تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بار خدايا براى تو روزه گرفتيم و با روزى تو افطار مى كنيم پس آن را از ما بپذير، تشنگى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845120711




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بانک هاي ايران دکان نزول خواري اند


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: بانک هاي ايران دکان نزول خواري اند گفت و گو با رئيس خانه صنعت و معدن   سیدحمزه حسینی: کاهش نرخ بهره يک موافق جدي دارد و آن کسي نيست جز هادي غنيمي فرد. او ادعا مي کند که با محاسبات جديدي که دارد نرخ بهره در ايران حدود 6 درصد است. از سوي ديگر او رابطه بين تورم و نرخ بهره را نفي کرده و مدعي است که تورم در ايران با نقدينگي ارتباط ندارد. غنيمي فرد مي گويد به دليل همين حرف ها بارها از سوي کساني که خود را منتسب به بانک ها معرفي مي کنند تهديد به ترور شده است. _-_-_-_-_-_-_ آقاي غنيمي فرد، شما همواره به دليل اتخاذ مواضع متفاوت مورد توجه قرار گرفته ايد. به همين دليل مي خواستم از شما سوال کنم نظرتان راجع به وضعيت امروز صنعت در ايران چيست؟ صنعت در کشور ما در زمان شاه در پايين ترين سطح بود و تا دهه 30 در کشور ما صنعتي وجود نداشت. بعد از کودتاي 28 مرداد براي اينکه مردم مشغول باشند از طريق اصل 4 و بانک جهاني اعتباراتي به ايران داده شد تا در صنعت سرمايه گذاري شود. به همين ترتيب صنايع کوچکي در ايران پايه ريزي شد. بعد از اين در دهه 40 اين مطلب رنگ دارتر شد و صنايع اصولي تري مانند خودرو وارد ايران شد و خلاصه صنعتي مثل اتومبيل پا گرفت. در دهه 50 نفت جهش پيدا کرد. من آن موقع شرکت کاسل را داشتم و يواش يواش در اين دهه صنايع ماشين سازي اوج گرفت و عراق قطب صنعتي شد. بعد سال 50 به اين ترتيب يکي از کارهايي را که بانک ها الان نمي کنند، مي کردند به عنوان مثال در آن سال ها برج سازي رواج پيدا کرده بود و ما مقداري آشپزخانه پيش ساخته از خارج وارد مي کرديم.  به ياد دارم که يک بار آقاي بهزادي که رئيس بانک تهران بود من را صدا کرد و در هتل دربند در حين ناهار خوردن به من گفت چرا اين قدر چوب و چل وارد مي کني، بيا ما به تو پول مي دهيم و کارخانه اش را باز کن. يعني آن زمان صنعت جنبه حمايتي داشت. آدم را راهنمايي مي کردند مثلاً به من مي گفتند خودت برو الوار وارد کن خودت رنده کن، خودت اره کن، در و پيکر و کابينت بساز و اين در مورد همه صنايع وجود داشت.  سال 55 آقاي آموزگار وارد يک نوع اقتصاد انقباضي شد چون نفت به 12 دلار رسيد و ديگر ديدند که بيش از آن نمي شود چرا که مقداري به انگليس و فرانسه و مصر قرض داده بودند و آنها آمدند يک سياست انقباضي پيش گرفتند و در اين سياست کارهاي ديگري هم کردند و در حين اين سياست انقباضي بد و بيراهي هم به حضرت امام گفتند و يواش يواش مردم بر ضد حکومت تهييج شدند و حکومت سرنگون شد. حکومت که سرنگون شد، آن صنايعي که با کارکنانشان خوب برخورد نکرده بودند خود به خود صحنه را خالي کرده و رفتند.يعني اگر نرفته بودند مصادره ها به آن شکل انجام نگرفته بودند. من هميشه گفته ام که اينها تقصير خودشان بود که صحنه را خالي کردند. بحث مصادره شامل حال شما نشد؟ نخير، ما يک کارخانه کوچک داشتيم. اتفاقاً جوري شد که تا شب انقلاب، کار کرديم و بعد از آن جوري شد که در شب انقلاب ما هر چه پول در جيبمان بود داديم به بچه ها و گفتيم برويد تا خرج خانه تان نماند و ببينيم وضعيت چه مي شود. سه روز بعد هم که کارخانه را باز کرديم بچه ها رفتند از خانه يا از مادر و خاله و هر کسي که مي توانستند پولي را آوردند تا ما بتوانيم کارخانه را راه بيندازيم.  به هر حال مي خواهم بگويم رابطه ما با بچه ها خيلي خوب بود و اکثر کساني که رابطه خوبي با کارکنان داشتند به همين ترتيب جلو رفتند.عده اي هم به دليل گسترش کار ارتباط خوبي نداشتند و رفتند و مصادره ها به آن شکل صورت گرفت. خيلي از آدم ها رفته بودند و دولت ناچاراً براي زمين نماندن کار آنها را گرفت.  بعد هم آن قانون ملي شدن که دولت موقت آورد تندروي و بي مطالعه بود. در آن روز به دليل قدرت جناح ها و گروهک هاي چپ که اکثريت پيدا کرده بودند اين مسائل روي داد.اما جنگ که شروع شد شرايط شکوفايي صنايع ايجاد شد. در سال هاي جنگ به ترتيب که جلو مي رفتيم به واسطه نبود ارز و تحريم آن موقع بود که در همه کارخانه ها ساختن شروع شد. من به ياد دارم که هر چه پمپ آشغالي هيدروليک در اوراق فروشي هاي ميدان شوش بود همه آمد بيرون و بازسازي شد و وارد کار شد. هر چه فولاد شکسته و ميل لنگ کشتي بود ملت مي رفتند مي خريدند و مي تراشيدند و ماشين سازي مي کردند و بسيار ماشين ساخته شد. جنگ يکي از پديده هايي بود که به عنوان نعمت به صنعت داده شد. پس از آن در سه سال اول حکومت هاشمي خيلي به صنعت توجه نشد. يعني بعد از آن به صنعت توجه نشد؟ بعد از آن نه تنها به صنعت توجه نشد که حتي صنعت را گذاشتند بيخ ديوار و آن را تيرباران کردند. در اين مدت از لحاظ اعتبارات بانکي و دادن وام ها و تسهيلات خيلي کمک شد اما از سال 1372 اوضاع فرق کرد. در همين سال ها بود که بانک مرکزي حرف جديدي را اختراع کرد و به جامعه فرستاد و آن اين بود که در يک اقتصاد سالم بايد ورشکسته هم وجود داشته باشد.  چرا ما در اقتصادمان ورشکسته نداريم و به حدي پاشنه اين حرف کشيده شد که تمام کارها به سمت ورشکستگي رفتند. در اينجا ما با کساني مواجه شديم که بدون دانستن شرايط ايران، مدرن فکر مي کردند. يعني فکر مي کردند چون ماليات بر ارزش افزوده در اروپا و امريکا وجود دارد در ايران هم بايد وجود داشته باشد اما ما هنوز نمي دانيم معني ماليات چيست.  مثل اينکه فرض بفرماييد کسي بلد نيست تب سرماخوردگي را معالجه کند و مي رود يک کلينيک براي معالجه سرطان درست مي کند.در همه اين موارد فشار را به حدي آوردند که مثلاً در زمان آقاي موسوي ماليات براي تعاون ملي گرفتند. لذا همه اينها آمد و از آن طرف تقلبش در کنارش اختراع شد.آن بيچاره هايي که دستشان به جايي بند نبود اين ماليات ها را پرداختند و از پا درآمدند و آنها که نمي خواستند اين کار را کردند. سهميه بندي هم بعد از جنگ دو سالي بي خود ادامه يافت و اگر ما امروز مثل آن روز فکر مي کرديم و به سمت اقتصاد آزاد پيش مي رفتيم حالا مشکلاتمان حل شده بود. به نظر شما دولت هاي پس از جنگ کدامشان به صنعت اهميت بيشتري دادند؟ سه سال اول آقاي هاشمي خيلي خوب بود. پنج سال بعدش به آقاي کلينتون برخورد و ما با مشکلات تحريم مواجه شديم و صادرات ايران لطمه خورد. از طرف ديگر کميته تنظيم بازار در ايران ايجاد شد و سختگيري هايي براي صادرات کالا در ايران اعمال شد و مثلاً در فرش دستباف سردسته بوديم. اما کساني آمدند حرف هايي را زدند مثلاً گفتند بايد هر متر مربع آن 75 دلار فروخته شود. اما آن موقع فرش 6 متري را 75 دلار مي خريدند و اين معني نداشت چون بعضي فرش ها خرسک بود و... و فرش ايران مشکل دار شد. هر چه روساي اتحاديه ها اظهارنظر کردند بانک مرکزي پايش را کرد در يک کفش که حاشالله پيمان ارزي چنين است و غير از اين نخواهد بود. حالا برويد ببينيد نتيجه آن چه شد. به هر حال، همان موقع هم فرياد مي زديم و خبري نشد. تا اينکه در آخر دوره ايشان دوباره سختي ها زياد شد. البته ايشان به اين دليل که مي خواستند برنامه هاي شان را تا آخر به جامعه معرفي کنند، ما تا دوره اي پول خرج مي کرديم و تورمي که به 49 درصد رسيد براساس همين مطلب بود و من تصور مي کنم اگر حکومت ايشان ادامه داشت با همان راه هم مي توانستيم صنعت را نجات بدهيم. کار تازه داشت هيجان پيدا مي کرد.بعد آقاي خاتمي آمد و ايشان کارهايي را که کرد مي خواست اساسي باشد.آقاي خاتمي قبل از اينکه بخواهد برنامه سوم را تدوين کند قصد داشت برنامه دوم را اصلاح کند و قصد اصلاح اقتصادي داشت. کار بدي نبود اما متاسفانه همان مدرنيست هاي بي سواد و آدم هايي که هرگز اقتصاد ملي ما را نه مي شناسند و نه مطالعه مي کردند باعث شدند کارهاي آقاي خاتمي با عدم توفيق مواجه شود. سر همين بهره بانکي ايشان در سال 81 قول داد هم بهره را مي آورم پايين هم بهره اوراق مشارکت را.دو سال بعد گفت در کشوري که تورم دورقمي است اين کار را نمي کنم. بانک مرکزي مي خواست از زير کاهش نرخ بهره در برود و گفت در طول برنامه چهارم نرخ بهره به تدريج تک رقمي خواهد شد و ديديد که آقايان پارسال و امسال بعد از کاهش نرخ بهره چه مشکلي پيش آوردند و شاه بيت حرف آن 57 نفر اين بود که چرا بهره را کم کرديد. مرد حسابي شما اين را از کجا مي گويي. ما در کشورمان بانک نداريم. يک دانه از بانک هاي ايران به لعنت خدا نمي ارزد. همه آنها دکان نزول خواري هستند. اگر اينها بانک هستند خدمات بانکي همه بي ارزش هستند. پول برايش نگيرند مگر فقط بايد براي نزول پول گرفت؟اگر با کاهش نرخ بهره اينها مشکل دار و ورشکست مي شوند چرا غروب ارزش سهامشان 4برابر مي شود؟به چه عشقي مي روند سهامشان را مي خرند. مسائلي هست که عده اي هوچي با هوچي بازي مي خواهند نظراتشان را به جامعه تحميل کنند. من فهمي از کارهاي سياسي آقاي احمدي نژاد ندارم و سياست هم نمي دانم که آنها را نقد کنم چون وارد نيستم. ولي در مورد کارهاي اقتصادي ديدم آدم پابرجايي است. در همين مقوله آقاي خاتمي تا لحظه اي که بود سعي مي کرد مسائل اقتصادي را در دست بگيرد اما متاسفانه مطالب جناحي باعث مي شد ايشان نتواند آن طرح هايي را که مي خواهد به خوبي پياده کند. به هرحال بحث آن مدرن هاي بي سواد هم که گفتم مطرح شد. اين کارها را آن کساني که قيافه مدرن مي گيرند و مثل من کراوات مي زنند و کراواتشان را باز کردند و منزل گذاشتند حرف ها را به خاتمي تحميل کردند. مثلاً گفتند زياد شدن نقدينگي باعث تورم مي شود. اينها اصلاً نمي دانند نقدينگي چيست و چقدر است. خب اين يک بحث تئوريک است. در همه کتاب ها هم وجود دارد. همه اين حرف ها را از دهان يکديگر نگاه مي کنند و مي زنند. وقتي به بانک مي رويد و مي گوييد پول بده مي خواهيم توليد کنيم، مي گويد ندارم. پس اين نقدينگي که اين طور زياد است کجا است؟ مي گويند 40 درصد نقدينگي در کشور زياد شده اين 40 درصد را به چه کسي وام داديد؟ شما بگوييد؟ من بگويم، مگر من وام داده ام. به شهرام جزايري داده؟ به آن نود و چند نفري که فلاني پيدا کرده داده است و آن وقت اين چه سيستمي است که ما نمي دانيم چقدر نقدينگي نياز داريم. ما الان در بعضي بانک هاي خارجي دلارهايمان در حال پوسيدن است. همان طور که مي دانيد نقدينگي مجموع اسکناس و مسکوکات دست مردم، شبه پول و حساب هاي ديداري است. اينها مقدار کمي نيست. خود شما در حساب جاري تان چقدر پول داريد؟ شايد حدود دو ميليون تومان. اما همه اين طور نيستند و ارقام گنده است. عده خاصي است. 70 درصد سپرده هاي بانکي بلندمدت متعلق به سه درصد سپرده گذاران است. اين ارقام براي من معني دار است. من به عملکرد هر دولت کار دارم. براي من خاتمي و احمدي نژاد تفاوت ندارد. با بوق و جنجال نمي شود مملکت را جلو برد. سيستم بانکي ما فشل است و تصميم هاي آن به نفع مردم نيست.اوراق ارزي قرضه چاپ کردند و بهره را 10 درصد کردند. در دنيا مقدار آن دو درصد بود براي چه ملت ما بايد 5 برابر مي داد. هر وقت آقايان را دعوت کرديم مناظره نکردند. بالاخره اقتصاددانان مي گويند بين نقدينگي و تورم سه نوع رابطه وجود دارد؛ يا يک به يک است يا يک به يک نيست ولي رابطه پيوسته دارد. يا اينکه رابطه بين اين دو گسسته مي شود. ببينيد عزيزم، بگذاريد من مطلبي را به شما بگويم. تمام مطالبي که اقتصاددانان مي گويند از تجربه ميداني به دست آمده. هيچ کدام آنها اصالتاً در هيچ کتاب آسماني نازل نشده است. بالاخره اينها مورد تحقيق قرار گرفته و به عنوان علم مورد قبول قرار گرفته است. چرا ما موظف هستيم فقط فرضيه آن طرفي ها را قبول کنيم. بحث اين است که در اينجا هم اين فرضيه ها مورد تحقيق قرار مي گيرند و اقتصادسنجي همين وظيفه را بر عهده دارد. همه حرف هاي شما را قبول دارم و اينها درسي است براي اينکه من آماده شوم ببينم که اين پول در جامعه من چه کار مي کند. وقتي که اينها را ول کردم و نفهميدم آن وقت مثلاً يکي مي آيد و مي گويد فريدمن اينها را گفته و آنها را کفته. خب مي خواهم سر به تن فريدمن نباشد. چنارها و آدم هاي جامعه من مثل چنارها و آدم هاي جامعه امريکا نيست لذا ما به يک اقتصاد ملي نياز داريم و آقايان هر جا کم مي آورند به بحث ديگران اشاره مي کنند. خب شما بايد مثالي بياوريد که مويد حرف شما باشد. خيلي حرف ها هست که مويد حرف من است. يکي از کارهاي شما روزنامه نگاران اين است که به آدم تلقين مي کنيد حرف شما غلط يا درست است. به هرحال در مورد تورم و نقدينگي بايد يک حرف صحيح زده شود و رابطه اينها از لحاظ رياضي هم ثابت شده است. وقتي زياد بودن نقدينگي باعث تورم مي شود که در برابر نقدينگي کالا براي عرضه وجود نداشته باشد. در حال حاضر ما دو برابر نياز ساليانه کشور در انبارهاي کارخانجات کالاي انبار شده داريم. بيش از سه سال کالاي مورد نياز وارداتي در باراندازها وجود دارد. يعني حالا حالاها اگر نقدينگي 5 برابر اين بشود باعث تورم نخواهد شد. پس بالاخره رابطه بين اين دو را قبول داريد. گفتم اگر کالا به اندازه نقدينگي وجود نداشته باشد اين اتفاق مي افتد. پس دليل تورم موجود در کشور چيست؟ ما در ايران به آن شکل تورمي نداريم. من يک چيزي به شما مي گويم. شما برو شرافتاً و محض خاطر خدا بررسي کن، قيمت ارز نسبت به زمان شاه تقريباً 150 برابر شده. هر کالايي را که مي خواهي انتخاب کني قيمت فعلي و قيمت زمان شاه آن را در نظر بگير و تقسيم بر 150 کن، ببين اين تورم وجود دارد يا نه. ما در مورد چند قلم کالا فقط تورم داريم يکي گوشت است، يکي خودرو است و ديگري زمين و ساختمان است و برعکس آن چرا تورم در مورد بعضي کالاهاي داخلي صورت نگرفته است، مقداري از تورم در ايران هوچي بازي است. البته تورم در ايران وجود دارد. مثلاً در مورد گيلاسي که قيمت آن 700 تومان است و به يک باره به 1000 تومان مي رسد با 300 تومان و به عبارتي 30 درصد تورم مواجه هستيم. ولي گيلاس در سبد خانوار چند درصد کل هزينه است. تورم را نسبت به سال قبل مي سنجند نه 30 سال پيش. احسنت. زنده باشي. به هرحال من مي خواستم کل دوران را به شما نشان بدهم. آن وقت مثلاً ببينيد گوجه فرنگي چه مدتي کيلويي 3 هزار تومان بود. من مي گويم 15 روز اين جور بود. خب اينها هوچي بازي است. اين حرف ها است که آدم را از کوره در مي برد. پس شما معتقد هستيد اصلاً تورمي در ايران وجود ندارد؟ هست ولي مگر بايد يا از اين ور پشت بام بيفتيم يا از آن ور پشت بام. من مي گويم تورم به اين ميزان که مي گويند نيست. حدودش چقدر است؟ بايد ارقام آن را به من بدهند تا آنها را مقايسه کنم و تورم را حساب کنم. من حرف چرت و پرت که نمي خواهم بزنم. به هرحال واقعيت اين را بسنج که وقتي مطالب را مي گوييم، فلان آقا مي آيد در راديو مي نشيند جلوي من و شروع به گفتن حرف هاي بي ربط مي کند. به او مي گويم اين حرف ها را از کجا آورده اي؟ معلوم مي شود هيچي. مي گويد صبح در روزنامه فلان خوانده ام. روزنامه فلان چيزي براي مقايسه دارد يا آنکه از فلاني شنيده و الي آخر. خب در مورد آمار بانک مرکزي چه مي گوييد؟ ببينيد، تا زماني که در کشور ما موسسات مستقل آمارگيري ايجاد نشود آمارگيراني که به سفارش کساني که اينها را درست کرده اند درست مي شود اين آمار قابل اعتماد نيست چون هر کدام آمار را بايد به گونه اي درست کنند که مقام بالادستي را راضي نگه دارند، نمي توانيم به اين آمار اتکا کنيم. تازه خود اين آمار ضد و نقيض است. مگر نمي گويند سه سال پيش 7/11 درصد بوده پس چرا بهره بانکي را 12 درصد نکردند. مگر نمي گفتند بهره بانکي بايد کمي از تورم بالاتر باشد. چرا آن سال اين کار را نکردند امسال مي گويند براي اينکه حرف خود را به کرسي بنشانند مي گويند تورم امسال 7/14 شده. خب بالاخره امسال تورم به بيش از 14 درصد مي رسد. نمي توان گفت که آن وقت اين کار را نکردي پس بايد امسال با ضرر آن را انجام بدهي. خب مي خواست آن زمان نرخ بهره را کم کند تا من امسال حرف او را قبول کنم. من نه حرف آن روزش را قبول دارم نه حرف امروزش را. چرا همان پارسال که 7/11 درصد بود و آمدند گفتند بهره را بکنيد 14 درصد آن قشقرق را در آوردند. يادت نيست، که مجبور شد پنج تا رئيس بانک را عوض کند. پس هميشه حرف آنها اين است که بهره بانکي پايين نيايد. الان هم دوباره همان اتفاق افتاده و بي منطقي در کاهش نرخ بهره وجود دارد. من چون حسابدار خبره هستم يک چيز را مي فهمم. ليست اقلامي که قيمت تمام شده را تشکيل مي دهد در مورد يک کالا دو تا قلم عمده است که هر کدام مجموع يکسري اقلام ديگر است. يکي هزينه کار است و يکي هزينه سرمايه است. هزينه کار را در دنيا نتوانسته اند کاهش بدهند. مگر اينکه هزينه ابزار کار را تقليل بدهند. هزينه سرمايه همان بهره است. همه دنيا براي برد در رقابت نرخ بهره را کم مي کنند چرا ما نمي کنيم. به خاطر اينکه علاوه بر تورم ما يک بازار غيررسمي پول داريم.غلط کرديم که داريم. همه اينها را خودمان ايجاد کرديم. ببينيد بازار سياه نزول خواري را براي اينکه بزک کنيم، قشنگ کنيم و بتوانيم ماچش کنيم اسمش را گذاشته ايم بازار غيرمتشکل پولي، چرا اين کار را کرديم؟ خب بالاخره وجود دارد و بر رفتار اقتصادي جامعه موثر است. چي چي وجود دارد. چرا اين کار را کرديم. اين مثل بچه نامشروع است. مگر از بين بردنش دست من و شماست که مي گوييم چرا وجود دارد؟ بله. شما شنيده اي که بانک هاي مرکزي دنيا براي بهره و سرمايه گذاري به بازار خط مي دهند. حال در ايران درست عکس اين قضيه صادق است. در ايران بانک مرکزي براي آنکه بتواند بهره بالاي خود را اعمال کند مي گويد بازار سياه از ما خيلي گران تر است. تو بازار سياه را مي تواني خرد کني. بهره بانکي ات را بکن 6 درصد و به بانک ها هم دستور بده هر کسي هرچقدر تسهيلات خواست بدهد. تسهيلات را که نمي توانند قيچي کنند. چهار نفر مي برند مي بينند نمي توانند خرج کنند. ولش مي کنند. اينکه نمي شود تسهيلات را به راحتي در اختيار همه گذاشت. خب بدهد مگر چه مي شود. بالاخره بانک ها منابع محدودي دارند. همه که نمي آيند بگيرند. همه صنايع ما از اين مي نالند که نقدينگي آنها کم است. علت اين است که نقدينگي در کشور ما به شکل کمبود ارائه شده است. اگر بگويد هر که مي خواهد بيايد پول بگيرد شش نفر اول هم که آمدند، بگويند بي خودي دنبال پول مي روي که چرا؟ مگر پول زيادي داري که مي خواهي بهره بدهي؟بگذار هر وقت هرچقدر نياز داشتي برو بگير.مثل اين است که هر وقت ديدي نان سنگک کم شود مي روي هشت تا مي گيري مي بري در خانه ات انبار مي کني. ولي اگر گفتند هربار که خواستي نان سنگک هست روي منبر ديگر نمي خري که؟تعداد اينها وقتي طبيعي بشود درست به اندازه توان طبيعي مي شود.اگر پولي را که در بانک سپه يا هر بانک ديگري در لندن با عنوان 50 درصد سهم بخش خصوصي گذاشته ايم 5 ميليارد دلارش را بياوريم و بدهيم به بانک ها با بهره 5 درصد و بگوييم بدهيد به صنعت تا بهره هفت درصد. نه اصلاً اين طور نيست. يکي از جاهايي که زمين گران مي شود همين جا است. چون بانک فقط وثيقه زمين را قبول دارد. خب ولي اين اتفاق رخ داده است. غلط کرده رخ داده است. اينکه نمي شود شما از يک طرف از يکسري اتفاقات در ايران دفاع مي کنيد و يکسري چيزهاي ديگر را که در راستاي اتفاقات قبلي است رد مي کنيد. چرا نمي شود. باباجان ما قانون داريم که مجلس گفته طرح يک صنعت را از آن وثيقه بگيريد بانک آن را گوش نمي کند. مي گويد من بايد زمين وثيقه بگيرم. ببينيد، منظور من اين است که مثلاً در جايي از کاهش نرخ بهره دفاع مي کنيد و در جاي ديگر مي گوييد غلط کرده ايم که بازار غيرمتشکل پولي داريم. اينجا هم همين طور است. از يک طرف مي گوييد بانک بايد به راحتي پول بدهد از طرف ديگر مي گوييد بانک غلط مي کند که دنبال وثيقه است. همه اين حرف ها يکي است. چرا حرف ها را طوري مي زني که انگار من يک جور ديگر حرف زده ام. من دارم مي گويم اگر بانک درست تسهيلات بدهد بازار غيرمتشکل پولي به وجود نمي آيد. همه جاي دنيا اين روند وجود دارد و جزء عوامل تاثيرگذار بر نرخ بهره است. به من بگو کجاها بودي. من انگليس بودم، امريکا بودم، ژاپن بودم شما به من بگو کجاها بودي. آنجا وضع به اين ترتيب است که کسي به شما پول قرض نمي دهد. شما بانک مي روي پول مي گيري، راحت هم به تو مي دهند يا اين که مي روي اوراق قرضه مدت دار مي خري. در حالي که اوراق قرضه در ايران بدتر تهييج کننده نقدينگي است. سيستم هاي ما با آنها فرق دارد و کار را به صورت اساسي انجام نمي دهيم. چرا اينقدر به مردم دروغ مي گوييد. پس قبول کرديد که نقدينگي وجود دارد چرا که وقتي نرخ سود اوراق مشارکت بالا است همه آن را مي خرند. درست است يا نه؟ بله. اما مي خواهم بگويم سيستم سخت گيري بانک ها را شما خودتان به وجود آورديد. همين الان هم بانک هاي ما براي دادن وام هاي کلان به بنگاه ها و پروژه هاي بزرگ با مشکل مواجه هستند. حالا چطور در گاوصندوقشان را باز بگذارند و بگويند بفرماييد؟ نه وام خرد را درست مي دهند نه وام کلان را. شهرام جزايري را من نفرستادم برود بانک. چه کسي او را معرفي کرد.آن آقاي فاضل خداداد را چه کسي معرفي کرد به بانک برود و هزار و يک نفر که مي روند به بانک و پول را مي گيرند براي يک کار ديگر؟يکي از بانک ها پريروز اعلام کرده بود که بياييد 9 ماهه پول بگذاريد 16 درصد بهره بگيريد. خود آن بانک موظف است هرچه تسهيلات مي دهد را با 13 درصد بدهد، خب کسي نمي رود بگويد پول را به من بده و حالا آيا سپرده گذاري کند و 16 درصد بهره بگيرد. چرا اين کار را مي کنند. اين را که دولت نگفته انجام بدهيد. خب بانک مجبور به جذب سپرده است. نخير، اين کار براي زمين زدن دولت است. آنها مي خواهند حرف خود را به کرسي بنشانند و طرح را نابود کنند و بايد جلوشان ايستاد.  اگر کسي خواست بانک تاسيس کند با اين کارها مي توانست برود کارخانه بزند، ديگر سراغ بانکداري نمي آمد؟ تمام حرف ما همين است. پس بهتر اين است که کارخانه نزند، پول را بگذارد سپرده. همه حرف ما همين است که نزول خواري در درجه هشتم است اول توليد است. اين کار به اين دليل است که بانک بلد نيست کار کند. در همه جاي دنيا بانک ها مي دانند پول هر کجا که برود آخر سر به بانک مي آيد. خود کارخانه پول را به بانک برمي گرداند حتي دلارفروش هم همين کار را مي کند. اما سوال اين است که کدام بانک؟ بله در تمام بانک ها در سيستم بانکي...وقتي که به اين ترتيب عمل شود و ببينيم امکانات مان بيشتر امکانات جاري و ديداري است براي آن برنامه ريزي مي کنيم. و اين درست است. شما گفتيد که بانک ها مي خواهند دولت را زمين بزنند. خب وزير صنايع مي گويد بانک هاي دولتي هم اين کار را کردند. اين هم خيانت است. اگر بانک دولتي بود بايد به زندان بيفتد و اگر بانک خصوصي بوده بايد تعطيل شود. من اين را مي نويسم و براي اطلاع شما مي گويم بانک ها دستور ترور من را داده اند ولي به خاطر همين من دنبالش را مي گيرم. ملت ما که کلاهبردار نيست اين بلا را سرش مي آورند. پس قبول داريد که... شما بايد قبول کنيد. حرف هايت را به من نزن و بعد بگو پس قبول داري من حرف هايم را زدم و شما بايد آن را قبول کني و خب حالا بياييم از لحاظ علمي ببينيم. چرا با توجه به نرخ بهره 14 و 16 درصدي شما موافق کاهش نرخ بهره هستيد؟ براي اينکه تورم هيچ ارتباطي با نرخ بهره ندارد و اين اختراع مرحوم نوربخش بود و بعداً همه به آن آويزان شدند که تورم و نرخ بهره مرتبط هستند. اينها هيچ ارتباطي با هم ندارند. صدبار هم در تلويزيون گفتم که آقايان يک کتاب معتبر اقتصادي به من نشان دهند که نرخ بهره با تورم ارتباط دارد. ببينيد، شما منحني هاي IS-LM را داريد بعد هم در اقتصاد مفهومي با نام نرخ بهره واقعي وجود دارد که از تفاضل نرخ بهره اسمي و نرخ تورم به دست مي آيد. يکي از دانشمندان دنيا گفته است که اينها با هم ارتباط دارند اما اصلاً چنين چيزي نيست. خب شما که تمام روابط علم اقتصاد را زير سوال برديد. عزيز دلم من حق دارم به عنوان يک فرد صاحب نظر بگويم که از بيخ خود نقدينگي را قبول ندارم يا دارم. کسي نمي تواند به من بگويد چنين چيزي نمي شود و اشتباه مي کني. بالاخره علمي وجود دارد، آزمايشاتي شده و ضوابط مشخصي در آن بروز کرده است. ضوابط را از کجا آورده اند. ضوابط متعلق به چهار، پنج نفر آدم ديگر مثل من است که گفته اند ضوابط من هم اينها است. خب شما اينها را بنويسيد و در اصول علم اقتصاد ثبت کنيد. نوشتم، صدبار هم نوشتم مگر نخوانده اي؟ تو چرا الان من را مي شناسي؟ شما گفتيد مي توانيد نقدينگي را قبول نداشته باشيد. ببين بيا و يک روزنامه نگار شريف باش. فکر مي کنم هستم. پس حقايق را بگو. من مي گويم يک صاحب نظر مي تواند نظري متفاوت با سايرين داشته باشد. خب من هم مي گويم خيلي خوب است، شما هم بياييد اين را کتاب کنيد و به عنوان يک اصل جديد به جهانيان عرضه کنيد. گفتم و کردم. بابا به من فحش داده اند و روزنامه شما ... من را گفته است. روزنامه هاي ديگر هم دنبال من آمده اند و با آنها خيلي چيزهاي جديد ساخته ايم. يعني شما يک مساله و رابطه جديد در علم اقتصاد ايجاد کرده ايد؟ بحث جديدي نيست، بحثي است که ديگران فهميده بودند و ما صافش کرده ايم. ما آمديم و گفتيم پول مثل هر چيزي يک ارزشي دارد و برخلاف آنکه آقايان مي گويند با تورم سنجيده مي شود، من هي مي گويم بهره براي سرمايه بايد به ترتيبي که مي گويم حساب شود. معدل موزون فعاليت هاي اقتصادي را مي فهمند که چقدر روي سرمايه شان بازده دارد. ميزان مخاطره پذيري آنها با ميزان زحماتي مانند بيمه و دارايي و همه را از آن کم مي کنند و آن مي شود نرخ بهره بانکي يعني سرمايه آن قدر ارزش دارد. همين سرمايه را بايد بگيري و ببري در کارخانه ماشين آلات و ساختمان و کارگر را راه اندازي کني و با همه مشکلات مواجه شوي و آنها را ارزيابي کني و از درآمد آن کارخانه ها کم کني که اين نرخ بهره مي شود. با روش شما نرخ بهره در ايران چقدر است؟ با روش من از 6 درصد تجاوز نمي کند. به روش فعلي چقدر است؟ حدود سه يا چهار درصد است. شما اين محاسبات تان را براي آقاي احمدي نژاد هم گفته ايد؟ بالاخره هدف ايشان تک رقمي کردن نرخ سود است و با اين مساله ايشان مي تواند نرخ سود را تک رقمي کند. من نامه سرگشاده به همه جا نوشتم. سوال من اين است که چرا با محاسبه شما نرخ بهره را تا 6 درصد پايين نمي کشند. خب ببين، ممکن است الان 6 درصد باشد، يک ساعت ديگر 5/6 درصد باشد. اصلاً بگوييم 8 درصد که اين نوسانات هم مشکل زا نشود. خدا شاهد است اين را بارها گفته ام. مي خواهيد مقالاتم را ببينيد. ببينيد من مي گويم چرا شما نمي روي به وزير اقتصاد و رئيس بانک مرکزي بگويي آقا اين مساله اين طور که من مي گويم حل مي شود؟ يک عده افرادي که در جناح ها وجود دارند به خاطر جناحشان اين کار را مي کنند و تعدادي از آقايان هم جزء مافياي نزول خواري هستند و به صرفشان نيست. به من تلفن کرده اند که نوه ات را مي دزديم و ممکن است در يک خيابان ماشين به تو بزند و اين چندين بار تکرار شده است.اولين بار ما در ايران فهميديم که در همين سيستم فشل ايران قيمت تمام شده پول براي بانک ها 6/6 درصد است. چرا 18 درصد بهره مي گيريد. به هر حال من اينها را براي جوان هاي مملکت مي گويم. شما چطوري اين مملکت را تحويل مي گيريد؟ خود شما تا به حال چقدر از بانک ها وام گرفته ايد؟ من هرگز نمي گيرم. پس چطوري کارهايتان را انجام داديد؟ خير، با همان که دلم خواست. همه کساني که ورشکسته اند از بانک ها وام گرفته بودند.يک دوره اي چو انداخته بودند که غنيمي فرد به يکي از بانک ها بدهکار است و زوري که مي زند از اين لحاظ است. من به شما هم اعلام مي کنم اگر هر کسي بدهي از غنيمي فرد به بانک ها پيدا کرد، به ازاي هر يک قران 300 هزار تومان پول بگيرد. 




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 481]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن