واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: عقل مدرن، اقتصاد مدرن فقر مدرن
روح الله رشيدي
دستاوردهاي دنياي جديد فراوانند كه بسيار در موردشان شنيده ايم. «دنياي جديد» هماني است كه او را با پيشرفت، ترقي، گسترش صنايع، آزادي بشر، وفور امكانات زندگي، همه گير شدن رفاه و... مي شناسيم و البته بايد! هم به اين گونه بشناسيم.
همين باور مطلق به مقدس بودن اين دستاوردها نيز ازثمرات مدرن شدن است.
اين كه نبايد در فضيلت هاي مدرنيته ترديد و چون و چرا نمود، امروز به صورت يك اعتقاد عمومي و فراگير درآمده است و تا بخواهي اندكي «تأمل» در اين موضوع صورت دهي، با هجمه هاي تند و تيز مطلق گرايان مواجه مي شوي. ولي مگر مي توان عقل را «كه ظاهراً پايه اصلي مدرنيسم است» محكوم به نديدن نمود؟ اين عقل همان عنصري است كه طلايه داران تجدد، او را همچون پتكي بر سر رقباي مقدس مآب خود كوفتند و عاقبت نيز بر رقيب چيره شدند. حال، چگونه مي شود آزادگي عقل را در پيشگاه اين همه آيه و نشانه آشكار به سخره گرفت؟ عقل بايد آنچه را كه مي بيند بيان دارد و اگر غير از اين نمايد، توفيري با باد سيال ندارد. اتفاقاً همين اصالت را نيز مدرنيته به عقل بخشيده است. ما مدعي هستيم كه مدرنيته در قبال آنچه از بشر ستانده، تحفه قابل اعتنايي به او نبخشيده است. اگر چه اين ادعا بسيار گران مي نمايد، ولي اگر در مشهورات زمانه محصور نباشيم، درك اين معنا چندان هم دشوار نخواهد آمد.
آباء مدرنيته، مدعي هستند كه بواسطه شيوع تجدد، ساز و كارهاي نوين صنعتي شكل گرفته و بالطبع، انبوهي از امكانات رفاهي براي نوع بشر عرضه شده است. تنوع امكانات به قدري است كه همه مي توانند «حق انتخاب» داشته باشند. به تعبيري ديگر، ابزار رفاه بشر، به سرحد كمال رسيده و ديگر بهانه اي براي افسردگي و فلاكت باقي نيست.
فرزانگان دنياي مدرن، ادعا دارند كه از رهگذر تجدد، «ملل» را «ثروت» بخشيده و آنها را تا خرخره در سيم و زر فرو برده اند. به زعم اينان، ديگر فقيري وجود ندارد و همه در عيش مدام به سر مي برند. كثرت ثروت به حدي است كه «مازاد»ش را به درياها مي ريزند و بخشي را نيز «دود» مي كنند.
در نگاه شيفتگان دنياي مدرن، همين كه عده اي از فرط رفاه در آستانه تركيدن هستند براي اثبات وفور نعمت كفايت مي كند. به واقع صداي گوشخراش همين مترفين است كه دنيا را به توهم فرو برده و چنان كرده كه همه باورشان شده است كه از صدقه سر «مدرنيته» وضعشان خوش است. بيچارگان خوش خيال چنين مي پندارند، همين كه حالا اتومبيل شخصي دارند، تلويزيون صفحه مسطح مي بينند، لباسشان وصله دار نيست، خوراكشان به جاي نان، پيتزا است، پس كلي با گذشته نكبت بار خود فاصله گرفته اند. يعني از رفاه بهره مند هستند.
توهمي كه قاطبه مردمان را در خود فرو برده، «زندگي قسطي» و مشتي آرزوي دور و دراز را، مظهر رفاه تجسم كرده و خوشي هايي همراه با اضطراب و نق زدن را منتهي اليه آمال بشري جلوه داده است. در واقع مردم «خيال» مي كنند كه روزگار خوشي دارند ولي خود نيز در درون خود هيچ رضايتي از آنچه مي پندارند، ندارند.
اين فرآيند دردناك، كه در عين وفور ظاهري امكانات مادي و ابزار خوشي، همواره با كمبود، نقص، نياز، استقراض، بدهي و به دنبال پول دويدن همراه است، جلوه جديد «فقر» است. «فقر مدرن». چرا بايد سر خود و ديگران را كلاه گذاشت كه با تغييرات ظاهري در مبلمان شهرها و خانه ها، مكنت و ثروت جاي نكبت و زندگي فقيرانه را گرفته است.
اگر متهم به «تحجرگرايي» نشويم، ما تمام آنچه، كه به نام رفاه، ترقي، آسايش، آرامش، امنيت، وفور و... در هيئت مواهب مدرنيته، به مردم قالب شده است، را «دروغ» هاي شاخ دار مدرنيته مي دانيم.
دروغ هايي كه در بسته هاي آنكارد شده و خوشرنگ، تحويل جماعت شده و آنقدر تكرار گرديده كه ديگر كسي جرأت تكذيبش را نداشته باشد. ذهن مردم، آنچنان در چنبره اين پندارها گرفتار آمده كه آن عده اي نيز كه اراده اي براي تأمل دارند، مصلحت انديشي را ترجيج داده و عافيت را برمي گزينند. همين نيز موجب شده تا طرفداران «دروغ بودن مواهب مدرنيته» در اقليت قرار گرفته و متهم به «دگم انديشي» شوند.
اتهام دگم انديشي از آنجا ناشي مي شود كه طرفداران مقدس بودن مدرنيته، بر اين باورند كه بنيانگذاران انديشه مدرن، آدم هاي كوچكي نيستند و ايراد وارد كردن به نظام مدرن، شوخي با بزرگان است. جالب است كه نام اين گونه تلقي را «دگم انديشي» نمي گذارند.
ضرورتي وجود ندارد خود را به آب و آتش بزنيم تا بفهميم كه آيا اين دروغ ها وجود دارند يا نه؟ كافي است اندكي از بند توهم خارج شده و دنيا را آن گونه كه هست بنگريم و نه آن گونه كه مي گويند.
پرسش ديگري مطرح مي شود و آن اين كه، بپذيريم مواهب مدرنيته راست است يا دروغ، چه كمكي به ما مي كند؟ پاسخ، خيلي ساده است. رسيدن به اين نقطه، يعني تلاش براي تغيير مسير زندگي. يعني حركت به سمت حقيت زندگي.
چهارشنبه 2 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 151]