واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > تجسمی - عباس کیارستمی فیلمساز است، شاعر است، اپرا میسازد، عکاسی میکند و حتی نقاشی و مجموع اینها از او تصویری میسازد که هماکنون در ذهن ماست. سما بابایی: جمعه که بیاید عباس کیارستمی مجموعه عکسهای «دیوار» خود را در گالری 10 به نمایش خواهد گذاشت، آن هم همزمان با نمایش این عکسها در جشنواره «تصویر و زمین» در کانادا.یک پنجره، سایه یک درخت، شاخهای آویزان بر دیوار، لباسی رنگی که در آفتاب آویخته شده، گچها و رنگهای ریخته و فرسوده دیوار سوژههای کیارستمی شدهاند در مجموعهای که همهشان عکس دیوار در سرزمینهای مختلف است. نگاه خاص او بر این مجموعه به گونهای است که انگار این دیوارها نقاشی شدهاند. کیارستمی فیلمساز است. شاعر است. اپرا میسازد. عکاسی میکند و حتی نقاشی و مجموع اینهاست که از او تصویری میسازد که هماکنون در ذهن ماست. جالب آنکه در تمام این حرکات نیز موفق است و لااقل جریانساز.به قول علی اکبر صادقی، «کیارستمی از جوانی در هر کاری که وارد میشد موفق بود، مثلاً اگر تصمیم میگرفت نجاری کند، بهترین ساختههای چوبی را میساخت. کیارستمی یک هنرمند واقعی است. او هربار که دست به تجربه جدید میزند با دانش و آگاهی کامل این کار را میکند و این موضوع را به وضوح می توان در نگاه منحصر به فرد او در عکاسی نیز جستوجو کرد.» با این همه مهمترین دغدغهای که کیارستمی در تمام این سالها آن را دنبال کرده، عکاسی بوده است. به گمان کیارستمی «یک عکس میتواند مادر سینما باشد، زیرا این چیزی است که سینما با آن شروع میشود». او عکاسی را نسبت به فیلمسازی رسانهای خالصتر میداند. دیوار «دیوار» در ایران برای اولین بار است که به نمایش درمیآید، عکسهایی که پیش از این در گالری دوفرانس پاریس به نمایش درآمده بودند. این عکسها مربوط به سالهای 2009 و 2010 هستند. کیارستمی آن زمان در گفتوگو با یک نشریه فرانسوی درباره این نمایشگاه گفت: «من 30 سال است روی طبیعت کار میکنم. کارم را در عکاسی از مجموعه «درختها» و «پرندهها» شروع کردم و بعد عکسهایی گرفتم که باران پشت شیشه ماشین را به تصویر میکشید. بعداز آن به «جادهها» پرداختم و آخرین مجموعه عکسام، «دیوارها» است.»کیارستمی نظری متفاوت نسبت به «دیوار» دارد. او میگوید کاربرد دیوار تنها جدا کردن و حائل بودن بین دو فضا نیست یا اینکه یک چشمانداز را پنهان کند. «دیوار خود نشانه ای از طبیعت است.» کیارستمی عکسهای این مجموعه را نیز چون همیشه تنها در پنج نسخه تکثیر است. غیبت انسان در مجموعه «دیوار» نیز چون دیگر مجموعه عکس های او انسان غایب است. این مسئله را میتوان در بسیاری از فیلمهای او نیز مشاهده کرد. ارز و اعتباری که طبیعت در فیلمهای او چون «زندگی و دیگر هیچ» و .. دارد، نشان میدهد او همواره ارزشی فراتر از انسان برای طبیعت قائل شده و حتی انسان را عامل تخریب آن میداند.کیارستمی معتقد است: «وقتی از پشت پنجره، مخصوصا پنجرههای خانههای متروک به طبیعت نگاه میکنید، میبینید چطور خانهها و انسانها در طول زمان خراب میشوند و از بین میروند و چطور طبیعت با سماجت میماند.» درختان معمولا پای ثابت کارهای کیارستمی هستند، زیرا از نظر او درختان سمبل مقاومت و تطابقپذیری هستند. مجموعههای دیگرآخرین نمایشگاهی که از عکسهای کیارستمی برگزار شد، در گالری گلستان بود که با وجود استقبال بسیار علاقهمندان و مجموعهداران، عکسها هیچکدامشان برای فروش نبودند. در آن مجموعه تمام عکسها از پشت و ورای دیوارها و شیشهها گرفته شده بود. عکسها متعلق به دو مجموعه از آثار عکاسی کیارستمی بود. «باران پشت شیشه» و مجموعهای که کیارستمی تمامی عکسهای آن را از پشت پنجره خانههای متروک یا خانههای در حال ساخت گرفته بود. کیارستمی درباره آن مجموعه گفته است: «باران را از پشت شیشه پنجره بیشتر دوست دارم، چون هم از بارش آن لذت میبرم و هم خیس نمیشوم و پنجرهها وقتی در این سوی آن کسی نیست، زیبا هستند.» «باران» و «درختها و کلاغها» - «جادهها و درختان» و «برف سفید» - در این سالها نمایش متفاوتی در کشورهای مختلف از کشورهای اروپایی گرفته تا آمریکا و کانادا و ژاپن داشتهاند و حرف و حدیثهای بسیاری نیز ایجاد کردهاند. در عکسهای مجموعه «درختان و کلاغها» نیز که بهصورت رنگی گرفته شدهاند، کیارستمی به نمایش درختان و پرندگان پرداخته است. در مجموعه عکسهای «جادهها و درختان» جادههایی به تصویر کشیده شدهاند که از محلهای بی آب و علف و خالی از سکنه گذشتهاند. در مجموعه «برف سفید» نیز عکسهایی از درختان با پسزمینه سفید پوشیده از برف گرفته شده که بهصورت سیلوئتهای زیبا درآمدهاند. از پشت آن عینک سیاهکیارستمی هر فیلمی که میسازد، کلی سر و صدا میکند. فیلمهایش در فهرستهای عجیب و غریب جای میگیرد، در جشنوارههای متعدد اکران میشود. خیلی از کشورها برای نمایش آن سر و دست میشکنند و هزار اتفاق دیگر. بماند در ایران باید این فیلمها را تنها از گوشه خیابان خرید تا شانس دیدنشان را پیدا کرد.مخاطبان ایرانی اما این شانس را داشتهاند که گاه و بیگاه نمایشگاهی از عکسهای او را ببینند، یعنی گرچه در سالهای گذشته بسیاری از عکسهای او در مهمترین موزهها و گالریهای دنیا چون موزه لوور پاریس، گالری هنر مدرن نیوبورک، گالری میم دوبی، موزه Victoria & Albert لندن و ... به نمایش درآمدهاند، اما گاه و بیگاه نیز تعدادی از آنان در ایران رونمایی شدهاند. کیارستمی درباره عکسهایش چه میگوید؟ کیارستمی عکسهایش را بیشتر نتیجه علاقهاش به طبیعت میداند تا گرایش به قاب و تصویر. او معمولا ترجیح میدهد درباره عکسهایش سکوت کند تا عکسها بیواسطه با مخاطب سخن بگویند. او در گفتوگو با نشریه نشنال امارات درباره ورود خود به حوزه عکاسی چنین گفته است: «بعد از آنکه از دانشگاه فارغالتحصیل شدم، شروع به کار روی فیلمهای تجاری کردم که مرا با مکانیزم فیلمسازی و دوربین آشنا کرد. از آنجا بود که ساخت فیلمهای کوتاه برای کودکان را آغاز کردم و پس از آن به مطالعه عکاسی پرداختم. بیشتر این عکسها را زمانی گرفتم که بهدنبال پیدا کردن لوکیشن برای ساخت فیلمهایم بودم. من این روند را مدیون ناآگاهیام از دوربین، لنز و فیلتر میدانم. من فقط عکس میگیرم و بدون آنکه از فیلتر استفاده کنم، واقعا نمیدانم عکس چه از آب درخواهد آمد. طبیعتی که من بهتصویر میکشم، دقیقا آن چیزی که یک عکاس حرفه ای میگیرد، نیست. بهویژه در رابطه با صحنههای برفی که بهنظر من این عکسها بسیار شبیه تصاویر آبرنگ در آثار هنری ژاپن است.» کیارستمی در توضیح رابطه میان عکاسی و کارهای سینماییاش نیز اظهار نظر جالبی دارد، او می گوید: «برخی از عکسهایم را زمانی گرفتم که به دنبال لوکیشن برای فیلمبرداری آثارم بودم. حتی هنگام فیلمبرداری نیز یک یا دو روز را به عکس گرفتن اختصاص میدادم. با این حال وقتی فیلم میسازم، فقط یک کارگردانم و زمانی که عکس میگیرم، یک عکاسم.» کیارستمی نقاش عکاسی اما تنها حوزه هنرهای تجسمی نیست که او به آن ورود پیدا کرده است. شاید کمتر کسی بداند که او نقاشی خوانده است و به قول خودش چون نمیتوانسته نقاشی کند، به ساخت فیلم روی آورده است.خودش میگوید: «نقاشی من خیلی بد بود، به طوری که دوره چهار ساله را در 13 سال در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران به پایان رساندم! با اینکه رشته تحصیلیام نقاشی بوده، اما هرگز نتوانستم نقاش خوبی شوم. سعی کردم تجربیات متفاوتی را از هنرهای مختلف به دست آورم، اما نمیدانم چرا درمورد نقاشی رغبتی نشان نمیدهم.» شاید به خاطر همین علم اوست که در بسیاری از رخدادهای عرصه هنرهای تجسمی به عنوان داور نیز حضور داشته است. در نمایشگاه «صد اثر، صد هنرمند» برای اولینبار یک نقاشی از عباس کیارستمی رونمایی شد. لیلی گلستان مدیر گالری گلستان درباره نقاشیهای کیارستمی نظری متفاوت دارد و میگوید: «او نقاش خیلی خوبی است که با مداد رنگی نقاشی میکند و من کارهایش را خیلی دوست دارم.» کیارستمی موزیسینساخت یک اپرا که در یکی از سالنهای مهم لندن - سالن تئاتر «کولیسئوم» در منطقه وستمینیستر لندن است که 105 سال قدمت دارد - به نمایش درآمده، بهانه خوبی است برای اینکه کیارستمی را در این حوزه نیز فعال بدانیم. تهیهکنندگی این اثر را که الاین تیلرهال دستیار کارگردانش بود و شش بازیگر نیز اجرای آن را برعهده داشتند، اپرای ملی انگلستان برعهده داشت. داستان این اپرا درباره دو افسر جنگ است که میخواهند وفاداری همسران خود را هنگامی که آنها برای جنگ دور از خانهاند، بیازمایند. کیارستمی شاعرعباس کیارستمی تاکنون مجموعه شعرهای مختلف چون «همراه با باد» و «گرگی درکمین» را منتشرکرده است. در این مجموعهها کمتر میتوان ردپای شعر کلاسیک ایران را مشاهده کرد. او حتی شعر شاعران کلاسیک چون سعدی و حافظ را با نگاه خاص خود بازبینی میکند. انتشار دو کتاب حافظ و سعدی به روایت عباس کیارستمی پیش از این واکنش های منفی و مثبت بسیاری را برانگیخت. کیارستمی شعر را بخشی از بافت اجتماعی ایران میداند و میگوید: «در ایران، قصابها، سبزیفروشها و فرشفروشها نیز در زندگی روزمرهشان از شعر استفاده میکنند. ما نیز بهعنوان هنرمند اگر در آثارمان از شعر استفاده نکنیم به فرهنگ و تاریخمان ضربه زدهایم و من گاهی سری به دنیای شعر میزنم و اشعاری مینویسم.» با این حال او خود را شاعر نمیداند و دراینباره در گفتوگویی که به بهانه ترجمه مجموعه «همراه با باد» او به زبان اسپانیایی در مادرید گفته است: «من یک فیلمساز هستم و در عرصه شعر و شاعری، اعتماد به نفس عرصه کارگردانی را ندارم. به همین دلیل معتقدم به سختی میتوان لقب شاعر بر من نهاد. از سوی دیگر، قالب شعری را که من دنبال میکنم، سبکی نوست که از یک سو با مقاومت و از دیگر سو با استقبال روبهرو شده است.»سینماگران و عکاسان این سالها دوربین به دست گرفتن سینماگران بدل به یکی از مهمترین جنجالهای هنرهای تجسمی شده است. سینماگران میگویند عکاسی ملک طلق کسی نیست و آنها هم حق دارند دوربین به دست بگیرند، عکاسی کنند و نمایشگاهی از آثار خود را برگزار کنند و عکاسها هم میگویند قبول! اما لااقل عکسهایتان را به قیمتهای نجومی نگذارید و یا دست کم وقتی قرار است یک اکسپوی دولتی برگزار شود، همه چیز زیر نام فلان هنرپیشه که چند تکعکس نه چندان با کیفیت هم دارد، قرار نگیرد. برای همین است برگزاری نمایشگاه عکس برای خیلی از هنرمندان عرصه سینما هزینههای بالایی داشته که مهمترینش حاشیههای نمایشگاه عکسهای هدیه تهرانی است که هنوز که هنوز است دست از سر او بر نمیدارد. در این میان البته تعدادی نام بزرگ نیز به چشم میخورد. داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی، رضا کیانیان، حمید جبلی که پیش از این نیز نمایشگاه هایی از آنها دیدهایم و برخی نیز چون فاطمه معتمدآریا، نیکی کریمی، بایرام فضلی، مانیا اکبری، حامد بهداد، لاله اسکندری، لیلا اوتادی، سامان سالور و ... تبی که خوابید...حالا اما این تب خوابیده است. سینماگران کمتری این فکر به سرشان میزند که نمایشگاه عکس برگزار کنند. در آن مدت اما برگزاری نمایشگاههای عکس و قیمتهای بالایی که این افراد برای آثار خود می گذاشتند، داد بسیاری از عکاسان حرفهای را در آورد. مشکل زمان برگزاری دومین آرتاکسپوی تهران تشدید شد. تعدادی از آنان طی نامهای به مؤسسه فرهنگی ـ هنری صبا (برگزارکننده آرت اکسپوی تهران) به کمرنگ جلوه دادن حضور عکاسان حرفهای در برابر هنرپیشهها و کارگردانان سینما در آرتاکسپوی عکاسی اعتراض کرده و از شرکت در این اکسپو انصراف داده بودند. وجود سینماگران عکاس اما پدیدهای نیست که تنها در ایران وجود داشته باشد. در سینمای جهان نیز بسیاری از چهرههای نامی چون ویم وندرس فیلمساز آلمانی و جان واترز فیلمساز آمریکایی نیز در این زمینه فعالیتهایی انجام دادهاند.5758
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1364]