واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: فلسفه همچون علم متقن
مجيد جهاني
در اواخر قرن نوزدهم شاهد دو جريان اصلي در فلسفه هستيم؛
1- ايده آليسم
2- پوزيتيويسم
در نيمه دوم قرن نوزدهم پوزيتيويسم غلبه دارد، زيرا حامي پيشرفت علمي است. در اين ايام فلسفه چندان رونقي ندارد تا اينكه بحران هايي درون خود علم به وجود مي آيد، مباحثي كه در ترموديناميك، رياضيات و احتمالات، تئوري مجموعه ها و تناقضات آن روي مي دهد، شكاف هايي در ديواره پوزيتيويسم ايجاد مي كند و با ظهور نظريات مختلف در فيزيك اصول پوزيتيويسم زير سوال مي رود و براي نجات اصول پوزيتيويسم تلاش هايي انجام مي گيرد كه منجر به ظهور پوزيتيويسم منطقي مي شود. ايده آليسم هم وضعيت بهتري ندارد، ايده آليسم آلمان به انزوا كشيده شده است و علت آن ظهور پوزيتيويسم و پيشرفت علوم جديد است. ايده آليسم نمي تواند وضعيت جديد را توجيه كند، پوزيتيويست ها فلسفه را از علم جدا كرده بودند، اما هگل مجدداً همه علوم را به نفع فلسفه مصادره كرد، بنابراين حملات زيادي به ايده آليسم آلماني صورت گرفت كه در نتيجه آن ايده آليسم در توجيه علم موفق ظاهر شد. فلسفه با بحران علوم روبه رو است و براي حل اين بحران خود فلسفه هم به بحران هويت دچار مي شود زيرا اين پرسش مطرح مي شود كه «فلسفه واقعاً چيست؟» و دو مساله همزمان ذهن فيلسوفان را به خود مشغول مي دارد؛ اول اينكه فلسفه، خود چيست؟ و دوم اينكه آيا بحران علوم با فلسفه حل مي شود يا خير؟ در پاسخ به پرسش اول دو گرايش به وجود آمده است؛
1- عده يي به دفاع از فلسفه برخاستند همچون برگسون و ماركس.
2- عده يي همچون انديشمندان «حلقه وين» از در مخالفت با فلسفه و فرو كاستن آن به ديكشنري علوم برآمدند.
در پاسخ به پرسش دوم و با فرض اينكه فلسفه هويتي داشته باشد هم دو گروه به وجود آمدند؛
1- نوگرايان كه معتقد بودند بايد اساس و بنياد جديدي را ايجاد كرد و بحران علوم با كارهاي سنتي حل نمي شود و منطق و روش گذشته كافي نيست و بايد دست به كار جديدي زد. اين «نوگرايان» نيز خود دو دسته اند؛ الف- معتقدان به منطق رياضي كه در تلاش براي وحدت بخشيدن به علوم رياضي و حل بحران علوم هستند كه به ظهور «فلسفه تحليلي» انجاميد. ب- پديدارشناسي هوسرل كه در دفاع از فلسفه و حل مشكل علوم تلاش مي كند.
2- دسته دوم معتقد به ترميم فلسفه هستند و از ايده آليسم به پوزيتيويسم مي گرايند، پوزيتيويسم را در حوزه طبيعت و ايده آليسم را در حوزه علوم انساني معتبر مي دانند، مانند ديلتاي كه هگلي اما نوآور است. هوسرل، هايدگر و ايده آليست هاي آلماني متاثر از ديلتاي هستند. ديلتاي براي حل بحران علوم، الگوي جديدي از علوم انساني ارائه مي دهد، ديلتاي با امتيازدهي به پوزيتيويسم قلمرو علوم انساني را نجات داد، اما هوسرل مدافع مدرنيته و علم بودن فلسفه است و فلسفه را دقيق ترين علم ممكن مي داند. پس دغدغه بحران از سه طريق دنبال شد؛
1- پناه بردن به سنت؛ پوزيتيويسم منطقي
2- ترميم كردن؛ ديلتاي
3- نوآوري؛ هوسرل و برگسون
هوسرل سه دوره فكري دارد كه در دوره اول كه هوسرل اساساً رياضيدان بوده و در دپارتمان رياضي كه هوسرل مشغول تحصيل بوده، از رياضيات تفسير پوزيتيويستي صورت مي گيرد. هوسرل از اين فضا خسته و براي يافتن حقيقت به دپارتمان فلسفه روي مي آورد و با برنتانو مواجه مي شود و با ورود او به دپارتمان فلسفه، ديدگاه هاي پوزيتيويستي براي هوسرل بي اعتبار مي شود و به مخالفت با آن برمي خيزد. از زمان ورودش به فلسفه، همواره دغدغه دفاع از فلسفه و تاسيس را در سر داشته و اولين كتاب او «مباني علم حساب» است كه تحت تاثير برنتانو نوشته شده و در همين كتاب تحت تاثير برنتانو، هوسرل تفسير شناخت شناسي علم حساب و منطق را به صورت روانشناسي عرضه مي كند و بعد فرگه رديه يي بر اين كتاب مي نويسد كه هوسرل آن را پذيرفته و جلد دوم كتاب را منتشر نمي كند و كتاب «تحقيقات منطقي» را در سال 1907 منتشر مي كند و با نوشتن اين كتاب از تاثير برنتانو خارج مي شود و به نوعي استقلال فكري مي رسد. در مرحله دوم هوسرل به دكارت توجه مي كند و درصدد بازسازي سنت دكارتي است؛ يعني پديدارشناسي را به عنوان روش مورد توجه دكارت مورد بازسازي قرار مي دهد و در اين مرحله كتاب «تاملات دكارتي» را تاليف مي كند. اما در مرحله سوم هوسرل به يك بازخواني كلي از تفكر خويش دست يافته و به نوعي پخته شده كار مي كند، به طوري كه كارهايي خارج از چارچوب مقرر خود انجام مي دهد و از فرهنگ و علم اروپايي سخن مي گويد و كتاب «بحران علوم اروپايي» را تاليف مي كند. مساله هوسرل مساله آگاهي است و در نهايت كار عالم را پرداخته آگاهي بشر اعلام مي كند. هوسرل در ابتدا ديدگاه طرفداران علوم طبيعي را كه معتقدند عالم مستقل از ذهن انسان است (ديدگاه طبيعي) را نمي پذيرد، ضعف اين ديدگاه در آن است كه هرچند عالم خارج ظهور دارد اما اين ظهور، ظهور آگاهي است و صحبت از طبيعت به مستقل از ذهن بشر فايده ندارد. هوسرل ديدگاه طبيعي را اپوخه مي كند اما خود طبيعت را انكار نمي كند. اپوخه (تعليق) يعني هيچ حكم ايجابي يا سلبي براي وجود يا عدم وجود آنچه مستقل از ذهن بشر مفروض گرفته شده، اقامه نمي كنيم و تعليق، تعليق حكم است، نه تعليق وجود و هوسرل در باب چيزي مستقل از ذهن انسان سكوت اختيار كرده و به هر چيزي كه بر بشريت ظهور دارد پرداخت، هرآنچه بر بشريت ظهور دارد از سنخ آگاهي است. هوسرل با تعليق ديدگاه طبيعي به نوعي پوزيتيويسم را پس مي زند. فنومنولوژي هوسرل توضيح مكانيسم اين مطلب است كه چگونه يك شيء در آگاهي يك شيء مي شود، و به شيئي مي پردازد كه در آگاهي است نه خارج از آگاهي، كار فلسفه فقط تبيين آگاهي است و آگاهي از نظر او فعليت محض است كه در واژه Intentionality به خوبي نشان داده مي شود.
در واقع مساله هوسرل، تبديل فلسفه به يك علم دقيق است كه با چنين كاري فلسفه ملكه مي شود و ادعاي پوزيتيويسم منتفي مي شود و در نتيجه علوم پوزيتيويستي از بحران خارج مي شود. هوسرل مي خواهد كه فلسفه Science باشد، يعني اگر چيزي علم نباشد قابل توجيه نيست. آيا فلسفه اساساً مي تواند علم باشد؟ اين سوال اكثر فلاسفه مدرن است. كتاب تمهيدات كانت مقدمه يي است بر هر مابعدالطبيعه يي كه بخواهد به صورت علم عرضه شود. پاسخ اگوست كنت و اكثر پوزيتيويست ها به اين سوال منفي است، اما هوسرل پاسخ مثبت مي دهد و معتقد است فلسفه مي تواند علم باشد، علم روش مي خواهد و روش فلسفه فنومنولوژي است، علم همچنين بايد داراي يك حوزه كاربرد و در عالم بايد براي كشف و توصيف قوانين عالم به كار برده شود، فلسفه براي عالم زندگي به كار برده مي شود و با عالم زندگي سروكار دارد و بخشي از عالم زندگي علوم هستند، اما تمام عالم زندگي علوم نيست، فلسفه قوانين زندگي را توصيف و به كليت اين عالم زندگي مي پردازد درحالي كه علوم ديگر به جزيي از عالم مي پردازند.
مساله هوسرل تبديل فلسفه به يك علم دقيق است و در سخنراني وين اين مساله را طرح و سپس آن را در قالب يك كتاب 80 صفحه يي بسط داد. در اين كتاب هوسرل مي گويد كه فلسفه از اولين سر آغازهاي خود ادعا كرده كه علم متقن است، اما طبيعي گرايي نهفته در همه سنت هاي فلسفي مانع عمده يي در تحقق اين آرمان بوده است، بنابراين هوسرل مي گويد كه؛ من نمي گويم فلسفه علمي ناقص است بلكه صرفاً مي گويم كه فلسفه هنوز به هيچ وجه علم نيست، يعني هنوز به عنوان علم آغاز نشده است. فلسفه از آغاز تاكنون نتوانسته مبناي خود را از ديگر علوم متمايز سازد و آن را بر بنيان استوار و متقن قرار دهد، و براي اينكه بتواند عنوان علمي به خود گيرد و رسالت خود را كه شناخت علمي جهان است به انجام رساند بايد ساحت موضوع خود را از درون تحصل گرايي، روانشناسي، تاريخ گرايي و طبيعي گرايي پاك سازد. به نظر هوسرل اين امر با بازگشت به تاملات دكارتي و cogito مشهور او تحقق مي يابد. آگاهي ساحت فلسفه علمي است زيرا از شائبه هر نوع طبيعي گرايي و نسبي گرايي تهي است، طبيعي گرايي كه هوسرل با آن مخالفت مي كند بنا به تعبير خود او اينچنين است؛ پديده يي است برآمده از كشف طبيعت به عنوان وحدت موجود زماني- مكاني كه تابع قوانين دقيق طبيعت است. پس صرفاً طبيعت و در درجه اول طبيعت فيزيكي را لحاظ مي كند. براي برون رفت از دام طبيعي گرايي، هوسرل تأملات دكارتي را رهايي بخش مي داند و معتقد است بايد آموزه دكارت در باب يقين Ego ريشه يي شود، به اين دليل كه دكارت در جست وجوي يقين موفق به نجات قطعه كوچكي از جهان شد و گمان كرد فقط لازم است از طريق استنتاج و بر طبق اصول فطري Ego بقيه جهان را تماماً از نو به دست آورد. خلط اگو با جوهر انديشنده كه جزيي از جهان واقعي است، دكارت را به پدر رئاليسم استعلايي تبديل كرده، يعني قسمتي واقعي از جهان را برداشته و به آن شأن استعلايي بخشيده است. براي مصونيت از اين پيش داوري هاي هوسرل بايد در مذهب مختار خود چون سالكي صبور گام بردارد تا مبادا پديدارشناسي در ورطه طبيعي گرايي و علم طبيعي و رياضي سقوط كند، بنابراين در ابتدا به موضوعاتي مي پردازد كه وي را از ابتلا به اين پيش داوري ها مصون سازد. يكي از اين موضوعات علم بدون پيش فرض است. مفاد اين حكم آن است كه پيش از هر چيز پديدارشناسي اجازه ندارد از نتايج علوم ديگر در پژوهش هاي خود استفاده كند يا آن را مفروض بگيرد. مراد هوسرل از علم بدون پيش فرض اين است كه فلسفه نمي تواند از تجربه، زبان و تفكر عادي بياغازد، بلكه علم بدون پيش فرض عبارت است از ممنوعيت فيلسوف از به كارگيري هر تئوري علمي يا فلسفي و به جاي آن بايد بر توصيف آنچه بي واسطه در شهود داده شود، تمركز كند و براي برون رفت از طبيعي گرايي هوسرل در پرانتز نهادن (تعليق) جهان در فلسفه را مطرح مي كند و براي رهايي از طبيعي گرايي كه دكارت و كل سنت فلسفي گرفتار آن بودند، تحويل استعلايي را براي به چنگ آوردن اگوي استعلايي كه ديگر طبيعي نيست، ضروري مي داند. علم تحصيلي علمي است گم شده در جهان، نخست بايد جهان را از طريق اپوخه گم كرد، سپس آن را در خودآگاهي از نو به دست آورد. هوسرل در سال1935 در انجمن فرهنگي وين يك سخنراني به نام فلسفه در بحران بشريت ايراد كرد كه شالوده آخرين اثر وي يعني بحران علوم اروپايي و پديدارشناسي استعلايي را تشكيل مي دهد، از آخرين دستاورد هاي هوسرل است كه ويژگي غالب آن گرايش به نوعي تفكر تاريخي است و مي گويد بايد نشان دهيم چگونه جهان اروپايي از ايده عقل، يعني از روح فلسفه زاده شده است. اما هوسرل ايده عقل فلسفي را در عصر خويش با دو مشكل عمده مواجه مي داند؛ طبيعي گرايي و عيني گرايي. و ريشه بحران عصر حاضر در همين دو مشكل نهفته است و براي علاج آن يا بايد عقل را كه عامل ظهور فرهنگ اروپا است به كناري نهاد يا تولد دوباره اروپا از روح فلسفه به واسطه شجاعت عقل تا براي هميشه بر طبيعي گرايي چيره شود. اگر چه هوسرل زندگي خويش را تماماً در راه تحقق اين هدف اخير يعني تولد ققنوس وار فلسفه صرف كرد، اما مفسراني نظير ديويد بل روياي هوسرل در باب علم متقن را، سطحي و خام دانسته با تمسك به عبارتي از آخرين اثر وي؛ فلسفه همچون علم متقن به پايان رسيد. اما باكلي و موران تفسير ديويد بل را سوءفهم مي دانند و معتقدند اين عبارت طنزآلود درباره فلسفه دوران هوسرل است و به هيچ وجه به خود فلسفه هوسرل مربوط نيست. موران نيز بر اين باور است كه هوسرل به اين امر اعتراف مي كند تا نشان دهد فيلسوفان و پيروان هوسرل ايده آل فلسفه علمي و متقن را درنيافته اند و به جاي آن به سوي جايگزين هاي خردگريزانه ترغيب شده اند.
منابع؛----------------------------
1- Husserl, Edmund. philosophy as rigorous science; trans. Quentin lauer in phenomenology and crisis of philosophy, New york
2- the crisis of European sciences and transcendental phenomenology, trans. David Carr. Evanston: Northwestern University Press, 1970.
3-Bell,David. Husserl. London:Routledge, 1990
4- Buck Ley, R, Philip. Husserl, Heidegger and the Crisis of philosophical Responsibility. Dordrecht: Kluwer Academic Publishers.
5- بل، ديويد، انديشه هاي هوسرل، ترجمه فريدون فاطمي، نشر مركز، تهران1381
6- هوسرل، ادموند، تاملات دكارتي، ترجمه عبدالكريم رشيديان، نشر ني، تهران 1381
دوشنبه 24 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 236]