محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845905184
عروج روح:انديشه مرگ
واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: عروج روح:
مقدمه
انديشه مرگ
«مرگانديشي» يكي از دغدغههاي پايا و ديرپا در زندگي آدمي بودهو هست. نگاهي به تاريخ زندگي انسان و جستجو در اذهان ـ از گذشتهتاكنونـ گواه صادقي است بر اين مدعا. چگونگي برخورد با امواتحكايتگر اين حقيقت است كه انسانها همواره، اين پديده را مهم تلقيكرده و از آن غافل نبودهاند، هر چند نوع برداشت و فهمشان از آنمتفاوت بوده است.
يكي از دلايل عمده تفسيرهاي گوناگون از مرگ، نوع نگرش انسان بهعالم هستي، نفس خويش و نحوه ارتباط روح با جهان هستي و جايگاهآدمي در آن است. اين دليل مهم نيز ريشه در اين واقعيت دارد كهخوب و بدپنداشتن، خوشآيند و بدآيند بودن موضوعات و مسائلپيرامون ما، ناشي از نوع آگاهي از حقيقت خود و در نهايت نحوهنگرش ما به رخدادهايي است كه در زندگي با آن روبرو ميشويم. ازاين رو، اگر مبتني بر شناخت و درك صحيح از خود، عينك نيكبينيو نوربيني بر چشم داشته باشيم، همه چيز را آنچنان كه هست ميبينيم نهآن چنان كه ما با پندار غلط براي خود ساختهايم و اگر مبتني بر عدمآگاهي درست از حقيقت خود، عينك بدبيني و شر بيني بر چشم داشتهباشيم، همه چيز را آن چنان كه خود ميپنداريم خواهيم ديد، نهآنچنان كه هست.
تلقي متفاوت انسان از مرگ ـ كه فرصت طرح تفصيلي آن نيست ـ نيزبه همين دليل مهم است كه متأسفانه از آن غافليم. از خداوند متعال ـ كهآفريننده مرگ است ـ بخواهيم تا پردهها را از جلوي چشم و ذهنحقيقت جوي ما كنار بزند كه اين پردهها مانع از ديدن و فهم درست وصحيح از نظام هستي است، و با ريختن آب طهور بر جانمان، عالم راپرنور و آنچنان كه هست شناخته و دريابيم.
پيش چشمت داشتي شيشه كبود
زآن سبب عالَم كبودت مينمود
گرنه كوري اين كبودي دان زخويش
خويش را بدگو مگو كس را تو بيش
مؤمن از ينظر بنورالله نبود
غيب مؤمن را برهنه چون نمود
چونكه تو ينظر بنارالله بُدي
نيكوي را وانديدي از بَدي
اندك اندك آب برآتش بزن
تا شود نار تو نور اي بوالحزن
تو بزن يا ربنا آب طهور
تا شود اين نار عالم جمله نور
براي آشنايي اجمالي با برخي از ابعاد اين حقيقت رازآلود يعني«مرگ»، به طرح مباحثي در اين باب پرداخته و سعي ميكنيم دربرداشت و بيان مطالب از آيات قران كريم و سخنان گرانقدر معصومان«عليهمالسلام» مدد جوييم، چرا كه خالق جهان بر حقايق هستي آگاهبوده و معصومان (صلواتالله عليهم اجمعين) به دليل وقوف به باطنعالم وسيطره وجودي بر عوالم هستي، نشانههاي الهي از جمله مرگ راآن چنان كه هستند دريافته و انسانها را به فهم درست از آنها هدايتميكنند.
حقيقت مرگ
حقيقت مرگ كه پايان مدت، برهم زننده لذتها و شادماني دنيويو تيرهكننده خواهشهاي نفساني و دوركننده از مقصدهاي اين جهانيبوده و با آمدنش كاري بزرگ پيشآمده و حادثي سترگ را بههمراه دارد چيست؟ آيا مرگ انهدام و نيستي است يا سرفصليبراي بازگشت به سوي خدا؟ قرآن كريم از مرگ باعنوان «توّفي»ياد كرده است؟ اين واژه در لغت به معناي گرفتن چيزي است بهطور تمام و كمال. به عبارت ديگر، در زبان عربي، هرگاه كسي چيزيرا به كمال و تمام و بدون هيچ كم و كاستي دريافت كند، اين كلمهاستفاده ميشود. به اين آيه توجه كنيد:
«اَللّهُ يَتَوفَّي الانْفُس حينَ مَوِتها وَالَّتي لَم تَمُت في مَنامِها فَيُسمِكَ الَّتيقَضي عَلَيها المَوتُ وَيُرسِلُ الاُخري اِلي أَجَلٍ مُسَّمي»
«خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامي باز ميستاند، و (نيز)روحي را كه در (موقع) خوابش نمرده است ميگيرد، پس آن(نفسي) كه مرگ را بر او واجب كرده نگاه ميدارد و آن ديگر(نفسها) را تا هنگامي معين (به سوي زندگي دنيا) باز پسميفرستد.»
دراين آيه هم مرگ و هم خواب كه شباهتي به مرگ دارد به«توفي» و سپس به «امساك» تعبير شده، نه به «قبض». علاوه برآنكهموت را وصفي براي روح شمرده يعني روح به وسيله موت بدن ماديرا ترك كرده و وفات ميكند. به بيان ديگر، آنچه از اين آيه و مشابهآن استفاده ميشود آن است كه مرگ، تحويل گرفتن است، يعنيآدمي هنگام مرگ با تمام شخصيتش ـ كه همان روح اوست ـ دراختيار مأموران الهي قرار گرفته و آنان انسان را دريافت ميكنند.بنابراين:
اولاً، مرگ از ديدگاه اسلام، نيستي و نابودي نيست بلكه انتقال ازعالمي به عالم ديگر بوده و در حقيقت روز مرگ، روز بازگشت به خداو سوق به سوي اوست.
ثانياً، از آنجا كه روح از عالَم مجردات بوده و از موطن اصليخود به نظام مادي و دنياي خاكي هبوط كرده است، با مرگ، روح بهسوي عالمي كه از سنخ عالم روح و موطن اصلياش بوده قدمي بزرگبرداشته و به آن جهت با تحولي عظيم حركت ميكند. به بيان دقيقتر،انسان ممزوج از يك اصل و يك فرع ميباشد. اصل، روح و فرع بدنآدمي است، روح كه حقيقت اصلي انسان است از عالم مجردات بودهو به عالم مادي هبوط كرده است، اما بدن خاكي از عالم طبيعت و مادهبوده و با حقيقت روح كه از عالم مجردات است، بيگانه است. از آنجاكه انسان از ابتداي خلقتش در روي زمين به سوي خداوند در حركتاست، با مرگ، سر فصل خاصي از اين حركت را در سير به سويخداوند شروع ميكند و براساس آن، تفريق و جدايي ميان روح مجردو بدن خاكي افتاده و با مرگ، روح به منزلي از منزلهايي ـ كه در مسيرحركتش به سوي موطن اصلي و اولي خود وجود دارد ـ برميگردد.امام صادق (عليهالسلام) اين حقيقت را چنين توضيح ميدهند:
«... و به اين ترتيب انسان از دو شأن دنيا و آخرت خلق شده است.هنگامي كه خداوند اين دو شأن را با هم گردآورد، حيات انسان درزمين مستقر ميشود، زيرا حيات از شأن آسمان به شأن دنيا نزولكرده است و هنگاميكه خداوند ميان آن دو شأن مفارقت ايجاد كند،آن مفارقت، «مرگ» است و در آن حال، شأن آخرت به آسمانبازخواهد گشت، بنابراين حيات در زمين است و مرگ در آسمان،و اين بدين خاطر است كه در هنگام مرگ ميان روح و جسد (مادي)تفرقه ايجاد ميشود، روح به قدس اولي بازگردانده ميشود و جسددر همان زمين باقي ميماند، زيرا كه از شأن دنياست»
بنابراين، مرگ «بازگشت فرع به اصل و سرآغاز صعود و عروجروح است نه انهدام، نابودي و نيستي»
آنكه مردن پيش چشمش تهلكه ست
امرلاتلقوا بگيرد او به دست
وآنكه مردن پيش او شد فتح باب
سارعوا آيد مر او را در خطاب
الحذر اي مرگبينان بارعوا
العجل اي حشربينان سارعوا
الصلا اي لطفبينان افرحوا
البلا اي قهربينان اترحوا
هر كه يوسف ديد جان كردش فدي
هركه گرگش ديد برگشت ازهدي
مرگ و اقسام آن
با توجه به تحليلي كه از حقيقت مرگ ارائه شد، صرف نظر ازمرگ اضطراري كه يا به دليل مختل شدن نظام عضوي از اعضاي بدنمادي، روي داده و موجب از دست دادن حالت اعتدال قابليت تصرفنفس در آن ميشود و يا به جهت شدت و قوت نفس و تخريب بدن رخميدهد. مرگ به دو نوع طبيعي و ارادي تقسيم ميشود. مرگطبيعي، همان تحول از نقصان به خروج، توجه هر سافل به عالي ورجوع هر چيزي به اصل خودش است. براساس اين تقسيم و اينتعريف از مرگ طبيعي، مرگ براي تمام موجودات و حتي ملائكه نيزرخ خواهد داد چرا كه همه موجودات نشانههاي خداوند متعال بوده وهمه آنها براساس عموميت و كليت اصل بازگشت به سوي خدا، درحال سير و حركت به سوي او هستند و از اين رو، با مرگ سرفصلي ازاين مسير را طي ميكنند: آيه ذيل به خوبي به اين نوع مرگ اشارهدارد:
«كُلُّ نَفسٍ ذائِقَهُ الْمُوتِ ثُمَّ أِلَيْنَا تُرجعُونَ»
«هر نفسي چشنده مرگ است، آنگاه به سوي ما بازگردانيده خواهدشد.»
آب از بالا به پستي در رود
آنگه از پستي به بالا بر رود
گندم از بالا به زير خاك شد
بعد از آن او خوشه و چالاك شد
دانه هر ميوه آمد در زمين
بعد از آن سرها برآورد از دفين
اصل نعمتها زگردون تا به خاك
زير آمد شد غذاي جانِ پاك
از تواضع چون ز گردون شد به زير
گشت جزو آدمي حيّ دلير
پس صفات آدمي شد آن جماد
بر فراز عرش پرّان گشت شاد
كه از جهان زنده ز اول آمديم
باز از پستي سوي بالا شديم
جمله اجزا در تحرك و در سكون
ناطقان كاِنّا اليه راجعون
ذكر و تسبيحات اجزاي نهان
غلغلي افكند اندر آسمان
مرگ ارادي، اين مرگ تنها و فقط مخصوص انسان بوده و مقصوداز آن، عروج روح به باطن و بواطن عوالم برتر در همين دنياست.انساني كه از اوصاف، اخلاق، عقايد و افكار پليد رهيده و از رنگها،هيئتها و تعلقات مادي و داني خود را تطهير كرده و از مخلوق بهخالق رو كرده و فاني وجه حضرت حق گشته، و به اين حقيقت لطيف وعميق رسيده كه چيزي در دنيا جز ذات اقدس اله حقيقت ندارد، درهمين دنيا از برزخ و برزخها گذشته و هماكنون به جهت برخوردارياز حيات، علم و اراده بالاتر، عالم برزخ اهل برزخ و حالات آنان راشاهدند، بلكه با مجاهداتي كه دارند و با عشق و انجذابي كه به لقا وجهكريم حضرت حق دارند همه عوالم را گذشته و همه حجابها را كنارزده و به عز قدس رسيده و فاني در حق شده و بعد از فنا، باقي به بقايحق ميشوند و به آنچه اندر وهم نيايد، نايل ميشوند. در واقع مراتبو مراحلي كه براي عامه مردم با مرگ طبيعي پيش ميآيد، براي اينانقبل از مرگ طبيعي با مرگ ارادي ـ كه مرگ قبل از مرگ ميباشد ـپيش آمده است. آيات ذيل به خوبي بيانگر اين نوع مرگ يعني مرگارادي و اختياري است:
«اَلهيكُم التَكاثُر، حتي زُرتُمُ المَقابِر كلاّ سَوفَ تَعلَمون ثُمَّ كلا سَوفَتَعلَمونَ، كَلاّ لَو تَعلَمونَ عِلمَ اليقين، لَتروُنَّ الجحيمَ ثُمَّ لَتَروُنَّهَاعَيناليَقين ثُمَّ لَتُسئَلُنَّ يِومئذٍ عَنِ النَّعيمِ»
يعني «تفاخر به بيشتر داشتن، شما را غافل داشت تا كارتان و(پايتان) به گورستان رسيد. نه چنين است، زودا كه بدانيد. باز هم نهچنين است، زودا كه بدانيد هرگز چنين نيست، اگر علم اليقينداشتيد! به يقين دوزخ را ميبينيد سپس آن را قطعاً به عيناليقيندر مييابيد، سپس در همان روز است كه از نعمتِ (روي زمين)پرسيده خواهيد شد.»
از آيه 6 و 7 اين سوره به روشني استنباط ميشود كه انسان درزندگي دنيوي ميتواند حجابها را كنار زده و به پشت حجاب نايلآمده و حقايق اخروي را بيابد، اين دريافت همان شهود، احاطه خاصو علم و ادراك برتر و همان «علماليقين» است كه قبل از مشاهده عينيبرزخ (عيناليقين) براي انسانهايِ كامل رخ خواهد داد.
اين فراز از كلمات عليبنابيطالب سلام الله عليه نيز به حقيقتمرگ ارادي، كه مشاهده بواطن عالم و سير در عوالم برتر در هميندنياست، اشارت دقيقي دارد: «(اهل ذكر و ياد خدا و مردان الهي درمقامي هستند كه) گويا دنيا را به آخر رسانيده و پشت سر گذاشته ووارد آخرت شدهاند و در آنجا ميباشند، و آنچه را كه در آنجاستميبينند، مثل اينكه به حقايق پنهان و محجوب برزخ در طول اقامتخود در آن آگاه شدهاند و قيامت، وعدههاي خود را براي آنان تحققبخشيده است. پس براي اهل دنيا از آنچه ميبينند پرده برداشته و خبرميدهند، به نحوي كه گويا آنان ميبينند چيزي را كه مردم نميبينند وميشنوند چيزي را كه مردم نميشنوند.»
گوارا باد بر كساني كه قبل از مرگ ميميرند و با مرگ طبيعي بهعوالم بالاتر از برزخ و برزخها صعود ميكنند.
بي حجابت بايد آن اي ذولباب
مرگ را بگزين و بر دَرّ آن حجاب
نه چنان مرگي كه در گوري روي
مرگِ تبديلي كه در نوري روي
مصطفي زين گفت كهاي اسرارجو
مرده را خواهي كه بيني زنده تو
ميرود چون زندگان بر خاكدان
مرده و جانش شده بر آسمان
جانش را اين دم به بالا مسكنيست
گر بميرد روح او را نقل نيست
ز آنكه پيش از مرگ او كردست نقل
اين بمردن فهم آيد نه به عقل
نقل باشد نه چو نقل جانِ عام
همچو نقلي از مقامي تا مقام
مرگ از جهتهاي گوناگون ديگري نيز، اقسامي دارد كه مجالطرح آن در اين نوشتار نيست.
انسان و مرگ
فرهنگ قرآني، مرگ را براي همه انسانها امري ضروري و حتميتلقي كرده است. به صورتي كه گويا مرگ نقش فاعلي داشته وانسانها نقش انفعالي دارند. اين نشان دهنده ميزان سيطره و تسلطمرگ است و ناتواني و عجز انسانها در برابر مرگ را خاطرنشانميسازد. اما انسانها با رويكردهاي گوناگون به مرگ نگاه ميكنند. باصرف نظر از نوع نگرش و طرز تفكر و انديشه انسانها نسبت به مرگ،در يك ديدگاه كلي و به يك نظر از نظرگاه معارف قرآني و روايي،انسانها در مجموع دوگونه با مرگ برخورد ميكنند:
عدهاي در زندگي دنيا غوطهور شده و آن را نهايت آمال وآرزوي خود پنداشته و هدفي جز رسيدن به متاع آن ندارند. اينان ازياد مرگ غافلاند و از مرگ ديگران عبرت نميگيرند و از اين روهمواره از مرگ گريزانند و از آن ميترسند و هيچگاه آن را آرزونميكنند. آيات ذيل به روشني اين حقيقت را با بيانهاي گوناگونخاطرنشان ميسازد.
1ـ «بگو: اگر در نزد خدا، سراي بازپسين يك سر به شما(ستمگران) اختصاص دارد، نه ديگر مردم، پس اگر راستميگوييد آرزوي مرگ كنيد»
2ـ «بگو: آن مرگي كه از آن (شما ستمگران) ميگريزيد، قطعاً بهسراغ شما ميآيد.»
3ـ «وسكرات مرگ؛ به راستي در رسيد؛ اين همان است كه از آنميگريختي!»
اما برخي از انسانها مرگ را چون شادي، عامل خروج ازتاريكيها و تنگيها و فشارها به فضايي روشن و گسترده، نوشيدنشربت خنك و گوارا در روز بسيار گرم دانسته و همواره با ياد آن درقلبشان خشيت از خداوند ايجاد شده و خويش را براي آن آمادهميكنند، اينان با ياد مرگ مشتاق ديدار روي محبوب و رهايي اززندان تن و قفس دنياي مادياند. اين عده همچون ابراهيمخليل(عليهالسلام) هم زندگي را براي خدا ميخواهند و هم مرگ را. بهآيات و روايات ذيل ـ كه در توصيف چنين انسانهاي وارستهايداراي نكات دقيقي است ـ توجه كنيد:
1ـ «بگو: در حقيقت، نماز من و (ساير) عبادات من و زندگي ومرگ من، براي خدا، پروردگار جهانيان است»
2ـ «بگو: اي كساني كه يهودي شدهايد، اگر پنداريد كه شمادوستان خداييد نه مردم ديگر، پس اگر راست ميگوييددرخواست مرگ كنيد» يعني دوستداران خدا و صادقانآرزوي مرگ دارند.
3ـ علي(عليهالسلام) فرمود:
«اگر خاموش باشم، گويند از مرگ هراسان است، هرگز! من و ازمرگ ترسيدن؟ پس از آن همه ستيزه و جنگيدن. به خدا سوگند،انس پسر ابوطالب به مرگ بيشتر است از انس طفل به پستانمادرش»
4ـ رسول اكرم (صليالله عليه و آله) فرمودند:
«مرگ در ديدگاه من مانند نوشيدن شربت خنكي است كه انسانتشنه در روز بسيار گرم ميل ميكند»
عاشقم من كشته قربان لا
جان من نوبتگه طبل بلا
من چو اسماعيليانم بيحذربل چون اسماعيل آزادم زسر
فارغم از طمطراق و از ريا
قل تعالوا گفت جانم را بيا
هر كه بيند مر عطا را صد عوض
زود دربازد عطا را زين غرض
جمله در بازار از آن گشتند بندتا چو سود افتاد مال خود دهند.
با توجه به نگاه و رويكرد انسان به مرگ، مرگ نيز با چهرهگوناگوني به انسان رخ مينمايد، گويا نتيجه نوع نگرش و تلقي انسان ازمرگ، در چهره مرگ براي او ظاهر ميشود. با توجه به برخورد دوگانهانسانها با مرگ در يك نظر عام و كلي، مرگ نيز با دو چهره كلي برآدمي ظاهر و نمايان ميشود. به آيات و روايت ذيل توجه كرده وتأمل كنيد كه خداوند متعال و معصومان (عليهمالسلام) چگونه اينحقيقت را در حد ادراك و فهم ما بازگو كردهاند.
1ـ «آيا كساني كه مرتكب كارهاي بد شدهاند پنداشتهاند كه آنان رامانند كساني قرار ميدهيم كه ايمان آورده و كارهاي شايستهكردهاند (به طوري كه) زندگي آنها و مرگشان يكسان باشد؟چه بد داوري ميكنند»
2ـ «همان كساني كه فرشتگان جانشان را ـ در حالي كه پاكندـميستانند و (به آنان) ميگويند: «درود بر شما باد» (به پاداش)آنچه انجام ميداديد به بهشت درآييد.»
3ـ «و اگر بيني آنگاه كه فرشتگان جان كافران را ميستانند، برچهره و پشت آنان ميزنند و (گويند:) عذاب سوزان رابچشيد»
4ـ «امام محمدباقر(عليهالسلام) فرمودند: از عليبن الحسين امامزينالعابدين(عليهماالسلام) سئوال شد: مرگ چيست؟حضرت (درپاسخ) فرمود: «مرگ براي مؤمن همچون دورافكندن لباس چركين و برداشتن بندها و زنجيرهاي سنگين وتبديل آنها به بهترين لباسها و خوشبوترين بوها و راحتترينمركبها و مأنوسترين خانهها است. و مرگ براي كافرهمچون دور افكندن لباسهاي فاخر و نقل مكان كردن ازمنزلهاي بيترس و مأنوس و تبديل آنها به چركترين وخشنترين لباسها و ( دورافتادهترين) و وحشتناكترينمنزلها و بزرگترين عذابها است.»
چون نمردي گشت جان كندن دراز
مات شو در صبح اي شمع طراز
تا نگشتند اختران ما نهاندان
كه پنهان است خورشيد جهان
گرز برخودزن مني درهم شكن
زانكه پنبه گوش آمد چشم تن
گرز برخود ميزني خود اي دني
عكس تست اندر فعالم اين مني
ترس از مرگ
فكر مرگ و تصور مرگ وحشتناكترين تصورات است. آدمي ازهيچ چيزي به اندازه مرگ نميترسد بلكه از هر چيز ديگر كه ميترسدبهخاطر مرگ است، گاهي مشاهده يك منظره وحشتناك بدون آن كهمنتهي به مرگ شود افكار انسان را عوض ميكند و پس از آن واقعه،خاطره آن رويداد هراسانگيز را در ذهن خود داشته و هيچگاه از آنمحو نميشود. مثلاً هواپيما سقوط ميكند و او به طرز معجزهآساييسالم ميماند يا آن كه كشتي گرفتار طوفان ميشود و او به نحو عجيبيبه سلامت پا به ساحل ميگذارد. انديشه مرگ به حدي براي آدميهراسانگيز است كه برخي ترس از مرگ و عوامل آن را منشا اعتقاد بهخدا و دينداري دانستهاند.
حال پرسش اصلي آن است كه سبب تكويني ترس از مرگچيست؟ بسياري از انديشمندان چه مسلمان و چه غيرمسلمانكوشيدهاند تا پاسخي معقول و موجهي به اين پرسش اساسي بدهند كهفرصت طرح و بررسي آن در اينجا نيست. ما تنها به نظر ابن سينا دراين باب اشاره كرده و به تحليل آيات و روايات در پاسخ به اين سؤالميپردازيم.
در ديدگاه ابنسينا موجبات ترس از مرگ يكي از امور ذيل است:1ـ با مرگ، حقيقت و زندگي (ظاهري دنيوي) آدمي برچيده ميشود.2ـ اينكه نميدانيم چه وقت ميميريم. 3ـ مرگ پديدهاي ناشناختهاست و از آن تجربهاي نداريم و برايمان امري مبهم است. 4ـ تجربهمرگ انفرادي و فردي است نه جمعي 5ـ مرگ موجب جدايي انساناز متعلقات و دوستان و خويشاوندان ميشود. 6ـ با رسيدن مرگ، همهآرزوها و آمال بشري بر باد ميرود.
ترس از مرگ در فرهنگ قرآني و روايي به اعتبار و از جهتتفاوت انسانها، علتهاي گوناگون دارد. در يك منظر كلي ميتوانانسانها را از اين جهت به تعبير حضرت امام (رضوانالله تعالي عليه)به سه گروه: ناقصان، متوسطان و كاملان تقسيم كرد. اما دليلوحشت از مرگ در انسانهاي ناقص اين نكته ظريف است كه انسان بهحكم فطرت خود حب به بقا و ميل به جاودانگي داشته و از فنا، زوال ونيستي متنفر ميباشد، از اينرو به عالمي كه عالم حيات تلقي ميشود،عشق ورزيده و از عالمي كه به پندار خود عالم نيستي است، تنفر دارد.بنابراين چنين افرادي به دليل آنكه ايمان به عالم آخرت نداشته وقلوبشان به حيات ازلي و بقاي سرمدي اطمينان نيافته است، به اين دنياعلاقمند و به حسب آن فطرت؛ از مرگ هراسان و گريزانند. خداوندمتعال عقيده اين گروه از انسانها را چنين بيان ميكند:
«جز اين زندگاني دنياي ما چيزي نيست، ميميريم و زندگي ميكنيمو ديگر برانگيخته نخواهيم شد.»
از اينرو كافران كه ايمان به حيات و عالمآخرت ندارند از مرگوحشت دارند.
عامل ترس از مرگ در انسانهاي متوسط چيز ديگري است،متوسطان كه ايمانشان به عالم آخرت و حيات قيامت كامل نيست. بهدليل غفلت از آخرت و عالم برتر و بالاتر و توجه به امور دنيوي وتلاش در آباداني آنها از مرگ ميترسند.
امام صادق(عليهالسلام) ميفرمايند:
«(روزي) مردي بهسوي ابوذر آمده و پرسيد: چرا ما از مرگكراهت داريم؟ (ابوذر در پاسخ) فرمود: به دليل آنكه شما دنيا راتعمير كرديد و آخرت را خراب، پس كراهت(و ترس) داريد كه ازآباداني به سوي خرابي انتقال يابيد»
ريشه اين غفلت هم يا متابعت از خواستههاي نفساني و مخالفت باحضرت حق است، يا آرزوهاي دراز. در اين كلامگرانسنگ علي (ع)دقت و تأمل كنيد:
«... آيا كسي نيست كه از گناه توبه كند پيش از آنكه مرگش سررسد؟... بدانيد كه شما در روزهايي بهسر ميبريد كه فرصت ساختنبرگ است، و از پس اين، روزهاي مرگ است... شما را فرمودهاندكه بار بربنديد و توشه برگيريد. من بر شما از دو چيز بيشترميترسم: دنبال هواي نفس رفتن، و آرزوي دراز در سر پختن»
به فرموده خداوند متعال اين گروه، از زندگي دنيا، ظاهريميشناسند و حال آنكه از آخرت غافلند.
استن اين عالم اي جان غفلت استهوشياري اين جهان را آفت است
هوشياري زان جهان است و چوآنغالب آيد پست گردد اين جهان
اين متوسطان و غافلان به حدي از مرگ غافلند كه به تعبيرحضرتعلي(عليهالسلام):
«گويا مرگ را در دنيا به جز ما نوشتهاند و گويا حق را در آنبرعهده جز ما هشتهاند و گويي آنچه از مردگان ميبينيم، مسافرانندكه به زودي نزد ما باز ميآيند، و آنان را در گورهاشان جايميدهيم و ميراثشان را ميخوريم، پنداري؛ ما پس از آنان جاودانبهسر ميبريم»
اما گروه سوم كه انسانهاي كامل و مؤمنان مطمئن هستند از مرگكراهت ندارند ولي از آن وحشت و خوف دارند، اما ترس آنها يك ترسمثبت و ارزشي است، چرا كه خوف آنها از عظمت خداوند متعال بوده، نهمثل وحشت ما وابستگان به دنياي مادي و دلدادگان به تعلقات آن.حضرت حق در قلب اولياي الهي تجلي كرده و موجب هيبت مشوب بهشوق ميشود و در حقيقت هيبت و بزرگي خوف، از تجلي عظمت وادراك آن است. دل عاشقان خداوند متعال در هنگام ملاقات با حضرتحق ـ كه با مرگ سر فصلي از آن آغاز ميشود ـ ميتپد و وحشتناك وترسناك ميشود ولي اين خوف غير از ترسهاي معمولي است. ترسانسانهاي آن سويي از طول سفر، توشه كم و بزرگي و عظمت مقصداست. اينان مرگ را چون زندگي امتحان بزرگ الهي ميدانند وميترسند كه از اين آزمون سربلند بيرون نيايند.
هيچ مرده نيست پر حسرت زمرگ
حسرتش آن است كِش كم بود برگ
ور نه از چاهي به صحرا اوفتاد
در ميان دولت و عيش و گشاد
زين مقام ماتم و تنگين مُناخ
نقل افتادش به صحراي فراخ
مقعد صدقي نه ايوان دروغ
باده خاصي نه مستييّ زدوغ
مقعد صدق و جليسش حق شده
رسته زين آب و گل آتشكده
ور نكردي زندگانيي منير
يك دو دم ماندست مردانه بمير
با توضيحات اجمالي و مختصر فوق مشخص شد كه اولاً هر ترسو وحشت از مرگي بد و منفي و هر خوفي از آن هم خوب و مثبتنيست. اگر ترس از مرگ براثر غفلت و محدوديت نظر وانديشه بهدنياي مادي باشد وحشتي منفي و نابخردانه است اما اگر وحشت ازمرگ بر اساس خوف از عظمت حق تعالي و ترس از چگونگيرويارويي با خدا باشد، ترسي مثبت و از سر شوق و عشق است. ثانياً باتفاوت انسانها و نوع نگرشها، عوامل ترس از مرگ متفاوت وگوناگون خواهد بود.
اما اينكه گاهي گفته ميشود عدهاي از مرگ نميهراسند ونترسيدن آنها هم از سر عشق به لقاي خداوند متعال نيست، سخني استكه بهنظر نگارنده خالي و دور از حقيقت است. چراكه هرگاه انساني درخلوتگاه خود، به نسبت خود و مرگ بينديشد خالي از سه نوع ترسپيش گفته، نخواهد بود. اگر چنين فردي را ـ كه مدعي عدم وحشت ازمرگ است ـ در معرض خطر جدي قرار دهيد به صورتي كه او درشرف مرگ قرار گيرد، قطعاً از خود عكسالعمل نشان خواهد داد واين نيست مگر به دليل هراس از مرگ كه از سنخ سببهايروانشناختي است.
اين نكته نيز نبايد مورد غفلت قرار گيرد كه توضيحات فوق درباب ترس از مرگ و همچنين تفاوت روي آوردن چهره مرگ بهمؤمنان و كافران، نشانگر آن است كه از ديدگاه معارف قرآني وروايي، انسان و اعمال، افكار، كردار و اوصافش نقش بسزايي در اينمسأله مهم دارد بهنحوي كه سعادت و شقاوت بشر از درون اوميجوشد و در واقع آدمي بايد از خود و كردههايش هراسان باشد.آموزههاي ديني نيز با ارائه حقيقت مرگ و توصيف ابعاد آنميخواهند نگرش انسان را به خود تغيير داده و تصحيح كنند، يعني بهاو ياد دهند كه در عين زندگي در جهان مادي و كوشش براي برطرفساختن نيازهاي خود دلبستگي و وابستگي به آنها نداشته باشد. ازاينرو ترس از مرگ دراين حد و چارچوب امري ارزشي و مثبتخواهد بود. پس هر كس طبيب خويش است و با نوع نگرش و عملكردخود ميتواند ترسي از مرگ را كه بر اثر غفلت و تنگنظري و محدودنگري به عالم مادي در او پديدار شده به ترس از مرگي كه راه راطولاني ديده و رويارويي با خداوند متعال را سخت ميبيند، مبدلسازد. ترس اول اگر بر جان آدمي سيطره پيدا كند، همين زندگيدنيوي را براي آدمي تيره و تار ميسازد اما ترس دوم موجب تقويتو تهذيب نفس شده و انسان را به انجام اعمال نيك و صالح كه ازديدگاه شريعت اسلامي گسترهاي بس عظيم دارد، سوق ميدهد. پسچه خوب است دوباره در اين حديث شريف تأمل كنيم:
امام صادق عليهالسلام به مردي فرمود:
«همانا تو، طبيب نفس خويش قرار داده شدهايي، براي تو درد بيانشده و نشانه صحت و سلامتي معرفي و به دوا (و درمان) راهنماييشدهاي. پس بنگر كه چگونه در(اصلاح) نفس خود قيام ميكني»
ياد مرگ
در فرهنگ ديني ما مسلمانان به ياد مرگ، سفارش فراواني شده وبا لحنهاي متفاوتي فوايد اين تذكربيان شده است. اين مسئله به قدرياهميت دارد كه آمادگي براي مرگ و نوشتن وصيتنامه لازم وضروري تلقي شده است.
«و كساني از شما كه مرگشان فرا ميرسد، و همسراني برجايميگذارند (بايد) براي همسران خويش وصيت كنند»
براي آگاهي از ضرورت ياد مرگ و فوايد آن، به محضرنهجالبلاغه ميرويم و به گفتار علي (عليهالسلام) در اين باب گوشجان ميسپاريم:
علي ابن ابي طالب (عليهماالسلام) در فرازهاي متعددي بالحنهاي گوناگون كه براي اهلش حكايتگر اشارتها و نكات خاصياست، فراموشي مرگ را نكوهش و تذكر و ياد و انديشه مرگ راتوصيه فرمودهاند، از جمله:
1ـ «مرگ و پس از مرگ را فراوان يادكن»
2ـ «از كسي در شگفتم كه مردن را از يادبرده و مردگان درديدهاش پديدار»
اما فوايد ياد مرگ از ديدگاه اميرالمؤمنين عليهالسلام:
1ـ ياد مرگ سبب بازداشتن انسان از لاغ (و بازيهاي دنيوي)ميشود: «به خدا سوگند، ياد مرگ مرا از لاغ (لعب) بازميدارد.»
2ـ انديشه مرگ مانع انجام كارهاي زشت و ناروا است: «هان! (مرگ)بر هم زننده لذتها، تيره كننده *****ها، و برنده آرزوها را بهياد آريد آنگاه كه به كارهاي زشت شتاب ميآريد»
3ـ ياد مرگ موجب انجام اعمال و كردار نيك ميشود: «آنكهمرگ را چشم داشت، در كارهاي نيك پاي پيش گذاشت»
4ـ تذكر مرگ سبب بيرغبتي و كم خشنودي از دنيا ميشود:«آنكه ياد مرگ بسيار كند، از دنيا به اندك خشنود شود»
5ـ انديشه مرگ و تفكر در مردگان پيشين باعث عبرتآموزياست: «پنداشتند كه جاي مردگان تهي است، حالي كه سختمايه عبرتند... (مردگانشان) مايه پند باشند بهتر است تا وسيلهفخر و بزرگواري»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 542]
-
گوناگون
پربازدیدترینها