واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزارش فارس از جلسه نقد اشعار «سپانلو»، «احمدي» و «ضيايي»؛ اشعار «سپانلو» حاصل سه فرهنگ باستاني، اسلامي و پس از مشروطيت است
خبرگزاري فارس: «سيداحمد نادمي» با بيان اينكه مجموعه شعر تازه محمد علي سپانلو، هر سه فرهنگ باستاني، اسلامي و پس از مشروطيت را براي مخاطب ملموس ميكند، گفت: به همين دليل زبان سپانلو شمايلساز ايران امروز است.
به گزارش خبرنگار ادبي فارس، جلسه «سه نقد، سه دفتر» با بررسي مجموعه شعرهاي «چاي در غروب جمعه روي ميز سرد ميشود» سروده احمدرضا احمدي، «كاشف از ياد رفتهها» سروده محمدعلي سپانلو و «زخمهاي آينه و چشم» سروده سيدضياءالدين ترابي در عصرگاه آخرين روز تيرماه با حضور سيداحمد نادمي و سيدضياءالدين ترابي در حوزه هنري برگزار شد.
سيدضياءالدين ترابي كه نقد مجموعه شعر احمدرضا احمدي را برعهده داشت، گفت: با اينكه شاعر سعي ميكند شعر مدرن بگويد ولي شعر او فاقد يكپارچگي است و به نثر شاعرانه شبيه است.
ترابي با بيان اينكه احمدي تأثيرگذارترين شاعر بعد از نيما و شاملو است، اظهار داشت: نيما حركت را آغاز كرد و شاملو شعر سپيد را ارائه كرد.
در شعر نيما ما با سنت شعري خيلي غريبه نيستيم، چرا كه هنوز وزن وجود دارد. زبان نيما هم خيلي نو نيست و نزديك به شاعران پيش از خودش است. ولي از آنجا كه چشم مردم عادت كرده است تا هميشه هر چيزي كه در دو ستون ميبينند آن را شعر به حساب بياورند، شعر نيما را شعر نميدانستند.
وي ادامه داد: شعر شاملو همين وزن را هم ميگيرد و به نثر نزديك ميشود و به همين دليل متفاوت است؛ ضمن اينكه زبان شاملو تاريخي است و زبان روز نيست.
ترابي با بيان اينكه صرف نظر از شاخههاي شعر سياسي، اجتماعي، رمانتيك و بيمعني، پيش از احمدي شعر در حال احتضار و رو به مرگ بود عنوان كرد: شعر احمدي هيچ ربطي به شعر قبل از او ندارد؛ زبان ساده و بي در و پيكر است و هيچ قاعدهاي را برنميتابد؛ در عوض شعرش تصويري است.
ترابي بيان داشت: شعر احمدي از اول بدون ساخت است و او اصلا به فرم كاري ندارد؛ شعري كه وقتي ارائه ميشود جوانان از آن استقبال ميكنند و گروه زيادي ميخواهند مثل احمدي شعر بگويند كه اين به شعر موج نو تبديل ميشود. هر چند كه كامل نيست و بايد ادامه پيدا كند و همين باعث ميشود كه بسياري احمدرضا احمدي را طرد كنند.
به گفته ترابي احمدي معتقد به زبان شعري نيست و اين را ميتوان از مقدمه كتاب آخرش درك كرد لذا شعرش برهنه است و دغدغه زبان ندارد در شعرش نه تركيبهاي زيبايي ميبينيم نه موسيقي و نه اصطلاحات فراوان زيبا.
شاعر «زخمهاي آينه و چشم» درباره جملات احمدي اذعان كرد: احمدي از جملات كوتاهي استفاده ميكند و جملات مركب را به كار نميبرد او سالها در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان كار كرده و لذا با ادبيات كودك آشناست و اين آشنايي در پخته شدن ادبيات كودكانهاش بيتاثير نيست.
ترابي شعر احمدي را شبيه شعر هوشنگ ايراني دانست و گفت: پل رابط اين دو شاعر سهراب سپهري است. با اين حال احمدي با فضاي عرفاني و ماوراءالطبيعي سهراب كاري ندارد و شعرش زميني است.
وي با بيان اينكه احمدي هيچ وقت براي شعر گفتن زحمت نميكشد، عنوان كرد: چون شعر احمدي خيلي رويايي است، عدهاي شعرش را به غلط سوررئال ناميدند؛ در حالي كه سوررئال يكبار در تاريخ رخ داده و ديگر تكرار نخواهد شد.
ترابي با اشاره به فضاي تلخ شعرهاي احمدي كه با مرگ سر و كار دارد، اظهار داشت: موشك باران تهران در زمان جنگ باعث كوچ بسياري شد كه احمدي هم از تهران كوچ كرد و به جاي ديگري رفت و حاصل اين كوچ شعرهاي جنگي اوست.
در ادامه سيد احمد نادمي منتقد شعر درباره مجموعه آخر محمدعلي سپانلو با عنوان «كاشف از ياد رفتهها» سخن گفت و افزود: سپانلو شاعر نامداري است و من آخرين كار او را كتاب موفقي نسبت به كارهاي قبلي او ميدانم.
وي با اشاره به اينكه سپانلو از سال 42 كه نخستين كارش با عنوان «آه بيابان» را منتشر كرد، داراي زبان خاص و يكساني است، گفت: در كار آخر او نيز اين زبان ماهيت اصليش را از دست نداده است.
نادمي با خواندن نخستين شعر مجموعه «كاشف از ياد رفتهها» اظهار داشت: هدف شاعر از اين شعر دعوت به تفاهم است. سپانلو آدمي سياسي است و موضعگيريهاي خود را بدون تعارف بيان ميكند و من خوشحالم كه اين كتاب بدون درگيري و حذف چاپ شد. او راحت حرفش را ميزند و چيزي كه اهميت دارد اين است كه حرفش را به زبان شعر ميگويد و شعرهايش هم نسبت تام و تمامي با ادبيات كهن ما دارد. چراكه ما حرفمان را با قصه راحتتر ميزنيم تا به صورت حرف عريان.
وي به نقد محمد حقوقي بر زبان بلاغي سپانلو اشاره و تصريح كرد: اگر با نگاه حقوقي به كتاب سپانلو نگاه كنيم همان حرفها را هم درباره اين كتاب ميتوان نافذ دانست. عملا زبان سپانلو زبان بلاغي نيست و آنچنان كه حقوقي ميگويد ويژگيهاي شعر سپانلو عبارتند از استفاده از كلمات قلمبه سلمبه، واژگان اختلاط زباني، انحرافات وزني و ناديده گرفتن نكات دستوري.
وي با ذكر مثالي از اشعار سپانلو پيرامون استفاده از واژگان اختلاط زباني كه در آن هم كلمات فارسي و هم كلمات عربي و هم كلمات فرنگي ديده ميشد، عنوان كرد: با اين حال بياييم فكر كنيم زبان سپانلو خودش ميتواند بلاغتش را تعيين كند.و با اين نگاه قدري نقدهايي كه پيرامون او مطرح ميشود بهخصوص نگاهي كه حقوقي به آن دارد قدري تعديل ميشود.
نادمي بيان داشت: ما ايرانيها همزمان داراي سه فرهنگ هستيم يكي فرهنگ باستاني و كهن ماست كه هنوز هم وقتي به آتش نگاه ميكنيم در ما احيا ميشود. مثلا نوروز و چهارشنبه سوري جزو آيينهايي است كه از اين فرهنگ در ما مانده است. همچنين فرهنگ اسلامي نيز در ما ايرانيها وجود دارد كه بهرههاي بسياري از آن بردهايم و مناسبتهايي مثل محرم و رمضان جزو اين فرهنگ است. فرهنگ سوم فرهنگي است كه بعد از مشروطيت در ما ايرانيها بهوجود آمد و ما را بشدت فرنگي كرد.
وي از بيان اين فرهنگها نتيجه گرفت: اگر شاعري بعد از چهار دهه در شعرش زباني به كار ميگيرد كه اين هر سه فرهنگ را براي مخاطب ملموس است، نتيجه كارش مثبت است. اين شعرها با زبان سپانلو شمايلساز ايران امروز است و اين حرفي بود كه بايد امروز ميزدم و اگر از نقدهاي حقوقي نام بردم به اين علت است كه نقدهايي كه بر سپانلو وارد ميشود هنوز هم نقدهايي شايع از نوع حقوقي است.
نادمي خاطرنشان كرد: روزنامهنگاران به گونه ديگر به شعرهاي سپانلو نگاه ميكند. چندي پيش يكي از نشريات چندين مقاله ستايشانگيز از سپانلو چاپ كرد كه اگر آن نگاه ستايشانگيز را ببينيد باز هم نقد و نگاه حقوقي بر آن غالب خواهد بود. اگر شعر سپانلو در همه اين سالها ديده و يا خوانده شده است بهخاطر اين است كه عامدانه يا ناخودآگاه زبان ايران امروز است.
انتهاي پيام/
سه شنبه 1 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 100]