واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: اگر دستگير نميشد، عدالتي نبود - راما احمدي
رادوان كارادزيچ رهبر صربهاي بوسني دستگير شد. انصافا اگر اين خبر يك روز، روي خروجي خبرگزاريها منعكس نميشد بايد به عدالت و اجراي آن نسبت به افرادي كه انسانهاي بيگناه را صرفا به اعتبار عقايد يا دين و نژاد خود نابود ميكنند شك كرد. او روانپزشك بود، در شعر دستي داشت اما قصيالقلبترين انساني است كه تاكنون بر سرنوشت جامعهاي حاكم شده است. او از هيتلر خونخوارتر بود. هيتلر در جنگي فراگير به منظور فتح دنيا باعث نابودي ميليونها نفر شد اما او جنگي خانگي را عليه مردمي برپا كرد كه همزبان او بوده و قرنها با يكديگر زندگي ميكردند تنها با او اشتراك عقيده نداشتند. شهر سربرنيتسا هيچگاه خيانت جنگي سال 1995 را فراموش نخواهد كرد. خواندني است قصه تاريخ و اتفاقاتي كه در آن رخ ميدهد و ربط و وصل آنها به يكديگر زهرخندي تلخ را بر گوشه لبها مينشاند.
نيروهاي هلندي سازمان ملل ميانجي صربهايي كه با شعارتند حزب SDS يا حزب دموكراتيك صرب خود را مهياي قتلعام مسلمانان شهر سربرنيتسا كرده بودند بهزعم خود براي جلوگيري از وقوع فاجعه دست به فاجعهاي زدند كه هرگز فراموش نخواهد شد. سربازان هلندي دستور خلع سلاح مردم شهر سربرنيتسا را صادر و اجرا كردند و زماني كه سلاحهاي مردم شهر جمعآوري و از اين شهرخارج شد ناگهان رادوان كارادزيچ دستور حمله به شهر را صادر كرد؛ حملهاي كه به قتلعام حدود 10 هزار نفر از مسلمانان بيدفاع سربرنيتسا منجر شد و اين كشتار كه در ادامه كشتههاي جنگ داخلي يوگسلاوي صورت گرفت، نزديك به 250 هزار نفر يا بيشتر كه عمدتا مسلمانان و كروات بودند را در آتش قساوت كارادزيچ به نابودي كشاند. حالا دادستان دادگاه جنگي لاهه، سرژبرامرتز، محاكمه اين فرد را برعهده دارد. طنز تاريخ را ببينيد روزي سربازان هلندي با اشتباهي تاكتيكي باعث قتل بيش از 10 هزار مردم بيدفاع سربرنيتسا شدند و امروز مركز هلند، شهر لاهه و دادستان هلندي دادگاه بينالمللي جنايات جنگي ميگويد: از اقدامات رادوان همين بس كه در حمله به سارايوو 284 نيروي حافظ صلح سازمان ملل را سپر دفاعي حمله نيروهاي خود به شهر كرد و از اين حفاظ انساني براي ورود به شهر سود برد؛ حملهاي كه به كشتار مردم بيدفاع بوسني انجاميد و اين 284 نفر هم همگي كشته شدند. صربستان كه شعلههاي جنگ اول را با كشتهشدن وليعهد اتريش در ساريوو به جهان گسترش داده بود، اين بار و در پناه سكوت اروپا فاجعهاي عظيم را نسبت به اقليت مسلمان و كروات يوگسلاوي در سارايوو و سربرنيتسا در تاريخ خود رقم زد. درست مانند جنگ اول و دوم، اين آمريكا بود كه از آنسوي آبها خود را ناجي جنگ معرفي كرد و با بمباران يوگسلاوي سرانجام توافقنامه صلح ديتون را به امضاي طرفهاي درگير جنگ رساند؛ توافقنامهاي كه به جنگ داخلي يوگسلاوي پايان داد.
اما از فرداي توافقنامه اين رادوان كارادزيچ بود كه به همراه اسلوبودان ميلوسويچ و راتكو ملاديچ فرمانده ارتش صرب بوسني به عنوان جنايتكار جنگي تحت تعقيب قرار گرفتند. اسلوبودان ميلوسويچ بعد از كشمكشهايي كه ناشي از اختلافات قومي بين اسلاوها و ديگر مردم اروپا بود، حد فاصل 24 جولاي 1995 تا سال 2001 در يوگسلاوي دستگير شد و يكسالي طول كشيد تا به دادگاه جنايات جنگي لاهه تحويل داده شود. به عبارتي سياستمداران اروپايي بنا به مصالح خود كه نميخواستند روسيه تازه رهاشده از دنياي كمونيسم را كه حامي صربها بود از خود رنجيدهخاطر كنند، با تعلل در تحويل ميلوسويچ نخستين جنايتكارجنگي كه در دادگاه جنايات جنگي به محاكمه كشيده ميشد از اين سياست مليگرايانه پيروي كردند.
چشم عدالت در نحوه برخورد با ميلوسويچ آسيب ديد زيرا او مفاد حكم محكوميت خود را نشنيد و آنقدر عمر نكرد تا اندكي از عذابي را كه بر ديگران روا داشته بود با تنهايي زندان بچشد. هرچند زندان ميلوسويچ در واقع سوئيتي از يك هتل با همه وسايل در به اصطلاح زندان بود. وقتي او مرد، بسياري از آزاديخواهان در سطح جهان از اينكه عمر او كوتاه بود و نتوانست طعم تلخيها را مزمزه كند، آزرده شدند. غم ديگر عدم دستگيري قسيالقلبترين موجود روي زمين حداقل بعد از جنگ جهاني دوم رادوان كارادزيچ بود. اين چهره مخوف با تكيه بر دوگانگي شخصيتي خود نقاب از چهره خشن خودش برداشت و درپشت چهره آرام روانپزشك شاعر پنهان شد و با مو و ريش شاعران و فيلسوفان وارد جامعه شد. در كلينيكي با مدارك جعلي به حرفهاي كه در دانشگاه آموخته بود، يعني روانپزشكي مشغول شد.
او آنقدر در پشت اين چهره آرام جا گرفته بود كه از زن و دخترش هم خود را پنهان كرده، از فرداي توافقنامه ديتون 1995 در 24 جولاي تا چند روز پيش 21 جولاي يعني چند روز مانده به سالروز توافقنامه ديتون نه در كوه و دشت بلكه در مركز صربستان به زندگي خود ادامه داد. او حتي به روزنامهنگاري روي آورد و مسووليت صفحه ادبي يكي از روزنامهها را با نام مستعار، دكتر داراگان دابيچ، برعهده داشت. به دفتر مجله رفتوآمد ميكرد و چند بار منزل استيجاري خود را عوض كرد. اما در همه اين سالها در كلينيكي در حومه بلگراد به كار پزشكي خود ادامه ميداد. او دستگير شد و بايد پاسخ جنايات خود را ميداد. حتما خوانندگان مجله ادبياي كه اشعار احساسي داراگان دابيچ را در طول اين سالها خواندهاند، باور نميكنند در پناه اين قيافه فيلسوف عاشق و احساسي وحشيترين موجود كره زمين پنهان بود و دنيايي در آرزوي بازداشت و محاكمه او بودند. او آنقدر به قيافه جديد خود باور داشت كه هرازگاهي اشعارش را همراه عكس خود چاپ ميكرد، شايد او ميدانست هستند عدهاي در صربستان كه از زير آن عينك پهن چشمان خونخوار او را تشخيص ميدهند و شوق مليگرايي آنان زنده ميماند؛ آناني كه وقتي مردم بوسني خصوصا سارايوو و سربرنيتسا كه عزيزان خود را از دست داده بودند با شنيدن خبر دستگيري او به رقص و پايكوبي پرداختند به خيابانهاي بلگراد ريختند و در حمايت از او گفتند، صربستان را نجات دهيد يا تاديچ خودت را بكش.
تاديچ اسمي بود كه افراطيون يوگسلاوي از باب محبت به او داده بودند، اما سياست حرف ديگري دارد. ديپلماتهاي غربي دستگيري او را نشانه عزم صربستان و پيوند واقعي اين كشور با غرب و ورود به اتحاديه اروپا كه ميرود خود را تا پشت مرزهاي روسيه بكشاند، ميدانند. با وجود اينكه او در توافقي براي ورود صربستان به اتحاديه اروپا دستگير و به دست قانون سپرده شد، بخشي از واقعيت عدالت است كه در هر حال ديوار ظالم كوتاه و آه مظلوم بلند است و در پناه اين ديوار نميتوان چهره مردمي به خود گرفت.
هنوز دفتر عدالت خونينترين و غيرانسانيترين حادثه اروپا بعد از جنگ جهاني دوم بسته نشده است زيرا تا امروز راتكوملاويچ فرمانده سابق ارتش صربهاي بوسني كه به همراه ميلوسويچ و رادوان كارادزيچ نسلكشي را رقم زدند دستگير نشده است . هرچند او آخرين برگ از دفتر خونين جنگهاي داخل صربستان نيست و بودند كساني كه در پناه نام اين 3 تن كشتاري فجيع را رقم زدند اما اينان فرماندهاني بودند كه چنان توحشي را خلق كردند كه محاكمه و محكوميتشان درس عبرتي است براي كساني كه عقايد و باورهاي خود را عين حقيقت ميدانند و براي عقايد و باورهاي ديگران اعتباري قائل نيستند و حتي به جرم عقيده با اين باور كه عين حق هستند ديگران را به قتلگاه ميفرستند.
تا آن روز كه خبر دستگيري راتكو ملاديچ و ديگراني كه انسانكشي را تجويز ميكنند روي خروجي خبرگزاريها باعث شادي قلبهايي كه انسان را براي انسان بودنش دوست دارند منعكس شود، دلهاي عدالتجو آرام نخواهند گرفت، اما گوشهگوشه اين خاك از فلسطين و عراق و افغانستان تا دارفور و قلب آفريقا هستند همانديشان رادوانها كه با انسانيت درجنگند.
دوره خدايي انسان بر زمين كي تمام ميشود و چرا بشر اين نهايت صنع خدايي خداوند كه با خلقش احسنت خالق را در برانگيخت، نه به عنوان اشرف مخلوقات كه حاكم بر مخلوقات خدا هنوز جان انسانها را ميگيرد؛ انساني كه روح خدايي دارد در نفخه من روحي، اما شرارت شيطاني در نابودي همنوع.
------------
------------
سه شنبه 8 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 149]