تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  ghhhhhh
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821085189




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آيت الله صدوقي و پيام مهم شاه براي امام خميني(ره)


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: آيت الله صدوقي و پيام مهم شاه براي امام خميني(ره)
خبرگزاري انتخاب : روز دو نفر از تهران پيش من ، به يزد آمدند و گفتند كه ما يك پيشنهادي براي شما داريم و آن پيشنهاد اين است كه : « شاهنشاه حاضر شدند تمام تشكيلات دولتي را در اختيار آقاي خميني بگذارند ، شما و دو نفر ديگر پيش آيت‌الله خميني برويد و بگوييد كه هر چه هست به ايشان تفويض مي‌كنم . هيئت دولت ، مجلسين ، ارتش و تمام تشكيلات دولتي را بدون كم و كسر در خدمت آيت‌الله خميني قرار مي‌دهيم ، منتهي به يك شرط كه شاه باشد و اين گونه باشد كه " سلطنت كند نه حكومت... " . »


در تاريخ 24/7/57 ، ساواك يزد خبر از قصد مسافرت آيت الله صدوقي به پاريس مي‌دهد. مسافرت انجام نمي‌شود تا اينكه در تاريخ 10/8/57 حاج سيد احمد خميني طي تماس تلفني از پاريس ، علت تأخير را جويا مي‌شود:

متن گزارش مامور شنود مكالمات آيت الله صدوقي:
«در تاريخ 10/8/57 احمد خميني از پاريس با محمد صدوقي تماس گرفت و گفت: " منتظر بوديم ، شما نيامديد؟ " صدوقي گفت: "ترسيدم صورت سياسي به خود بگيرد" احمد گفت: "نسبت به شما اين حرف‌ها نيست و آقاي خميني دلش مي‌خواهد شما و آقاي خامنه‌‌اي را ملاقات كند" »

با توجه به اينكه آيت الله صدوقي علت عدم سفر خود را به پاريس را " ترس از سياسي شدن سفر " عنوان ميكند مي توان گفت كه اين سفر ، يك سفر عادي نبوده است و مسأله مهمي در ميان بوده است كه ايشان عليرغم علاقه شديد به ديدار با امام خميني از اين سفر صرف نظر ميكند .

كارمند ساواك از اين عبارت به كار رفته توسط آيت الله صدوقي سر در نمي آورد و فقط آنرا گزارش مي كند.

سرانجام آيت الله صدوقي با اصرار امام خميني، در تاريخ 13/8/1357 به طرف پاريس پرواز مي‌كند .

طبق گزارش نمايندگي ساواك در فرانسه، محور مذاكرات آيت‌الله صدوقي با امام خميني، در مورد اعتصابات بازار و چگونگي ساماندهي مبارزات مردم و جلوگيري از فشار بيش از حد به كسبه بوده است.

اما سخنان رد و بدل شده مهمتر از اين جريانات بوده است . آيت الله صدوقي با توجه به جايگاهي كه نزد امام خميني داشتند، حامل پيامي از طرف شاه براي امام خميني بوده است . محتواي اين پيام درخواست شاه براي مصالحه مي باشد. در واقع شاه از آخرين حربه براي حفظ سلطنت استفاده نمود . همزمان با ارسال اين پيام ، اعضاي جبهه ملي و نهضت آزادي كه در كنار امام خميني در پاريس به سر مي بردند، زمينه را براي پذيرش اين درخواست فراهم مي نمودند و با زبان ديگري سعي داشتند امام را به دست كشيدن از مبارزه وادار نمايند. شهيد صدوقي كه با روش امام خميني آشنايي داشت ، مي دانست كه امام اهل سازش نيستند . بنابراين تصميم داشت كه اصلا به پاريس مسافرت ننمايد تا راه هرگونه سوء استفاده از اين سفر را سد نمايد. اما امام خميني پيام دادند كه آيت الله صدوقي حتما به پاريس بيايد و به اين مسائل توجهي ننمايد. آيت الله صدوقي پس از مسافرت به پاريس ، جريان درخواست شاه را به صورت گزارش خدمت امام عرضه مي دارد.

وي در رابطه با اين سفر و ملاقات با امام خميني(ره) ميگويد:
يك روز دو نفر از تهران پيش من ، به يزد آمدند ( كه يكي از آنها مطمئنا از طرف ساواك بود ) و گفتند كه ما يك پيشنهادي براي شما داريم و آن پيشنهاد اين است كه :
« شاهنشاه حاضر شدند ، تمام تشكيلات دولتي را در اختيار آقاي خميني بگذارند ، شما و دو نفر ديگر پيش آيت‌الله خميني برويد و بگوييد كه هر چه هست به ايشان تفويض مي‌كنم . هيئت دولت ، مجلسين ، ارتش و تمام تشكيلات دولتي را بدون كم و كسر در خدمت آيت‌الله خميني قرار مي‌دهيم ، منتهي به يك شرط كه شاه باشد و اين گونه باشد كه " سلطنت كند نه حكومت " . »

من مقداري فكر كردم و عاقبت گفتم :
آمادگي خود را بعدا اظهار مي‌كنم .ما به شهرباني فرستاديم تا تذكره‌اي براي پاريس بفرستيم . تا پيغام رفت ، بلافاصله تذكره سبزرنگي كه نمي‌دانم به آن چه مي‌گفتند ( شايد به آن تذكره سياسي مي‌گفتند ) يك افسري آورد و دو دستي تقديم كرد ، بعد از اين ماجرا من به سوي قم حركت كردم ، تا با اخوي امام حضرت آيت‌الله پسنديده تماس بگيرم و درباره اين پيشنهاد با ايشان صحبت كنم .

ايشان در جواب من درباره اين موضوع گفتند : من آنها را پيش شما فرستادم ، چندي پيش همين دو نفر به اينجا آمده بودند . و از من چنين چيزي خواسته بودند و من ، شما و آن دو نفر را معرفي كردم .

من به ايشان گفتم : « آقاي پسنديده ، حالا واقع امر هر چه باشد ، اولا كه امام صد درصد نمي‌پذيرند ، به علاوه ما اين طرف به سوي پاريس مي‌رويم ، راديو و تلويزيون خواهد گفت : فلان كس و فلان كس از طرف " شاه " براي اصلاح رفتند ، اين ديگر آبروئي براي ما نمي‌گذارد .

ايشان گفتند : " نه درباره شما چنين چيزي نيست " .

با اين حال من استخاره كردم كه برويم يا نرويم ، استخاره اين طور به ما نشان داد كه فعلا صبر كنيم ، من به يزد برگشتم . در اين خلال ، پيغام‌هايي از طرف شاه به استاندار يزد داده شده بود كه بيايد با ما ملاقات كند كه من قبول نكردم ، دو سه روز بعد ، يكي از نزديكان " آقا " تلفن كردند كه : "

شما بنا بود به پاريس بياييد ، چه شد ؟

گفتم : " معذورم نماييد "

گفتند : " درباره تو اين حرف‌ها اثري ندارد و امام مايلند كه شما به پاريس بياييد و در ضمن ، آقاي خامنه‌اي را هم به همراه بياوريد " .

بعد از تلفن ، پشت ما ديگر گرم شد و فهميديم كه چيزي نيست . هر چه خواستم با آقاي خامنه‌اي تماس بگيرم ، نشد ، خودم با چند تن از دوستان من جمله آقاي اعتماديان به پاريس رفتيم .

آنجا در خدمت امام ، ملاقات‌هايي انجام شد و همين صحبت‌ها را من با امام كردم ، قبلا هم سنجابي و بازرگان اين حرف‌ها را زده بودند ، به امام عرض كردم كه من نيامده‌ام كه آن حرف‌ها را بزنم و از شما چيزي بخواهم و مي‌دانم كه شما هيچ‌گونه موافقتي در اين مورد نداريد من باب سرگذشت عرض مي‌كنم .

ايشان فرمودند :
" بلي اين‌ها (جبهه ملي و نهضت آزادي) شيطانند و بايد ، شيطان از اين‌ها درس بگيرد ، يك همچو نهضتي كه در عالم نظير نداشته ، در ايران شده است و آنها تمام هم‌شان بر اين است كه اين نهضت شكست بخورد و پس از خوابيدن نهضت ، اگر ما بخواهيم چنين نهضتي را از نو تجديد كنيم ، صد در صد براي ما ميسر نيست . و پس از آنكه نهضت خوابيد و خودشان بر اوضاع و احوال مسلط شدند ، صد در صد بدتر از قبل عمل خواهند كرد . ثانيا بر فرض آنكه راست بگويند و تمام اختيارات را به ما واگذار كنند و شاه هم باشد كه سلطنت كند ، نه حكومت ، آن وقت من جواب آن زني كه ظهر وقتي كه سفره‌اش را پهن مي‌كرده و دو سه تا جوانانش در كنارش بوده‌اند و با هم غذا مي‌خوردند . حالا نگاه مي‌كند و مي‌بيند كه هيچيك از جوانانش نيستند و همه شهيد شدند . جواب اين زن را چه بگويم ؟! و بگويد كه جوان‌هاي ما را به كشتن دادند و خودشان رفتند و صلح كردند و آشتي نمودند ؟! نخير ، جز آنكه شاه برود چيز ديگري نيست " .

پس از ده ، دوازده روز اقامت در پاريس با كسب اجازه از محضر امام به ايران برگشتم.
 چهارشنبه 19 تير 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 119]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن