واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: جايي براي نشستن
300 هزار خانه مسكوني در تهران خالي است و اين در حالي است كه بيشتر مردم تهران دربهدر به دنبال پيدا كردن دوتا اتاق خالي براي زندگي هستند.
300 هزار خانه مسكوني در تهران خالي است و اين در حالي است كه بيشتر مردم تهران دربهدر به دنبال پيدا كردن دوتا اتاق خالي براي زندگي هستند برآوردهاي تخميني اعضاي اتحاديه املاك استان تهران نشان ميدهد كه تعداد واحدهاي مسكوني خالي از سكنه در تهران از يك ميليون واحد در سالهاي پيش به 300 هزار واحد مسكوني خالي در سالجاري كاهش يافته است، اين به آن معني است كه هنوز 300 هزار خانه هست كه دست مردم به آن نميرسد.
كارشناسان از رونق نسبي و تدريجي خريد و فروش و افزايش عرضه واحدهاي استيجاري در شهر تهران خبر ميدهند. جالب است بدانيد كه اين آمارها را خسروي – رئيس اتحاديه املاك تهران – داده و همچنين مژده داده است كه: «به زودي ركود در بخش مسكن نسبت به سال پيش كاهش خواهد يافت و با بهبود تدريجي شرايط كلان اقتصادي و گردش نقدينگي و كسب و كار شاهد افزايش معاملات خواهيم بود.»
اما با اين حال هنوز مشكل مسكن و تعداد مستأجران رو به ازدياد است.اين گزارش به مشكل مسكن و افزايش بيرويه اجاره يك آپارتمان نقلي در جاهاي مختلف تهران ميپردازد.
اين روزها بعد از پيدا كردن همسر مناسب، تنها يك آرزوي ديگر در دل جوانان باقي ميماند؛ پيدا كردن مسكن مناسب؛ جايي دنج و كوچك كه بتوانند دمي در آن بياسايند؛ سقفي مشترك و هر چند محقر براي اينكه تلخيها و شيرينيهاي زندگي را زير آن با هم قسمت كنند. خانهاي كه پيدا كردنش با رشد سرسامآور قيمت مسكن و بالا رفتن اجارهها، حالا ديگر جزو محالات است.
ابتداي گزارش يادمان افتاد روزهاي اول زندگي مشتركمان؛ آن روزها كه براي اجاره يك خانه نقلي، هزار و يك وام گرفته بوديم و با سرمايه اندكمان از اين خيابان به آن خيابان دنبال خانه ميگشتيم. آن موقع فكر ميكرديم سختترين كار دنيا را ميكنيم. ميخواستيم با 10 ميليون تومان پول پيش، در يك محله كمي تا قسمتي آبرومند خانهاي با متراژ 60-50 متر پيدا كنيم. اما حالا بعد از 2 سال وقتي براي تهيه گزارش پا به همان بنگاهها ميگذاريم و از حال و روز خانهها ميپرسيم، ميبينيم سختترين كار دنيا را جوانان سال 87 ميكنند؛ آنها كه با جيب خالي و حمايت اندك خانواده، تصميم به ازدواج و پيدا كردن سرپناه ميگيرند.
جدال با حداقلها
گفتيم از جنوبيترين منطقه تهران شروع كنيم، ببينيم براي داشتن حداقلها چقدر پول لازم است. جوانان سال 87 حالا با اين محدود شدن وام دادنها و فشار اقتصادياي كه روي خانوادههاست، چقدر بايد پول داشته باشند تا بتوانند حداقلها را اجاره كنند؛ يك اتاق با يك سقف و يك سرويس بهداشتي؟
اينجا شهرك شهيد رجايي است؛ شهركي واقع در دولتآباد شهرري؛ جايي كه بايد براي اجاره يك خانه 60 متري قديميساز با حمام و دستشويي مشترك واقع در يك كوچه تنگ و كثيف، 5 ميليون تومان پول پيش داشت.
به جوانك بنگاهي گفتيم يك زوج جوانيم و دست و بالمان خالي است، نقليترين خانهاي را كه ميشود گرفت با ارزانترين قيمت برايمان پيدا كن. ا و گفت: چقدر پول پيش داريد؟ گفتيم: 3 ميليون تومان، بهمان خنديد و گفت: شما بايد برويد و پارسال بياييد! ارزانترين خانه اي كه داريم، يك خانه قديمي است كه يك اتاق دارد. صاحبش ميگويد 5 ميليون، ماهي 100 تومان. گفت البته اين خانه خيلي قديمي است و اگر ميتوانيد زندگي كنيد به آن فكر كنيد. گفت همين قيمت يك خانه جديدسازتر دارم كه آن براي شما مناسبتر است اما يك مشكل كوچك دارد؛ دستشويي و حمامش با بقيه همسايهها مشترك است. ديديم انگار چارهاي نيست، گفتيم كه همين خانهها را ميبينيم.
خانه اشتراكي
خانه در محله باروتكوبي، كوچه كاوند شرقي بود؛ محلهاي شلوغ با انبوه آدمهاي توي خيابان. بيشتر خانهها كوچك بودند. آنجا مردم انگار با هم صميميتر بودند و از حال و هواي هم باخبرتر. به خانه مورد نظر رسيديم. در باز بود. زنگ زديم. سايهاي از آن سوي پرده به سمت افاف رفت. صدايي از توي افاف گفت: شما؟ گفتيم: براي ديدن خانه آمدهايم. سايه به سمت ديگر رفت و چادر سر كرد. صاحبخانه شروع كرد به تعريف از خانه و گفت: براي پسر خودم ساختهام، همه چيزش درست و حسابي است. ببينيد خوشتان ميآيد. فقط چون با هم خيلي صميمي بوديم، ديگر دستشويي و حمام برايش نگذاشتيم.
قيمتش مناسب است؛ باور كنيد. زير قيمت منطقه است. كل خانه تشكيل شده بود از يك دالان دراز كه به يك حياط كوچك ميرسيد. آن سوي حياط 2اتاق بسيار قديميساز بود و روي آنها يك اتاق جديدتر. پلههاي فلزي مارپيچ زنگ زده به اتاق بالايي راه مييافتند. اتاق بالايي انگار همان خانه رويايي ما بود. زن صاحبخانه گفت: دستشويي و حمام داخل حياط است، كل خانه هم ظاهر و باطن همين است. به صاحبخانه گفتيم : فكر ميكنيم و سريع بيرون آمديم.
خانهاي براي مارمولكها
خانه بعدي در خيابان ايران خودروست- خياباني پت و پهن و نسبتا خلوت- و باز هم يك دالان دراز كه سر در آن را با پردهاي كهنه و كثيف زينت دادهاند.
صاحبخانه مرد نسبتا جواني است كه با عرقگير و شلوار خانه دم در ميآيد. نميدانم چرا مرد فكر ميكند كه ما از اعتيادش خبر داريم. چون مرتب قسم ميخورد كه معتاد نيست و همسايه معتادش باعث بدنامي او شده است. 2 اتاق كناري را اجاره ميدهد؛ اتاقهايي كثيف با درهاي پوسيده كه در آنها انواع و اقسام جانورها به چشم ميخورند. خانه تاريك و نمور است و آدم از تنها ماندن در آن وحشت ميكند. در همين هنگام مادر جوان هم از راه ميرسد و چپ چپ نگاهمان ميكند. ماشينمان را دم در ديده است و به خانه ديدن ما شك كرده. فوري ميگوييم خانه را براي خودمان نميخواهيم و ميزنيم بيرون. در حالي كه احساس ميكنيم سيلي از انواع جانورهاي ريز و درشت دارند از تنمان بالا ميروند.
جايي براي ايستاده خوابيدن
گفتيم با پايين آوردن متراژ مورد نظرمان شايد بتوانيم با همين قيمت خانهاي در جاي بهتري از تهران پيدا كنيم؛ اين شد كه رفتيم سراغ آگهيهاي روزنامه.
خانه اول يك سوئيت 20متري بود در خيابان مطهري. صاحبخانه اصرار داشت كه جا براي ما كوچك است اما ما گفتيم هر طور شده ميخواهيم خانه را ببينم چون چاره نداريم و بودجهمان محدود است. خانه شامل يك اتاق تر و تميز 20 متري بود با يك آشپزخانه قوطي كبريتي. شكر خدا حمام و دستشويي هم داشت اما حمام و دستشويياش با هم يكي بود. با اين حال، يك مشكل اساسي وجود داشت؛ جا براي نفس كشيدن نبود و هيچكدام از وسايلمان داخل خانه جا نميشد. با همه اين حرفها گفتيم اگر قيمت مناسب باشد رويش فكر ميكنيم. صاحبخانه گفت براي اين اتاق 20 متري، 6 ميليون پول پيش و ماهي 200 هزار تومان كرايه ميخواهد. در حالي كه دهانمان از تعجب باز مانده بود از خانه بيرون آمديم.
خانه بعدي يك آپارتمان 30 متري بود در محله تهرانپارس. هال بسيار كوچكي داشت حدود 12 متر مربع كه يك دست مبل هم در آن جا نميشد. يك اتاق 6 متري هم داشت كه بيشتر شبيه انباري بود تا اتاق. صاحبخانه با 7 ميليون پول پيش و ماهي 50 هزار تومان، خانه را اجاره ميداد. خانه بعدي يك خانه 40 متري در محله اسكندري جنوبي بود؛ جايي شلوغ و پرسروصدا كه اهالي از عبور ماشينها خواب راحت نداشتند. اين خانه به نسبت قابلتحملتر بود؛ هرچند جايي براي مهمانهاي عروس و داماد نداشت. با اين حال يك اتاق خواب 10 متري داشت كه يك تختخواب جمع و جور در آن جا ميشد. صاحبخانه براي اين خانه نقلي، 4ميليون پول پيش و ماهي 300 هزار تومان اجاره ميخواست.
جاي خوب، متراژ خوب
وقتي قيمت خانههاي متراژ پايين و جنوب شهر را ديديم، با خود گفتيم براي گرفتن خانهاي با متراژ معمولي در شمال شهر چقدر بايد هزينه كرد؟ خانه اول يك آپارتمان 60 متري شيك واقع در خيابان كامرانيه بود؛ آپارتماني يكخوابه كه در طبقه اول يك ساختمان 4 طبقه واقع شده بود؛ خانهاي بسيار شيك و زيبا كه جان ميداد براي يك زندگي كوچك و نقلي در محلهاي باصفا و خلوت و دور از هياهو و آلودگي ماشينها. آدم در چنين خانهاي، چه زندگي آرامي ميتواند داشته باشد؛به ويژه كه طبقه اول آن استخر و جكوزي هم داشت. عروس و دامادهاي عزيز براي داشتن چنين خانهاي بايد 40ميليون تومان رهن كامل بپردازند.
توقعمان را كمي پايين آورديم و در محله تهرانپارس يك خانه 52 متري پيدا كرديم كه 30 متر هال داشت و يك آشپزخانه 5 متري. براي اجاره چنين خانهاي هم بايد27 ميليون تومان پول پيش داشته باشيم.
براي از ما بهتران
بعد از گشت و گذار نا اميدانه در بازار مسكن، گفتيم براي تنوع هم كه شده سري به خانههاي بزرگ اعياني شمال شهر بزنيم؛ خانههايي كه داشتنشان يكي از آرزوهاي محال همه جوانهاي بيخانه دنياست.
خانه اول يك پنتهاوس بود با 5 اتاق در فرمانيه با تراسهاي بسيار زيبا و رؤيايي. داخل خانه سوناي اختصاصي داشت و كل مجتمع هم استخر شخصي داشت. هريك از اتاقها با انواع و اقسام پردهها و لوسترها تزئين شده بود. آشپزخانهاش مبله بود؛ يعني گاز و مايكروفر و ماشين لباسشويي و... داشت. رهن چنين خانهاي براي مستاجر ثروتمندش 500 ميليون تومان آب ميخورد. اينجور خانهها براي آدمهاي ثروتمندي است كه نميخواهند پولشان را با خريد ملك راكد كنند و اينگونه است كه قيمتي برابر با خريد يك خانه كوچك را براي اجاره خانه دلخواهشان ميدهند.
خانه بعدي يك خانه 330 متري در منطقه نياوران است؛ خانهاي سوپرلوكس با 4 اتاق كه صاحبخانه فقط 15 ميليون تومان بابت پردهها و لوسترهاي خانهاش پرداخته است. خانه استخر و سوناي اختصاصي دارد و رهن كامل آن 220 ميليون تومان است؛ ضمنا برعكس خانههاي جنوب شهر، اين خانه 5 سرويس بهداشتي داشت.
خدا را شكر، تمام گشت و گذار ما در بازار مسكن يك مسافرت كوتاه بود براي تهيه يك گزارش. خدا را شكر، ما عروس و دامادهاي سالهاي گذشته بوديم وگرنه با اين آشفتهبازار مسكن و اجاره سرسامآور خانهها، محال بود حالاحالاها بتوانيم باهم ازدواج كنيم.
پنجشنبه 20 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هموطن سلام]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 289]