تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 20 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):زِنا، شش پيامد دارد: سه در دنيا و سه در آخرت. سه پيامد دنيايى‏اش اين است كه: ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828008994




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

انديشه - بررسي تاريخي همواره جانبدارانه است


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: انديشه - بررسي تاريخي همواره جانبدارانه است


انديشه - بررسي تاريخي همواره جانبدارانه است

روزبه كريمي:نقد‌هايي هم با توجه به وجه عملي، بر كار شما وارد مي‌شود؛ مثلا اينكه اگرچه، از ابزار گفت‌و‌گو بهره برده‌ايد؛ ابزاري كه در ظاهر به اصل جنس تاريخي خيلي نزديك مي‌نمايد يا اگرچه عنواني چون «...از درون» را براي فصلي از كارهاي‌تان انتخاب كرده‌ايد؛ عنواني كه القا مي‌كند به درون متن واقعي موضوع شناسايي رسوخ كرده است، اما در نهايت شما از انتخاب يا به ‌زبان خودماني‌تر: خطِ سياسي خاصي پيروي مي‌كنيد؛ خطي كه مطابق آن شما به رهبران و گردانندگان دو سازمان خاص چپ پرداخته‌ايد، آن‌هم تشكل‌هايي متعلق به بيرون‌از مرزهاي ايران. حال آنكه اگر قرار بود به اصل «توجه به جزئيات در بازگويي تاريخ» پايبند باشيد، بايد گوشه‌چشمي به كادرهاي پايين‌تر هم مي‌داشتيد.

بررسي تاريخي اقدامي همواره جانبدارانه است و در اين زمينه، اعتباري براي بي‌طرفي قائل نيستم. به‌نظر من، داوري‌هاي تاريخي ما خواه‌ناخواه جانبدارانه هستند. در واقع، در جريان بر رسيدن نقد تاريخي، حتي نقش پيشداوري‌هاي‌مان را نيز نمي‌توان ناديده انگاشت يا فراتر از آن، هر چشم‌اندازي را يكسره بي‌طرفانه تلقي كرد. پيروي از «خط سياسي خاصي» را نيز در اين مفهوم مي‌پذيرم. ديگران نيز چنين مي‌كنند؛ منتهي يا خود نمي‌دانند يا كتمان مي‌كنند. اما اين بدين‌معنا نيست كه بگويم هر سنجش يا ديدگاهي حقانيتي درخور تامل دارد و در نگاه به رخدادهاي تاريخي، هيچ معيار قضاوتي در ميان نخواهد بود. بلكه به اين معناست كه مي‌بايست فارغ از ملاحظات ايدئولوژيك، بر شكاكيت و وسواسي نقادانه تكيه كرد. مي‌بايست از نظر متديك، مبناي كار را بر كاوش و تكيه بر داده‌ها و دريافت‌هايي استوار ساخت كه در روند بررسي‌اي دقيق و همه‌جانبه كسب شده باشند؛ يعني ارائه روايتي زنده و پويا. روايتي كه وجه بارز آن را مي‌بايست در بازخواني و بازنگري متون و پرونده‌هاي مختوم گذشته و دستيابي بر داده‌هاي تازه جست‌وجو كرد. مي‌بايست راهي را برگزيد كه در چشم‌انداز آن، امكان دستيابي بر حقيقتي ميسر گردد كه اگر چه براي همه و براي هميشه نيست، اما همان‌گونه كه آيزيا برلين بر آن تكيه مي‌كند، بر كثرت‌گرايي استوار است.
پرداختن به آن دو جريان خاص، يعني سازمان انقلابي حزب توده ابران در خارج از كشور و حزب رنجبران از جهاتي اهميت دارد كه نمي‌توان ناديده گرفت. نخست آنكه، تشكيل سازمان انقلابي، ‌اين انشعاب در حزب توده ايران پس از كودتاي 28مرداد و در عمل، متلاشي‌شدن آن حزب بود. ديگر آنكه سازمان انقلابي، نخستين جريان مائوئيستي در تاريخ ايران است كه در شكل‌بخشيدن به مبارزه دانشجويان ايراني در خارج از كشور نيز، نقشي غيرقابل انكار داشته است. نكته ديگر آنكه، كادرها و رهبران آن سازمان، درپي فراگرفتن آموزش‌هاي نظامي در چين و كوبا، براي تدارك مبارزه مسلحانه با رژيم شاه به كردستان رفتند. اقدامي كه مي‌توان آن را به‌مثابه رويكردي قابل تامل در چگونگي پيشبرد مبارزه سياسي از سوي جواناني به شمار آورد كه به كمونيسم روي مي‌آوردند. تاريخ حزب رنجبران نيز به‌عنوان جرياني از چپ كه در آغاز به حمايت و سپس روياروي جمهوري اسلامي قرار گرفت، قابل بررسي است. همه اينها و نكات ديگري كه در ارتباط با سازمان انقلابي و حزب رنجبران وجود دارد، براي آشنايي با گوشه‌هايي از تاريخ معاصر ما داراي اهميت است. در اشاره به آنچه پيرامون «توجه به جزئيات در بازگويي تاريخ» گفتيد نيز، مي‌توان به نمونه‌ها‌يي اشاره كرد كه به‌ نوبه‌ خود در شناخت ما از آنچه جريان داشته است، اهميت دارد. كشكولي در جريان توضيح تدارك مبارزه مسلحانه‌اي كه حزب رنجبران درصدد آن بود، نكته مهمي را بازگو مي‌كند؛ نكته‌اي كه در عين جزيي‌بودن، تصويري دقيق از ذهنيتي ارائه مي‌دهد كه، از نظر تشكيلاتي بر اين جريان سياسي حاكم بود. او در جريان توضيح موقعيت يك گروه 15 نفري از حزب رنجبران در ميان ايل قشقايي، هنگامي كه با خطر مقابله نظامي گسترده‌اي روبه‌رو بودند، به تشكيل چند حوزه حزبي اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «براساس سطح حزبي، رفقا بايد حوزه‌هاي جداگانه مي‌گذاشتند. در جمع ما، همه در يك سطح حزبي نبودند... مسائل حزبي در سطوح مختلف بحث مي‌شد و جلسه وسيع نمي‌گذاشتيم كه مثلا بگوييم فلان موضوع پيش آمده يا فلان اتفاق روي داده است. بايد در سطح مسوولان طرح مي‌كرديم و پيش مي‌رفتيم... مسوول سياسي، مسوول همه بود. همين‌طور مسوول مالي و مسوول نظامي. مسوول سياسي، مسئله آموزش را سازماندهي مي‌كرد. براي آنها برنامه آموزشي مي‌گذاشت و در حوزه، جلسه درس تشكيل مي‌داد. مثلا وقتي مسئله كار سياسي پيش مي‌آمد، مسوول مالي و نظامي هم تحت مسووليت مسوول سياسي قرار مي‌گرفت. فرض كنيم يك نشريه داخلي مي‌رسيد، مسوول سياسي وظيفه داشت آن را به داخل گروه ببرد و به بحث بگذارد... در ارتش چين نيز همين سيستم مرسوم بود؛ يعني هر گروهي يك مسوول سياسي، يك مسوول مالي و يك مسوول نظامي دارد. ما همين را الگوي خود قرار داده بوديم». (4) مي‌بينيم كه چگونه يك گروه 15‌نفري، بدون آنكه تشكيلات وسيعي در ميان باشد، در دامنه كوهي، خود را با چنان مسائلي مشغول كرده بود؛ آن هم به ‌اين ‌اعتبار كه در ارتش چين نيز چنين بوده است.
آنچه كشكولي بر آن تكيه مي‌كند، نطفه‌هاي شكل‌گيري بوروكراسي حزبي را در عرصه تشكيلات دربردارد؛ واقعيتي كه نمونه‌هاي ديگر آن در عرصه‌هاي گوناگون نظام‌هاي بوروكراتيك شوروي و اروپاي شرقي سابق وجود داشته‌اند. نمونه‌اي كه مي‌توان با تكيه بدان، چگونگي رويكرد يك جريان كمونيستي به مسئله تشكيلات و در مقياس گسترده‌تري، نمادي از آنچه را كه در عرصه فرهنگ و تاريخ جريان چپ در روزگار معيني وجود داشته است، بازسازي كرد.
پس توجه به جزئيات، اساس و پشتوانه بررسي تاريخي است و اين بدون بردباري، هشياري و نظر نقادانه به‌سامان نخواهد رسيد. بايد زمين ‌و ‌زمان را زير‌ورو كرد و از اين منظر چون ستاره‌شناسان با صبر و حوصله عمل كرد. لوسين فبوره مي‌گويد: «توصيف آنچه را كه مي‌بينيم چندان دشوار نيست. اما ديدن آنچه بايد توصيف گردد؛ دشواري واقع در اينجا نهفته است». چشم بينا مي‌خواهد تا در كهكشان تاريخ، حقيقت وجود سياره‌اي را اثبات كني كه حضورش هرچند كوچك، ضرورتي غيرقابل انكار است و علت وجودي منظومه شمسي‌ات را پرمعناتر و پربارتر خواهد كرد. ما در طرح نقشه منظومه شمسي تاريخي‌مان نه‌تنها به كشف سيارات تازه نياز داريم، بلكه مي‌بايست آنچه را كه كشف شده و حقيقت آشكار مي‌شماريم، همواره در نور و پرتويي تازه از نو مورد سنجش و بازبيني قرار دهيم. تنها هنگامي مي‌توانيم به طرح كم‌‌وبيش همه‌جانبه‌اي از تاريخ‌مان نزديك شويم كه اجزاي كوچك و بزرگ آن مورد نقدوبررسي قرار گرفته باشند و هريك به‌نوبه خود نقشه عمومي را كامل كنند. اگر به‌عنوان نمونه قرار باشد تاريخ انقلاب مشروطه را بررسي كنيم، بايد چندوچون نشريه اختر را بشناسيم. بايد موقعيت تجار را مورد نظر قرار دهيم. بايد شكل‌گيري مركز غيبي و كميته مجازات را بررسي كنيم. بايد در نحوه تبليغات، در چگونگي اعلانات دقيق شويم؛ و سرانجام بايد حوادث و جزئيات گوناگون را بررسي كنيم. در مورد جريان چپ نيز جز اين نيست. جرياني كه بنابر آرمان، بنابر سنت و پيشينه، نقشي غيرقابل انكار در تاريخ معاصرمان ايفا كرده است. اما براي شناخت از جريان چپ نيز مي‌بايست گرايش‌هاي گوناگون آن را شناخت و به روحيات، موقعيت طبقاتي، ارزش‌ها، نحوه سازماندهي و ديگر ويژگي‌هاي آن پي برد. اقدامي كه اگر بنا باشد به‌نحوي همه‌جانبه صورت بگيرد، مستلزم توجه به ضرورت‌ها، مستلزم‌گذار از مرزهاي داخل‌و‌خارج و شكستن موانع ميان كادرهاي پايين و عناصر رهبري است. اگر در آن كتاب‌ها تنها به دو جريان پرداخته و «گوشه‌چشمي به كادرهاي پايين‌تر» نداشته‌ام، نه اينكه رغبتي نبوده، بلكه فرصتي پيش نيامده است. پس هريك از اين جوانب ضروري هستند و هيچ‌يك بر ديگري ارجحيت ندارد. تنها در اين صورت است كه در دستيابي به تصويري همه‌جانبه نزديك مي‌شويم. تصويري كه همه‌جانبه‌بودن‌اش در گستردگي دامنه توجه به جزئيات است و نه در روايت‌هاي كلي و عمومي. و اين همه به كاوشي باستان‌شناسانه مي‌ماند. به يافتن تكه‌اي استخوان يا سكه‌اي؛ نقشي بر سنگ، و نشاني بر سفال. همان‌گونه كه ساليان‌سال كتيبه‌اي از دوران هخامنشي را زيرورو مي‌كنند تا مثلا به چگونگي برگزاري آييني در آغاز فصلي پي برند. نكته‌اي به‌ظاهر جزئي و پيش پا افتاده، اما براي بازسازي و كشف رازورمز هزارويك نكته در پرده‌و‌پنهان روزگاران گذشته، ضرورتي غيرقابل انكار.
از جمله و مثلا، چند وقت پيش در گفت‌و‌گويي با آقاي سحابي، تلويحا تلاش شما در بازخواني زندگي قوام به بازسازي چهره او در متن پهلوي‌ها تعبير شده بوديد...
در مورد آقاي سحابي نيز بايد نكاتي را مورد توجه قرار داد. ايشان در جريان مصاحبه با روزنامه كارگزاران، در توجيه نظرات سياسي خود مسائلي را پيرامون قوام، مصدق، نظام پهلوي و انقلاب عنوان ساخته‌اند. همان‌جا نيز اشاراتي به كتابي كه درباره قوام‌السلطنه نوشته‌ام شده و چنانكه اشاره كرديد، دليل آن را اقدامي «مشكوك» به سود پهلوي‌ها كه از جانب آنان يا آمريكا «طراحي» شده است، دانسته‌اند. (4) البته آنچه ايشان عنوان ساخته‌اند، بيش از آنكه يك تحليل تاريخي باشد، يك ادعانامه سياسي است و در اين حوزه، چون به‌كار من مربوط نمي‌گردد، ضرورتي نيز به پاسخگويي ندارد. اين رسمي آشنا در سياست است كه چگونه رخدادها و شخصيت‌هاي تاريخي، همچون وسيله‌اي، براي پيشبرد هدف و منافعي خاص مورد استفاده قرار مي‌گيرند. اقدامي كه با واژگون جلوه‌دادن گذشته، تاريخ را قرباني سياست و سياست را قرباني منافعي زودگذر مي‌سازد. پس در پاسخ به وجه سياسي اظهارنظرهاي ايشان، همين كافي است كه گفته شود، گمان نمي‌كنم آنقدر كه آقاي سحابي، پهلوي‌ها را جدي مي‌گيرند، آنها خودشان را جدي بگيرند. پس اينگونه پرونده‌سازي‌ها، جز دل‌سپردن به منافع زودگذر در عرصه سياست و تاريخ، نتيجه ديگري دربرنخواهد داشت. اما در وجه تاريخي ادعاهاي ايشان، توضيح نكاتي را ضروري مي‌دانم.
آقاي سحابي مي‌گويند: «قوام در دوران نخست‌وزيري‌اش فسادهاي زيادي داشت... به‌همين‌جهت قوام‌السلطنه از جهت سياست داخلي با دكتر مصدق قابل قياس نيست. از نظر سياست خارجي نيز قوام پايه‌گذار ورود آمريكا به صحنه سياسي ايران بود. قانون مستشاران آمريكايي را قوام به مجلس فرستاده است. اما اينكه حالا يك مرتبه بعد از گذشت 50سال از آن تاريخ، قوام‌السلطنه به عنوان چهره سياسي رقيب دكتر مصدق مطرح مي‌شود، جاي ترديد وجود دارد. استنباط من اين است برخي از كساني كه امروز قوام‌السلطنه را مطرح مي‌كنند، مي‌دانند كه او امروز در ايران يك جريان نيست. نه حزبي به ‌نام او وجود دارد و نه ديدگاه سياسي و اقتصادي منسوب به ‌او وجود دارد. بنابراين آنها مي‌خواهند با طرح و بزرگ‌كردن خدمات او و مقايسه‌اش با مصدق و ناديده‌گرفتن زيان‌ها و احتمالا فسادهاي قوام، مصدق را از اعتبار بيندازند. با اين نگاه كه قوام فردي نيست كه بتواند جانشين مصدق بشود. آنها فكر مي‌كنند اگر مصدق از اعتبار بيفتد، برنده دعوا، پهلوي‌ها خواهند بود. حال اين حركت از طرف خود پهلوي‌چي‌ها شروع شده يا از طرف دولت آمريكا طراحي شده، جاي تامل دارد» (5)
در پاسخ به اين نكات بايد بگويم كه در كتاب «در تيررس حادثه، زندگي سياسي قوام‌السلطنه»، اتهاماتي را كه پيرامون «فساد مالي» قوام عنوان شده بودند، برشمرده‌ام. اتهاماتي كه مهم‌ترين آن به روزگار حمكراني او در خراسان باز مي‌گردد. اين اتهامات، در درجه اول چندي، پيش و مدتي، پس از انتخاب او به‌سمت رئيس‌الوزرايي در سال 1300 شمسي از جانب مخالفان عنوان شدند. مي‌دانيم كه قوام پس از ماجراي خراسان، نخستين‌بار از خرداد تا بهمن 1300 رئيس كابينه شد. باز مي‌دانيم كه در اين فاصله، مصدق دوبار وزير مالي و يك‌بار وزير خارجه كابينه قوام بود. پس چگونه است كه مصدق، نه‌تنها در برابر آن اتهامات كه در سطحي گسترده عنوان شده و در مطبوعات نيز انعكاس يافتند، سكوت كرد، بلكه پذيرفت تا مقام وزارت در كابينه چنين رئيس‌الوزرايي را بپذيرد؟ آيا اين اقدام، به‌معناي تبرئه قوام از آن اتهامات است؟ به‌قاعده مي‌بايست براي آقاي سحابي كه مصدق را از هر خطايي مبرا مي‌دانند، چنين باشد. قوام در دوران حمكراني خراسان و پس از آن، از روابط و امكانات گسترده‌اي براي پيشبرد هدف‌هايش استفاده كرد كه دستيابي به آنها با تكيه بر منابع مالي، سهل‌تر قابل تحقق بوده‌اند. به‌نظر نمي‌رسد كه او در اين اقدام، خود را چندان پايبند ملاحظات اخلاقي دانسته باشد. اما اگر با تكيه بر اين امر، قوام را به «فساد مالي» متهم كنيم، آن وقت شركت مصدق در كابينه قوام و سكوت او در برابر آن اتهامات، بس پرسش‌برانگيز خواهد بود. مسلم آنكه، مصدق و مدافعان‌اش، در اين دوره و نيز هنگامي كه در فرداي سي‌تير 1331، با طرح اتهاماتي واهي و به‌غايت ضد‌دموكراتيك او را «مهدورالدم» و «مفسد في‌الارض» خواندند، موضوع «فساد مالي» را پيش نكشيدند. موضوع ديگر ايراد آقاي سحابي به نقش قوام در مسئله ورود آمريكا به صحنه سياست ايران است. مي‌دانيم كه كوشش قوام در اين زمينه، با طرح مسئله سپردن امتياز نفت شمال به شركت «استاندارد‌ اويل» و دعوت از مستشاران مالي آمريكا به ايران آغاز شد. اقدامي كه اين‌بار نيز با نخستين‌ دور انتخاب او به مقام رياست‌الوزرايي در خرداد 1300 شمسي همراه بود. يعني باز دوره‌اي كه مصدق در كابينه قوام عهده‌دار مقام وزارت بود. نيك‌و‌بد اين اقدام، هرچه باشد، نقش مصدق در چنين مقام و موقعيت حساسي قابل تامل است. علاوه بر اينها، كابينه قوام، همان كابينه‌اي است كه مسئله تدارك و از‌ ميان‌بردن شورش‌هايي را كه در خراسان و گيلان به‌رهبري كلنل پسيان و ميرزاكوچك‌خان جريان داشت، سازماندهي و به‌سرانجام رسانده است. نيك‌و‌بد اين اقدام نيز هرچه باشد، باز به دوره‌اي برمي‌گردد كه مصدق در كنار رضاخان، وزير جنگ، در كابينه قوام عضويت داشته است. اقدامي كه از جنبه مسووليت مشترك هيات دولت بنابر قانون اساسي، اين‌بار نيز قابل تامل است. اما همه اينها به يك‌سو، مصدق حتي پس از آگاهي از آن اتهامات «فساد مالي»، پس از دعوت از مستشاران مالي آمريكا و پس از سركوبي شورشي كه در خراسان و گيلان جريان داشت، همچنان قوام را تاييد مي‌كند و در دور دوم رياست‌الوزرايي وي در خرداد 1301، طي تلگرافي به او چنين مي‌نويسد: «مژده زمامداري حضرت اشرف مثل اين است كه روحي به بدن عليل و بي‌روح بنده دميد. نمي‌دانم به مملكت يا به حضرت اشرف، كدام‌يك، تبريك بگويم». (6)
واقعيت آنكه: ماجرا بغرنج‌تر از آن است كه آقاي سحابي گمان مي‌كنند. آن هم با توجه به اين نكته كه نيمي از دوران حكومت پهلوي پس از مرگ قوام است. يعني روزگاري كه دست‌برقضا، به دوره شكوفايي آن نظام باز‌مي‌گردد. پس روشن نيست، هدف از پرداختن به قوام، چه ارتباطي به دفاع از پهلوي‌ها دارد؟ مگر نه اينكه قوام، هم در دوره رضا‌شاه و هم در دوره جانشين‌اش، اغلب مغضوب بود و مگر نه اينكه محمدرضاشاه در هيچ دوره‌اي، به ميل خود، به‌صدارت او تن در نداد. شگفت آنكه، آقاي سحابي به‌جاي آنكه از تاخيري 50‌ساله در بررسي جدي زندگي سياسي قوام‌السلطنه متعجب باشند، به اعتراض برمي‌خيزند و «طرح او را در اين زمانه مشكوك» مي‌شمارند. بي‌آنكه روشن كنند چه زماني براي پرداختن به قوام را به‌ عنوان سياستمداري كه، نيك‌ يا ‌بد، در روزگاري سرنوشت‌ساز از تاريخ ميهن‌مان مصدر كار بوده است «مناسب» مي‌دانند؟ آيا هستند دولتمردان ديگري كه براي پرداختن به زندگي آنان نيز مي‌بايست پيشاپيش به انتظار كسب مجوز و زمان «مناسب» نشست و سرانجام آيا خود ايشان يا ساير مدافعان مصدق، مرجع ذيصلاح براي تعيين اين زمان هستند يا آنكه مرجع ديگري را پيشنهاد مي‌كنند؟ دريغ است اگر به‌جاي ترويج فرهنگي كه بر كاوش و جست‌وجوي حقيقت تكيه دارد، با كج‌انديشي، راه را بر دريافتي جز آنچه خود مجاز مي‌دانيم، ببنديم. آقاي سحابي مختار هستند اگر مناسب مي‌دانند، تنها صداي خود را بشنوند. اما ترويج تك‌صدايي، به‌هيچ مناسبتي مجاز نيست.
در تاريخ‌نويسي شما نقش ‌و‌تاثير زنان حضوري اگرنه محو كه لااقل ناچيز و خنثي دارد، به‌معنايي اساسا پردازش نظري و ديدگاه خاصي وجود ندارد. چرا؟ آيا شما كاربرد مفهوم تاريخ‌نويسي مردسالارانه همچون مقوله‌اي انتقادي را قبول داريد؟
همان‌طور كه اشاره كرديد، در تحقيقات‌ام به مسئله زنان نپرداخته‌ام. اما اين ارتباطي به مقوله مردسالاري ندارد؛ بلكه موضوع كارم نبوده است. با اين‌همه، در كتاب تاريخ كنفدراسيون دانشجويان ايراني، اشاراتي به نقش زنان در جنبش دانشجويي خارج از كشور داشته‌ام. نقشي كه به‌ويژه در سازمان دانشجويان ايراني در آمريكا از گسترش چشمگيري برخوردار بود. اما همراه با تكيه‌اي يك‌جانبه به مبارزه در راه دستيابي به هدف‌هاي سياسي و آنگاه پرداختن به دشواري‌هايي كه در حوزه مسائل ويژه زنان قابل بررسي بودند. تصور غالب چنين بود كه همه چيز مي‌بايست در خدمت هدف اصلي قرار گيرد. مسائل زنان نيز تنها در پرتو اين هدف، يعني مبارزه با امپرياليسم و استبداد قابل تحقق شمرده مي‌شدند. پس هر اقدامي در جهت توجه به زمينه‌هاي ديگر در ارتباط با مسائلي چون مسئله زنان، نه‌تنها كمكي به حل آنها نمي‌كرد، بلكه انحراف از مشي اصلي محسوب مي‌شد. باور عمومي چنين بود كه مي‌بايست به مسائل «عمده» پرداخت و آنچه را «غيرعمده» است، به فرصت‌هاي ديگر موكول كرد. حتي فراتر از اين، گاه اين ساده‌گرايي نيز وجود داشت كه در پي پيروزي بر امپرياليسم و استبداد، «مسئله زن» نيز حل خواهد شد. در همين ارتباط مي‌بايست به اين نكته نيز اشاره كرد كه چنين نگرشي تنها از جانب مرداني كه در مبارزه سياسي شركت داشتند، تبليغ نمي‌شد. زنان نيز از همين ديدگاه به سياست و مبارزه‌اي كه جريان داشت، مي‌نگريستند. پس نادرست خواهد بود اگر گمان كنيم اين نگرش و روحيه و ارزش‌هاي برخاسته از آن، روحيه و ارزشي مختص مردان بوده است. نادرست خواهد بود اگر تنها زنان را «قرباني» چنين نگرشي بدانيم. زنان، در دوره‌اي كه از آن سخن رفت، پا‌به‌پاي مردان با چنين رويكردي در ميارزه سياسي شركت كرده‌اند. در ارتباط با نگرش مردسالارانه نيز گاه اين واقعيت از نظر دور مي‌ماند كه اين تنها زنان نيستند كه قرباني مي‌گردند؛ مرداني كه اسير نگرشي مردسالارنه‌اند نيز قرباني هستند؛ قرباني كج‌انديشي‌ها، قرباني قيدوبندهايي كه راه را بر آزادي زن و مرد، هردو، مي‌بندد. در ارتباط با آنچه تاريخ‌نويسي مردسالارانه مي‌ناميد، مي‌توان گفت كه تاريخ، چون فلسفه براي ساليان طولاني «نظمي» مردانه بوده است؛ بدون آنكه ضرورتا در هر زمينه‌اي مردسالارانه باشد. اما پس از پايان جنگ دوم جهاني و به‌ويژه در 30، 40سال اخير، در حوزه مطالعات تاريخي مربوط به زنان، در اروپا و آمريكا با تحولاتي روبه‌رو بوده‌ايم. يكي از صدها نمونه آن، مجموعه‌اي چندجلدي است كه جورج دوبي و ميشل پرو درباره تاريخ زنان نوشته‌اند، مورخان زن در ايران، چه در داخل و چه در خارج از كشور، آثار قابل توجهي ارائه كرده‌اند؛ تحولي كه نشان از حضور موثر آنان هم در عرصه عمومي و هم در حوزه تاريخ‌نگاري مسائل ويژه زنان دارد. اگرچه هنوز در تاريخ‌نگاري ما، جاي اثري پيرامون تاريخ زنان ايران خالي است. و اين، به‌رغم رويكردي تازه، و تحولي كه در پيش است، كمبودي به‌شمار مي‌آيد. اصولا گاه با اين احساس روبه‌رو مي‌شويم كه در مباحث ما، طرح مسائل زنان براي خالي‌نبودن عريضه است. موضوعي كناري و حرف آخري كه بيشتر حالت حسن ختام دارد. آن هم در پايان راهي كه تازه آغاز كرده‌ايم.
پي‌نوشت‌ها در دفتر روزنامه موجود است.
 سه شنبه 25 تير 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 298]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن