرسيم ايده ناب ازدواجت در كنار خانه خدا از چه كسي بود؟
* ما اصلا قرار نبود آن جا ازدواج كنيم. من تنها رفته بودم مكه و قرار بود 29 بهمن 1381 در روز عيد غدير خم در اردبيل ازدواج كنم. اما از دفتر آقا تماس گرفتند كه بايد بروم حج، عروسي را عقب انداختيم براي اسفند ماه. اما وقتي آن جا صحبت شد، از دفتر آقا هماهنگي كردند كه در همان روز 29 بهمن، ما در كنار خانه خدا ازدواج كنيم. فكر ميكنم اينها همهاش كار خداست.
- شيرينتر و غرورانگيزتر از قهرمانيهاي ركورددار دسته فوق سنگين جهان و المپيك زماني بود كه رضازاده با غرشي خاص نام مقدس حضرت فاطمه (س) و حضرت ابوالفضل(ع) را بر زبان ميآورد. اين غرشها خودآگاه بود يا ناخودآگاه و چه ميزان بر عملكردت تاثير ميگذاشت؟
* ورزش وزنهبرداري يك رشته پهلواني است كه نام خدا و ائمه اطهار در آن جاري است. در مسابقهها هم انرژي خاصي به من ميداد. اولين بار كه زياد مطرح شد در المپيك سيدني بود كه صدا از تلويزين پخش نميشد. در بازيهاي آسيايي دوحه و المپيك آتن من را رضازاده صدا نميكردند، ميگفتند "مستر ابوالفضل"! حال بايد كارشناسان بگويند چه ميزان بايد هزينه ميكرديم تا نام اين عزيزان را از اين رسانهها پخش ميكرديم.
- از اين پس برنامهات چيست؟ چه كاري ميخواهي انجام بدهي؟
* فعلا من در خدمت حاج آقا افشارزاده هستم.
- قبلا دوست داشتي رييس فدراسيون وزنهبرداري بشوي. الان چه طور؟
* فعلا كنار حاج آقا ياد ميگيريم. اگر حاج آقا بالاتر برود، من هم رييس فدراسيون ميشوم.
- حضورت در كارهاي آموزشي و اين كه چه قدر حاضري وقتت را صرف آموزش رضازادهها كني؟
* من از الان حاضرم. به افشارزاده هم اعلام آمادگي كردهام. ما جوانان خوب و با استعدادي داريم و پس از المپيك پكن براي اين كار برنامهريزي ميكنيم.
- و آخرين سئوال اين كه رفتن كنار در اين شرايط سختتر است، يا اين كه در المپيك ميرفتي و مدال نميگرفتي؟
* ورزش به نظر من برد و باخت دارد. اين دو موضوع جداگانه اند. ورزشكاران بزرگ بردهاند و باختهاند. اين اتفاق هم كه براي من افتاد يك تقدير الهي است.
و در پايان بايد گفت كه حسين عزيز از اين كه 10 سال دل ملت ايران را شاد كردي از تو سپاسگذاريم.
انتهاي پيام
شنبه 12 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 178]
-
گوناگون
پربازدیدترینها