واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: گنجينهاي براي مجموعهداران ايراني
معرفي بخشهاي مختلف هنر ايران با به نمايش گذاشتن آثار مجموعههاي هنري به دانشجويان و جوانان در شناخت هنر خودي كمك كرده، اعتماد به نفسشان را بالا ميبرد
فريال سلحشور مدير گالري دي و همچنين گردآورنده و مجموعهدار آثار هنري است. وي به همراه همسرش جهانگير كازروني طي مدت 35 سال به گردآوري مجموعهاي ارزشمند از آثار هنري ايران و جهان پرداخته است. سلحشور در سال 1383 گالري دي را تأسيس كرد و مديريت آن را برعهده گرفت.
گفتگو با او به بهانه مجموعة ارزشمندي است كه وي به همراه همسرش جمعآوري كرده است.
***
مجموعة شما شامل كدام آثار هنري است؟
مجموعه ما شامل بخشهاي گوناگوني است. نقاشيهاي پشت شيشة دوره قاجار و كتابهاي چاپ سنگي، پارچههاي ايراني، آثاري از آسيا، افغانستان، پاكستان، هند و مجموعة بزرگي از هنر معاصر ايران از سالهاي پيش از انقلاب تا سالهاي كنوني، همچنين چاپهاي هنري اروپا و آمريكا، ليتوگرافي، كارت، انواع مختلف كتاب و نيز مجسمهها و نقاشيهاي فرنگي و... از آن جمله است.
بزرگترين بخش مجموعة ما مربوط به آثار گردآوري شده از هنر معاصر ايران است كه از 35 سال پيش جمعآوري شده است.
آثار ايراني مجموعهتان را چگونه گردآوري كرديد؟
يك قسمت از مجموعة ما، شايد بتوان گفت نخستين بخش آن، نقاشيهاي پشت شيشه بودند. همسر من از قبل يكي دو نمونه از اين نقاشيها را داشت. خود من نيز تعدادي از اين نوع نقاشي را در اندازههاي كوچك داشتم. ما در سفرهايمان به نقاط مختلف ايران از حدود 35 سال پيش تاكنون، جمعآوري نقاشيهاي پشت شيشه را از نانواييها، قصابيها و قهوهخانههاي نقاط مختلف ايران آغاز كرديم. نقاشيهاي پشت شيشه با اعتقاد به تأثير آنها در افزايش بركت در كسب و كار در اين مكانها قرار داده ميشدند.
از نمونه نقاشيهاي پشت شيشه در مجموعة ما حدود 170 اثر جمعآوري شده كه شامل گل و مرغها، شمايلها و نقاشيخطهاي پشت شيشهاي است. اين آثار مربوط به دورههاي زنديه، قاجار و اوايل پهلوي است.
شيوة كار در نقاشي پشت شيشه چگونه است؟
نقاشي پشت شيشه كه به آن «نقاشي سرد» هم گفته ميشود، مثل نقاشي روي بوم است، كه به صورت برعكس انجام ميشود. در اين نوع نقاشي نخست جزئيات طرح رنگآميزي ميشوند و لايه لايه به كليات ميرسد و در واقع رنگها پس از خشك شدن، روي هم آمده و همديگر را ميپوشانند و براي ديدن كل نقاشي بايد از آن سوي شيشه به آن نگريست. بهترين نقاشيهاي پشت شيشه ايران مربوط به شيراز است. از آثار «آقاصادق» نقاش دورة زند و قاجار به صورت نقاشي پشت شيشه در اين شهر بسيار برجاي مانده است. در خانههاي قديمي شيراز و نارنجستان قوام نمونههايي از اين نوع نقاشي را هنوز هم ميتوان يافت.
نقاشي پشت شيشه در ابتدا به عنوان تزئينات بنا در سقف و ديوار به كار ميرفت، اما در دورة قاجار اين هنر كاملاً مستقل ميشود، مخصوصاً در دورة فتحعلي شاه كه پرتره شاهزادهها به صورت پشت شيشه نقاشي ميشد. اما اوج اين هنر در اواسط دورة قاجار است كه شمايلهاي مذهبي به اين شيوه كار ميشدند.
چرا نقاشي پشت شيشه روي شيشة شكننده و آسيبپذير كار ميشد؟
چون بيشتر اين آثار مضموني مذهبي داشتند، براي انعكاس بيشتر نور و درخشندگي بيشتر رنگها و در نتيجه بيشتر كردن تاثير روحاني اين آثار، نقاشيها در پشت شيشه انجام ميگرفت.
درباره ديگر آثار مجموعهتان بگوييد؟
چاپ سنگيهاي دوره قاجار از ديگر آثار بسيار مهم اين مجموعه است. متاسفانه در ايران به آثار چاپ سنگي توجه چنداني نميشد، چون معمولاً در همه خانهها يكي دو نمونه از اين كتابها بوده و از مادر بزرگها و گذشتگان به ما نيز رسيده است. ولي اين آثار بسيار ارزشمند هستند، از اينرو كه چاپ در دوره قاجار به ايران وارد ميشود و كتابها همراه با تصاوير ترسيمي از سوي نقاشان آن دوره به شيوه چاپ سنگي چاپ شده، به ميان مردم ميآيد. تا اين زمان نقاشيها همه مربوط به دربار ايران و در اختيار اعيان و اشراف بود. با آمدن چاپ به ايران، مردم كه با اين آثار بيگانه بودند، با هنرمندان و آثارشان آشنا شدند.
بايد اذعان داشت كه پايههاي هنر معاصر ما در نقاشيها و چاپ سنگيهاي دوره قاجار گذاشته شده است و متاسفانه دانشجويان هنر در اين باره اصلاً اطلاعي ندارند.
آيا نقاشي پشت شيشه، هنري درباري بوده است يا عاميانه؟
شيشه در دوره قاجار كالايي لوكس و گران قيمت محسوب و از خارج به ايران وارد ميشد. بنابراين تهيه آن دشوار بود و فقط اشراف و درباريان از عهده تهيه آن برميآمدند و به سفارش آنها اين گونه نقاشي اجرا ميشد. اما بعدها نقاشي پشت شيشه به وسايل خانه اضافه شد، مثلاً روي ميز و كمد و... كار ميشد. پس از اين دوره است كه به دست مردم عام ميرسد. ولي در هر دو صورت، هميشه از هنرهاي با ارزش بوده است. تابلوهاي نقاشي پشت شيشه از سوي مردم عادي در قبال نذري كه داشتند، به سقاخانهها و مساجد و تكيهها پيشكش ميشد و يا در خانههايشان به عنوان شي تزئيني به نمايش در ميآمد و يا در قطعات كوچكتر مزين به نام ائمه و معصومين(ع) براي افزايش روزي و بركت بر دخلهاي دكانها گذاشته ميشد. به تدريج كه توليد شيشه بيشتر و آسانتر شد، اين آثار نيز به دست مردم عادي رسيد.
چاپ سنگيهاي مجموعه شما بيشتر شامل آثار درباري هستند يا عاميانه؟
از هر دو گروه آثار به نسبت يكساني در مجموعه ما وجود دارد، ولي اصولاً مرز مشخصي ميان اين دو نميتوان تعيين كرد، مثلاً كتاب «سفرنامه ناصرالدين شاه» به خط ميرزارضا كلهر از آثار نفيس چاپ سنگي است كه براي ناصرالدين شاه به چاپ رسيده است؛ ولي در حقيقت اين چاپها به دست مردم عادي هم ميرسيد. يا نشريه «شرف» و «شرافت» با وجود تصاوير چاپ سنگي اشراف و مردان حكومت و شاهزادگان در كنار كتابهاي مذهبي چون «اسرارالشهادهًْ» و متون تعزيه، به دست مردم عادي هم ميرسيد. پس به نوعي، از هر دو گروه درباري و عاميانه آثار چاپ سنگي مجموعه ما را تشكيل ميدهند.
كمي هم دربارة همسرتان آقاي جهانگير كازروني صحبت كنيد.
دكتر جهانگير كازروني، پزشك و داراي تخصص ميكروبيولوژي و علوم آزمايشگاهي است. او استاد دانشگاه تهران بود و اكنون سه سال است كه بازنشسته شده است. دكتر كازروني نيز مثل من رشتهاي جدا و متفاوت از هنر داشت، ولي به دليل علاقه به نقاشي و موسيقي و سينما در وادي هنر قدم گذاشت. در واقع وجه اشتراك علاقمندي ما به هنر سبب آشنايي ما با هم شد و به تدريج تمام زندگي ما صرف اين كار شد كه شامل جمعآوري آثار هنري، شناخت و معرفي آنهاست.
به نظر من مهمترين اصل در اين كار، معرفي اين مجموعه گردآوري شده است، چون معرفي بخشهاي مختلف هنر ايران ميتواند به دانشجويان و جوانان در شناخت هنر خودي كمك كند تا اعتماد به نفسشان بيشتر شود كه تصور نكنند هرآنچه از غرب ميآيد، با ارزش است.
دغدغه شما به عنوان يك مجموعهدار چيست؟
مجموعهها بايد شناسانده شوند و مجموعهداران بايد اين اطمينان و اعتماد را پيدا كنند كه آثارشان به نمايش در ميآيد و اطلاعات درستي در مورد مجموعهشان به مخاطبين داده ميشود و بعد از نمايش نيز آثارشان صحيح و سالم به دستشان بازگردانده ميشود. در واقع معرفي يك شيء فرهنگي ـ هنري اصل نخست حفاظت براي آن شيء محسوب ميشود، چون معرفي آن شيء، شناسنامهدار شدن و در نتيجه محفوظ ماندن آن شيء را از آسيب گذشت زمان به دنبال خواهد داشت.
مجموعة ما بخشي از ميراث فرهنگي اين مملكت است. از سال 1373 تاكنون، به طور جدي با تمام مسئولين فرهنگي كشور صحبت كرده يا برايشان نامه نوشتهايم تا حداقل جايي به صورت موزه براي نمايش دائم آثار مجموعهمان در اختيار ما قرار دهند تا اين آثار را به مردم ايران اهداء كنيم و فقط سرپرستي آن موزه به عهدة خودمان باشد. اما هيچ اتفاقي نيفتاد. در ظاهر، همه از اين پيشنهاد خيلي استقبال كردند، ولي در عمل هيچ اقدامي صورت نگرفت.
* محافظت از اين آثار چگونه صورت ميگيرد و آيا اين آثار بيمه هستند؟
حفاظت آنها بر عهدة خود ماست و تا آنجايي كه امكان داشته، از تمام وسايل حاضر براي نگهداري آنها استفاده كردهايم، اما اصل ماجرا اين است كه وقتي كسي مجموعهاي را گردآوري ميكند، اين مسئوليت برايش ايجاد ميشود كه در مورد آثار آن مجموعه اطلاعرساني كند. هر وقت نمايشگاهي دولتي از آثار هنري ايران برپا ميشود، براي به امانت گرفتن آثار مجموعه به ما مراجعه ميكنند. ما در سال 85 در 6 نمايشگاه آثاري را از مجموعهمان شركت داديم كه نمايشگاههاي مؤسسه فرهنگي هنري صبا، فرهنگستان هنر، موزه هنرهاي معاصر و موزه امامعلي(ع) از آن جمله بودند، ولي با اين حال، حتي در اين زمنيه هم تاكنون براي بيمه كردن آثار اقدامي صورت نگرفته است. ما هيچگاه در قبال امانت دادن آثار مبلغي از اين مراكز نخواستهايم و دادن اين آثار فقط از روي دوستي و ارتباطات بوده است و تنها درخواست ما در تمام اين نمايشگاهها اطلاعرساني درست و درج اطلاعات درست در زير آثار و تابلوها بوده كه متأسفانه آن هم انجام نشده است؛ چون هميشه كارها آن قدر با عجله انجام شده كه اغلب در اطلاعرسانيها، اطلاعات اشتباه درج شده است.
آيا تاكنون براي فروش آثار اين مجموعه اقدامي كردهايد؟
نه، هيچگاه در نمايشگاهي به قصد فروش شركت نكردهايم و هرگز قصد فروش آثارمان را نيز نداشتهايم.
به نظر شما تفاوت عمده ميان يك مجموعهدار ايراني با مجموعهدار غربي چيست؟
شايد عمدهترين تفاوت، حمايت مسئولين فرهنگي كشورهاي غربي از آن مجموعهدار باشد. دولتهاي غربي به ساخته شدن موزههاي خصوصي اهميت زيادي ميدهند؛ مثلاً در وين زن و شوهر مجموعهداري به نام آقا و خانم «اِسراسل» با حدود 180 كار هستند كه دولت اتريش موزهاي بسيار عالي براي نمايش آثار آنها ساخته است. دولت اتريش حتي خانه آنها را به شكل موزه در آورده است. يا موزهاي ديگر مثل موزة «لئوپولد» مربوط به آثار يك مجموعهدار است و به نام خودش نامگذاري شده است. در ضمن در كشورهاي غربي كساني هستند كه آثار مجموعهشان را هديه ميدهند و دولت به خاطر اين كارشان به آنها امتيازاتي ميدهد، مثلاً از مبلغ مالياتشان كم ميشود يا امتيازات ديگر. ولي ما در قبال اهداي كارمان هيچ نميخواهيم و تنها درخواست ما فراهم كردن فضاي موزهاي براي نمايش اين آثار است. متأسفانه اين اشكال مملكت ماست كه فرهنگ در درجة چندم اهميت قرار ميگيرد و فقط پشيماني آن ميماند براي بعدها و آيندگان كه چرا هيچگاه چنين اتفاقي نيفتاده است.
و صحبت پاياني...؟
يكي از مهمترين اقدامات دولتها، حمايت از فرهنگ است. سازماندهي فرهنگي زمان طولاني را ميطلبد. بنابراين بايد مدت زيادي صبر و استقامت كرد تا به نتيجه رسيد. به ياد داشته باشيم هر زمان كه دولتها در هر كشوري از مسائل فرهنگي ـ هنري پشتيباني كردهاند، فرهنگ و هنر آن كشورها شكوفاتر شده است. هركس وظيفه دارد در حد يك شمع هم كه ميتواند دور خود را روشن كند. به عقيدة من، مهمترين وظيفة هر فرد، نهاد، مجموعهدار و گالريدار و دستاندركار فرهنگي اين است كه كاري نداشته باشيم كه چه انجام ميشود و چه انجام نميشود. ما بايد كار خودمان را به بهترين نحو به انجام برسانيم و فقط در اين صورت است كه نتيجه ميگيريم.
مريم نظري
سه شنبه 1 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 257]