واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > موسیقی - محمدرضا سرشار اخیراً برای چندمین بار طی سالهای پس از پیروزی انقلاب، شاهد صدور نامه سرگشاده و البته کاملاً تبلیغاتی و آگاهانه یا ناآگاهانه، در یک هماهنگی کاملاً آشکار با دشمنان اسلام، نظام و انقلاب از سوی آقای شجریان، خطاب به مدیرعامل وقت صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران هستیم که طی آن با لحنی از موضع بالا، خواستار پخش نشدن ترانههایش از این رسانه عظیم ملی شده است. البته هر کس اختیار آثار خود را دارد؛ و میتواند اجازه بدهد یا ندهد که اثرش در جایی انتشار بیابد یا نیابد. اما در ارتباط با این عمل آقای محمدرضا شجریان چند ملاحظه ویژه وجود دارد که بد نیست به آنها پرداخته شود. اما پیش از ورود به آنها، ذکر مقدمهای کوتاه، برای روشنتر ساختن آنچه در پی میآید، ضروری است: آقای شجریان که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، از دهه 1340 همکاری خود را با رادیو تلویزیون ملی رژیم منحط ّپهلوی آغاز کرد، در آن زمان - به سنت رایج - نام هنری «سیاوش» را برای خود انتخاب کرد و تا پیروزی انقلاب ترانههایش پیوسته از آن بلندگوی تبلیغاتی انحرافی و غفلتزای رژیم دستنشانده و استبدادی و تا مغز استخوان فاسد پخش میشد. اسقاط رژیم دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی، به رهبری امام خمینی و با جانفشانی مردم متدین و ایثارگرمان در بهمن 1357، علاوه بر همه دستاوردهای عظیمش برای کشور، خدمتی بسیار بزرگ نیز به موسیقی سنتی و ملی ایران کرد. یکی از اهالی این عرصه که بیشتر بهره مثبت مادی و معنوی را از پیروزی انقلاب برد، شخص آقای محمدرضا شجریان بود. به طوری که همسر نخست او، در مصاحبهای، صریحاً به این رونق بزرگ مادی و معنوی رو کرده به زندگیشان در دوران پس از پیروزی انقلاب، اقرار کرد. از این رو آقای شجریان به جای آن که قدردان این نعمت بزرگ -اغلب بلا استحقاق رو کرده به خود و همسنخانش - باشد و در ضمن با همه توان و استعداد درصدد جبران آن سالیان دراز خدمت به رادیو تلویزیون شاهنشاهی برآید، جز دورانی بسیار کوتاه واجرای یکی دو سرود ملی، به کل راه خود را از انقلاب جدا کرد. در این دوران، او با گرفتن ژست یک هنرمند مستقل، ترجیح داد با تشکیل یک گروه موسیقی و تأسیس یک شرکت خصوصی هنری برای تکثیر و توزیع نوار وسپس سیدی ترانهها و کنسرتهایش، همچنین راه افتادن به دور دنیا و اجرای کنسرت برای ایرانیان مهاجر وساکن غرب - و اغلب مخالف انقلاب و نظام - به فعالیتهای هنری خود ادامه دهد. اما او به همین نیز اکتفا نکرد. بلکه در برخی بزنگاههای سیاسی که نظام تحت فشار یا هجوم تبلیغات سیاسی دشمنان قسم خورده خود بود، ، چند بار شاهد انتشار نامه سرگشاده یا مصاحبه او در جهت مخالفت با پخش صدایش از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بودیم. اینک آنچه به اجمال در این باره باید گفت این است که: 1- در رژیم منحط پهلوی چه شد که هرگز شاهد انتقاد و اعتراض آقای شجریان به رادیو تلویزیون شاهنشاهی از سوی وی نبودیم که هیچ، به عکس در تمام آن سالها نامبرده تمام عیار در خدمت آن رسانه فاسد باقی ماند. آقای شجریان برای آن سکوت و بیعملی طولانی تأسفبار خود در آن دوران ذلتبار خفقان و سرکوب وحقارت ملی توسط بیگانگان و در مقابل، این موضعگیریهای همسو با عناصر واهداف دشمنان داخلی و خارجی نظام و انقلاب، چه پاسخ و توجیهی برای ملت بزرگ انقلابی ایران دارد؟ 2- چرا عدهای از اصحاب رسانه و غیر آنان، قضیه به این پیش پا افتادگی را این قدر بزرگ میکنند و در حقیقت احساسات و تعلق خاطر شخصی خود را نسبت به این خواننده، به کل جامعه تسری میدهند و میکوشند چنین القا کنند که با پخش نشدن همین معدود آثار آقای شجریان از صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران، گویی فاجعهای رخ خواهد داد و نکثی عظیم در ارکان این رسانه عظیم پدید خواهد آمد! حال آنکه اصلاً وابدا این گونه نیست. 3- مهارت و توانایی حرفهای مقولهای است و جذابیت وجنس صدا و مقبولیت عام یافتن آن مقولهای دیگر. جنس صدای آقای شجریان، دست کم برای امثال من -به عنوان یک مخاطب دلی موسیقی؛ که البته در این زمینه بیتجربه هم نیست - هرگز جاذبه و برجستگی خاصی نداشته است و ندارد و تا آنجا که اطلاع دارم، امثال من هم، کم نیستند. ضمن آنکه اگر این نیز نمیبود، برای قاطبه مردم انقلابی متدین ما، صرف هنر برای هنر و آواز برای آواز، ارزشی ندارد. بلکه آنان، به هنری ارج میگذارند که در جهت بسط و تعمیق ارزشهای متعالی اسلامی - انقلابی - انسانی در جامعه باشد و طبق یک اصل بدیهی، هنرمندی که شخصاً نخواهد هنرش در این سمت و سو مورد استفاده قرار گیرد، خود و اثرش، خود به خود از این دایره خارج است. لذا همان به که در مسیری که صاحبش دوست دارد مورد استفاده قرارگیرد. 4- مخالفت شجریان با پخش صدای خود، بیانگر نگاه ابزاری او به این رسانه است. به عبارت دیگر، چیزی که در این میان ظاهراً اصلاً مطرح نیست، مردمند. چنین مردمی چرا باید نسبت به چنین هنرمندی احساس تعلق خاطر کنند؟ بگذار این آقا، همچنان که در دوران پیش از انقلاب، چشم بر آن همه جنایتها و خیانتهای آن رژیم منحوس بست و نه تنها کمترین اعتراضی نکرد بلکه تا آخرین روزهای عمر آن به همکاری با مهمترین و مؤثرترین دستگاه تبلیغاتیاش ادامه داد و پس از پیروزی انقلاب نیز ترجیح داد هنرش را بیشتر در خدمت افراد مخالف و معاند یا زاویه دار نسبت به انقلاب قرار دهد، این چند صباح اندک باقی مانده عمر را نیز در همان مسیر سپری سازد. رسانه ملی بزرگتر و والاجاهتر از آن است که خود را معطل امثال این آقا کند.سایت موسیقی ما
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 433]