واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: چـيـزي كـه مـا را دور هـم جـمـع مـيكـند
يك نويسنده شجاع لازم است تا خطركرده حدس بزند چه چيزي است كه ميتواند ميليونها خواننده مجله تايم را گردهم بياورد. اما اين نويسنده همين الآن در اينجا هست. هر شخصي كه اين نشريه را خوانده يا آن را روي اينترنت تماشا كرده است، در عمرش يك بار بازي كرده است ـ ولي حتي يكي از آنها به درستي به ياد ندارد كي براي اولينبار اين كار را انجام داده است.
ورزش براي انسان بودن حياتي است. همه ما وقتي بچههاي كوچكي بوديم، توپهاي رنگي را به اينطرف و آن طرف انداختهايم، يا رقص نور را مقابل چشمانمان تماشا كردهايم، يا از نقش و نگار روي دامنهاي مادرانمان به حيرت افتادهايم. همه ما براي يك بار هم كه شده يك سنگريزه يك چوب يا يك توپ را پرتاب كردهايم؛ همه ما دير يا زود، از بازي ليلي با خواهر ـ برادر يا يك دوست در يك پيادهرو لذت بردهايم. يا در يك جاده خاكي دويدهايم. همه ما دير يا زود تيمهايي تشكيل دادهايم ـ هرچند معمولاً نه آنقدر كه به نظر ميآمد رسمي و جدي ـ تادر بازيها رقابت كنيم.
ما همه مسابقه دادهايم؛مسابقه بخشي است از اينكه ما چه و كي هستيم. يوهانهويزينگا، جامعهشناس و تاريخنويس بزرگ هلندي، در سال 1938 در كتاب خود نوشت: «مسابقه دادن قابل انكار نيست. شما ميتوانيد اگر بخواهيد همه چيزهاي انتزاعي را انكار كنيد: عدالت، زيبايي، حقيقت، خوبي، ذهن. شما ميتوانيد جديبودن را انكار كنيد، اما نه مسابقه دادن را.»
اگر مسابقه يكي از چيزهايي است كه مشخص ميكند انسان بودن چيست، نبايد تعجب كنيم كه چيزي است كه به اما اجازه ميدهد كاوش كنيم و ريشههاي مشترك و حساسيتهاي خود را، در هرجا كه زندگي ميكنيم، در هر فرهنگي كه از آن قُوت ميگيريم، در هر ديني كه مقدس ميداريم، جستجو كنيم.
مردم همه جا از دربار مايانها گرفته تا ميدانهاي رنسانس ايتالياي لگد به توپ زده يا توپ پرتاب كردهاند؛ در حقيقت بازي چيزي است كه ما همگان در آن شريك هستيم. پيدا كردن مبدأ خيلي از بازيهاي نوين تقريباً غيرممكن است. چه كسي اولينبار با اسب مسابقه داد؟ احتمالاً پسر بچهها در بعضي از ايلهاي مغول، سدهها قبل، زماني كه اسبهاي كوچك خود را در استپهاي بيانتها ميتاختند ـ عادتي كه سرانجام به بيابانهاي عربستان مهاجرت كرد و بعد به ورزش پادشاهان در انگلستان و شواليههاي كنتاكي تبديل شد. خيلي سالها پيش نبود كه دانشمندان چيني ادعا كردند كه هنر انداختن يك توپ كوچك به درون يك سوراخ اولين بار در امپراتوري چين اجرا شد.
اما مناقشه بر سر اينكه اولين كسي كه يك بازي را كشف كرد، اينطور كه پيداست، كمتر از لذت صرف انجام آن اهميت دارد. هيچ بازيكن گلف يا هوادار آن وجود ندارد، چه چيني چه اسكاتلندي، كه مبارزه ميان تايگروودز و راكو مديت را در مسابقات آزاد ايالات متحده تماشا نكرده و با خود نگفته باشد واقعاً حيرتانگيز است. باز ار هويزينگا نقل قول ميكنيم: «طبيعت ميتوانست ورزشهاي ماشيني و احساسي به فرزندانش بدهد. اما نه؛ او مسابقه را با تنش، شادي و لذتاش به ما داد.» اما مطمئناً اين لذت صرف مسابقه است كه ما را دور هم جمع ميكند. و اين دور هم جمع شدن.
اگر دوست داشته باشيد، موضوع مجموعه داستانهايي است كه بعد از اين ميآيد. در عصر اقتصادي ما، كه هر چيزي قيمتي دارد (اما هر چيزي با ارزش نيست)، ما به خود اجازه دادهايم باور كنيم كه اين تجارت و دادوستد است كه مردم جهان را گردهم ميآورد.
عصر قديم بر اهميت جنگ و امپراتوريها در فرآيند جهاني شدن تأكيد داشت؛ و از آن هم قديمتر، بر چگونگي جهش برخي از اديان از سر چشمهشان در شمال هند يا خاورميانه براي تشكيل جوامع داراي اعتقادات مشترك، تأكيد ميكرد.
اما بازيها نيز ما را به هم پيوند ميدهند. شطرنج در كجا بازي نميشود؟ كدام كشور بازيهاي تماشايي يورو 2008 را كه در سوئيس و اتريش برگزار شد تماشا نكرد؟
البته راههايي كه ورزشها و بازيها براي حركت در اطراف جهان انتخاب كردند متفاوت است. بعضي از آنها ـ در حقيقت بسياري ـ راه آن بريتانياييهاي عضلاني، پروتستان، قوي (آنها دوست داشتند اينطور فكر كنند) در ذهن و جسم را كه در سده نوزدهم در سرتاسر جهان گسترش يافت انتخاب كردند و فوتبال، راكبي، كريكت و تنيس روي چمن را برگزيدند. در ايام جديدتر، تلويزيون بسكتبال، اسنوكروپوكر و بازيهاي ويدئويي را وارد فرهنگهايي كرد كه قبلاً به زحمت آنها را ميشناختند. بعضي ورزشها نيز از راههاي الكترونيكي گسترش يافتند.
البته همهاش هم تفريح نيست. در همين امسال، بازيهاي المپيك تابستاني غيرممكن است بتواند اين واقعيت را ناديده بگيرد كه چگونه رؤياي پيردوكوبرتين به خاطر هدفهاي سياسي بارها ربوده شده است. وقتي مسابقه ميان ملتها ـ يا ميان كساني كه از آنها خواسته شده نماينده ملتي باشند ـ برگزار ميشود، مليگرايي با همه قدرتش براي رقابت زشت هرگز از محل مسابقه زياد دور نيست. اين همانقدر كه چهارسال پيش در آتن صادق بود در اين تابستان نيز در پكن صادق خواهد بود.
اما طرف تاريك ورزش بينالمللي در اين جا ماية نگراني ما نيست. ورزش، همانطور كه تونيبلر نخستوزير پيشين بريتانيا ميگويد، ميتواند همة عادتهايي را كه در اوقات كسلآور زندگيمان مفيدند به ما بياموزد، و در حقيقت، ميتواند وسيلهاي براي كمك به توسعه انساني در بخشهاي كمتر پيشرفته جهان ما باشد.
فراتر از آن يك شادي، شور و شعف و هيجاني وجود دارد كه از مسابقه، رقابت و بازي ناشي ميشود. به قول هويزينگا اولين ويژگي بازي آزادي آن است. بلي ورزش آزادي است. «و به اين دليل است كه ما آن را دوست داريم.»
چهارشنبه 2 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 120]