واضح آرشیو وب فارسی:فارس: انديشه - فلسفه اطلاعات به مثابه فلسفه اولي
انديشه - فلسفه اطلاعات به مثابه فلسفه اولي
لوسيانو فلوريدي/ ترجمه: احسان لواساني: فلسفه اطلاعات يك حوزه فلسفي است كه روي مسائل ذيل تمركز يافته: الف) تحقيق نقادانه در مورد ماهيت مفهومي و اصول اوليه اطلاعات، مشتمل بر پويايي اطلاعات، كاربست و كاربردهاي اطلاعات و علوم مربوط به اطلاعات. ب) طراحي دقيق و كاربست روشهاي اطلاعاتي- نظري و محاسباتي در مورد مسائل فلسفه.
نيمه اول تعريف، فلسفه اطلاعات را به عنوان يك حوزه جديد معرفي ميكند. فلسفه اطلاعات بايد تفسير صريح، واضح و دقيقي از سوال «اين چيست؟» به دست دهد، خصوصا سوال «ماهيت اطلاعات چيست؟». چنين چيزي روشنترين نشانه يك حوزه جديد است. البته همانند ديگر سوالاتي كه يك حوزه را شكل ميدهند، تنها محدوده تحقيق را تعيين ميكند، و نه آنكه مسائل آن را در حد جزئياتشان مشخص كند. فلسفه اطلاعات تحقيقات منتقدانهاي را فراهم ميكند كه آن را نبايد با نظريه كمي ارتباطات دادهاي (نظريه اطلاعات به معناي شانوني آن) اشتباه كرد. در كل، هدف آن توسعه نظريه واحدي درباره اطلاعات نيست، بلكه خانواده گردآمدهاي از نظريات است كه اصول و مفاهيم مختلف اطلاعات، پويايي و كاربست آنها را بررسي، ارزيابي و توصيف ميكند. فلسفه اطلاعات همچنين به امور پردامنه ناشي از بسترهاي مختلف كاربست و ارتباطات دروني اين نظريات با ديگر مفاهيم كليدي در فلسفه، مانند حيات، حقيقت، دانش و معنا ميپردازد. «پويايي» اطلاعات در تعريف فلسفه اطلاعات، شامل امور ذيل است:
۱) تاسيس و مدلسازي محيطهاي اطلاعاتي، مشتمل بر خصوصيات فراگير آنها، نحوه ارتباطشان، توسعه دروني آنها و غيره.
۲) چرخه حيات اطلاعات، يعني سلسله فازهاي مختلفي كه اطلاعات از ابتداي ظهور خود تا كاربست نهايي و حتي نابودي، طي ميكند. يك چرخه حيات معمول، از چنين مراحلي تشكيل شده است: ظهور (كشف، طراحي، تاليف و غيره)، پردازش و مديريت (جمعآوري، اعتبارسنجي، تغيير، سازماندهي، نمايهگذاري، طبقهبندي، پالودن، بهنگامسازي، مرتبسازي، ذخيره كردن، ارسال در شبكه، توزيع، دسترسي يافتن، بازگرفتن، ارسال و غيره) و كاربست (نظارت، مدلسازي، تحليل، توصيف، برنامهريزي، پيشبيني، تصميمگيري، هدايت، آموزش، يادگيري و غيره).
۳) محاسبات، هم به معناي نظير پردازشهاي الگوريتمي در ماشينهاي تورينگ و هم به معناي وسيعترِ پردازش اطلاعات. بايد توضيح حساسي را درباره سومين امر خاطرنشان كرد. هرچند تنها به كمك علوم و تكنولوژيهاي محاسباتي بوده است كه مفهوم كهنِ اطلاعات، بالاخره توانستند جزء پديدههاي اصلي عالم دستهبندي گردند؛ اما، فلسفه اطلاعات «اطلاعات» را به عنوان موضوع اساسي اين حوزه جديد بر «محاسبات» ترجيح ميدهد، چراكه در تحليل خود، مفهوم اطلاعات، مفهوم محاسبات را نيز دربر ميگيرد. محاسبات در نظر فلسفه اطلاعات، تنها يكي از فرآيندهايي است كه اطلاعات ميتواند درگير آن شود (هرچند كه مهمترين آنهاست). بنابراين، اين حوزه را بايد به عنوان فلسفه اطلاعات تفسير كنيم و نه فقط فلسفه محاسبات، به همان صورت كه معرفتشناسي، فلسفه دانش است و نه صرفا فلسفه ادراك. فلسفه اطلاعات توصيفي است از اينكه چه چيزي را ميتوانيم اطلاعات محسوب كنيم، و اطلاعات را چگونه ميتوان ايجاد، پردازش، مديريت و استفاده كرد. انتخابهايي كه روي روشها و نظريات در علوم اطلاعات و محاسبات صورت ميگيرند، عميقا تحت تاثير فلسفه اطلاعاتي است كه محقق برميگزيند. بنابراين لازم به تاكيد است كه فلسفه اطلاعات اصول مفهومي، روشي و نظري علوم اطلاعات و محاسبات را نقادانه ارزيابي ميكند، صورت ميدهد و وضوح ميبخشد. به طور خلاصه آنكه، فلسفه «علوم اطلاعات و محاسبات» را نيز به دست ميدهد، چنانكه در فعاليتهاي اوليه فلسفه هوشمصنوعي نيز آشكار بوده است. تاكيد بيش از حد روي وجهه متانظريهپردازي فلسفه اطلاعات ممكن است ما را به ناديده گرفتن اين نكته مهم وادارد كه بحث از فلسفه اطلاعات هنگام بررسي آثار متفكراني كه پيش از انقلاب اطلاعاتي زيستهاند، مجاز است. بنابراين، بسيار پرفايده خواهد بود اگر رويكردي تاريخي براي دنبال كردن تكامل فلسفه اطلاعات در طول ادوار مختلف ايجاد كنيم. چارچوبهاي مفهومي و تكنيكي علوم اطلاعات و محاسبات را ميتوان به عنوان يك ابزار مفهومي براي ارزيابي تفكراتِ درباب ماهيت، پويايي و كاربست اطلاعات در دوره پيش از انقلاب ديجيتالي به كار برد (به عنوان نمونه براي ارزيابي فايدروس افلاطون، تاملات دكارت، درباب سود و فايده تاريخ براي زندگي نيچه يا مفهوم جهان سومِ پوپر).
فلاسفه توجه خود را به چالشهاي فكري برخاسته از عالم اطلاعات و جامعه اطلاعاتي معطوف ساختهاند. فلسفه اطلاعات تلاش ميكند تا مرزهاي تحقيقات فلسفي را گسترش دهد، اما نه با تلفيق موضوعات قبلي و با چينش مجدد سناريوهاي پيشين فلسفي، بلكه با ايجاد حوزههاي جديدي از تحقيقات فلسفي و با فراهم كردن روششناسيهاي نوين. آيا زمان آن رسيده است كه فلسفه اطلاعات به عنوان يك حوزه بالغ فلسفي تاسيس گردد؟ ميتوان اميدوار بود؛ فرهنگ و جامعه، تاريخ فلسفه و نيروهاي پويايي كه توسعه سيستمهاي فلسفي را تنظيم ميكنند، به سمت آن در حركتاند. اما توسعه چه نوع فلسفه اطلاعاتياي را ميتوان انتظار داشت؟ انقلاب علمي، فلاسفه قرن هفدهم را مجبور ساخت تا توجه خود را از طبيعت اشياي قابل شناخت به روابط معرفتي ميان آنان و فاعل شناسا معطوف سازند، و لذا از متافيزيك به معرفتشناسي. بر همين قياس، رشد متعاقب جامعه اطلاعاتي و ظهور دنياي اطلاعات (محيط معنايياي كه ميليونها نفر امروزه در آن زندگي ميكنند)، فلسفه معاصر را بدان سو سوق خواهد داد كه به تفكرات انتقادي در مورد ابزار و مفاهيمي كه دنياي اطلاعات توسط آن مدل و مديريت ميشود، بپردازند؛ - لذا از معرفتشناسي به فلسفه زبان و منطق حركت كنند- و سپس به سوي بافت و جوهره آن، يعني اطلاعات، پيش روند. لذاست كه اطلاعات به صورت مفهومي در سطح مفاهيمي چون «وجود»، «دانش»، «زندگي»، «هوش»، «معنا» يا «خير و شر» مطرح ميگردد و به همان درجه شايسته تحقيقات مستقل است. حتي شايد بهتر باشد كه آن را مفهومي پايهايتر دانست. ايوانس بر اين نظر بود كه مفاهيمي بسيار پايهايتر و اولي نسبت به دانش- كه فلاسفه چنين روي آن تمركز يافتهاند- وجود دارد، كه عمدهترين آنان اطلاعات است. اطلاعات توسط ادراكات حمل ميشود، حافظه آنرا نگاه ميدارد و توسط زبان انتقال مييابد. معقولتر اين است كه بايد ابتدا و پيش از دانش، سراغ چنين مفهومي رويم. براي مثال، ميتوان به اطلاعات دست يافت، بيآنكه ضرورتا موضوعي كه آن را در برگرفته است، به چنگ آورده باشيم؛ جريان اطلاعات در سطح بسيار پايهايتري نسبت به دريافت و ارسال دانش عمل ميكند. بدين دليل است كه ميتوان فلسفه اطلاعات را به عنوان فلسفه اولي آينده معرفي كرد، هم به معناي ارسطويي تقدم موضوع آن، اطلاعات، كه فلسفه اطلاعات مدعي است جزء بنيادين هر محيطي است؛ و هم به معناي دكارتي- كانتي تقدم روششناسي و تقدم مسائل آن، چراكه فلسفه اطلاعات در سر دارد كه ارزشمندترين و جامعترين رويكرد به تحقيقات فلسفي را فراهم آورد. فلسفه اطلاعات، به عنوان فلسفه بنيادينِ مدلسازي و طراحي اطلاعات، ميتواند ساخت هدفدار محيط فكري ما را توصيف و هدايت كند، و رفتار نظاممند بنيادهاي مفهومي جامعه معاصر را به دست دهد. اكنون كه انسانها به مرحله جديدي از معنابخشي به هستي دست يافتهاند، فلسفه اطلاعات به آنان كمك ميكند تا جهان را براي خود معقول نمايند و آن را متعهدانه بسازند. اگر آنچه در اينجا پيشنهاد شده است، درست باشد، ممكن است پيشرفت كنوني فلسفه اطلاعات كند باشد، اما اجتنابناپذير خواهد بود، و بر روشي كه با سوالات فلسفي قديم و جديد مواجه ميشويم، تاثير خواهد گذاشت، به نحوي كه نوآوريهاي بنياديني را در دستگاه فلسفي بهوجود ميآورد، چنين چيزي چرخش اطلاعاتي را در فلسفه ايجاد خواهد كرد. فلسفه اطلاعات به روشني، نويد آن دارد كه يكي از هيجانانگيزترين و پرثمرترين حوزههاي تحقيقات فلسفي زمان ما باشد.
منبع: Metaphilosophy, 2002 (33.1/2)
شنبه 5 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 222]