واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: نگاهي به سيره اقتصادي پيامبر خدا (ص)
7- مهلت به بدهكار و بخشش بدهي او
حضرت در مورد بدهكاري نيز حساسيت عجيبي داشتند و به شكل هاي مختلف مردم را به اداي قرض و بدهكاري خويش فرامي خواندند. از طرفي به مومنان سفارش مي كردند كه به مديون و بدهكار فرصت كافي دهند. روزي به منبر رفت و بعد از حمد و ثناي الهي فرمود: حاضرين به غائبين برسانند، هر كس مديون بيچاره خود را مهلت دهد خدا ثواب صدقه را به اندازه روزهايي كه مال خود را وصول ننموده است به او خواهد داد.
فردي به نام كعب مي گويد: كسي به من مديون بود. او را در مسجد نگاه داشتم و نگذاشتم خارج شود. پيامبر(ص) آمد و به منزل خود رفت در حالي كه هر دو نشسته بوديم. پس پيامبر در موقع شدت گرما، پرده منزل را بالا زد و فرمود: اي كعب شما تا حالا نشسته ايد؟ گفتم: بله يا رسول الله (ص ) پدر و مادرم به فدايت باد. فرمود: (نصف طلب خود را از او بگير.) من هم نصف گرفتم و نصف ديگر را رها كردم.
در نقلي آورده اند جنازه مسلماني را آوردند تا رسول خدا بر او نماز گزارد. پيامبر به اصحاب فرمود شما بر او نماز بخوانيد. اصحاب گفتند: يا رسول الله (ص) چرا شما بر او نماز نمي گزاري؟ فرمود: بدهكار مردم است. ابوقتاده گفت: من ضامن مي شوم كه قرض او را ادا كنم. پيامبر فرمود آيا به طور كامل ادا خواهي كرد؟ ابوقتاده گفت: به طور كامل ادا خواهم كرد آنگاه پيامبر بر او نماز گزارد.
8- ترغيب به كار
سيره رسول اعظم (ص)، تشويق كارگران و كشاورزان بود و مردم را به كشاورزي ترغيب مي كرد. آورده اند چون حضرتش از غزوه تبوك برگشت، سعد انصاري به پيشواز ايشان آمد. پيامبر با او مصافحه كرد و از زندگي اش پرسيد. سعد گفت: يا رسول الله بيل و كلنگ مي زنم كه مخارج عيالاتم را تامين نمايم. پيامبر(ص) دست او را بوسيد و فرمود: اين دستي است كه آتش به او نخواهد رسيد!
(جبه ) و (سوار) پسران خالد بر پيامبر(ص) وارد شدند، ديدند حضرت مشغول بنايي است. فرمود: (بياييد جلو كمك كنيد.) آمدند و چون كار تمام شد، پيامبر به ايشان مزد داد و فرمود مادامي كه زنده هستيد از رزق مايوس نشويد، هيچ مولودي را مادر نمي زايد مگر آنكه هنوز پوست نبسته، خداوند روزي او را مي رساند.
كارگري را كه خوب كار مي كرد تشويق مي نمود و سفارش كارگران را تا آنجا نمود كه فرمود: قبل از آنكه عرق كارگر خشك شود، مزد او را بدهيد. و كسي كه مزد كارگر را ندهد و بر او ظلم نمايد، عملش پوچ و بوي بهشت بر او حرام مي گردد، در حالي كه بوي بهشت از پانصد سال راه به مشام مي رسد.
9- ترغيب به كشاورزي
سيره حضرت بر تشويق به كشاورزي بود و مي فرمود: هر كسي درختي بكارد و براي تربيت آن شكيبا باشد تا به ثمر برسد، هر كه از آن بهره مند شود، ثواب صدقه اي نزد خداوند دارد. او از فروش باغ و نخل نهي مي كرد و مي فرمود: نخل چيز خوبي است، هر كس آن را بفروشد، بهاي آن همچون خاكستري است بر قله كوه در معرض طوفان، مگر آنكه با بهاي آن ملك ديگري بخرد و امر مي كرد كه زمين هاي خود را خودتان بكاريد و اگر نمي توانيد، زمين را به برادر ديني خود واگذار كنيد تا او بكارد. كشاورزان را مورد حمايت قرار مي داد. به علي (ع) فرمود: (يا علي مبادا با حضور تو بر كشاورزان ظلم شود يا بر ماليات ايشان افزوده گردد!) اين حمايت تنها ويژه مسلمانان نبود بلكه در فتح خيبر هنگامي كه يهوديان به پيامبر شكايت كردند كه بعضي از مسلمانان از ايشان چيزي بدون پرداخت بها آن مي گيرند. حضرت فرمود: كه همه جمع شوند و اعلام فرمود: (مال آنها را بر مال و جانشان امان داده ايم، تصرف در مال ايشان جز به حكم قانون روا نيست.) بعد از آن مسلمانان بهاي سبزيجات و ديگر محصولات ايشان را مي پرداختند.
10- اشتغال زايي و فقرزدايي
سيره پيامبر اعظم (ص) بر اين بود كه براي آحاد جامعه شغل مناسب در نظر گرفته شود و همه با كسب درآمد حلال هزينه زندگي خود را تامين نمايند. بنابراين سيره حضرتش بر اين بود كه ديگران را به كارهاي توليدي و خدماتي تشويق نمايد.
در روايات آمده است كه هرگاه مردي را ملاقات مي نمود، سو ال مي كرد آيا شغلي داري؟ اگر مي گفت بيكار است، مي فرمود (اين شخص) از چشم من افتاد. عرض مي كردند چرا؟ مي فرمود: زيرا اگر مومن بيكار باشد، دين خود را اسباب معيشت خود قرار مي دهد. چون بيكاري مردم مايه گستاخي و ناسپاسي و موجب شيوع كارهاي زشت مي گردد.
فرد بيكاري از فرط گستاخي و بيهودگي و ناسپاسي به كارهايي دست مي زند كه براي خود و اطرافيانش زيان هاي زيادي به بار مي آورد. به همين دليل حضرت به افراد بيكار سرمايه مي داد تا به شغل آبرومندي دست يابند يا به گونه اي آنها را راهنمايي مي نمود كه بتوانند شغل درآمدزايي داشته باشند. روزي يكي از انصار به حضرت مراجعه نمود و از فقر شكايت نمود و گفت: ممكن است تا برگردم برخي از اهل منزلم از گرسنگي تلف شده باشند! به او فرمود: برو ببين چيزي در خانه ات هست. رفت و فرش پاره اي و قدحي آورد. پيامبر به اصحاب فرمود: چه كسي اينها را مي خرد؟ يكي به دو درهم خريد. پيامبر فرمود: با يك درهم براي اهل خانه ات غذايي فراهم كن و با يك درهم تبري بخر و نزد من بيا. او چنان كرد و پيامبر فرمود: حالا به فلان دره برو و خار و هيزمي را رها مكن و همه آنها را جمع كرده و بفروش و تا ده روز پيش من نيا. او رفت پس از ده روز آمد و گفت : (يا رسول الله در اين فرمان كه دادي بركت بود.) پيامبر(ص) فرمود: اين كار و تلاش، براي تو بهتر است از آنكه در قيامت بيايي و لكه سياه گدايي در روي تو باشد!
سيره حضرت بر اين بود كه افراد با كمك هاي مالي بلاعوض مانند صدقه و زكات بد عادت نشوند و آنان را به كار و تلاش ترغيب مي نمود تا بر بازوان خويش تكيه و معاش خود را تامين نمايند. نزد پيامبر گفتند فلاني نماز زياد مي خواند و روزه مي گيرد. حضرت فرمود: چه كسي او را آب و نان مي دهد؟ گفتند: همه ما. فرمود: (همه شما از او برتريد!)
پيامبر اعظم (ص) براي رفع وابستگي ها و ايجاد شخصيت مستقل و باعزت براي انسان ها، با روحيه وابستگي و سربار ديگران بودن مبارزه مي كرد و انسانها را تشويق مي كرد كه از دسترنج خويش ارتزاق كنند. به همين دليل مي فرمود: (كلوا من كد ايديكم); از دسترنج خويش بخوريد و هر كس از دسترنج خويش بخورد خداوند با نظر رحمت به او نگاه خواهد كرد و او را عذاب نمي كند. تقويت همين روحيه باعث مي گردد كه در اجتماع پديده ناهنجار تكدي گري رواج پيدا نكند. حضرتش در سفري با اصحاب و ياران خويش در نزديك بركه اي بود توقف كرد. سپس به سوي آب رفت و بدون آنكه به كسي چيزي بگويد مجدد به سوي شتر خويش برگشت. پرسيدند چه مي خواهيد؟ فرمود مي خواهم زانوي شتر خويش را ببينم. گفتند اجازه دهيد ما اين كار را انجام مي دهيم. فرمود: ((لا يستعن احدكم بالناس ولو في قضمه« من سواك«)) كارهاي خود را خود انجام دهيد و هرگز از ديگران، اندازه يك چوب مسواك، كمك نخواهيد.
11- مبارزه با امتيازخواهي
بسيار اتفاق مي افتد كه اطرافيان كساني كه در راس امور قرار مي گيرند از مقام و قدرت آنان سو» استفاده كنند و به امتيازات و امكاناتي بهتر و بيشتر از ديگران دست يابند.
اما سيره پيامبر اعظم (ص) چنين بود كه هيچ گاه اجازه ندادند اطرافيان و خويشانش، امتيازي بالاتر از ديگران بخواهند. از امام صادق (ع ) روايت شده كه در زمان نزول آيه زكات عده اي از بني هاشم نزد آن حضرت رفتند و تقاضا كردند كه به سبب خويشاوندي، جمع آوري زكات را به آنان واگذار كند تا سهمي از زكات از آن ايشان (به عنوان كارمندان جمع آوري كننده زكات) باشد. رسول خدا(ص ) فرمود: (صدقه و زكات بر من و بني هاشم حرام است... آيا فكر مي كنيد من ديگران را به شما ترجيح مي دهم؟ بدانچه خدا و رسولش به آن رضايت داده اند، راضي باشيد!) آنان نيز رضايت دادند و رفتند. در واقع حضرت با اين سخن هم دل آنان را راضي نمود و هم امتيازخواهي آنان را بي پاسخ گذاشت .
رسول خدا(ص) تاكيد داشت كه خويشاوندان او دريابند كه آن حضرت خيرخواه و دوستدار آنان است و اينكه به آنان اجازه نمي دهد به واسطه خويشاوندي با آن حضرت از امكانات ويژه برخوردار شوند، صلاح ايشان است و نيز تاكيد داشت كه دريابند هر كس در گرو عمل خود است و هيچ كس بدون انجام عمل صالح رستگار نخواهد شد.
شنبه 5 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 262]