واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: بین گوگل به عنوان بزرگ ترین غول جستجو در جهان که مقر آن در آمریکا است و دولت آمریکا که قوانین فعالیت شرکت هایی مثل گوگل را در خاک خود تعریف می کند، چه رابطه ای برقرار است؟ آیا می توان مثل برخی با قطعیت از با عنوان رابطه یک سرباز و فرمانده در یک «جهاد فرهنگی» سخن گفت؟ یا صرفا رابطه ای حقوقی است که در چارچوب قانون اساسی آمریکا بین یک شرکت فعال در آمریکا و دولت آن برقرار است؟ کدام یک؟
پاسخ این سوال و خیلی از سوالات مشابه دیگر نیز مثل رابطه هالیود و کاخ سفید یا رابطه سازمان ملل و دولت آمریکا ـ بخصوص که مقر هر دو آنها در آمریکا است ـ همچنان در هاله ای از ابهام است و برخلاف نظر عده ای از کارشناسان وطنی که بیشتر متاثر از برخی از همتایان خود در آن سوی آب هستند مشکل بتوان به یک جمع بندی درباره آنها رسید. تاکنون سناریوهای مختلفی درباره این رابطه در قالب فیلم، کتاب و خطابه های سیاسی مطرح شده اند که هر کدام با توجه به انگیزه های آفرینندگانشان جنبه خاصی از این رابطه را مورد نظر قرار داده اند اما واقعیت این است که رسیدن به تصویری جامع از این رابطه در جهان امروز مشکل است، مشکل از این نظر که معادلات در جهان امروز آنقدر پیچیده شده و شرایط اقتصادی، اجتماعی و بین المللی بین بازیگران و شرکت های منطقه ای و بین المللی چنان ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر یافته اند که برخلاف دوران جنگ سرد ـ که به نظر می رسد بسیاری از کارشناسان هنوز از آن خارج نشده اند ـ به سادگی نمی توان درباره مسائلی از این دست حکمی صادر کرد.
چرا این سوال مهم است
این سوال از این جهت اهمیت می یابد که می بینیم در همین کشور خودمان با استناد به یک حکم کلی درباره آن که ممکن است صریحا هم اعلام نشده باشد ـ مثل خیلی دیگر از قوانین نانوشته اما جاری ـ قرار است وقت، انرژی و هزینه هنگفتی صرف اجرای طرحی برای مقابله با آن شود. قبل از اینکه جلوتر برویم، لازم می دانم یک نکته را مشخص کنم و آن اینکه، این مطلب مدعی پاسخی روشن در این زمینه نیست و از طرفی نیز نظرات دو اردوگاه مخالف در این زمینه را نیز قانع کننده نمی داند. اگر هم انتقادی به یکی از این اردوگاه ها هست، برای این است که این اردوگاه بدون داشتن دلایل قانع کننده اصرار دارد با استناد بر یک حکم آزموده نشده مثل اینکه «گوگل آلت دست آمریکا است» زمان ، انرژی و بودجه فراوانی را صرف طرحی کنند که کلیت آن و چشم اندازش برای کسی روشن نیست، منظورم اینجا بطور خاص «طرح موتور جستجوی ملی» است.
( بگذریم از بی ذوقی بانیان این طرح در نامگذاری آن ـ یاحق ـ که معلوم نیست چه رابطه ای بین این اسم و موتور جستجو هست ، لابد فکر کرده اند Yahoo همان یاهوی دراویش خودمان است، هنوز جزئیات این طرح برای کسی مشخص نیست و توضیحات از سطح کلیات فراتر نمی رود و همین به اندازه کافی نگران کننده است. )
البته ایران تنها کشوری نیست که این طرح را پیگیری می کند. ترکیه، روسیه و این اواخر چین نیز با این نگاه که «گوگل آلت دست کاخ سفید است» ، از راه اندازی موتورهای جستجوی ملی خود سخن به میان آورده اند. در این میان دولت اسلام گرای ترکیه که سرمست از پیروزی های مکرر انتخاباتی در برابر سکولارهای این کشور این روزها خود را در قامت یک قدرت جهانی و به تبع آن رهبر جهان اسلام می بیند، حتی پا را فراتر گذاشته و از موتور جستجوی اسلامی حرف می زند و معتقد است مسلمانان بعضا بی جهت در معرض لینک های گوگل قرار می گیرند و باید موتور جستجویی در اختیار آنها گذاشت که متناسب با نیازهای آنها باشد ـ معلوم نیست نیازهای مسلمانان از چه جنسی است که در عطاری گوگل پیدا نمی شود!!!
بدبین نباشیم اما با کدام تضمین؟
برخی می گویند، بی جهت نباید به این طرح بدبین بود که البته درست می گویند زیرا با توجه به اینکه گوگل خدمات فارسی خود را زیاد گسترش نداده است، بعید نیست طرح یاحق با این شرط که خوب و دقیق اجرا شود برای آن دسته از کاربران ایرانی که با زبان غیرفارسی آشنایی ندارد، مفید باشد اما برای کاربرانی که از خدمات غیرفارسی گوگل استفاده می کنند، چطور؟ این نگرانی وجود دارد که آیا این خدمات محدود نخواهند شد؟ معلوم نیست. ( با این توضیحات نصفه و نیمه ای که درباره این طرح داده اند، حق بدهید کمی نگران باشیم همان خدمات عادی نیز به دلایل واهی محدود شود.)
گوگل، مقصر اصلی
اما این سوءظن به گوگل از کجا در ذهن این دولت ها شکل گرفت. شاید از تصمیم اخیر گوگل برای همکاری با دولت آمریکا در پیشبرد یک طرح غیرواقعی ـ به گفته کارشناسان آن سوی آبی ـ از سوی وزارت امور خارجه آمریکا برای ارتقاء آن چیزی که «آزادی اینترنت» نامیده می شود. (این آزادی اینترنت هم از آن واژه های گل و گشادی است که همه چیز حتی مفاهیم ضدآزادی را هم می توان در آن جا داد. یک عمر است هنوز اشتراک نظری درباره آزادی ایجاد نشده حالا بحث درباره این مفهوم گل و گشاد در یک عرصه گل و گشادتر به اسم اینترنت سر زبان ها افتاده است که اتفاقا رژیم های توتالیتر بیشتر از همه درباره آن بحث می کنند. شاید بعدها درباره این مفهوم بیشتر نوشتم) وقتی این پیشنهاد مطرح شد ـ منظوم همان گسترش آزادی اینترنت است ـ گوگل که یکی از اصول خود را تلاش برای گسترش این نوع آزادی گذاشته است، با آن موافقت کرد و موافقت همان و دردسر همان زیرا الان ، درست یا غلط هر کاری که دولت آمریکا در فضای دیجیتالی انجام می دهد به پای گوگل نوشته می شود حتی کارهایی که گوگل ممکن است تایید نکند.
«ایوگنی موروزوف» کارشناس فناوری در نشریه فارن پالسی می نویسد: :” از این منظر هر قدر وزارت امور خارجه آمریکا بیشتر وارد فضای سایبری شود، کار برای شرکت هایی مثل فیس بوک و گوگل و تویتر سخت تر می شود و آنها مشکل می توانند ادعا کنند که شرکت هایی غیرسیاسی هستند. بنابراین هر حرکتی که آنها بکنند لاجرم به همکاری با سیاست خارجی آمریکا تعبیر می شود و شاید این یکی از هزینه های تجارت در قرن «دولتمدارری قرن بیست و یکم» است.”
گوگل که متوجه این بدنامی شده است، در طول یک سال گذشته دست به برگزاری کنفرانس های خسته کننده متعددی در آمریکا زده و مدیران خود را در کنار کارشناسانی از مراکز تحقیقاتی مستقل در زمینه دمکراسی و آزادی دور هم جمع کرده تا ثابت کند که به عنوان یک شرکت مستقل هدفش گسترش دمکراسی و ایجاد شفافیت در جهان امروز است و هیچ وابستگی به دولت آمریکا ندارد. اما ظاهرا کار از کار گذشته است.
حلقه های مفقوده
بنابراین شاید مقصر اصلی در این میان خود گوگل است که با این تصمیم عملا فضای سایبری را سیاسی کرده و پای سیاستمداران حامی آزادی (چه ترکیب جالبی!!!) را به این فضا باز نموده است. یکی دو سالی است که دیپلمات های آمریکایی مثل ویروسی به جان سیلیکون ولی افتاده اند و با علم به حضور گسترده این شرکت ها در بازارهای جهانی تلاش می کنند آنها را به همکاری دعوت کنند. گرایش برخی از کشورها برای راه اندازی یک سیلیکون ولی در کشور خود را شاید بتوان از همین زاویه نگریست.
این روزها، بخواهیم یا نخواهیم، فضای سایبری سیاسی شده است اما از این گزاره تا این نتیجه که گوگل و شرکت های دیگر سرباز پیاده نظام کاخ سفید هستند، راه درازی است و به نظر می رسد باید برای رسیدن به تصویری جامع از واقعیت دنبال حلقه های مفقوده دیگری مثل ملاحظات اقتصادی و شرایط جهانی بود و اجازه نداد سیاست بر تفکر هم سایه بیندازد. فراموش نکنید که هنوز برای یافتن ضدآمریکایی ترین خبرها راهی جز مراجعه به گوگل نیست و هنوز در یوتیوب تصاویر تکاندهنده ای از جنایات آمریکا در عراق و افغانستان مشاهده می شوند که باعث می شوند به راحتی نپذیریم یک پیاده نظام اینگونه علیه فرمانده خود اطلاع رسانی کند، مگر اینکه بگوییم همه اینها از تصاویر ویکی لیکس در یوتیوب گرفته تا تصاویری که با جستجوی زندان ابوغریب در گوگل پیش روی ما قرار می گیرند نوعی سیاه بازی برای فریب افکار عمومی است که بعید می دانم این حرف در مباحث جدی خریداری داشته باشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 188]