محبوبترینها
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826066245
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان:آدرس عوض نشده «آدرس عوض نشده»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم محمد ايماني است كه در ان ميخوانيد؛ذات آتش سوزاندن است اما براي ابراهيم خليل عليه السلام، همين «نار» گلستاني از نور شد، آنجا كه ابراهيم از عهده آزمون برآمد. «يا نار كوني برداً و سلاماً علي ابراهيم.» ذات آتش گداختن است اما نه براي طلا، كه هرچه در آتش رود، ناب تر و تابناك تر مي شود. آميزه آتش و پتك است كه از آهن، پولاد سخت و نفوذناپذير مي سازد. فتنه در قانون تخلف ناپذير الهي از جنس آتش است و خاصيت آزمون سخت را دارد. از يك سو ناخالص ها و ناخالصي ها را فرو مي ريزد و طلانماها را لو مي دهد و از ديگر سو، عيار خوبان را كامل مي كند. فتنه، ذوب آهني است كه خلل ها و منفذها را پس از پديداري پر مي كند و عزت- نفوذناپذيري و خلل ناپذيري- تراز قرآن را به ارمغان مي آورد. ذات فتنه سقوط نيست، كه اين از رحمت و حكمت الهي به دور است. اين آزمون سخت براي رشد مؤمنان و اعتلاي جامعه ديني است اما آنها كه از پيش تدارك نكرده و براي روز آزمون خود را چابك و ورزيده نكرده اند، طبيعي است كه كم بياورند و رفوزه شوند. فتنه سال 88 از منظر قوانين الهي نهادينه در متن جامعه ديني، آزموني مبارك و پربركت بود. انقلاب اسلامي با اين ماجراي شگفت در آغاز دهه چهارم (دهه پيشرفت و عدالت) پاي در مرحله مهمي از جهش براي پيشرفت گذاشت. بصيرت، شناخت، مجاهدت و احساس تكليفي كه از بطن فتنه 88 بيرون آمد، يكي از مبنايي ترين نيازهاي دهه چهارم انقلاب بود اگرچه متأسفانه با سقوط برخي رجال سياسي همراه شد. ديرباورترين تحليلگران هم اكنون يقين كرده اند كه آن پروژه بزرگ «شبيخون سياسي» منهدم شده است. اينك حتي روزنامه نيويورك تايمز هم خبر مي دهد «بسياري در واشنگتن ]هيئت حاكمه آمريكا[ بر اين باورند كه جنبش سبز خاطره اي پژمرده و مرده است.» از اين به بعد فتنه سبز را بايد در بايگاني «تاريخ» مطالعه كرد نه به عنوان «سياست روز». اكنون تحليل ها و گمانه ها و پرسش هاي جديدي مطرح مي شود مبني بر اينكه آيا فتنه هاي جديد و پيچيده تري در راه است؟ برخي تحليل ها آدرس هم مي دهند و گمانه هايي را پيش مي كشند و نام هايي را به صف مي كنند. گروهي ديگر از ناظران بر اين باورند كه هر چند نبايد از رصد كردن رويدادهاي سياسي جديد غافل شد اما در عين حال اين مراقبت نبايد توجه تحليلگران را از كانون هاي اصلي پمپاژ فتنه در طول 31 سال گذشته منحرف سازد. براساس اين تحليل و به اعتبار عبرت هاي گذشته، دغدغه صيانت از اركان حاكميت (دولت، مجلس، قوه قضائيه، مجمع تشخيص مصلحت و...) دغدغه مباركي است و خطاها و غفلت ها را بايد مورد نقد و تذكر قرار داد. اما نبايد از مراكز اصلي توليد و بازتوليد فتنه در خارج و داخل غفلت كرد. آيا ديگر فتنه اي پديد نخواهد آمد؟ قاعده مندي جامعه ديني بر شمول فتنه است و اگر پناه و مصونيتي بايد جست، از گمراهي در فتنه است و نه از اصل آن. كلام حكيمانه اميرمؤمنان(ع) است كه «كسي از شما نگويد خداوندا من از فتنه به تو پناه مي برم چرا كه هيچ كس نيست مگر آن كه مشمول فتنه اي مي شود. اما هركس مي خواهد استعاذه كند، پس بايد كه از گمراهي هاي فتنه به خدا پناه ببرد» (حكمت 93 نهج البلاغه). با اين حساب، نه صاحب منصبان عالي رتبه و حلقه اطرافيان آنها از آزمون معافند، نه علما و حوزويان و صحابي خوب انقلاب و پيشكسوتان و صاحب نامان؛همچنان كه منتظري و سيدكاظم شريعتمداري و موسوي و صانعي و موسوي خوئيني ها و ديگران از اين آزمون معاف نشدند. اين چهره ها كه مادرزادي براي سقوط متولد نشده بودند. اغلب آنها كه سقوط كردند خلجان هاي دروني خود را معالجه نكردند و همه آنها خود را «مصون» پنداشتند كه از پرتگاه افتادند. سقوط كردگان تاريخ از جمله تاريخ انقلاب ما از موضع نفوذ و قدرت، براي خويش منطقه الفراغي را فرض كردند و در اين منطقه الفراغ بي پروايي كردند. اطرافيان آنها نيز وقتي اين بي پروايي را ديدند، طمع كردند و تا آنجا كه مي شد صاحب حلقه را در مسيري كه شايسته نبود و نبايست، پيش بردند. زاويه از صراط مستقيم حق ابتدا بسيار اندك است و گاه حتي به چشم نمي آيد اما هرچه اين زاويه داشتن بيشتر پيش برود، فاصله را بيشتر مي كند. در چنين روندي هر منطقه الفراغي فرصت نيست بلكه براساس سنت «املاء» و «استدراج» تبديل به اسباب هلاكت مي شود. اگر سيره امام خميني (رضوان الله تعالي عليه) در قبال كساني چون مهدي بازرگان، سيدكاظم شريعتمداري، ابوالحسن بني صدر و حسينعلي منتظري، بزرگواري و سعه صدر و صبر و سماحت بود و در ماجراي منتظري اين شكيبايي حتي چند سال طول كشيد، نه از سر بي خبري و خوش خيالي بلكه از سر تكليف ديني و كرامت نفس تراز اولياي الهي بود. و اگر طي 2 دهه اخير رهبر فرزانه انقلاب با رجال و طيف هاي مورد بدگماني، با كرامت و شكيبايي عمل كردند، نه سر از بي اطلاعي كه به اعتبار مسئوليت سنگين ولايت امر مسلمين بود. اگر امام خامنه اي به سيره امام خميني اقتدا كرد و تفاوت مولا در حكومت ديني با تمام سران حكومت هاي غيرديني را در نهايت صبوري و تحمل آشكار ساخت، روح خدا خميني(ره) خود به پيامبر اعظم(ص) و اميرمؤمنان(ع) تأسي جسته بود. اگر مقتداي انقلاب در همين 2 سال گذشته و در عين عزت و صلابت و اقتدار و بصيرت، خوش بينانه ترين رويكردها را نسبت به برخي تحركات و رويدادهاي سياسي ناخوشايند داشته اند، از يك سو براي فراهم كردن مجال اصلاح و جبران خطا و از ديگر سو، براي روشن شدن حقايق نزد افكار عمومي با «تيزاب زمان» بوده است. حال شما بفرماييد آقاي X از طيف مدعيان اصلاح طلبي و آقاي Y از مدعيان اصولگرايي و آقاي Z از ميان طيف مدعيان اعتدال و ميانه روي و...ممكن است از اين سماحت- به خيال خود- سوءاستفاده كنند. اين آزادي عمل، عين تدارك براي تعالي و رشد جامعه اسلامي و قاطبه نخبگان آن است، هر چند كه چند رجل انگشت شمار در اين ميان دچار بدفهمي و خودفريبي و خدعه با خود- به رسم منافقان- شوند و خيال كنند چون سر به زير برف كرده اند، ديگر كسي آنها را نمي بيند. چه اطميناني در كلام خداوند خطاب به پيامبر اعظم(ص) و در كلمات اميرمؤمنان(ع) نهفته است! در شأن نزول آيه 16 سوره توبه، موارد متعددي را ذكر كرده اند از ماجراي بنتل بن حارث و عبدالله بن بنتل تا ماجراي جلاس بن سويد و جحش بن حمير و وديعه بن ثابت. اما مضمون اين ماجراها شبيه به هم است. آنها منافقاني بودند كه براي جاسوسي نزد پيامبر مي نشستند و گزارش به جانب ديگر منافقان مي بردند. خداوند هويت آنها را با ذكر نام و مشخصات به پيامبر خبر داد. پيامبر فرد منافق را صدا كرد و خبر الهي را بازگفت. او در پاسخ پيامبر، انكار كرد و قسم خورد كه چنين نكرده و سر و سرّي با منافقين ندارد. پيامبر فرمود «پذيرفتم ولي تو ديگر اين كار را نكن». آن مرد به ميان دوستان خود بازگشت و پس از بازگويي ماجرا گفت «محمد]ص[ فردي سراپاگوش و خوش باور است. وقتي جاسوسي براي شما را انكار كردم، از من قبول كرد»! در اين هنگام آيه 16 سوره توبه نازل شد «و از آنها (منافقين) كساني هستند كه به پيامبر آزار مي رسانند و مي گويند او سراپاگوش و خوش باور است. قل اذن خيرلكم. بگو اين خوش باوري و شنيدن عذر خير شماست. او به خدا ايمان دارد و مؤمنان را تصديق مي كند و رحمت است براي كساني از ميان شما كه ايمان آورده اند. و براي آنها كه به پيامبر آزار مي رسانند، عذابي دردناك است». خدا مي داند اين شنيدن و حسن ظن و حمل بر صحت از سوي پيامبر(ص) با وجود آگاهي از اخبار سري منافقان، چه قدر آنها را بيشتر در هلاكت و دوري از رحمت پروردگار فرو برد و حجت را تمام كرد. اميرمؤمنان(ع) هم جز به سنت رسول خدا(ص) و توقع پروردگار از اولياي خويش عمل نكرد؛ كه اين بزرگواري و شكيبايي تلخ، خود باعث اعتلاي اولياي خاص خداست. آن روز كه دو صحابي بي وفا آمدند و گفتند به سفر حج مي روند، امام به ياران خود فرمود آنها قصد پيمان شكني و خيانت دارند. ياران گفتند پس چرا جلوشان را نمي گيريد. امام نقل به مضمون فرمودند، قصاص قبل از جنايت نمي كنم. حجت بايد تمام مي شد. اميرمؤمنان پس از كشته شدن آن دو صحابه پيمان شكن و پايان فتنه جمل، جملاتي بلند را خطاب به سران فتنه بيان فرمودند كه تا پايان تاريخ هر نخبه صحابي حق را كفايت مي كند. امام فرمود «ناشنوا باد گوشي كه نصايح رسا و سازنده را نشنود. و كسي كه فرياد بلند گوش او را ناشنوا ساخته، چگونه از صداي نرم اثر پذيرد؟ برجاي و استوار بود قلبي كه ياد خداوند هرگز از او جدا نشد. مازلت انتظر بكم عواقب الغدر... پيوسته منتظر عواقب خيانت شما بودم و با فراست خود، آثار فريب خوردگي را در سيماي شما مي ديدم. لباس دين، شما را از من مي پوشاند (براساس ظاهر شما قضاوت مي كردم) درحالي كه صدق نيتم مرا بر باطن شما بصير و بينا مي كرد».(خطبه 4 نهج البلاغه). چه چيزي قائم مقام رهبري و نخست وزير دوران دفاع مقدس را به اينجا رساند كه آمريكايي ها و صهيونيست ها و ديگر فراعنه جلاد روزگار معاصر برايشان كف و سوت بزنند؟ آقاي نخست وزير در سير تطور 25 ساله با خود چه كرد كه پل ولفوويتز- معاون وزارت دفاع دولت بوش و از طراحان جنايت هاي كم سابقه در عراق و افغانستان- درباره اش گفت «او مردي بسيار شجاع است و در حال مقاومت، جان خود را در معرض خطر قرار داده است. لازم است آمريكا مستقيما با وي تماس بگيرد... مخالفان حكومت نشان داده اند كه خواهان كمك آمريكا و جهان خارج هستند.» با خوش بيني فرض را بر اين مي گذاريم كه جناب نخست وزير، 25 سال پيش، از رخنه طلبي دولت آمريكا در دفتر نخست وزيري بي خبر بود. اما اين بي خبري درحقيقت ماجرايي كه مايكل لدين مشاور امنيتي دولت ريگان فاش كرد، تغييري ايجاد نمي كند. لدين مي گويد «جنبش سبز از يك سال پيش شروع نشد. شايد تعجب كنيد اما اين ماجرا از اواسط دهه 1985 ميلادي ]سال هاي 65-1364 شمسي[ آغاز شد. ما از آن زمان با برخي اعضاي دفتر نخست وزير براي مذاكره و رابطه تماس برقرار كرديم.» دفتر نخست وزير و قائم مقام رهبري را در آن سال ها، كدام حلقه ها و باندها دوره كرده بودند كه ذره ذره، اين صاحب منصبان را به سمت انحراف و تدارك فتنه و سقوط، مديريت كردند؟ آيا امروز دشمن از اين تكاپو براي نفوذ و اختلال منصرف مي شود؟ البته اين نفوذ دوسويه است. داد و ستد است. تعامل است. كنش و واكنش است. هيچ فرستنده اي بدون گيرنده معنا نخواهد داشت. جاذبه و دافعه ها كه جابه جا شد و خودمحوري و تعصب حلقه و اطرافيان نشست، آدمي از همپايي مولا جا مي ماند و در دام بساط گستران حاكميت دوگانه مي افتد. اين هم جزو قاعده مندي هاي جامعه ديني است كه در كلام پروردگار آمده است «به پروردگارت سوگند كه ايمان نمي آورند مگر اينكه درباره مشاجرات و اختلافات خود، حكميت نزد تو آورند، سپس در جان خويش نسبت به حكم تو هيچ حرج و دلخوري نيابند و تسليم كامل باشند.» (آيه 65 سوره نساء) هر رجل يا حلقه و جريان سياسي كه نجابت و سعه صدر امت و امام را بد بفهمد و مجالي را كه يافته، فرصتي براي در بيراهه تاختن پندارد، صرفا بر سرعت سقوط خود مي افزايد. نظام امت- امامت به وسعت بي كرانگي دريا مي ماند كه با وجود همه گستردگي، لاشه هاي متعفن را به ساحل پرتاب مي كند. پندار ما از حقيقت و قوانين الهي تفاوتي در اصل ماجرا ايجاد نمي كند. آدرس فتنه عوض نشده است. از فراست مؤمنان بايد پروا كرد كه به نور خداوندي مي نگرند و كلام حق بر زبان آنها جاري مي شود. از بدگمان كردن توده هاي مومني كه ذاتشان خوش بيني و خوش گماني است، برحذر بايد بود كه بي پروايي و يلگي، انسان را به نفاق و خدعه با خويش مي كشاند. انسان خردمند، كرامت و عزت و آبرو را با خواري معامله نمي كند و مايه عبرت ديگران نمي شود. وگرنه افق جامعه ديني- به رغم ريزش طبيعي رجال خزان زده- رو به رويش و تعالي و پيروزي است. اين حقيقت را مي شود از بصيرت جاري در نهضت 9 دي دريافت. رسالت:پاسخي به اظهارات اخير خاتمي انتخابات آزاد و سالم! «پاسخي به اظهارات اخير خاتمي انتخابات آزاد و سالم!»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛سالگرد 9 دي در سراسر كشور با حضور با شكوه مردم به منظور بازخواني فتنه برگزار شد. يكي از مطالبات كليدي مردم مجازات سران فتنه و برخورد قاطع با فتنه انگيزان است. دادستان تهران در نماز جمعه هفته گذشته در پاسخ به اين مطالبه مردمي نويد داد؛ "محاكمه قطعي است". در حالي كه فضاي كشور مملو از انزجار و تنفر از سران فتنه است برخي از نمايندگان مجلس با بياعتنايي به افكار عمومي با آقاي سيد محمد خاتمي ديدار كردند. خاتمي در اين ديدار بيمهريهاي خود به مردم و نظام و انقلاب را تكرار كرده و عليرغم اينكه ميخواهد تلويحا بگويد با موسوي و كروبي تفاوت ديدگاه دارد اما حرفهاي همانها را به نوعي ترجمه و تحويل جمع ياد شده داده است. خاتمي با اشاره به انتخابات آينده مجلس سه شرط را براي حضور در اين انتخابات از سوي كساني كه به زعم او افكار آنها را نمايندگي ميكند، مطرح كرده است: 1- فراهم كردن انتخابات آزاد و سالم 2- پايبندي همگان و بخصوص مسئولان به قانون اساسي 3- آزادي زندانيان و ايجاد فضاي آزاد براي احزاب و گروهها الف- آيا آقاي خاتمي و دوستانشان به انتخابات آزاد و سالم اعتقاد دارند؟ انتخابات آزاد چيست؟ انتخابات سالم كدام است؟ آقاي خاتمي و دوستانشان در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري پاي مداخله بيگانگان را به رقابتهاي سياسي انتخاباتي باز كردند. دوستان خاتمي رسما حمايتهاي خارجي و بويژه حمايتهاي رهبران دولتهاي اروپايي را پذيرفتند. خاتمي وزير ارشاد خود را به همراه تعدادي از روزنامهنگاراني كه در دوران اصلاحات مشي آنها اهانت به مقدسات مردم و نظام و مقدسات ديني بود به لندن فرستاد تا حلقه "لندن" را در اتصال با حلقه "واشنگتن" براي ايجاد يك سامانه رسانهاي عليه ملت ايران تجهيز و تمهيد كند! آيا منظور آقاي خاتمي از انتخابات آزاد اين است كه او و دوستانش به راحتي سرسپردگي به اجانب را بپذيرند و حمايتهاي آنها را جلب كنند؟ آيا منظور آقاي خاتمي از انتخابات آزاد اين است كه اجازه دهد آمريكاييها ميليونها دلار بودجه در كنگره خود براي كمك به اصلاح طلبان و پيروزي آنها در انتخابات هزينه كنند و اجازه ندهند احدي در ايران به آنها اعتراض كند؟! آيا منظور از انتخابات آزاد از ديدگاه آقاي خاتمي اين است كه منافقين و سلطنت طلبها و ماركسيستها را با "رنگ سبز" به اصلاح طلبان داخلي وصل كنند و با دادن علامت، آنها را به عنوان پشتوانه راي خود ولو اندك به حساب آورند؟! آيا منظور آقاي خاتمي از انتخابات آزاد اين است كه هر دروغ و تهمت و افترايي را به نامزد رقيب نسبت دهند و او را هزاران بار در اردوكشيهاي خياباني و با اهانت به وي، "ديكتاتور" خطاب كنند؟! آيا منظور آقاي خاتمي از انتخابات آزاد اين است كه اگر راي نياوردند فرمان شورش بر جمهوريت نظام و ريختن به خيابانها را صادر كنند و احدي هم جرات نكند بگويد بالاي چشم شما ابروست؟! ممكن است آقاي خاتمي بگويد منظور ما از انتخابات آزاد اينها نيست. سئوال ما اين است كه پس اين همه افعال زشت، ضد اسلامي، ضد اخلاقي و ضد انساني و ضد انقلاب از جانب چه كساني در اين يك سال پس از انتخابات صادر شد؟ ايشان اگر با اين اعمال مخالف بودند چرا يك بار براي رد گم كني و تبرئه خود ولو به صورت صوري اين اقدامات را محكوم نكردند؟ انتخابات سالم از نظر آقاي خاتمي چيست؟ قانون اساسي ساز و كار و مكانيسم آن را مشخص كرده است. چه كساني خارج از ساز و كار قانون اساسي ميخواهند انتخابات برگزار كنند؟ بيش از نيم ميليون نفر انسان مومن و صادق در سراسر كشور بيش از سه دهه است كه به عنوان مجري و ناظر بر انتخابات بدون كمترين چشمداشتي خدمت ميكنند. آنها دين خود را براي دنياي ديگري نخواهند فروخت. كما اينكه در دوم خرداد 76 با آنكه هيچ كس احتمال نميداد آقاي خاتمي راي بياورد همين جمعيت صادق مجري و ناظر اداي امانت كردند و خاتمي را به عنوان پيروز انتخابات اعلام كردند. طرف مقابل هم بدون كمترين اعتراض پذيرفت و حتي به منتخب ملت تبريك گفت. اما چرا همينهايي كه مطالبه انتخابات آزاد و سالم را دارند نميخواهند راي ملت را در انتخابات رياست جمهوري دوره نهم و دهم به رسميت بشناسند و آن را با بمب "دروغ تقلب" آلودند؟! وقتي آقاي خاتمي حاضر نيست سلامت اخلاقي و ديني يك جمعيت نيم ميليون نفري را در حفظ امانت راي مردم بپذيرد، وقتي آقاي خاتمي حاضر نيست سلامت اخلاقي و ديني 6 فقيه شوراي نگهبان و 6 حقوقدان منتخب مجلس در اين شورا را به رسميت بشناسد، وقتي آقاي خاتمي حاضر نيست راي تنفيذ ولايت فقيه را كه مشروعيت نظام به آن بسته است بپذيرد و راي جناب راسموسن دبير كل ناتو و جرج سوروس يهودي برايش حجت است، چگونه ميتوان به برگزاري يك انتخابات آزاد با حضور كساني كه آقاي خاتمي مدعي است آنها را نمايندگي ميكند اميدوار بود؟ آقاي خاتمي و دوستانش سلامت و آزاد بودن انتخابات را با مداخله بيگانگان مورد تهديد قرار دادهاند و اكنون مدعي هستند كه انتخابات، سالم و آزاد نبوده است. اين يعني فرار به جلو، انشاءالله روزي كه دادگاه عادلانه تشكيل شود او و دوستانش بايد از خود در اين زمينه دفاع كنند اكنون كه در افكار عمومي آنها محاكمه شدهاند و پاسخي هم ندارند قطعا فردا هم پاسخي نخواهند داشت. ب- آقاي خاتمي از پايبندي به قانون اساسي به عنوان دومين شرط حضور در انتخابات ياد ميكند. آقاي خاتمي و دوستانشان كجا به اصول قانون اساسي پايبند بودند؟ طي يك سال گذشته همپيمانان آقاي خاتمي در شورشهاي خياباني به امام خميني(ره) خالق و مبدع قانون اساسي اهانت كردند. آنها اصل ولايت فقيه را كه ستون اصلي خيمه قانون اساسي است نفي كردند و رسما در تظاهرات شرارت آميز عاشوراي 88 "مرگ بر اصل ولايت فقيه" گفتند. آيا آقاي خاتمي و دوستانش به محكمات قانون اساسي اعتقاد دارند؟ اگر آنها اعتقاد و التزام داشتند اين حوادث تاسف بار كه دل شيفتگان انقلاب را در ايران و سراسر جهان به درد آورد، اتفاق ميافتاد؟! آيا آقاي خاتمي و دوستانش نهادهاي فيصله بخش در قانون اساسي براي منازعات سياسي از جمله مسئله انتخابات را قبول دارند؟ اگر قبول داشتند كه به دروغ تقلب وساختار جعلي نهادي به نام كميته صيانت از آرا پناه نميبردند. آقاي خاتمي و دوستانش در هر انتخاباتي فرمي را امضا ميكنند در آن فرم بر اعتقاد و التزام آنها به قانون اساسي و ولايت فقيه تاكيد شده است. آنها در عمل با دست زدن به شورش خياباني و نفي جمهوريت نظام عملا پاي در وادي كلاهبرداري و فريب افكار عمومي و بر عليه نظام گام برداشتهاند. لذا طرح مسئله پايبندي به قانون اساسي به عنوان يكي از شروط، جز يك لطيفه سياسي و مسخره كردن مردم چيز ديگري نيست. ج- آزادي زندانيان و ايجاد فضاي آزاد براي احزاب و گروهها نيز سومين شرط آقاي خاتمي است. نظام تاكنون با صبوري بحران صوري پديد آمده پس از اعلام نتايج انتخابات را مديريت كرده و با ديده عفو و اغماض با مسئله برخورد كرده است. به حكم همه مراجع و فقها دعوت و حضور در شورشهاي خياباني عليه نظام و انقلاب در حكم محاربه محسوب ميشود. اما نظام با تسامح برخورد كرد و اصل را بر اين گذاشت كه اينها فريب خورده هستند و تمام سعي خود را براي پرهيز از افراط و تفريط اعمال نمود. آقاي خاتمي به عنوان رئيس مجمع روحانيون مبارز روز 30 خرداد 88 روز قيام منافقين و سالروز اعلام جنگ مسلحانه منافقين را در سال 60، به عنوان روز راهپيمايي اعتراض آميز عليه اعلام نتايج انتخابات برگزيد. دوستان آقاي خاتمي در 26 خرداد، 30 خرداد و ديگر تجمعات غيرقانوني به مغازههاي مردم حمله كردند. به يك پايگاه بسيج در همان روز حمله كردند و دهها نفر را در شورش بر جمهوريت نظام و اسلاميت نظام كشته و زخمي نمودند. در اين حوادث تعداد زيادي بهائي، سلطنت طلب و منافق دستگير شدند. برخي از دستگير شدگان تبعه خارجي و يا از وابستگان به سفارتخانههاي خارجي از جمله انگليس ميباشند. به چه دليل اين افراد به عنوان شرط حضور آقاي خاتمي و دوستانشان در انتخابات آينده بايد آزاد شوند؟ آقاي خاتمي بايد به عنوان مسبب و آمر اغتشاشات يك سال گذشته خود به عنوان مطالبه مردم در قيام تاريخي 9 دي و 22 بهمن 88 محاكمه شود. آن وقت چه طور جرات ميكند بيايد و خواستار آزادي زندانيان شود؟! آقاي خاتمي ميگويد؛ "با اين كارها [يعني ادامه زنداني بودن محاربان با نظام] بخش مهمي از جامعه به دامن كساني ميافتد كه اصل نظام را قبول ندارند." اولا: آيا اين تعداد اندك در زندان بخش مهمي از جامعه هستند؟ ثانيا: اگر اينها نظام را قبول داشتند مرتكب اين همه جرم نميشدند كه به زندان بيفتند. آقاي خاتمي ميگويد: "بگذاريد فضاي كشور فضاي مودت و همگرايي و نقد باشد." سئوال اين است كه چه كساني فضاي مودت و همگرايي و نقد را به سوي شورشهاي خياباني هدايت كردند؟ چه كساني مرتكب اعمال ننگيني در شورشهاي خياباني شدند كه اوباما و نتانياهو به وجد آمده و گفتند: "[اينها بخوانيد اصلاح طلبان] به نمايندگي از ما در تهران ميجنگند." آقاي خاتمي و دوستانش به نمايندگي از آمريكا و رژيم صهيونيستي و دولت مكار انگليس بيش از يك سال است كه به نظام و مردم چنگ و دندان نشان ميدهند، حالا پس از يك سال آمده است ميگويد؛ به سمت "مودت" و "همگرايي" برويم! كدام مودت و همگرايي؟ مودت و همگرايي با آمريكا و اسرائيل يا با مردم و نظام؟ اگر منظور شما مردم و نظام است چرا آتش بس اعلام نميكنيد و همچنان بر طبل جنگ ميكوبيد؟ سخن آخر اينكه چه كسي از شما دعوت كرده است كه دوباره به صحنه سياسي كشور برگرديد. در راهپيمايي 9 دي و 22 بهمن پارسال از طرف مردم چنين دعوتي صورت نگرفته است. امسال نيز مردم جز لعن و نفرين بر آن جنايات و تبهكاريها چيز ديگري نگفتند. مردم به علامت احترام به نظام و قانون تاكنون عليه باند تبهكار فتنه اقدامي نكردهاند. انتظار مردم اين است كه نهادهاي قانوني در انتخابات آينده با كارنامه زشتي كه از شما و دوستان� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 304]
-
گوناگون
پربازدیدترینها