واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: به بهانه روز پدر؛ پدراني كه از سينما، امانت گرفتهايم
جام جم آنلاين: كاراكتر پدر در سينماي ايران با توجه به جايگاهي كه اين شخصيت در فرهنگ و جامعه ايراني دارد، كمتر توانسته درگير اوج و فرود و تحولي تدريجي و نمادين شود و بيشتر به تصويري تخت و كليشهاي بسنده است. مروري بر حضور كاراكتر پدر در فيلمهاي سينماي ايران به بهانه فرا رسيدن روز پدر لازم به نظر ميآيد. اما با كمي تأمل همين رويكرد ميتواند زمينهساز نگاهي تحليلي بر حضور پدران سينماي ايران باشد.
به گزارش مهر، واقعيت اين است كه حضور پدر در سينماي ايران و روند اين حضور اوج و فرودي خاص و ويژه همچون حضور متكامل مادر نداشته است. با روندي كه كاراكتر مادر در سينماي پس از انقلاب در پيش گرفت توانست از كليشه تخت مادر فداكار، هميشه نگران و در حال آشپزي و رخت شستن فاصله بگيرد و بدل به بازتابي از حضور خود در گير و دار تحولات جامعه باشد.
اما كاراكتر پدر با توجه به جايگاهي كه اين شخصيت در فرهنگ و جامعه ايراني دارد كمتر توانسته درگير اوج و فرود و تحولي تدريجي شود و آنچه از حضور پدر در فيلمهاي سينمايي ايراني ثبت شده بيش از هر چيز به كليشه پدر ايراني درگير براي چرخاندن اقتصاد خانواده با چاشني زمختي و بيتوجه به مسائل حسي بوده است.
البته در اين ميان چند كارگردان با چند فيلم خاص وجود دارد كه توانستهاند زوايايي پنهان از اين كاراكتر را با تعاريفي ويژه ثبت كنند كه در ميان خيل پدران كليشهاي اهميت خاص خود را دارند. مجيد مجيدي، ابراهيم حاتميكيا و رخشان بنياعتماد از جمله فيلمسازاني هستند كه كاراكتر پدر در برخي آثارشان حضوري نمادين و تأثيرگذار داشته كه اين وجه بيش از هر چيز از زاويه ديد خاص آنها ميآيد.
«پدر» مجيد مجيدي در سال 1374 ساخته شده است. آنچه شخصيت پدر در اين فيلم را ويژه ميكند نگاهي است كه مجيدي به اين كاراكتر با بازتعريف ناپدري دارد. در واقع اين حضور وقتي برجسته ميشود كه در فيلم تلاش شده با تكيه بر سابقه ذهني مخاطب از ناپدري، تعريف اوليه شخصيت را آغاز كند و در ادامه در مسيري هوشمندانه اين ديدگاه را متحول كند.
تصويري كه مجيدي در ابتدا از ناپدري ارائه ميدهد به عنوان مردي متجاوز به حريم خانه و خانواده از نگاه نوجوان است كه به گونهاي مادر و خواهر را تحت حمايت خود قرار داده و در واقع بخش مردانه اين نوجوان را كه در حال شكلگيري است به نوعي نفي ميكند. اما در ادامه روند ماجرا به گونهاي چيده ميشود كه ذهنيت منفي وي و سابقه ذهني مخاطب دچار تحول شود.
كاراكتر پدر با توجه به جايگاهي كه اين شخصيت در فرهنگ و جامعه ايراني دارد كمتر توانسته درگير اوج و فرود و تحولي تدريجي شود
موقعيت نمايشي آشنا همجواري اجباري دو شخصيت كه نيازهاي دراماتيك متضاد دارند، در فيلم "پدر" كمك كرده تا وجوه انساني و ناپيداي پدر اين بار با رنگاميزي خاص ناپدري برجسته شود. اين رنگاميزي بيشتر از اين وجه اهميت دارد كه ويژگيهاي عام پدرانه چون تكيهگاه مادي و معنوي و ... را به عنوان تعاريف بالقوه پدر مطرح نميكند و اين گونه است كه اين وجوه مثبت رنگاميزي باورپذير و جذاب در كاراكتر ايجاد ميكنند.
«رنگ خدا» ساخته مجيد مجيدي در سال 1376 است. آنچه ميتواند كاراكتر پدر را در اين فيلم برجسته و متمايز كند، نگاه مجيدي در ترسيم موقعيت خاص اوست. موقعيتي كه موجب ميشود او چندان مطابق الگو و كليشه قابل انتظار خود حركت نكند و از يك پدر تخت و مثبت صرف فاصله بگيرد.
پدر در "رنگ خدا" مرد روستايي زن مردهاي است كه پسري نابينا با حس و دريافتهاي خاص و يك مادر پير دارد. نكته ويژهتر اينكه هر چند او ازدواج مجدد و آوردن يك زن جديد را ظاهراً براي سر و سامان دادن به خانه و زندگياش ميخواهد، اما اين نياز پاسخي است به نياز مردانه او. اين گونه است كه حضور پسر نابينايش براي او مشكلاتي پيش ميآورد.
همين تعريف اشاره شده از دريافتهاي ويژه پسر نابينا در واقع محملي است كه به نوعي موضع مجيدي را نسبت به نياز طبيعي پدر مشخص كرده و جنبههاي جنسي و خودخواهانه انگيزه پدر را مقدم بر ديگر وجوه او قرار ميدهد. پدري كه به نظر ميآيد در حفظ نگاه متعادل نسبت به نيازهاي خود و فرزندش دچار مشكل شده است.
«بچههاي آسمان» ساخته مجيد مجيدي محصول سال 1375 است. فيلمي كه الگوي اصلي طراحي پدر در آن همان كليشه آشنا و هميشگي گرداننده چرخ اقتصاد خانواده با همه وجوه مثبت چون عزتنفس، سادهدلي و ... است. پدري كه به واسطه همين تعاريف و بازخورد آن در رفتار با همسر و دو فرزندش، اين دو كودك را به كنش و واكنشي نمادين واميدارد.
در واقع اين تعريف اوليه هر چند كليشهاي است ولي با عبور از فيلتر بازيگري چون رضا ناجي رنگ و بويي طنازانه و دوست داشتني پيدا كرده و مهمتر اينكه همين قالب كليشهاي، دو فرزند او را به كنش و واكنشي نمادين و خاص و به شدت غير كليشهاي واميدارد. طراحي و تركيبي كه به نظر استفاده كاركردي از بازي با كليشههاست.
«آواز گنجشكها» ساخته مجيد مجيدي محصول سال 1386 است. فيلمي كه با تكيه بر حضور مشترك ناجي به نوعي توانسته تصوير تخت و كليشهاي پدر را در گذر از فيلترهاي خاص دچار وجوهي تازه كند. پدر در اين فيلم هر چند براي تأمين اقتصاد خانواده به هر ترفندي متوسل ميشود ولي سويههاي منفي افراط گرايي او موجب رنگاميزي او ميشود.
كريم كارگر يك مزرعه نگهداري شترمرغ است كه اين وجه در شغل يك پدر حاشيهنشين تازگي ايجاد كرده و فضاي كار و دغدغههاي اقتصادي او را از زاويه خاص مورد توجه قرار ميدهد.
بعلاوه مجيدي توانسته در وجه مثبت و افراطي تلاش او براي گردش چرخ اقتصاد خانواده به ظرافتهايي خاص بپردازد.
در واقع طمع و حرص كريم در مواجه با موقعيتي كه در آن قرار ميگيرد، به نوعي او را بر سر دوراهي انتخاب راه گمراهي و صراط مستقيم قرار ميدهد.
تعلل و ترديدي كه او براي انتخاب دچارش ميشود همان وجهي است كه نيت پاك و تعريف شده او براي سير كردن شكم خانوادهاش را تعديل كرده و ظرافتهايي به پرداخت اين شخصيت ميدهد.
«آژانس شيشهاي» ساخته ابراهيم حاتميكيا محصول سال 1376 است. فيلم هر چند وجه پدرانه حاج كاظم را به اندازه ديگر وجوه اين شخصيت برجسته نميكند اما اهميت خاص خود را دارد. رابطه اين پدر با پسر نوجوانش در واقع آغازگر تصويري از رابطه پدر و فرزندي در قهرمان آشناي فيلمهاي حاتميكياست كه در آثار او به تدريج تكامل پيدا كرده و مورد تحليل قرار ميگيرد.
حاج كاظم پسري نوجوان و بسيجي دارد كه در دو سكانس كوتاه اما كليدي حضوري به يادماندني از اين مواجهه را ثبت ميكند. يكي در ابتداي فيلم كه از تصميم پدر براي فروش خودرو خانواده براي تأمين هزينه عمل جراحي عباس شاكي است و ديالوگهاي كنايي آنها شكلگيري يك شكاف بين نسل جنگ و فرزندانشان را برجسته ميكند كه بعدتر محور فيلم "به نام پدر" ميشود.
سكانسي كه در بخشهاي انتهايي فيلم پسر چفيه حاج كاظم را از طرف مادر برايش ميآورد و فضاي سرد و خصمانه ابتدايي بدل به كانوني از علامت سوالهاي بيجواب پسر از پدر شده، به زيبايي اين تقابل را به سوي تعاملي براي بازشناخت پسر از پدر پيش ميبرد كه البته قابل تعميم به نسل جنگنديده و نسل جنگ است.
«موج مرده» ساخته ابراهيم حاتميكيا محصول سال 1379 است. فيلمي كه در آن رزمنده ديروز در قالب كاراكتري شكست خورده نميتواند از جايگاه پدرانه خود دفاع كند و همان شكاف ايجاد شده در فيلم قبل اين بار رابطه او را به عنوان يك سردار قديم با پسر جوانش به چالش كشيده است.
از همين روست كه وقتي از سوي روسا و نظاميان امروز به خاطر عملكرد پسرش براي فرار از مرز مورد پرسش قرار ميگيرد، جواب كليدي او موقعيت متزلزلش را برجسته ميكند (قرار بود ما بجنگيم و شما از خونوادههامون مواظبت كنين. كدوممون كمفروشي كرديم؟!)
تنگتر شدن حلقه فشار بر قهرمان فيلمهاي حاتمي كيا به اين دليل در "موج مرده" برجسته و نمادينتر جلوه ميكند كه اين بار همسر و فاطمه هميشگي هم به او پشت كرده و او بايد به تنهايي جوابگوي پرسشهايي بيجواب باشد كه همگان از او دارند. يك پدر به انتها رسيده در آسيبپذيرترين شكل يك قهرمان ديروز.
«به نام پدر» ساخته ابراهيم حاتميكيا محصول سال 1384 است. فيلمي كه سهگانه وجه پدرانه قهرمان آثار حاتميكيا را تكميل كرده و به سرانجامي نمادين ميرساند. اين بار رزمنده ديروز در مواجهه با دخترش بايد پاسخگوي اين پرسش حياتي باشد كه چرا بايد اين نسل تاوان انديشه، تفكر و دغدغههاي نسل پدران خود را پس بدهد؟
اين بار يافتن يك پاسخ موجه تنها براي پرسشهاي يك ذهن جوان و بيدرد و دغدغه مهم نيست، اينها پرسشهاي دختري است كه سنخيتي با آرمانهاي گذشته پدر ندارد ولي اين تاوان را با قطع يك پاي خود ميپردازد. پس حقي بيش از اينها براي پرسشگري دارد و همين وجه است كه قهرمان ديروز را به سوال از خود و در نهايت پرسش از خدايش واميدارد.
سكانسي كه پدر بر سر تپهاي كه خود زمان جنگ مين كاشته مويه ميكند كه چرا بايد در اين موقعيت قرار بگيرد و پرسش بيجواب دخترش را اينبار از جانب خود به خدا ميگويد، تصوير اين قهرمان به آخر خط رسيده هم در سينماي حاتميكيا، هم در سينماي دفاع مقدس و هم در ميان پدران سينماي ايران با دغدغههاي خاص، برجسته ميشود.
«روسري آبي» ساخته رخشان بنياعتماد محصول سال 1373 است. فيلمي كه در آن سويهاي از پدر ايراني بزرگنمايي شده كه نگاهي مثبت در پي ندارد. شايد بتوان نگاه بنياعتماد را از جهاتي نقطه مقابل نگاه مجيدي در «رنگ خدا» دانست كه البته با تعريف خاص بنياعتماد و نگاه تقديسوار او به مقوله عشق حتي در دوران ميانسالي ميتواند موجه جلوه كند.
پدر «روسري آبي» همه فرزندان خود را به خانه بخت فرستاده و در تنهايي دوران پيري گرفتار عشق دختري روستايي ميشود كه با ظرافتهايي تلاش شده وجه غريزي و جنسي اين عشق كمرنگ شود. طراحي موقعيت اقتصادي خاص دختر روستايي، تنهايي و بيپشتوانگي او و ... كمك ميكند در اين رابطه عاشقانه بيش از هر چيز وجه پدرانه و تكيهگاه بودن مرد براي دختر برجسته شود.
در اين ميان رويكرد دختران مرد به اين رابطه و برخورد آنها در كنار تعريفي كه بنياعتماد از رابطه دو عاشق ارائه داده به نوعي امتيازات را نصيب عشق خالصانه و بدون چشمداشت آنها ميكند. رابطهاي كه در مقاطع مختلف وامدار پشتوانه و وجه پدرانه مرد است.
«خونبازي» ساخته رخشان بنياعتماد محصول سال 1385 است. فيلمي كه در آن هر چند پدر حضوري حاشيهاي دارد ولي با نوع طراحي انجام شده چهرهاي منفي از وي را به نمايش ميگذارد. پدري كه در زمان قدرت و سرپا بودن شرايط را براي جدايي و ترك زن فراهم كرده و در زمان زمينگيري نيز تصوير مردي نادم از موضع ضعف را ندارد.
با نگاهي عميقتر حتي اعتياد و ايجاد زمينههاي سستي شخصيت در دختر نيز به با توجه به گفتگوهاي رد و بدل شده به روابط بي قيد و بند پدر بازميگردد. به اين ترتيب ميتوان پدر فيلم «خونبازي» را نمونهاي سياه و منفي از كاراكتر پدر دانست كه البته با توجه به خاستگاه و طبقه مرفه اجتماعي همه تقصيرها به حساب وجوه منفي مال و ثروت اندوزي بازميگردد كه چندان مطابق با ظرافتهاي قابل انتظار از نگاه بنياعتماد نيست.
چهارشنبه 26 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 87]